نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار گروه روان شناسی، دانشگاه پیام نور استان آذربایجان شرقی
چکیده
کلیدواژهها
براساس بیشتر مطالعات صورت گرفته بر روی اختلال وسواسیجبری، این اختلال با بسیاری از اختلالهای روانی دیگر رابطه دارد. تاکنون پژوهش
ها، رابطه
ی بین اختلال وسواسیجبری با اختلالهای افسردگی اساسی[1]، اضطراب منتشر[2]، دوقطبی[3]، تیک[4]، بیش
فعالیتکانشگری[5] ، خوردن[6]، اوتیسم[7]، اسکیزوفرنی[8] و اسکیزوتایپی[9] را نشان داده
اند (9-1). همابتلایی
های روان
پزشکی می
تواند سبب وخیم
تر شدن سیر اختلال گردد، افسردگی ازجمله شایعترین اختلالهایی است که با اختلال وسواسی
جبری هم
پوشی دارد (10). از نظر تاریخی نیز افکار و اعمال وسواسی که نخستین بار در منابع پزشکی اوایل قرن نوزدهم توصیف شدند، تظاهر غیرعادی ملانکولی[10] تصور می
شدند (11). بنا بر این، این افراد بیش از دیگران گرایش به افسردگی دارند و طبق تحقیقهای صورت گرفته، خلق افسرده نه تنها به ازدیاد و تشدید افکار ناخواسته منتهی میشود، بلکه سبب افزایش ناراحتی ناشی از این افکار نیز می
گردد (12). تقریبا دو سوم مبتلایان به وسواس از علایم افسردگی نیز رنج می
برند (13). اکثر محققان معتقدند از نظر علایم، بین این دو به
ویژه از نظر احساس گناه، اضطراب، تردید درباره
ی خویشتن و پایین بودن عزت
نفس هم
پوشانی
هایی وجود دارد. برخی نیز از احساس مسئولیت شدید و کمال
گرایی در وسواس بحث می
کنند که از ویژگی
های افسردگی نیز به
شمار می
آید. هم
چنین نشان داده شده است که بعضی از ناکارآمدی
های اجرایی[11] که هنگام اجرای آزمون
ها در بیماران وسواسی دیده میشود، حاصل هم
زمانی نشانه
های افسردگی با این اختلال است (14،15). اخیرا محققین پیشنهاد کرده
اند اختلال وسواسی
جبری ماهیت ناهمگن دارد و می
تواند به انواع فرعی همگن تقسیم شود. اساس طبقه
بندی، برگرفته از دیدگاه نشانه
شناسی با استفاده از تحلیل عاملی و نیز تا حدودی هم براساس یافته
های
عصب روان
شناختی می
باشد و بررسی میزان پاسخ به درمان یکی از انگیزه
های اصلی در شناسایی انواع فرعی این اختلال بوده است (4). یکی از ابزارهای استفاده شده برای شناسایی عامل
های فرعی موجود در اختلال وسواسی
جبری توسط ساناویو[12] تحت عنوان پرسش
نامه
ی پادوا[13] ساخته شده است. این مقیاس اختلال وسواسی جبری را براساس چهار عامل به چهار گروه فرعی در نمونه
های بالینی و غیربالینی تقسیم می
کند. انواع فرعی مذکور عبارتاند از:
عدم کنترل بر فعالیتهای ذهنی[14]، وارسی[15]، تمایل و نگرانی در مورد از دست دادن کنترل رفتارهای حرکتی[16] و
آلودگی[17] (16).
در واقع در سطح بیماریشناختی، مبتلایان به اختلال وسواسی
جبری از نظر افسردگی نمرات بالایی دارند (17،18). استفاده از نمونه
های بالینی با این
که می
تواند منجر به دانش
افزایی در سطح بیماریشناختی گردد، ولی اعتبار نتایج حاصل از آن
ها با مشکلاتی نیز همراه است.
مزیت استفاده از نمونه
های غیربالینی اجتناب از ابهامهای بالقوه
ای است که در کار با بیماران بالینی وجود دارد (مانند اثرات ناشی از دارو و موسسه
ای شدن). بر این اساس، پژوهش حاضر بر آن است تا کیفیت این رابطه را در نمونه
های غیربالینی و براساس انواع فرعی ویژگی
های وسواسی
جبری مورد پژوهش قرار دهد. دستیابی به اهداف پژوهش می
تواند به
طور مستقیم وضوح بیشتری به رابطه
ی احتمالی افسردگی و اختلال وسواسی
جبری با در نظر گرفتن انواع فرعی آن ببخشد.
روش
کار
این پژوهش در یک زمینه
ی علی مقایسه
ای و همبستگی انجام شده است و جلسه
ی آماری آن شامل دانشجویان دختر و پسر مشغول به تحصیل در دوره
های کارشناسی دانشگاه
های پیام
نور تبریز، سراب و اردبیل در سال تحصیلی 88-1387 بود. از این جامعه
ی آماری 409 نفر به روش نمونه
گیری تصادفی خوشه
ای براساس جدول نمونه
گیری مورگان انتخاب و مورد آزمون قرار گرفتند. پس از انتخاب نمونه
ها پرسش
نامه
ی افسردگی بک[18] و پادوا در اختیار آن
ها قرار داده شد. به منظور رعایت اخلاق پژوهشی، به
صورت شفاهی (قبل از اجرا) و کتبی (بالای پرسش
نامه) خاطر نشان گردید که اطلاعات درخواستی در این پرسش
نامه
ها، صرفا به
منظور اهداف پژوهشی است و نیازی به ذکر نام و نام
خانوادگی و دیگر مشخصات خصوصی به
جز سن، جنسیت و وضعیت تاهل نمی
باشد. معیار
های ورود به مطالعه شامل شرکت داوطلبانه و دانشجو بودن میشد و معیار
های خروج نیز شامل سابقه
ی بستری در مراکز روان
پزشکی و یا مراجعه به روانپزشک به
دلیل اختلالات روانی بود.
داده
ها با استفاده از روش تحلیل واریانس یک
طرفه و رگرسیون چند متغیری گامبهگام و در نرمافزار SPSS نسخه
ی 15 تحلیل شدند. ابزارهای اندازه
گیری عبارت بودند از:
پرسش
نامه
ی افسردگی بک: این پرسش
نامه، یک پرسش
نامه
ی خودگزارشی شامل 21 عبارت است که به
منظور اندازه
گیری شدت افسردگی توسط بک ساخته شده است و هر عبارت بازتاب یکی از علایم افسردگی است که براساس 4 پاسخ درجهبندی شده است. دامنه
ی نمرات از 0 تا 63 متغیر میباشد و نمرات بالاتر نشانهی افسردگی شدیدتر هستند. در فرهنگ سازنده
ی آزمون، روایی هم
زمان این پرسش
نامه 79/0 و پایایی بازآزمایی آن 67/0 گزارش شده است (19). در ایران پایایی این پرسش
نامه، از طریق محاسبه
ی ضریب همسانی درونی برحسب آلفای کرونباخ 84/0 و ضریب همبستگی با استفاده از روش تنصیف (براساس سئوالهای زوج و فرد)70/0=r گزارش شده است (20).
گودرزی روایی پرسش
نامه
ی افسردگی بک را همان روایی بهدست آمده توسط حجت، شاپور و مهریار در فرم 13 سئوالی میداند. وی معتقد است که بین ساختار ترجمه
ی 13 سئوال مشابه در پرسش
نامه
ی 21 سئوالی با سئوالهای پرسش
نامه
ی 13 سئوالی، فقط تفاوت مختصری در ترجمه وجود داردکه به نظر نمی
رسد در روایی تاثیر بگذارد و به همین دلیل قضاوت در مورد روایی 13 سئوال مذکور را به داده
های حجت، شاپور و مهریار، استناد داده است. روایی 8 سئوال باقی مانده از طریق همبستگی بین این 13 سئوال با 8 سئوال مذکور به دست آمد و برابر با 74/0 گزارش شد (20).
پرسش
نامه
ی پادوا: پرسش
نامه
ی پادوا تنها ابزار خودگزارشی وسواس است که ابعاد وسواس
های فکری را از وسواس
های عملی به
طور جداگانه می
سنجد و یکی از پرکاربردترین ابزارها در مطالعههای مربوط به وسواس در نمونه
های بالینی و غیربالینی به
شمار می
آید (22،21). این پرسش
نامه توسط ساناویو در ایتالیا ساخته شده و شامل 60 پرسش با پنج درجه
بندی از صفر تا 4 میباشد که صفر معادل اصلا و 4 معادل خیلی زیاد است.
پرسش
نامه
ی پادوا قادر به اندازه
گیری تعداد و شدت علایم اختلال وسواسی
جبری، در افراد بهنجار و بیماران بالینی میباشد. پرسش
نامه
ی مذکور، دارای چهار زیرمقیاس با عناوین عدم کنترل بر فعالیتهای ذهنی، وارسی، تمایل و نگرانی در مورد از دست دادن کنترل رفتارهای حرکتی و آلودگی میباشد. پایایی این پرسش
نامه در فرهنگ اصلی از طریق محاسبه
ی ضریب محاسبه
ی نمرهی کل پرسش
نامهی پادوا با پرسش
نامه
ی وسواس فکری
عملی مادزلی و پرسش
نامه
ی وسواس فکری لیتون در دامنه
ی 65/0 تا 75/0 گزارش شده است (16).
پایایی و روایی این پرسش
نامه در ایران، توسط گودرزی و فیروزآبادی، مورد بررسی قرار گرفته و ضریب همسانی درونی آن 95/0، ضریب بازآزمایی با فاصله
ی30 روز در 4 عامل ذکر شده به ترتیب 76/0 ،81/0، 65/0 و 60/0 و در کل مقیاس 79/0 گزارش شده است. محاسبه
ی روایی افتراقی این پرسش
نامه، حاکی از این است که نمره
های پادوا، قادر به تمایز بین بیماران وسواسی و افراد بهنجار هستند (21).
نتایج
آزمودنیها متشکل از 182 مرد با میانگین سنی 73/26 سال و انحراف معیار 94/5 و 227 زن با میانگین سنی 96/24 سال و انحراف معیار 78/5 بودند. از نظر وضعیت تاهل 247 نفر از ایشان مجرد و 162 نفر متاهل بودند.
به منظور بررسی میزان افسردگی در انواع فرعی وسواس از بین نمونهی 409 نفری، 120 نفر که نمره
ی وسواس آن
ها براساس عامل
های چهارگانه
ی مقیاس پادوا بیشتر از همه بود (به عنوان گروه
های چهارگانهی وسواسی
جبری) انتخاب و با پرسش
نامه
ی افسردگی بک مورد آزمون قرار گرفتند. به این منظور از روش تحلیل واریانس یکطرفه استفاده شد. جدول (1) نتایج مقایسه
ی
سه گروه را براساس نمرههایی که در مقیاس افسردگی به دست آورده
اند، نشان می
دهد.
جدول1- تحلیل واریانس یکطرفه نمرههای افسردگی در انواع فرعی وسواسی
جبری
سطح معنی |
F |
میانگین مجذورات |
درجه |
مجموعمجذورات |
منابع تغییرات |
05/0
|
86/9
|
91/1289 72/130
|
3 116 119 |
75/3869 57/15163 33/19033 |
درونگروهی بینگروهی کل |
اطلاعات جدول فوق گویای آن است که تفاوت مشاهده شده بین گروه
ها معنی
دار است (86/9 =F، 05/0P<). به منظور تعیین معنی
داری تفاوت بین میانگین
های گروه
های چهارگانه از نظر نمرههای کسب شده در مقیاس افسردگی، از آزمون مقایسه
های چندگانهی توکی استفاده شد. نتایج حاصل بیانگر این نکته بود که تفاوت میانگین تغییرات نمرهها در عامل وارسی با عامل
های فرعی دیگر وسواس معنی
دار است و میزان افسردگی در عامل وارسی پایین
تر از عامل
های دیگر می
باشد.
به منظور بررسی رابطه
ی افسردگی و انواع فرعی وسواسی
جبری، ضرایب همبستگی آن
ها با یکدیگر محاسبه گردید. این نتایج در جدول (2) خلاصه شده و گویای آن است که افسردگی با انواع وسواس همبستگی دارد. به منظور تعیین دقیق
تر رابطه و تشخیص سهم هرکدام از انواع فرعی
جدول2- ضرایب همبستگی پیرسون بین انواع فرعی وسواسی
جبری و افسردگی
مولفهها |
عامل 1 |
عامل 2 |
عامل 3 |
عامل 4 |
افسردگی |
53/0* |
47/0* |
52/0* |
36/0* |
* همبستگی در سطح 01/0 معنیدار است
عامل 1- عدم کنترل بر فعالیتهای ذهنی، عامل 2- وارسی، عامل 3- تمایل و نگرانی در مورد از دست دادن کنترل رفتارهای حرکتی، عامل 4- آلودگی
وسواس در تبیین افسردگی از تحلیل رگرسیون چندمتغیرهی گامبهگام استفاده شد.در این مرحله، عدم کنترل بر فعالیتهای ذهنی، وارسی، تمایل و نگرانی در مورد از دست دادن کنترل رفتارهای حرکتی و آلودگی به
عنوان متغیر پیش
بین و افسردگی به
عنوان متغیر ملاک وارد معادلهی رگرسیون شدند که جدول (3) نتیجه
ی این تحلیل را نشان می
دهد.
جدول3- تحلیل واریانس و رگرسیون افسردگی بر انواع فرعی وسواسی
جبری
گام |
متغیر وارد شده به معادله |
منابع تغییرات |
مجموع مجذورات |
درجه |
میانگین مجذورات |
Fنسبت |
سطح معنی |
1
|
عامل 1 |
رگرسیون |
23/12397 |
1 |
23/12397 |
27/162 |
000/0 |
باقیمانده |
68/30788 |
403 |
39/76 |
|
|
||
کل |
92/43185 |
404 |
|
|
|
||
2 |
عامل 1 عامل 3 |
رگرسیون |
34/15804 |
2 |
16/9702 |
01/116 |
000/0 |
باقیمانده |
58/27381 |
402 |
11/68 |
|
|
||
کل |
92/43185 |
404 |
|
|
|
||
3 |
عامل 1 عامل 3 عامل 4 |
رگرسیون |
84/17332 |
3 |
61/5777 |
61/89 |
000/0 |
باقیمانده |
08/25853 |
401 |
47/64 |
|
|
||
کل |
92/43185 |
404 |
|
|
|
عامل 1- عدم کنترل بر فعالیتهای ذهنی، عامل 3- تمایل و نگرانی در مورد از دست دادن کنترل رفتارهای حرکتی، 4- آلودگی
نسبت معنی
داری F در جدول (3) نشانگر ارتباط معنی
داری بین متغیر پیشبین و ملاک می
باشد. مطابق اطلاعات جدول فوق، به
جز عامل وارسی بقیه
ی عاملهای فرعی وسواسی
جبری توان لازم برای ورود به معادلههای رگرسیونی جهت تبیین افسردگی را دارند. اطلاعات مربوط به ضرایب تعیین،
خطای معیار برآورد و ضرایب تحلیل رگرسیون فوق در
جدول (4) آمده است.
ضرایب حاصل از نتایج تحلیل رگرسیونی حاکی از آن است که در گام اول، ورود متغیرعدم کنترل بر فعالیتهای ذهنی به تنهایی می
تواند 28 درصد تغییرات افسردگی را پیشبینی کند. در گام دوم، ورود متغیر تمایل و نگرانی در مورد از دست دادن کنترل رفتارهای حرکتی می
تواند این مقدار را به 36 درصد افزایش دهد و در گام
سوم نیز اضافه شدن متغیرآلودگی این تغییرات را به 40 درصد ارتقا می
دهد.
جدول 4- اطلاعات مربوط به ضرایب تحلیل رگرسیون افسردگی بر انواع فرعی وسواسی
جبری
گام |
متغیر وارد شده به معادله |
ضریب b |
ضریب بتا |
نسبت t |
سطح معنی |
ضریب تعیین |
1 |
عامل 1 |
50/0 |
56/0 |
73/12 |
000/0 |
28/0 |
2 |
عامل 1 عامل 3 |
34/0 58/0 |
36/0 33/0 |
69/7 07/7 |
000/0 000/0 |
36/0 |
3 |
عامل 1 عامل 3 عامل 4 |
24/0 63/0 27/0 |
26/0 35/0 20/0 |
25/5 79/7 86/4 |
000/0 000/0 000/0 |
40/0
|
عامل 1- عدم کنترل بر فعالیتهای ذهنی، عامل 3- تمایل و نگرانی در مورد از دست دادن کنترل رفتارهای حرکتی، 4- آلودگی
بحث و نتیجه
گیری
بین افسردگی و اختلال وسواسی
جبری رابطه
ای آشکار در سطح بالینی وجود دارد به
طوری
که رابطه
ی آن دو بیشتر به
عنوان یک امر متداول مطرح است. پژوهش حاضر به بررسی رابطه
ی افسردگی و ویژگی
های وسواسی
جبری با در نظر گرفتن انواع فرعی آن در جمعیت غیر بالینی مطابق پرسش
نامه
ی پادوا پرداخت. اگر چه علایم وسواس در نمونه
های غیربالینی از نظر شدت علایم، افت کارکرد و رنج ناشی از آن
ها در حد تشخیص اختلال وسواس نیستند، اما در هر حال پدیده
های وسواسی به
شمار می
آیند. حدود 99-80 درصد جمعیت غیربالینی، افکار و تصورات ناخواسته و مزاحم یا اجبارهایی را که از نظر محتوا شبیه به اجبارهای افراد مبتلا به اختلال وسواسی
جبری است، تجربه می
کنند (23). نتایج پژوهش حاضر با استفاده از تحلیل واریانس نشان داد که میزان افسردگی در نوع فرعی وارسی کمتر از انواع دیگر وسواس است و به
عبارتی وسواس
های مرتبط با عدم کنترل بر فعالیتهای ذهنی، تمایل و نگرانی در مورد از دست دادن کنترل رفتارهای حرکتی و نیز آلودگی بیشترین میزان افسردگی را دارا هستند. ضرایب حاصل از نتایج تحلیل رگرسیونی حاکی از آن بود که عوامل عدم کنترل بر فعالیتهای ذهنی، تمایل و نگرانی در مورد از دست دادن کنترل رفتارهای حرکتی و آلودگی، توان پیش
بینی درصد قابل ملاحظه
ای از تغییرات افسردگی را دارند. از زاویه
ای دیگر، نتایج پژوهش حاضر نشان می
دهد که میزان افسردگی در وسواس
های فکری بیشتر از وسواس
های عملی است که از این نظر با پژوهش اوربیک[19] و همکاران هم
سو می
باشد (1).
بررسی پیشینه
ی تحقیق نشان می
دهد که در زمینه
ی رابطه
ی بین افسردگی با انواع فرعی وسواس در سطح غیربالینی پژوهشی انجام نگرفته است. در همین راستا، پژوهش حاضر نشان داد که در سطح غیربالینی نیز بین افسردگی و ویژگی
های وسواسی
جبری رابطه وجود دارد.
دو تبیین احتمالی را می
توان در جهت این یافته مطرح نمود. یکی این
که رابطه
ی موجود ممکن است مصنوعی و محصول علایم مشترکی باشد که در هر دو اختلال موجود هستند
(مانند احساس گناه، اضطراب، تردید درباره
ی خویشتن، پایین بودن عزت
نفس، احساس مسئولیت شدید و کمال
گرایی). دیگر این
که همان
گونه که شانکمن و کلین1 در بحث رابطه
ی افسردگی و اضطراب عنوان می
دارند، افسردگی و ویژگی
های وسواسی
جبری می
توانند از یک بعد عمومی آشفتگی ناشی شوند و بنابراین، مبنای سبب
شناختی واحدی داشته باشند (24). به نظر می
رسد این بخش، مستلزم تحقیقات بیشتری است.
درک چگونگی ارتباط بین انواع فرعی اختلال وسواسی
جبری و افسردگی از نظر درمانی نیز می
تواند مفید واقع گردد. یافته
های پژوهش حاضر حاکی از آن است که تمام وسواس
های فکری با افسردگی رابطه دارند وسواس
های عملی (آلودگی) با افسردگی مرتبط هستند. این بخش از یافته
ها نیز با یافته
های ریکیاردی و مک نالی2 که نشان داده
اند خلق افسرده بیشتر با افکار وسواسی رابطه دارد هماهنگ است (25). هم
چنین، از آن
جایی که گزارش شده است افسردگی
با پیامد درمانی ضعیف در اختلال وسواسی
جبری رابطه دارد، این یافته تا حدودی با دیگر تحقیقاتی که گزارش کرده
اند حضور افکار وسواسی بدون اعمال وسواسی پیامد درمانی را تضعیف می
کند هماهنگ است (10،26،27).
در جمع
بندی، یافته
های حاصل از این پژوهش در درجه
ی اول می
تواند گامی در راه گسترش دانش پایه در زمینه
ی انواع فرعی اختلال وسواسی
جبری و ارتباط آن با افسردگی بردارد. هم
چنین، پرداختن به بحث رابطه
ی فوق می
تواند متخصصان و صاحب
نظران مربوط را نسبت به وضعیت این دسته از بیماران آگاه
تر نموده تا آن
ها بتوانند با ذهنی روشن
تر با این اختلال برخورد کنند.
|
ذکر این نکته ضروری است که محدودیت پژوهش حاضر در بخش نمونهگیری میتواند تعمیمپذیری نتایج را تحت تاثیر قرار دهد. به خاطر ماهیت دانشگاه پیامنور (جامعهی تحقیقی) که در آن حضور در کلاس برای دانشجویان اجباری نمیباشد، نمونه از بین دانشجویانی انتخاب شد که در زمان تحقیق در دانشگاه حضور داشتند و بنابراین، انتخاب تصادفی واقعی در پژوهش حاضر به دلیل ماهیت جامعه میسر نشد.
[1]Major depressive disorder
[2]Generalized anxiety disorder
[3]Bipolar disorder
[4]Tic disorder
[5]Attention deficit hyperactivity disorder
[6]Eating disorder
[7]Autism disorder
[8]Schizophrenia
[9]Schizotypal personality disorder
[10]Melancholia
[11]Executive dysfunction
12Sanavio
13Padua inventory
[14]Impaired control over mental activities
[15]Checking
[16]Urges and worries of losing control over motor behaviors
[17] Contamination
[18]Beck Depression Inventory
1Overbeek