نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
کارشناس ارشد روان شناسی عمومی، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، مرکز تحقیقات روان تنی
چکیده
کلیدواژهها
از نظر هیجانی توانمند بودن، روبهرو شدن افراد با چالشهای زندگی را آسانتر کرده و سطح سلامت روانی آنها را بهبود می
بخشد (1). آلکسیتایمیا یا نارسایی هیجانی به
عنوان یک پدیدهی هیجانیشناختی به اختلال خاص در کارکرد روانی اطلاق میشود که در نتیجهی فرآیند بازداری خودکار اطلاعات و احساسات هیجانی به وجود میآید. برخی محققان اختلال در سیستم لیمبیک، جانبی شدن نابهنجار مغز و یا اشکال در کارآمدی ارتباط بین نیمکرهای را در ایجاد آن موثر دانستهاند (2). اما آلکسیتایمیا در ویرایش چهارم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی به
عنوان یک اختلال روانی طبقهبندی نشده بلکه ویژگی
ای است که از شخصی به شخص دیگر از لحاظ شدت متفاوت می
باشد (3).
ویژگیهای اصلی آلکسیتایمیا عبارتاند از: ناتوانی در بازشناسی و توصیف کلامی هیجانهای شخصی، فقر شدید تفکر نمادین که آشکارسازی بازخوردها، احساس، تمایل و سائقها را محدود می
کند، ناتوانی در به کارگیری احساسات به
عنوان علایم مشکلات هیجانی، تفکر انتفاعی در مورد واقعیتهای کماهمیت بیرونی، کاهش یادآوری رویاها، دشواری در تمایز بین حالتهای هیجانی و حسهای بدنی، قیافهی خشک و رسمی، فقدان جلوههای عاطفی چهره، ظرفیت محدود برای همدلی و خودآگاهی (4).
بحث دربارهی این
که آیا آلکسیتایمیا یک صفت شخصیتی ثابت یا یک پدیدهی وابسته به حالت است، چالشهایی را در بین محققان برانگیخته است (8-5). به همین دلیل، مطالعهای با هدف ارزیابی ثبات آلکسیتایمیا در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی انجام شد. نتایج نشان داد که میزان آلکسیتایمیا و افسردگی به
طور قابل توجهی بعد از 5 سال کاهش یافتند اما تفاوت نسبی در نمرههای آلکسیتایمیا در طول این مدت ثابت ماند که این امر نشان میدهد این پدیده، ثباتی نسبی دارد (9). محققان معتقدند که آلکسی
تایمیا در سنجش با معیار تورنتو[1] یک مفهوم چندبعدی است و برخی ابعاد آن وابسته به حالت میباشند (10). این ابعاد شامل دشواری در تشخیص و شناسایی احساسات[2](DIF)، دشواری در بیان و توصیف احساسات[3](DDF) و تمرکز بر تجارب بیرونی[4](EOT) است (12،11).
مطالعههایی که بر روی اختلالهای روانی مثل اختلالهای خوردن، سوءمصرف مواد، اختلال استرس پس از سانحه، اختلال وسواسی
جبری، اختلالات شبهجسمی و اختلال افسردگی انجام شدهاند، آلکسیتایمیا را به
عنوان یکی از عوامل مهم در نظر گرفتهاند (13). میزان شیوع آلکسیتایمیا در اختلال استرس پس از سانحه 40 درصد، در بیاشتهایی عصبی 63 درصد، در پراشتهایی عصبی 56 درصد، در افسردگی اساسی 45 درصد، در اختلال هراس 34% و در سوءمصرف مواد 50 درصد گزارش گردیده است (3).
در سالهای اخیر ارتباط بین آلکسیتایمیا و افسردگی موضوع تحقیقهای مختلفی بوده است (20-13،10-8). هینتیکا[5] و همکاران نشان دادند که افسردگی و آلکسیتایمیا ارتباط قوی و مثبتی با یکدیگر داشته و این دو وضعیت هم
پوشی دارند (20). ماتن و جنکاز[6] هم در پژوهش خود نشان دادند که ارتباط قابل ملاحظهای بین نمرهی کل آلکسیتایمیا و علایم افسردگی وجود دارد (13). علارغم وجود ارتباط بین آلکسی
تایمیا و افسردگی، برخی مطالعات نشان می دهند که آلکسی
تایمیا مستقل از افسردگی است. به عبارت دیگر، ارتباط علی بین این دو متغیر وجود ندارد (21). هم
چنین، برخی تحقیقات نشان می
دهند که ارتباط ابعاد آلکسی
تایمیا با افسردگی متفاوت است. برای مثال هاویلند[7] و همکاران و هنریکس[8] و همکاران دریافتند که بین دو بعد دشواری در تشخیص و شناسایی احساسات و دشواری در توصیف احساسات با افسردگی ارتباط مثبتی وجود دارد و تمرکز بر تجارب بیرونی که بعد دیگری از آلکسیتایمیا است با افسردگی در ارتباط نیست (15،10). اما مطالعهی ماتن و جنکاز تنها تاییدکنندهی ارتباط بعد دشواری در توصیف احساسات با افسردگی است (13).
پژوهشهایی نیز در مورد ارتباط آلکسیتایمیا و اضطراب انجام شده است (10، 13،24-22،) و هر چند تعداد آنها نسبت به موارد مرتبط با افسردگی کمتر است، اما محققان نشان داده
اند که آلکسیتایمیا در افراد مبتلا به اختلالهای اضطرابی بیشتر دیده میشود و ارتباط بین اضطراب و برخی از ابعاد آلکسی
تایمیا (دشواری در شناسایی احساسات و دشواری در توصیف احساسات) را تایید نمودهاند (22،10).
با وجود این
که آلکسیتایمیا به دلیل اهمیت بالینی در زمینه
های مختلف نیازمند بررسی و تحقیق است، اما در کشور ما ارتباط آلکسیتایمیا و ابعاد آن در نمونهی بالینی که شیوع بالایی دارد با شاخصهای روانشناختی مورد بررسی قرار نگرفته است. لذا هدف از این مطالعه بررسی ارتباط آلکسی
تایمیا و ابعاد آن با افسردگی و اضطراب در نمونهی بالینی (بیماران با تشخیص روانپزشکی) ایرانی بود.
روشکار
روش این مطالعه از نوع توصیفی همبستگی و جمعیت آماری آن شامل تمام بیمارانی بود که به یکی از درمانگاههای روان
پزشکی دولتی در سطح شهر اصفهان در سال 1387 مراجعه کردند. با توجه به محدود بودن جمعیت آماری، حجم نمونه برابر با جامعهی آماری در نظر گرفته شد و کل افراد در دسترس که برای بار اول مراجعه کرده بودند در مقطع زمانی جمعآوری دادهها مورد بررسی قرار گرفتند. نمونهی مورد مطالعه شامل81 بیمار بود. معیارهای ورود به مطالعه عبارت بودند از همکاری بیمار برای شرکت در پژوهش، حداقل تحصیلات در سطح سیکل، سن60-18 سال، وجود تشخیص اختلالهای خلقی و یا اضطرابی در بیمار که توسط روان
پزشک و بر اساس مصاحبهی بالینی، مطرح شده باشد.
پژوهشگر بعد از هماهنگی با ریاست و مسئول درمانگاه روان
پزشکی برای انجام پژوهش، ابتدا خود را به افراد مورد بررسی معرفی و بعد از توضیح در مورد هدف پژوهش و نحوهی تکمیل پرسشنامهها، تاکید نمود که اطلاعات آنها محرمانه باقی خواهد ماند تا بیماران با رضایت تمام پرسش
نامه
ها را تکمیل کنند. جهت تجزیه و تحلیل دادههای این پژوهش از شاخصهای آماری نظیر فراوانی، درصد فراوانی، میانگین، انحراف معیار، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون همزمان استفاده و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخهی 16 انجام گرفت. ابزارهای تشخیصی این پژوهش عبارت بودند از:
پرسشنامهی آلکسیتایمیای تورنتو (TAS-20): این پرسش
نامه توسط بگبی و همکاران ساخته شده است. پرسش
نامهی آلکسیتایمیای تورنتو یک پرسشنامهی خودسنجی و 20 سئوالی است که دارای سه بعد دشواری در تشخیص و شناسایی احساسات (شامل 7 سئوال)، دشواری در توصیف احساسات (شامل 5 سئوال) و تمرکز بر تجارب بیرونی (شامل 8 سئوال) میباشد (12). سئوالها بر حسب معیار 5 نقطهای لیکرت از کاملا موافقم (1) تا کاملا مخالفم (5) نمره
گذاری میشوند و نمرههای 60 به بالا به عنوان آلکسی
تایمیای با شدت زیاد و نمرههای 52 به پایین به عنوان آلکسیتایمیای با شدت کم در نظر گرفته میشوند (25). در نمرهگذاری این مقیاس شاهقلیان و همکاران نمرههای 60 به بالا را آلکسیتایمیای با شدت زیاد، نمرههای60-53 را آلکسیتایمیای با شدت متوسط و نمرات 52 به پایین را به عنوان آلکسیتایمیا با شدت کم (بدون آلکسی
تایمیا) در نظر گرفتهاند (1). اعتبار همسانی درونی بر حسب آلفای کرونباخ در نمونهی ایرانی برای کل مقیاس 20TAS- و ابعاد
,DDF ,DIF EOTبه ترتیب 79/0، 75/0، 71/0 و 66/0 گزارش گردیده است و اعتبار کل مقیاس TAS-20 و ابعاد
,DDF ,DIF EOTدر نمونهی بالینی ایرانی با استفاده از روش بازآزمایی به ترتیب 77/0، 73/0، 69/0 و 65/0 گزارش
شده است (26).
پرسشنامهی معیار بیمارستانی اضطراب و افسردگی[9] (HADS): این پرسشنامه معیاری حساس و مختصر برای ارزیابی افسردگی و اضطراب در بیماران جسمی، روانی و حتی افراد عادی است که شامل 7 سئوال در زمینهی افسردگی و 7 سئوال در زمینهی اضطراب است. هر سئوال توسط یک معیار چهار نمرهای امتیازدهی میشود؛ به طوری که حداکثر امتیاز برای هر یک از زیرمقیاسهای افسردگی و اضطراب 21 می
باشد. امتیاز بالای 11 در هر دو زمینه، نشانهی وجود یک اختلال روانپزشکی جدی، امتیاز 10-8 بینابینی و امتیاز 7-0 طبیعی محسوب میشود. پایداری درونی بر حسب آلفای کرونباخ برای زیرمقیاسهای اضطراب و افسردگی در نمونه
ی ایرانی به ترتیب 78/0 و 86/0 گزارش شده است (27).
نتایج
بر اساس بررسی جمعیت شناختی، از مجموع 81 بیمار مورد مطالعه (19 مرد و 62 زن) بیشتر آنها زن (5/76%)، اکثریت
متاهل (2/80%) و اغلب (9/51%) دارای مدرک تحصیلی دیپلم بودند. دامنهی سنی بیماران بین60-18 سال انتخاب گردیده و بالاترین درصد (2/43%) متعلق به گروه سنی30-21 سال و کمترین درصد (2/6%) مربوط به گروه سنی60-51 سال بود. جدول (1) اطلاعات آزمودنیها را بر حسب نمرههای آلکسی
تایمیا، افسردگی و اضطراب نشان میدهد. این نتایج نشان می
دهند که 6/50 درصد بیماران مبتلا به آلکسیتایمیا با شدت زیاد، 2/43 درصد مبتلا به اختلال افسردگی و 8/72 درصد مبتلا به اختلال اضطرابی بودند (جدول 1).
جدول 1- اطلاعات بیماران شرکتکننده بر حسب نمرههای آلکسیتایمیا، افسردگی و اضطراب
متغیر |
میانگین |
انحراف استاندارد |
نمرهی ملاک |
تشخیص |
فراوانی |
درصد |
آلکسیتایمیا |
06/60 |
28/10 |
نمرهی 60 به بالا |
آلکسیتایمیا با شدت زیاد |
41 |
6/50 |
نمرهی 59-53 |
آلکسیتایمیا با شدت متوسط |
21 |
26 |
|||
نمرهی 52 به پایین |
آلکسیتایمیای با شدت کم |
19 |
4/23 |
|||
|
|
|
|
|
|
|
افسردگی |
40/10 |
46/4 |
نمرهی 11 به بالا |
اختلال افسردگی |
35 |
2/43 |
نمرهی 10- 8 |
بینابینی (علایم افسردگی) |
27 |
3/33 |
|||
نمرهی 7-0 |
طبیعی |
19 |
45/23 |
|||
|
|
|
|
|
|
|
اضطراب |
79/12 |
69/4 |
نمرهی 11 به بالا |
اختلال اضطرابی |
59 |
8/72 |
نمرهی 10- 8 |
بینابینی (علایم اضطرابی) |
10 |
35/12 |
|||
نمرهی 7-0 |
طبیعی |
12 |
8/14 |
در جدول (2) نتایج ضرایب همبستگی پیرسون بین آلکسی
تایمیا و ابعاد آن با افسردگی و اضطراب ارایه شده است. همان طور که در این جدول مشاهده میشود، بین آلکسیتایمیا و دو بعد دشواری در شناسایی احساسات و دشواری در توصیف
احساسات با افسردگی و اضطراب همبستگی مثبت و معنی
داری وجود دارد (به ترتیب 001/0=P و 014/0=P). در حالی که همبستگی بین بعد تمرکز بر تجارب بیرونی با افسردگی و اضطراب معنیدار نبود (96/0=P). (جدول 2).
جدول 2-نتایج ضرایب همبستگی پیرسون بین آلکسیتایمیا و ابعاد آن با افسردگی و اضطراب
|
افسردگی |
اضطراب |
||
متغیرها |
مقدارهمبستگی r)) |
سطح معنی داری |
مقدار همبستگی r)) |
سطح معنیداری |
آلکسیتایمیا |
36/0 |
001/0 |
39/0 |
001/0 |
دشواری در شناسایی احساسات |
41/0 |
001/0 |
35/0 |
001/0 |
دشواری در توصیف احساسات |
30/0 |
006/0 |
27/0 |
014/0 |
تمرکز بر تجارب بیرونی |
116/0- |
30/0 |
005/0 |
96/0 |
جهت بررسی نقش پیشبینیکنندگی ویژگی آلکسیتایمیا و ابعاد آن بر افسردگی و اضطراب، رگرسیون همزمان انجام شد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل رگرسیون در جداول (3) و (4) ارایه شده است. ضرایب رگرسیون نشان میدهند که
آلکسیتایمیا و ابعاد آن نمیتوانند تغییرات مربوط به افسردگی و اضطراب را به صورت معنیدار پیشبینی کنند (جدول3 و4).
جدول 3- نتایج شاخصهای آماری رگرسیون آلکسیتایمیا و ابعاد آن بر افسردگی
متغیرها |
خطای معیار |
ضریب رگرسیون |
ارزش t |
سطح معنیداری |
آلکسیتایمیا |
08/0 |
04/0 |
24/0 |
81/0 |
دشواری در شناسایی احساسات |
13/0 |
29/0 |
68/1 |
10/0 |
دشواری در توصیف احساسات |
13/0 |
15/0 |
19/1 |
24/0 |
تمرکز بر تجارب بیرونی |
08/0 |
11/0- |
02/1- |
30/0 |
جدول4-نتایج شاخصهای آماری رگرسیون آلکسیتایمیا و ابعاد آن بر اضطراب
متغیرها |
خطای معیار |
ضریب رگرسیون |
ارزش t |
سطح معنیداری |
آلکسیتایمیا |
09/0 |
26/0 |
36/1 |
18/0 |
دشواری در شناسایی احساسات |
13/0 |
12/0 |
66/0 |
51/0 |
دشواری در توصیف احساسات |
14/0 |
07/0 |
53/0 |
60/0 |
تمرکز بر تجارب بیرونی |
09/0 |
007/0 |
06/0 |
95/0 |
بحث و نتیجهگیری
در حال حاضر مفهوم آلکسیتایمیا به معنی ناتوانی نسبی در استفاده از کلام برای درک حالتهای عاطفی خود و دیگران است. در ابتلا به آلکسیتایمیا اشخاص نمیتوانند از توانایی خود در به
کارگیری کلام برای تنظیم و تعدیل عواطف استفاده کنند و متاسفانه این ویژگی در جامعه گسترش پیدا کرده است (28). در پژوهش حاضر ارتباط و توانایی پیشبینی آلکسی
تایمیا و ابعاد آن در تغییرات مربوط به افسردگی و اضطراب مورد بررسی قرار گرفت.
نتایج این پژوهش نشان داد که بین آلکسیتایمیا و دو بعد دشواری در شناسایی احساسات و دشواری در توصیف احساسات با افسردگی و اضطراب در بیماران روانپزشکی رابطهی مثبت و معنیداری وجود دارد، یعنی با افزایش میزان آلکسیتایمیا و دو بعد آن، میزان افسردگی و اضطراب در این بیماران افزایش مییابد. نتایج این مطالعه با یافتههای تحقیقات قبلی در رابطه با افسردگی مطابقت دارد (29،16،14،10،9). برای مثال، ساریجاروی[10] نشان داد که وقتی علایم افسردگی افزایش مییابند، اشخاص در شناخت احساسات خود دچار مشکل شده و قادر به در میان گذاشتن احساسات خود با دیگران نیستند. به عبارت دیگر، نشان داده شد که افسردگی با دو بعد دشواری در شناسایی احساسات و دشواری در توصیف احساسات در ارتباط می
باشد (14). همچنین، یافتههای این مطالعه با نتایج به دست آمده از پژوهشهای انجام شده در رابطه با اضطراب همسو است. نتایج نشان دادند که ارتباط مثبتی بین اضطراب و هر دو بعد دشواری در تشخیص و شناسایی احساسات و دشواری در توصیف احساسات وجود دارد (29،22،10). در تبیین این مسئله چنین میتوان استدلال کرد که آلکسی
تایمیا یک ویژگی شناختیعاطفی است و فرد مبتلا به آن در تنظیم و فهم هیجانهای خود ناتوان است. زمانی که اطلاعات هیجانی نتوانند در فرآیند پردازش شناختی، ادراک و ارزشیابی گردند، افراد از نظر عاطفی و شناختی دچار آشفتگی و درماندگی شده و این ناتوانی میتواند سازمان عواطف و شناختهای آنان را مختل سازد (4). این افراد به دلیل عدم آگاهی هیجانی و ناتوانی در پردازش شناختی احساسات خود، معمولا قادر به شناسایی، درک و یا توصیف هیجان
های خویش نیستند و توانایی محدودی در سازگاری با شرایط تنشزا دارند. یکی از روشهای کنترل تنش خصوصا در مورد هیجان
های منفی، تخلیه و بیان هیجان ناشی از تنش است. در صورتی که این هیجانها تخلیه نگردند و فرد نتواند احساسات منفی خود را به صورت کلامی بیان کند، جزء روانشناختی سیستمهای ابراز هیجان و پریشانی روانی از جمله افسردگی و اضطراب افزایش مییابد. افرادی که توانایی شناخت احساسات خود را دارند و حالتهای هیجانی خود را به گونهی موثری ابراز می
کنند، بهتر می
توانند با مشکلات زندگی روبهرو شوند و در سازگاری با محیط و دیگران موفق
ترند که در نتیجه، این افراد از سلامت روانی بیشتری برخوردار خواهند بود (13).
معمولا برانگیختگی هیجانی با برانگیختگی فیزیولوژیک همراه است. علایم جسمی مثل خستگی، درد قفسهی سینه، ناراحتی شکم و سرگیجه جزء معیارهای تشخیصی اختلال
های اضطرابی و افسردگی میباشند. بر این اساس، افراد مضطرب برای کنترل احساس ترسی که به خاطر واکنش
های جسمی ناشی از اضطراب ایجاد میشود، تجارب هیجانی خود را محدود نموده و از ابراز پاسخ
های هیجانی خودداری میکنند. مشخص شده است که افراد مبتلا به اختلال هراس به علت ترس از احساس
های جسمی شدید، تجارب هیجانی خود را مهار کرده و خصوصیات آلکسیتایمیا را نشان میدهند (13).
آنها از این
کار به عنوان یک ساز و کار دفاعی بهره می
گیرند. این موضوع نشان دهندهی آن است که آلکسیتایمیا با اجتناب هیجانی در ارتباط است. از طرفی، افراد دارای علایم جسمی معمولا در مورد علایم، ماهیت و علت آنها و نیز تجربهی علایم اضطرابی نگران هستند و ناراحتی ناشی از علایم جسمی در طول زمان میتواند به احساس نومیدی و درماندگی و در نتیجه به افزایش علایم افسردگی منجر گردد. همچنین، جنبه
های خودانتقادی افسردگی به خصوص موارد مرتبط با دشواری در شناسایی و بیان احساسات می
توانند شدت آلکسیتایمیا را افزایش دهند (14). بخش دیگر یافتهها نشان داد که با وجود ارتباط بین آلکسی
تایمیا و دو بعد دشواری در شناسایی احساسات و دشواری در توصیف احساسات با افسردگی و اضطراب، این ویژگی و مولفههای آن قادر به پیشبینی تغییرات مربوط به افسردگی و اضطراب نیستند و در این پژوهش بین آلکسی
تایمیا و ابعاد آن با افسردگی و اضطراب، رابطهی علت و معلولی وجود نداشته و تنها آلکسی
تایمیا و ابعاد آن شدت افسردگی و اضطراب را افزایش می
دهند. بر اساس نتایج برخی تحقیقات، تنها شدت افسردگی به
طور قابل ملاحظهای با آلکسیتایمیا در ارتباط است و همبستگی مثبتی بین میزان آلکسیتایمیا و شدت افسردگی وجود دارد (21،19،9).
هنکالامپی[11] و همکاران نشان دادند که خود بیماری افسردگی
با آلکسی
تایمیا همبستگی ندارد ولی شدت افسردگی چه در مبتلایان به اختلال افسردگی و چه در افراد عادی احتمال ابتلا به آلکسی
تایمیا را افزایش می
دهد. این نتایج
تاییدکنندهی این نظر است که آلکسی
تایمیا میتواند یک پدیدهی وابسته به حالت باشد و اگرچه افسردگی و آلکسی
تایمیا با هم همبستگی دارند اما دو مفهوم جدا و مستقل بوده و ارتباط علی بین آلکسی
تایمیا و خلق افسرده وجود
ندارد (19-17).
البته این یافته با نتایج برخی مطالعات دیگر مطابقت ندارد (30،15،13). به عنوان مثال بشارت نشان داد که نارسایی هیجانی و زیرمقیاس دشواری در شناسایی احساسات می
توانند تغییرات مربوط به اضطراب و افسردگی را پیش
بینی کنند و زیرمقیاس تفکر عینی (بیرونی) تغییرات مربوط به اضطراب را به طور معنیدار پیشبینی مینماید (30). در مطالعهای دیگر بر روی آلکسیتایمیا و افسردگی نشان داده شد که بعد دشواری در شناسایی احساسات و افتراق آن از حسهای بدنی به تنهایی بهتر میتواند مفهوم آلکسی
تایمیا را نسبت به موقعی که با ابعاد خیالپردازی و تفکر بیرونی همراه میشود، نشان دهد (15). ماتن و جنکاز هم نشان دادند که در آلکسیتایمیا تنها بعد دشواری در توصیف احساسات، پیش
بینیکنندهی علایم افسردگی است؛ درحالی
که هر دو بعد دشواری در شناسایی و توصیف احساسات پیش
بینی
کنندهی علایم اضطرابی هستند (13).
تمام پژوهشهای انجام شده در مورد ارتباط آلکسیتایمیا و ابعاد آن با افسردگی و اضطراب بر وجود رابطه بین این متغیرها تاکید دارند، اما بین یافتههای به دست آمده در رابطه با توانایی پیشبینیکنندگی آلکسیتایمیا و به خصوص ابعاد آن در تغییرات مربوط به افسردگی و اضطراب همسانی وجود ندارد و هنوز نتیجهی نسبتا مشابهی که بیانکنندهی یک نتیجهگیری کلی در مورد توانایی پیشبینی آلکسی
تایمیا و مولفههای آن در مورد شاخصهای روان
شناختی و وجود یک رابطهی علی بین آنها باشد، وجود ندارد. شرایط گروه نمونهی پژوهش میتواند یکی از علل ناهم
سویی یافته
های پژوهش
های مختلف با این پژوهش باشد و نیزممکن است که بیماران با وجود توضیح لازم، سئوالهای پرسشنامهها به خصوص پرسش
نامهی آلکسی
تایمیا را به خوبی درک نکرده باشند. تبیین احتمالی دیگر در مورد ناهم
سویی
ها این است که احتمالا بیماران انگیزهی پاسخ
گویی به پرسشنامهها را نداشتهاند. دیگر اینکه معمولا بیماران به خصوص در مرتبهی اول مراجعه به روان
پزشک، تمام علایم و جنبههای شخصیتی خود را بیان نکرده و برای جلوگیری از برچسب خوردن مقاومت نشان می دهند. این موضوع میتواند
دقت ودرستی پاسخها را تحت تاثیر قرار دهد. مطلب دیگر این است که سئوالهای مربوط به پرسش
نامهی HADS بیشتر بر روی علایم روانشناختی تاکید دارند، در حالی که بیماران آلکسیتایمیا معمولا در زمینهی شناخت خصایص روانشناختی خود، ضعیف می
باشند. بنا بر این شاید استفاده از پرسشنامههایی که بر روی جنبه
های جسمانی افسردگی و اضطراب تاکید می
کنند و یا حداقل به صورت برابر علایم جسمی و روانی را مطرح مینمایند، بهتر بتوانند این رابطه را نمایش دهند. همچنین، احتمالا متغیرهای مداخلهگری وجود داشتهاند که نقش
عمدهای در رابطهی آلکسیتایمیا با افسردگی و اضطراب ایفا میکنند، زیرا آلکسیتایمیا با رفتارهایی مانند سوء مصرف مواد، مصرف قهوه و سیگار، سوء تغذیه، شیوهی زندگی بدون تحرک، کمخوابی و ... در ارتباط است که این موارد در این پژوهش کنترل نگردیدهاند. در مجموع یافتههای این پژوهش بر وجود رابطهی بین آلکسیتایمیا و ابعاد آن با افسردگی و اضطراب تاکید دارند و میتوان نتیجه گرفت که آلکسیتایمیا با شاخصهای آسیب
پذیری روانشناختی در ارتباط است. اما از آن
جایی که نتیجهگیری علت و معلولی با مشکل مواجه است، پیشنهاد می
گردد مطالعهای به روش طولی برای تعیین نقش آلکسی
تایمیا در آسیبشناختی روانی صورت گیرد.
محدودیتهای این پژوهش عبارت بودند از: عدم امکان کنترل رفتارهای همراه با آلکسیتایمیا که میتوانند رابطهی آلکسیتایمیا با افسردگی و اضطراب را تحت تاثیر قرار دهند. به دلیل محدودیت جامعهی آماری، در تعمیم نتایج حاصل از این پژوهش به سایر بیماران باید احتیاط نمود.
[1]Toronto Alexithymia Scale
[2]Difficulty in Identifying Feeling
[3]Difficulty in Describing Feelings
[4]Externally Oriented Thinking
[5]Hintikka
[6]Motan,Gencoz
[7]Haviland
[8]Hendryx
[9]The Hospital Anxiety and Depression Scale
[10]Saarijarvi
[11]Honkalampi