ارتباط آلکسی تایمیا با افسردگی و اضطراب در بیماران روان پزشکی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

کارشناس ارشد روان شناسی عمومی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، مرکز تحقیقات روان تنی

چکیده

آلکسی‌تایمیا به معنای ناتوانی در ابراز هیجان‌ها است و در طیف وسیعی از اختلالات روان‌پزشکی و طبی گزارش می‌گردد. این پژوهش جهت بررسی ارتباط ابعاد آلکسی‌تایمیا با افسردگی و اضطراب در بیماران روان‌پزشکی انجام شده است.
روش‌کار: دراین مطالعه‌ی توصیفی همبستگی، 81 بیمار (62 زن و 19 مرد) از مراجعه‌کنندگان به یک درمانگاه‌ روان‌پزشکی دولتی شهر اصفهان در سال 1387 به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شده و با استفاده از مقیاس آلکسی‌تایمیای تورنتو و معیار بیمارستانی اضطراب و افسردگی مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده‌ها به کمک شاخص
های توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیونی تحلیل شدند.
یافته‌ها: با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون، دو بعد از آلکسی‌تایمیا
شامل دشواری در شناسایی احساسات (001/0=P) و دشواری در توصیف
احساسات (014/0=P) با افسردگی و اضطراب همبستگی مستقیم معنی‌داری دارند،
در حالی که همبستگی بین بعد تمرکز بر تجارب بیرونی با افسردگی و اضطراب
معنی‌دار نبود (96/0=P). تحلیل رگرسیونی نشان داد که ابعاد آلکسی‌تایمیا توانایی پیش‌بینی تغییرات افسردگی و اضطراب را ندارند.
نتیجه‌گیری: رابطه بین آلکسی‌تایمیا با افسردگی و اضطراب موید ارتباط آن با شاخص‌های آسیب‌پذیری روان‌شناختی است.
 
 

کلیدواژه‌ها


از نظر هیجانی توا­نمند بودن، رو­به­رو شدن افراد با چالش­های زندگی را آسان­تر کرده و سطح سلامت روانی آن­ها را بهبود می
بخشد (1). آلکسی­تایمیا یا نارسایی هیجانی به
عنوان یک پدیده­ی هیجانی­شناختی به اختلال خاص در کارکرد روانی اطلاق می‌شود که در نتیجه­ی فرآیند بازداری خودکار اطلاعات و احساسات هیجانی به ­وجود می‌آید. برخی محققان اختلال در سیستم لیمبیک، جانبی شدن نابهنجار مغز و یا اشکال در کارآمدی ارتباط بین نیم­کره‌ای را در ایجاد آن موثر دانسته‌اند (2). اما آلکسی­تایمیا در ویرایش چهارم راهنمای تشخیصی و آماری اختلال­های روانی به
عنوان یک اختلال روانی طبقه­بندی نشده بلکه ویژگی
ای است که از شخصی به شخص دیگر از لحاظ شدت متفاوت می
باشد (3).

ویژگی­های اصلی آلکسی­تایمیا عبارت­اند از: ناتوانی در بازشناسی و توصیف کلامی هیجان­های شخصی، فقر شدید تفکر نمادین که آشکارسازی بازخوردها، احساس، تمایل و سائق­ها را محدود می
کند، ناتوانی در به ­کارگیری احساسات به
 عنوان علایم مشکلات هیجانی، تفکر انتفاعی در مورد واقعیت­های کم­اهمیت بیرونی، کاهش یادآوری رویاها، دشواری در تمایز بین حالت­های هیجانی و حس­های بدنی، قیافه­ی خشک و رسمی، فقدان جلوه­های عاطفی چهره، ظرفیت محدود برای هم­دلی و خودآگاهی (4).

بحث درباره­ی این
که آیا آلکسی­تایمیا یک صفت شخصیتی ثابت یا یک پدیده­ی وابسته به حالت است، چالش­هایی را در بین محققان برانگیخته است (8-5). به همین دلیل، مطالعه­ای با هدف ارزیابی ثبات آلکسی­تایمیا در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی انجام شد. نتایج نشان داد که میزان آلکسی­تایمیا و افسردگی به
طور قابل توجهی بعد از 5 سال کاهش یافتند اما تفاوت نسبی در نمره­های آلکسی­تایمیا در طول این مدت ثابت ماند که این امر نشان می­دهد این پدیده، ثباتی نسبی دارد (9). محققان معتقدند که آلکسی
تایمیا در سنجش با معیار تورنتو[1] یک مفهوم چندبعدی است و برخی ابعاد آن وابسته به حالت می­باشند (10). این ابعاد شامل دشواری در تشخیص و شناسایی احساسات[2](DIF)، دشواری در بیان و توصیف احساسات[3](DDF) و تمرکز بر تجارب بیرونی[4](EOT) است (12،11).

مطالعه­هایی که بر روی اختلال­های روانی مثل اختلال­های خوردن، سوءمصرف مواد، اختلال استرس پس از سانحه، اختلال وسواسی
جبری، اختلالات شبه­جسمی و اختلال افسردگی انجام شده­اند، آلکسی­تایمیا را به
عنوان یکی از عوامل مهم در نظر گرفته­اند (13). میزان شیوع آلکسی­تایمیا در اختلال استرس پس از سانحه 40 درصد، در بی­اشتهایی عصبی 63 درصد، در پراشتهایی عصبی 56 درصد، در افسردگی اساسی 45 درصد، در اختلال هراس 34% و در سوءمصرف مواد 50 درصد گزارش گردیده است (3).

در سال­های اخیر ارتباط بین آلکسی­تایمیا و افسردگی موضوع تحقیق­های مختلفی بوده است (20-13،10-8). هینتیکا[5] و همکاران نشان دادند که افسردگی و آلکسی­تایمیا ارتباط قوی و مثبتی با یک­دیگر داشته و این دو وضعیت هم
پوشی دارند (20). ماتن و جنکاز[6] هم در پژوهش خود نشان دادند که ارتباط قابل ملاحظه­ای بین نمره­ی کل آلکسی­تایمیا و علایم افسردگی وجود دارد (13). علارغم وجود ارتباط بین آلکسی
تایمیا و افسردگی، برخی مطالعات نشان می دهند که آلکسی
تایمیا مستقل از افسردگی است. به عبارت دیگر، ارتباط علی بین این دو متغیر وجود ندارد (21). هم
چنین، برخی تحقیقات نشان می
دهند که ارتباط ابعاد آلکسی
تایمیا با افسردگی متفاوت است. برای مثال هاویلند[7] و همکاران و هنریکس[8] و همکاران دریافتند که بین دو بعد دشواری در تشخیص و شناسایی احساسات و دشواری در توصیف احساسات با افسردگی ارتباط مثبتی وجود دارد و تمرکز بر تجارب بیرونی که بعد دیگری از آلکسی­تایمیا است با افسردگی در ارتباط نیست (15،10). اما مطالعه­ی ماتن و جنکاز تنها تاییدکننده­ی ارتباط بعد دشواری در توصیف احساسات با افسردگی است (13).

پژوهش­هایی نیز در مورد ارتباط آلکسی­تایمیا و اضطراب انجام شده است (10، 13،24-22،) و هر چند تعداد آن­ها نسبت به موارد مرتبط با افسردگی کمتر است، اما محققان نشان داده
اند که آلکسی­تایمیا در افراد مبتلا به اختلال­های اضطرابی بیشتر دیده می­شود و ارتباط بین اضطراب و برخی از ابعاد آلکسی
تایمیا (دشواری در شناسایی احساسات و دشواری در توصیف احساسات) را تایید نموده­اند (22،10).

با وجود این
که آلکسی­تایمیا به دلیل اهمیت بالینی در زمینه
های مختلف نیازمند بررسی و تحقیق است، اما در کشور ما ارتباط آلکسی­تایمیا و ابعاد آن در نمونه­ی بالینی که شیوع بالایی دارد با شاخص­های روان­شناختی مورد بررسی قرار نگرفته است. لذا هدف از این مطالعه بررسی ارتباط آلکسی
تایمیا و ابعاد آن با افسردگی و اضطراب در نمونه­ی بالینی (بیماران با تشخیص روان­پزشکی) ایرانی بود.

روش­کار

روش این مطالعه از نوع توصیفی همبستگی و جمعیت آماری آن شامل تمام بیمارانی بود که به یکی از درمانگاه­های روان
پزشکی دولتی در سطح شهر اصفهان در سال 1387 مراجعه کردند. با توجه به محدود بودن جمعیت آماری، حجم نمونه برابر با جامعه­ی آماری در نظر گرفته شد و کل افراد در دسترس که برای بار اول مراجعه کرده بودند در مقطع زمانی جمع­آوری داده­ها مورد بررسی قرار گرفتند. نمونه­ی مورد مطالعه شامل81 بیمار بود. معیارهای ورود به مطالعه عبارت بودند از همکاری بیمار برای شرکت در پژوهش، حداقل تحصیلات در سطح سیکل، سن60-18 سال، وجود تشخیص اختلال­های خلقی و یا اضطرابی در بیمار که توسط روان
پزشک و بر اساس مصاحبه­ی بالینی، مطرح شده باشد.

پژوهشگر بعد از هماهنگی با ریاست و مسئول درمانگاه روان
پزشکی برای انجام پژوهش، ابتدا خود را به افراد مورد بررسی معرفی و بعد از توضیح در مورد هدف پژوهش و نحوه­ی تکمیل پرسش­نامه­ها، تاکید نمود که اطلاعات آن­ها محرمانه باقی خواهد ماند تا بیماران با رضایت تمام پرسش
نامه
ها را تکمیل کنند. جهت تجزیه و تحلیل داده­های این پژوهش از شاخص­های آماری نظیر فراوانی، درصد فراوانی، میانگین، انحراف معیار، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون هم­زمان استفاده و تحلیل داده­ها با استفاده از نرم­افزار SPSS نسخه­ی 16 انجام گرفت. ابزارهای تشخیصی این پژوهش عبارت بودند از:

پرسش­نامه­ی آلکسی­تایمیای تورنتو (TAS-20): این پرسش
نامه توسط بگبی و همکاران ساخته شده است. پرسش
نامه­ی آلکسی­تایمیای تورنتو یک پرسش­نامه­ی خودسنجی و 20 سئوالی است که دارای سه بعد دشواری در تشخیص و شناسایی احساسات (شامل 7 سئوال)، دشواری در توصیف احساسات (شامل 5 سئوال) و تمرکز بر تجارب بیرونی (شامل 8 سئوال) می­باشد (12). سئوال­ها بر حسب معیار 5 نقطه­ای لیکرت از کاملا موافقم (1) تا کاملا مخالفم (5) نمره
گذاری می­شوند و نمره­های 60 به بالا به عنوان آلکسی
تایمیای با شدت زیاد و نمره­های 52 به پایین به عنوان آلکسی­تایمیای با شدت کم در نظر گرفته می­شوند (25). در نمره­گذاری این مقیاس شاهقلیان و همکاران نمره­های 60 به بالا را آلکسی­تایمیای با شدت زیاد، نمره­های60-53 را آلکسی­تایمیای با شدت متوسط و نمرات 52 به پایین را به عنوان آلکسی­تایمیا با شدت کم (بدون آلکسی
تایمیا) در نظر گرفته­اند (1). اعتبار همسانی درونی بر حسب آلفای کرونباخ در نمونه­ی ایرانی برای کل مقیاس 20TAS- و ابعاد
,DDF ,DIF  EOTبه ترتیب 79/0، 75/0، 71/0 و 66/0 گزارش گردیده است و اعتبار کل مقیاس TAS-20 و ابعاد
,DDF ,DIF  EOTدر نمونه­ی بالینی ایرانی با استفاده از روش بازآزمایی به ترتیب 77/0، 73/0، 69/0 و 65/0 گزارش
شده است (26).

پرسش­نامه­ی معیار بیمارستانی اضطراب و افسردگی[9] (HADS): این پرسش­نامه معیاری حساس و مختصر برای ارزیابی افسردگی و اضطراب در بیماران جسمی، روانی و حتی افراد عادی است که شامل 7 سئوال در زمینه­ی افسردگی و 7 سئوال در زمینه­ی اضطراب است. هر سئوال توسط یک معیار چهار نمره­ای امتیازدهی می­شود؛ به طوری که حداکثر امتیاز برای هر یک از زیرمقیاس­های افسردگی و اضطراب 21 می
باشد. امتیاز بالای 11 در هر دو زمینه، نشانه­ی وجود یک اختلال روان­پزشکی جدی، امتیاز 10-8 بینابینی و امتیاز 7-0 طبیعی محسوب می­شود. پایداری درونی بر حسب آلفای کرونباخ برای زیرمقیاس­های اضطراب و افسردگی در نمونه
ی ایرانی به ترتیب 78/0 و 86/0 گزارش شده است (27).

نتایج
  بر اساس بررسی جمعیت­ شناختی،  از  مجموع 81  بیمار مورد مطالعه (19  مرد و 62  زن)  بیشتر آن­ها  زن  (5/76%)،  اکثریت


متاهل (2/80%) و اغلب (9/51%) دارای مدرک تحصیلی دیپلم بودند. دامنه­ی سنی بیماران بین60-18 سال انتخاب گردیده و بالاترین درصد (2/43%) متعلق به گروه سنی30-21 سال و کمترین درصد (2/6%) مربوط به گروه سنی60-51 سال بود. جدول (1) اطلاعات آزمودنی­ها را بر حسب نمره­های آلکسی
تایمیا، افسردگی و اضطراب نشان می­دهد. این نتایج نشان می
دهند که 6/50 درصد بیماران مبتلا به آلکسی­تایمیا با شدت زیاد، 2/43 درصد مبتلا به اختلال افسردگی و 8/72 درصد مبتلا به اختلال اضطرابی بودند (جدول 1).

 

 

جدول 1- اطلاعات بیماران شرکت­کننده بر حسب نمره­های آلکسی­تایمیا، افسردگی و اضطراب

متغیر

میانگین

انحراف استاندارد

نمره­ی ملاک

تشخیص

فراوانی

درصد

 

آلکسی­تایمیا

 

06/60

 

28/10

نمره­ی 60 به بالا

آلکسی­تایمیا با شدت زیاد

41

6/50

نمره­ی 59-53

آلکسی­تایمیا با شدت متوسط

21

26

نمره­ی 52 به پایین

آلکسی­تایمیای با شدت کم

19

4/23

 

 

 

 

 

 

 

 

افسردگی

 

40/10

 

46/4

نمره­ی 11 به بالا

اختلال افسردگی

35

2/43

نمره­ی 10- 8

بینابینی (علایم افسردگی)

27

3/33

نمره­ی 7-0

طبیعی

19

45/23

 

 

 

 

 

 

 

 

اضطراب

 

79/12

 

69/4

نمره­ی 11 به بالا

اختلال اضطرابی

59

8/72

نمره­ی 10- 8

بینابینی (علایم اضطرابی)

10

35/12

نمره­ی 7-0

طبیعی

12

8/14

 

 

در جدول (2) نتایج ضرایب همبستگی پیرسون بین آلکسی
تایمیا و ابعاد آن با افسردگی و اضطراب ارایه شده است. همان طور که در این جدول مشاهده می­شود، بین آلکسی­تایمیا و دو بعد دشواری در شناسایی احساسات و دشواری در توصیف
 احساسات با افسردگی و اضطراب همبستگی مثبت و معنی
داری وجود دارد (به ترتیب 001/0=P و 014/0=P). در حالی که همبستگی بین بعد تمرکز بر تجارب بیرونی با افسردگی و اضطراب معنی­دار نبود (96/0=P). (جدول 2).


 

جدول 2-نتایج ضرایب همبستگی پیرسون بین آلکسی­تایمیا و ابعاد آن با افسردگی و اضطراب

 

   افسردگی

                                   اضطراب

متغیرها

مقدارهمبستگی r))

سطح معنی داری

مقدار همبستگی r))

سطح معنی­داری

آلکسی­تایمیا

36/0

001/0

39/0

001/0

دشواری در شناسایی احساسات

41/0

001/0

35/0

001/0

دشواری در توصیف احساسات

30/0

006/0

27/0

014/0

تمرکز بر تجارب بیرونی

116/0-

30/0

005/0

96/0

 

جهت بررسی نقش پیش­بینی­کنندگی ویژگی آلکسی­تایمیا و ابعاد آن بر افسردگی و اضطراب، رگرسیون هم­زمان انجام شد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل رگرسیون در جداول (3) و (4) ارایه شده است. ضرایب رگرسیون نشان می­دهند که
آلکسی­تایمیا و ابعاد آن نمی­توانند تغییرات مربوط به افسردگی و اضطراب را به صورت معنی­دار پیش­بینی کنند (جدول3 و4).


 

جدول 3- نتایج شاخص­های آماری رگرسیون آلکسی­تایمیا و ابعاد آن بر افسردگی

متغیرها

خطای معیار

ضریب رگرسیون

ارزش t

سطح معنی­داری

آلکسی­تایمیا

08/0

04/0

24/0

81/0

دشواری در شناسایی احساسات

13/0

29/0

68/1

10/0

دشواری در توصیف احساسات

13/0

15/0

19/1

24/0

تمرکز بر تجارب بیرونی

08/0

11/0-

02/1-

30/0

 

جدول4-نتایج شاخص­های آماری رگرسیون آلکسی­تایمیا و ابعاد آن بر اضطراب

متغیرها

خطای معیار

ضریب رگرسیون

ارزش t

سطح معنی­داری

آلکسی­تایمیا

09/0

26/0

36/1

18/0

دشواری در شناسایی احساسات

13/0

12/0

66/0

51/0

دشواری در توصیف احساسات

14/0

07/0

53/0

60/0

تمرکز بر تجارب بیرونی

09/0

007/0

06/0

95/0

 


بحث و نتیجه­گیری

در حال حاضر مفهوم آلکسی­تایمیا به معنی ناتوانی نسبی در استفاده از کلام برای درک حالت­های عاطفی خود و دیگران است. در ابتلا به آلکسی­تایمیا اشخاص نمی­توانند از توانایی خود در به
کارگیری کلام برای تنظیم و تعدیل عواطف استفاده کنند و متاسفانه این ویژگی در جامعه گسترش پیدا کرده است (28). در پژوهش حاضر ارتباط و توانایی پیش­بینی آلکسی
تایمیا و ابعاد آن در تغییرات مربوط به افسردگی و اضطراب مورد بررسی قرار گرفت.

نتایج این پژوهش نشان داد که بین آلکسی­تایمیا و دو بعد دشواری در شناسایی احساسات و دشواری در توصیف احساسات با افسردگی و اضطراب در بیماران روان­پزشکی رابطه­ی مثبت و معنی­داری وجود دارد، یعنی با افزایش میزان آلکسی­تایمیا و دو بعد آن، میزان افسردگی و اضطراب در این بیماران افزایش می­یابد. نتایج این مطالعه با یافته­های تحقیقات قبلی در رابطه با افسردگی مطابقت دارد (29،16،14،10،9). برای مثال، ساریجاروی[10] نشان داد که وقتی علایم افسردگی افزایش می­یابند، اشخاص در شناخت احساسات خود دچار مشکل شده و قادر به در میان گذاشتن احساسات خود با دیگران نیستند. به عبارت دیگر، نشان داده شد که افسردگی با دو بعد دشواری در شناسایی احساسات و دشواری در توصیف احساسات در ارتباط می
باشد (14). هم­چنین، یافته­های این مطالعه با نتایج به دست آمده از پژوهش­های انجام شده در رابطه با اضطراب هم­سو است. نتایج نشان دادند که ارتباط مثبتی بین اضطراب و هر دو بعد دشواری در تشخیص و شناسایی احساسات و دشواری در توصیف احساسات وجود دارد (29،22،10). در تبیین این مسئله چنین می­توان استدلال کرد که آلکسی
تایمیا یک ویژگی شناختی­عاطفی است و فرد مبتلا به آن در تنظیم و فهم هیجان­های خود ناتوان است. زمانی که اطلاعات هیجانی نتوانند در فرآیند پردازش شناختی، ادراک و ارزشیابی گردند، افراد از نظر عاطفی و شناختی دچار آشفتگی و درماندگی شده و این ناتوانی می­تواند سازمان عواطف و شناخت­های آنان را مختل سازد (4). این افراد به دلیل عدم آگاهی هیجانی و ناتوانی در پردازش شناختی احساسات خود، معمولا قادر به شناسایی، درک و یا توصیف هیجان
های خویش نیستند و توانایی محدودی در سازگاری با شرایط تنش­زا دارند. یکی از روش­های کنترل تنش خصوصا در مورد هیجان
های منفی، تخلیه و بیان هیجان ناشی از تنش است. در صورتی که این هیجان­ها تخلیه نگردند و فرد نتواند احساسات منفی خود را به صورت کلامی بیان کند، جزء روان­شناختی سیستم­های ابراز هیجان و پریشانی روانی از جمله افسردگی و اضطراب افزایش می­یابد. افرادی که توانایی شناخت احساسات خود را دارند و حالت­های هیجانی خود را به گونه­ی موثری ابراز می
کنند، بهتر می
توانند با مشکلات زندگی روبه­رو شوند و در سازگاری با محیط و دیگران موفق
ترند که در نتیجه، این افراد از سلامت روانی بیشتری برخوردار خواهند بود (13).

 

معمولا برانگیختگی هیجانی با برانگیختگی فیزیولوژیک همراه است. علایم جسمی مثل خستگی، درد قفسه­ی سینه، ناراحتی شکم و سرگیجه جزء معیارهای تشخیصی اختلال
های اضطرابی و افسردگی می­باشند. بر این اساس، افراد مضطرب برای کنترل احساس ترسی که به خاطر واکنش
های جسمی ناشی از اضطراب ایجاد می­شود، تجارب هیجانی خود را محدود نموده و از ابراز پاسخ
های هیجانی خودداری می­کنند. مشخص شده است که افراد مبتلا به اختلال هراس به علت ترس از احساس
های جسمی شدید، تجارب هیجانی خود را مهار کرده و خصوصیات آلکسی­تایمیا را نشان می­دهند (13).

 

آن­ها از این
 کار به عنوان یک ساز و کار دفاعی بهره می
گیرند. این موضوع نشان دهنده­ی آن است که آلکسی­تایمیا با اجتناب هیجانی در ارتباط است. از طرفی، افراد دارای علایم جسمی معمولا در مورد علایم، ماهیت و علت آن­ها و نیز تجربه­ی علایم اضطرابی نگران هستند و ناراحتی ناشی از علایم جسمی در طول زمان می­تواند به احساس نومیدی و درماندگی و در نتیجه به افزایش علایم افسردگی منجر گردد. هم­چنین، جنبه
های خودانتقادی افسردگی به خصوص موارد مرتبط با دشواری در شناسایی و بیان احساسات می
توانند شدت آلکسی­تایمیا را افزایش دهند (14). بخش دیگر یافته­ها نشان داد که با وجود ارتباط بین آلکسی
تایمیا و دو بعد دشواری در شناسایی احساسات و دشواری در توصیف احساسات با افسردگی و اضطراب، این ویژگی و مولفه­های آن قادر به پیش­بینی تغییرات مربوط به افسردگی و اضطراب نیستند و در این پژوهش بین آلکسی
تایمیا و ابعاد آن با افسردگی و اضطراب، رابطه­ی علت و معلولی وجود نداشته و تنها آلکسی
تایمیا و ابعاد آن شدت افسردگی و اضطراب را افزایش می
دهند. بر اساس  نتایج برخی تحقیقات، تنها شدت افسردگی به
طور قابل ملاحظه­ای با آلکسی­تایمیا در ارتباط است و همبستگی مثبتی بین میزان آلکسی­تایمیا و شدت افسردگی وجود دارد (21،19،9).

 

هنکالامپی[11] و همکاران نشان دادند که خود بیماری افسردگی
با آلکسی
تایمیا همبستگی ندارد ولی شدت افسردگی چه در مبتلایان به اختلال افسردگی و چه در افراد عادی احتمال ابتلا به آلکسی
تایمیا را افزایش می
دهد. این نتایج
تایید­کننده­ی این نظر است که آلکسی
تایمیا می­تواند یک پدیده­ی وابسته به حالت باشد و اگرچه افسردگی و آلکسی
تایمیا با هم همبستگی دارند اما دو مفهوم جدا و مستقل بوده و ارتباط علی بین آلکسی
تایمیا و خلق افسرده وجود
ندارد (19-17).

 

البته این یافته با نتایج برخی مطالعات دیگر مطابقت ندارد (30،15،13). به عنوان مثال بشارت نشان داد که نارسایی هیجانی و زیرمقیاس دشواری در شناسایی احساسات می
توانند تغییرات مربوط به اضطراب و افسردگی را پیش
بینی کنند و زیرمقیاس تفکر عینی (بیرونی) تغییرات مربوط به اضطراب را به طور معنی­دار پیش­بینی می­نماید (30). در مطالعه­ای دیگر بر روی آلکسی­تایمیا و افسردگی نشان داده شد که بعد دشواری در شناسایی احساسات و افتراق آن از حس­های بدنی به تنهایی بهتر می­تواند مفهوم آلکسی
تایمیا را نسبت به موقعی که با ابعاد خیال­پردازی و تفکر بیرونی همراه می­شود، نشان دهد (15). ماتن و جنکاز هم نشان دادند که در آلکسی­تایمیا تنها بعد دشواری در توصیف احساسات، پیش
بینی­کننده­ی علایم افسردگی است؛ درحالی
که هر دو بعد دشواری در شناسایی و توصیف احساسات پیش
بینی
کننده­ی علایم اضطرابی هستند (13).

تمام پژوهش­های انجام شده در مورد ارتباط آلکسی­تایمیا و ابعاد آن با افسردگی و اضطراب بر وجود رابطه بین این متغیرها تاکید دارند، اما بین یافته­های به ­دست آمده در رابطه با توانایی پیش­بینی­کنندگی آلکسی­تایمیا و به خصوص ابعاد آن در تغییرات مربوط به افسردگی و اضطراب همسانی وجود ندارد و هنوز نتیجه­ی نسبتا مشابهی که بیان­کننده­ی یک نتیجه­گیری کلی در مورد توانایی پیش­بینی آلکسی
تایمیا و مولفه­های آن در مورد شاخص­های روان
شناختی و وجود یک رابطه­ی علی بین آن­ها باشد، وجود ندارد. شرایط گروه نمونه­ی پژوهش می­تواند یکی از علل ناهم
سویی یافته
های پژوهش
های مختلف با این پژوهش باشد و نیزممکن است که بیماران با وجود توضیح لازم، سئوال­های پرسش­نامه­ها به خصوص پرسش
نامه­ی آلکسی
تایمیا را به خوبی درک نکرده باشند. تبیین احتمالی دیگر در مورد ناهم
سویی
ها این است که احتمالا بیماران انگیزه­ی پاسخ
گویی به پرسش­نامه­ها را نداشته­اند. دیگر این­که معمولا بیماران به خصوص در مرتبه­ی اول مراجعه به روان
پزشک، تمام علایم و جنبه­های شخصیتی خود را بیان نکرده و برای جلوگیری از برچسب خوردن مقاومت نشان می دهند. این موضوع می­تواند


دقت ودرستی پاسخ­ها را تحت تاثیر قرار دهد. مطلب دیگر این است که سئوال­های مربوط به پرسش
نامه­ی HADS بیشتر بر روی علایم روان­شناختی تاکید دارند، در حالی­ که بیماران آلکسی­تایمیا معمولا در زمینه­ی شناخت خصایص روان­شناختی خود، ضعیف می
باشند. بنا بر این شاید استفاده از پرسش­نامه­هایی که بر روی جنبه
های جسمانی افسردگی و اضطراب تاکید می
کنند و یا حداقل به صورت برابر علایم جسمی و روانی را مطرح می­نمایند، بهتر بتوانند این رابطه را نمایش دهند. هم­چنین، احتمالا متغیرهای مداخله­گری وجود داشته­اند که نقش
عمده­ای در رابطه­ی آلکسی­تایمیا با افسردگی و اضطراب ایفا می­کنند، زیرا آلکسی­تایمیا با رفتارهایی مانند سوء مصرف مواد، مصرف قهوه و سیگار، سوء تغذیه، شیوه­ی زندگی بدون تحرک، کم­خوابی و ... در ارتباط است که این موارد در این پژوهش کنترل نگردیده­اند. در مجموع یافته­های این پژوهش بر وجود رابطه­ی بین آلکسی­تایمیا و ابعاد آن با افسردگی و اضطراب تاکید دارند و می­توان نتیجه گرفت که آلکسی­تایمیا با شاخص­های آسیب
پذیری روان­شناختی در ارتباط است. اما از آن
 جایی که نتیجه­گیری علت و معلولی با مشکل مواجه است، پیشنهاد می
گردد مطالعه­ای به روش طولی برای تعیین نقش آلکسی
تایمیا در آسیب­شناختی روانی صورت گیرد.

محدودیت­های این پژوهش عبارت بودند از: عدم امکان کنترل رفتارهای همراه با آلکسی­تایمیا که می­توانند رابطه­ی آلکسی­تایمیا با افسردگی و اضطراب را تحت تاثیر قرار دهند. به­ دلیل محدودیت جامعه­ی آماری، در تعمیم نتایج حاصل از این پژوهش به سایر بیماران باید احتیاط نمود.

 




[1]Toronto Alexithymia Scale

[2]Difficulty in Identifying Feeling

[3]Difficulty in Describing Feelings

[4]Externally Oriented Thinking

[5]Hintikka

[6]Motan,Gencoz

[7]Haviland

[8]Hendryx

[9]The Hospital Anxiety and Depression Scale

[10]Saarijarvi

[11]Honkalampi

 

 
1. Shahgholian M, Moradi A, Kafi SM. [Relation of alexithymia with emotional expression styles and general health in students]. Iranian journal of psychiatry and clinical psychological 2007; 13(3): 238-248. (Persian)
2. Madadi AA, Ghaeli P. Effect of floxitin on alexithymia in patient with major depression disorder. [cited 2002 May 24, 25]. Available from: http://www.iranpa.org/second congress of clinical psychology.htm
3. From Wikipedia, the free encyclopedia. Alexithymia. [cited 2007 Dec 01]. Available from: http://en.wikipedia.org/wiki/Alexithymia
4. Beshart MA. [Relation of alexithymia with ego defense styles]. Journal of fundamentals of mental health 2008; 10(3): 181-90. (Persian)
5. Martinez-Sanchez F, Ato-Garcia M, Ortiz-Soria B. Alexithymia-state or trait? Span J Psychol 2003; 6(1): 51-9.
6. Picardi A, Toni A, Carropo E. Stability of alexithymia and its relationship with the big five factors, temperament, character, and attachment style. Psychother Psychosom 2005; 74: 371-8.
7. Haviland MG, Shaw DG, Cummings MA, MacMurray JP. Validation of Toronto alexithymia scale in substance abusers. Psychother Psychosom 1988; 50(3): 81-7.
8. Honkalampi K, Hintikka J, Saarinen P, Lehtonen J, Viinamaki H. Is alexithymia a permanent feature in depressed outpatients? Results from a 6-month follow-up study. Psychother Psychosom 2000; 69(6): 303-8.
9. Saarijarvi S, Salminen JK, Toikka T. Temporal Stability of alexithymia over a five-year period in Outpatients with Major Depression. Psychother Psychosom 2006; 75(2): 107-112.
10. Hendryx MS, Haviland MG, Shaw DG. Dimensions of alexithymia and their relationships to anxiety and depression. J Pers Assess 1991; 56: 227-37.
11. Lumley MA, Neely LC, Burger AJ. The assessment of alexithymia in medical settings: Implications for understanding and treating health problems. J Pers Assess 2007; 89(3): 230-46.
12. Bagby RM, Parker JDA, Taylor GJ. The twenty-item Toronto alexithymia scale-I. Item selection and cross-validation of the factor structure. J Psychosom Res 1994; 38: 23-32.
13. Motan I, Gencoz T. The relationship between the dimensions of alexithymia and the intensity of  depression and anxiety.Turk J Psychiatry 2007; 18(4): 333-43.
14. Saarijarvi S, Salminen JK, Toikka TB. Alexithymia and depression: A 1-year follow-up study in outpatients with major depression. J Psychosom Res 2001; 51(6): 729-33.
15. Haviland MG, Shaw DG, Cummings MA. Alexithymia: Subscales and relationship to depression. Psychother Psychosom 1988; 50: 164-70.
16. Haviland MG, MacMurray JP, Cummings MA. The relationship between alexithymia and depressive symptoms in a sample of newly abstinent alcoholic inpatients. Psychother Psychosom 1988b; 49: 37-40.
17. Honkalampi K, Saarinen P, Hintikka J. Factors associated with alexithymia in patients suffering from depression. Psychother Psychosom 1999; 68: 270-5.
18. Honkalampi K, Hintikka J, Tanskanen A. Depression is strongly associated with alexithymia in the general population. J Psychosom Res 2000; 48: 99-104.

19. Honkalampi K, Psych L, Hintikka J, Laukkanen E, Lehtonen J, Viinamaki H. Alexithymia and depression: A prospective study of patients with major depressive disorder. Psychosomatics 2001; 42: 229-34.

20. Hintikka J, Honkalampi K, Lehtonen J, Viinamaki H. Are alexithymia and depression distinct or overlapping constructs?: A study in a general population. Compr Psychiatry 2001; 42(3): 234-9.
21. Bankier B, Aigner M, Bach M. Alexithymia in DSM-IV disorder. Psychosomatics 2001; 42:
235-40.
22. Berthoz S, Consoli S, Perez-Diaz F,Jouvent R. Alexithymia and anxiety: Compounded relationships? A psychometric study. Eur Psychiatry 1999; 14: 372-8. 
23. Cox BJ, Swinson RP, Shulman ID, Bourdeau D. Alexithymia in panic disorder and social phobia. Compr Psychiatry. 1995; 36(3):195-8.
24. Devine H, Stewart SH, Watt MC. Relations between anxiety sensitivity and dimensions of alexithymia in a young adult sample. J Psychosom Res 1999; 47: 145-58.
25. Muller J, Alpers GW, Reim N, Sub H. Abnormal attentional bias in alexithymia. J Psychosom Res 2004; 56: 581-673.
26. Besharat M.Psychometric characteristics of Persian version of the Toronto alexithymia scale-20 in clinical and non-clinical samples. IJMS 2008; 33(1): 1-6.
27. Montazeri A, Vahdaninia M, Ebrahimi M, Jarvandi S. The hospital anxiety and depression scale (HADS): Translation and validation study of the Iranian version. Health Qual Life Outcomes 2003;
1: 14.

28. Griffith JL. Book review: Disorders of affect regulation: Alexithymia in medical and psychiatric illness. Psychosomatics 1998; 39: 554-5.

29. Lundh LS, Broman JE. Alexithymia and insomnia. Pers Individ Dif 2006; 40(8), 1615-1624.
30. Beshart MA. [Relation of alexithymia with depression, anxiety, psychological helplessness and well being]. Journal of psychology