نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار روان پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی سمنان
چکیده
کلیدواژهها
پسوریازیس به عنوان یکی از شایعترین بیماریهای التهابی پوستی تحت تاثیر عوامل مستعدکنندهی گوناگون از قبیل نژاد، موقعیت جغرافیایی، عوامل ژنتیکی و همچنین شرایط محیطی قرار میگیرد. مطالعات اخیر با تکیه بر ارزیابی پراکندگی و شیوع بیماری پسوریازیس نشان دادهاند که کشورهای اروپای غربی و اسکاندیناوی بیشترین شیوع بیماری و کشورهای آسیای جنوب شرقی به خصوص ژاپن کمترین شیوع بیماری را دارا هستند (1،2).
در مجموع، مطالعات گوناگون شیوع پسوریازیس را در جوامع مختلف بین 6/0 تا 8/4 درصد برآورد نمودهاند (3). در ایالات متحدهی آمریکا، بین 2 الی 6/2 درصد از افراد جامعه به این بیماری مبتلا هستند و سالانه 150 الی 260 هزار مورد جدید نیز گزارش میگردد (4).
در سالهای اخیر، در مورد ارتباط بین عوامل روانی و ظهور یا تشدید علایم بیماری اتفاق نظر جهانی وجود داشته است (5). بنا بر مطالعات اخیر، 37 الی 50 درصد از بیماران، تشدید علایم بیماری را به دنبال هیجانهای عصبی و احساس افسردگی گزارش نمودهاند (6،7).
از سوی دیگر، بر منشا روانتنی بیماری نیز تاکید شده و از عوامل تنشزا به عنوان مهمترین عوامل آغازگر و یا تشدیدکنندهی روند بیماری یاد شده است (8).
همچنین، برخی مطالعات بیان نمودهاند که استفاده از روشهای درمانی با تکیه بر اصول روانشناختی به بهبود قابل ملاحظهی تظاهرات بالینی پسوریازیس در طول 6 هفته پس از آغاز درمان منجر شده و این بهبودی تا 6 ماه پس از روشهای درمانی فوق تداوم داشته است (9).
با وجود افزایش قابل ملاحظه در شیوع پسوریازیس درسالهای اخیر، ارزیابی دقیقی از شیوع بیماری و ارتباط بین شدت بیماری و آسیبشناسی روانی آن در جامعهی ما وجود ندارد. لذا در این مطالعه سعی شده است تا شیوع آسیبشناسی روانی در مبتلایان به پسوریازیس، همچنین ارتباط میان ابتلا به این علایم و شدت بیماری پسوریازیس در نمونهای از بیماران در جامعهی ایران مورد ارزیابی قرار گیرد.
روشکار
در یک مطالعهی مقطعی، هفتاد بیمار مراجعهکننده به درمانگاههای پوست شهرستان سمنان با میانگین سنی 5/13±5/38 سال و با تشخیص قطعی پسوریازیس، در طول یک دورهی شش ماهه (نیمهی اول سال 1387) مورد مطالعه قرار گرفتند. تشخیص بیماری بر اساس شواهد بالینی از قبیل نمای ظاهری ضایعات پوستی و در صورت نیاز با نمونهبرداری پوست مورد تایید قرار گرفت. روند مطالعه توسط کمیتهی اخلاق دانشگاه علوم پزشکی سمنان مورد ارزیابی و تایید واقع شد و از تمام بیماران در ابتدای طرح رضایت نامهی کتبی اخذ گردید.
شاخصهای مورد بررسی دراین مطالعه عبارت بودند از:
1- مشخصات عمومی بیماران شامل جنس، سن، سابقهی خانوادگی ابتلا به بیماری، سابقهی ابتلا به اختلالات روانپزشکی و مدت زمان ابتلا به بیماری که از طریق پرسشنامهی عمومی طرح تدوین گردید.
2- شدت بیماری پسوریازیس که با استفاده از شاخص تعیین شدت و مساحت پسوریازیس[1] (PASI) در سه سطح خفیف (نمرهی بین صفر الی سه)، متوسط (نمرهی بین سه الی پانزده) و شدید (نمرهی بیش از پانزده( طبقهبندی گردید (10).
3- اطلاعات مربوط به آسیبشناسی روانی بیماران که با استفاده ازچک لیست علائم - 90 گزینهای[2] (SCL-90) ارزیابی گردید. این پرسشنامه شامل 90 سئوال میباشد که شدت ابتلا به هر یک از آسیبهای روانی روانپریشی، بدگمانی، هراس، پرخاشگری، اضطراب، افسردگی، حساسیت بینفردی، وسواس و خودبیمارانگاری را در پنج درجه (فاقد بیماری تا ابتلای شدید به بیماری) ارزیابی و طبقهبندی مینماید (11). پرسشنامه توسط پزشکان متخصص تکمیل و به ازای هر مورد تکمیل پرسشنامه بین 12 تا 15 دقیقه زمان در نظر گرفته شد. پرسشنامهی SCL-90 در جامعهی ایران هنجاریابی شده و روایی و پایایی آن مورد تایید قرار گرفته است (12). نتایج حاصل برای متغیرهای کمی به صورت میانگین و انحراف معیار و برای متغیرهای کیفی طبقهای به صورت درصد بیان گردید. مقایسه میان متغیرهای طبقهای بین گروهها از طریق آزمون مجذور خی انجام گرفت.
آسیبشناسی روانی |
زن (درصد) |
مرد (درصد) |
p |
افسردگی |
17 (5/42) |
5 (7/16) |
021/0 |
بدگمانی |
1 (5/2) |
2 (7/6) |
391/0 |
هراس |
2 (0/5) |
0 (0/0) |
214/0 |
پرخاشگری |
2 (0/5) |
1 (3/3) |
728/0 |
اضطراب |
5 (5/7) |
5 (7/16) |
254/0 |
حساسیت بینفردی |
2 (0/5) |
4 (3/13) |
219/0 |
وسواس |
5 (5/12) |
5 (7/16) |
619/0 |
خودبیمارانگاری |
3 (5/7) |
1 (3/3) |
453/0 |
روانپریشی |
1 (5/2) |
1 (3/3) |
842/0 |
همچنین، ارتباط میان متغیرهای پیوسته در صورت داشتن توزیع نرمال با استفاده از آزمون تی و در صورت نداشتن توزیع نرمال با استفاده از آزمون منویتنی مورد بررسی قرار گرفت. سطح معنیداری کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل آماری دادهها از نرمافزار SPSS استفاده شد.
نتایج
میانگین سنی بیماران 5/13±5/38 سال بود و 40 نفر از بیماران (1/57%) را زنان تشکیل میدادند. بیش از 57 درصد بیماران در محدودهی سنی 25 الی 44 سال قرار داشتند. در 4/21 درصد از بیماران، مدت ابتلا به بیماری پسوریازیس کمتر از دو سال بود. با این حال بیش از نیمی از بیماران، سابقهی بیش از پنج سال ابتلا به بیماری را عنوان نمودند.
بیست و نه نفر (4/41%) از بیماران به فرم خفیف بیماری مبتلا بودند، در حالی که فرم شدید بیماری نیز در 4/21 درصد از بیماران مشاهده گردید (نمودار 1). شایعترین آسیبشناسی روانی تشخیص داده شده در بیماران شامل علایم افسردگی (4/31%)، وسواس (3/14%) و علایم اضطرابی (4/11%) بود (نمودار3). بااین حال، ازلحاظ توزیعجنسی، شیوعآسیبشناسی روانی در دو جنس مشابه بود و تنها علایم افسردگی در زنان شایعتر از مردان بود (جدول 1).
در بررسی رابطهی میان سن و شیوع آسیبشناسی روانی، تنها در مورد افسردگی، بین افزایش سن و شیوع ابتلا به افسردگی رابطهی مستقیم معنیدار برقرار بود (006/0=P). همچنین، رابطهی مستقیم معنیدار بین شیوع آسیبشناسی روانی و مدت ابتلا به پسوریازیس تنها در مورد افسردگی مشاهده گردید (013/0=P). در مورد بیماران مبتلا به افسردگی، 6 نفر آنان به دلیل بروز اختلال در کار و فعالیتهای اجتماعی به دنبال تشدید علایم، نیاز به درمانهای روانپزشکی داشتند که در این میان، 5 نفر از آنان مدت ابتلای بیش از 5 سال به بیماری را
میکردند. از لحاظ رابطهی بین شدت بیماری پسوریازیس و شدت آسیبشناسی روانی (نمودار 3)، به جز پرخاشگری و بدگمانی در مورد سایر موارد بیماریهای روانپزشکی، بین شدت بیماری روانپزشکی و شدت پسوریازیس رابطهی معنیدار برقرار بود (05/0P<).
جدول 1- فراوانی آسیبشناسی روانی در زنان و مردان مبتلا به پسوریازیس مراجعهکننده به درمانگاههای پوست شهرستان سمنان
در طول نیمهی اول سال 1387
نمودار1- شدت بیماری پسوریازیس در افراد مبتلای مراجعهکننده به درمانگاههای پوست شهرستان سمنان درطول نیمهی اول سال 1387
نمودار 2- فراوانی آسیبشناسی روانی در مبتلایان به پسوریازیس مراجعهکننده به درمانگاههای پوست شهرستان سمنان در طول نیمهی اول سال 1387
نمودار3- توزیع آسیبشناسی روانی بر حسب شدت پسوریازیس در بیماران مراجعهکننده به درمانگاههای پوست شهرستان سمنان در طول نیمهی اول سال 1387
بحث و نتیجهگیری
فرضیهی علت روانی پسوریازیس برای نخستین بار در قرن نوزدهم مطرح شد، به نحوی که در مطالعهی انجام شده توسط
ویتکاور[3] و همکارانش بر روی گروهی از کارکنان نظامی،
تاثیر عوامل روانی بر شروع تظاهرات بالینی پسوریازیس در 40 درصد از افراد مورد مطالعه مشاهده گردید (13). پس از آن، مطالعات گوناگونی در زمینهی ارتباط شدت بیماری و عوامل روانی به عنوان آغازگر و یا تشدیدکنندهی بیماری پسوریازیس
انجام گرفت. در مطالعهی حاضر، همگام با سایر مطالعات انجام
شده، ارتباط منطقی بین شدت بیماری پسوریازیس و شدت ابتلا به آسیبشناسی روانی نشان داده و مشخص شد که بین مدت ابتلا به بیماری پسوریازیس و شدت ابتلا به افسردگی نیز رابطهی معنیدار آماری برقرار است . در مطالعهای که توسط آقایی و همکارانش بر روی 125 بیمار مبتلا به پسوریازیس مزمن با هدف تعیین ارتباط بین پسوریازیس و کیفیت زندگی بیماران صورت گرفت، بین شدت ابتلا به بیماری و نمرهی کیفیت زندگی بیماران، رابطهی معکوس آماری برقرار بود. با توجه به این که کیفیت زندگی بیماران شامل دیدگاه آنان نسبت به توان فیزیکی و وضعیت روانی خود میباشد، مطالعهی ایشان در واقع بیانگر رابطهی بالقوه میان شدت پسوریازیس و سلامت روانی آنان بود (14).
حتی در مطالعهای که به بررسی نظر بیماران مبتلا به پسوریازیس نسبت به علل بیماری آنان پرداخته، مشخص شده است که از بین تمام علل احتمالی بیماری از قبیل عوامل ژنتیکی، تغذیه، نحوهی مراقبت از بیماران و عوامل عفونی، بیش از 65 درصد بیماران استرس روانی را عامل پیشرفت بیماری میدانستند، در حالی که نقش عوامل ژنتیکی را کمتر از 50 درصد عنوان نموده بودند (15). در راستای کشف ارتباط میان پسوریازیس و مطالعات روانپزشکی، مطالعه بر روی بهبود روند بیماری از طریق روشهای گوناگون درمانی نیز مورد بررسی قرار گرفته است. مشخص شده است که
روشهای درمانی دارویی بیماران، تاثیر قابل ملاحظهای بر روی کیفیت زندگی بیماران نداشته است، در حالی که استفاده از رواندرمانی و درمانهای گروهی به طور چشمگیری سطح کیفیت زندگی بیماران را ارتقا داده است (7،16).
کاباتزین[4] و همکارانش نشان دادند که تاثیر روشهای درمانی مبتنی بر رواندرمانی به طور موثری نسبت به پرتودرمانی و پرتوشیمیدرمانی، دورهی بهبودی بیماری را کاهش میدهد (17). با توجه به تاثیر تایید شدهی تنشهای روانی بر شدت پسوریازیس، برنامههای درمانی فعلی بیماری عمدتا بر کاهش تنشهای روانی از قبیل بیوفیدبک ومدیتیشن استوار است (18).
بر اساس چندعاملی بودن بیماری از قبیل تاثیر وضعیت اجتماعی و موقعیت جغرافیایی، به نظر میرسد که اصول درمانی بیماران منحصرا نباید بر دارودرمانی آنان متکی باشد و لذا بهبود روابط اجتماعی بیماران و اصلاح الگوی زندگی آنان بر روند بهبود بیماری، تاثیر بالقوه خواهد داشت. هرچند برخی دیگر از مطالعات قادر به اثبات رابطهی بین تنشهای روانی و شدت پسوریازیس نبودند که احتمالا علت آن ناکافی بودن تعداد بیماران مورد مطالعه بوده است (19).
در مطالعهی حاضر، شایعترین آسیبشناسی روانی در مبتلایان به پسوریازیس شامل افسردگی، وسواس و علایم اضطرابی بود. در مطالعات مشابه نیز از شیوع بالای علایم افسردگی، اضطراب و حتی احساس خودکشی یاد شده است و بر همین اساس، وقوع علایم افسردگی و یا اضطرابی به عنوان مهمترین اندیکاسیونهای درمانهای روانپزشکی در مبتلایان به پسوریازیس عنوان شده است (20،21).
در مطالعهای بر روی بیماران مبتلا به پسوریازیس ارجاع شده به درمانگاههای روانپزشکی، شایعترین تشخیصهای
روانپزشکی در این بیماران عبارت از افسردگی (44%) و علایم اضطرابی (35%) بودند. سایر تشخیصها شامل ترس اجتماعی، وابستگی به الکل، اختلال استرس پس از سانحه و اسکیزوفرنی بودند (22). هر چند در مطالعهی حاضر حساسیتهای بین فردی، نادر گزارش شد با این حال، شدت بیماری پسوریازیس با حساسیت های بینفردی نیز رابطهی معنیداری داشته است. در مطالعات مشابه، از رابطهی قوی بین اختلال حساسیت به کنشها و رفتارهای دیگران و شدت بیماری پسوریازیس سخن به میان آمده است (20).
در مجموع، چنین میتوان گفت که با توجه به شدت بیماری پسوریازیس و انواع مختلف آسیبشناسی روانی، انجام مشاورههای روانشناسی و همچنین روانپزشکی در این بیماران با هدف کاهش پیامدهای ناشی از پیشرفت بیماری و تسریع روند بهبودی ضروری به نظر میرسد. از یافتههای مطالعهی حاضر چنین برمیآید که آسیبشناسی روانی بهویژه افسردگی، وسواس و علایم اضطرابی به طور قابل ملاحظهای در بیماران مبتلا به پسوریازیس مشاهده میگردد و این علایم به طور محسوسی با شدت و مدت ابتلا به بیماری پسوریازیس ارتباط قوی دارند. مطالعهی حاضر با محدودیتهایی نیز همراه بوده است. با توجه به اینکه مطالعهی حاضر در گروهی از بیماران مبتلا در استان سمنان به انجام رسید، ممکن است نتایج حاصل از مطالعه به کل جامعهی ایرانی قابل تعمیم نباشد. نیز
نیز در بررسی تظاهرات آسیبشناسی روانی تنها شیوع علایم مورد ارزیابی قرار گرفتند و سایر شاخصهای مربوط به SCL-90 همچون ضریب کلی علایم مرضی، جمع علایم مرضی مثبت و معیار ضریب ناراحتی ارزیابی و تحلیل نشد.