نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشجوی دکترای روان شناسی، دانشگاه اصفهان
چکیده
کلیدواژهها
در دنیای پیشرفته، مشکل ناباروری در حال افزایش بوده و به صورت یک نگرانی اجتماعی درآمده است (1). یک زوج زمانی از نظر بالینی نابارور تلقی میشوند که طی یک سال مقاربت بدون پیشگیری، باروری حاصل نگردد (2). از سال 1988 در کنفرانس بینالمللی ناباروری بانکوک، ناباروری به عنوان یک مشکل بهداشتی جهانی با ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی توصیف شده است (1).طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی تخمین زده میشود که حدود 8 درصد از زوجین در طول سالهای باروری خود، به نوعی مشکل ناباروری را تجربه میکنند. به عبارت دیگر در سراسر دنیا 80-50 میلیون نفر به شکل اولیه یا ثانویه دچار مشکل ناباروری میباشند (1،3،4). ناباروری و درمان آن یک بحران عمده در زندگی است که سالهای متمادی طول میکشد (5). این رویداد تنشی جدی در زندگی محسوب شده و ضربهی روانی شدیدی را بر زوجین وارد میسازد (5،6). این تنش بر روابط بینفردی، اجتماعی و زناشویی تاثیر گذاشته و میتواند منجر به عدم تعادل روانی زوجین، طلاق و قطع رابطه بین آنها گردد (5،7). ناباروری با احساس فقدان هدف در زندگی، بیهویتی شخصیتی و جنسی و فقدان کنترل شخصی، سلامت و اعتماد بهنفس همراه است. احساسهای وابسته به این فقدانها شامل غم، حقارت، تنهایی، خستگی، درماندگی و ترس است. در واقع احساسهای تجربه شده توسط فرد نابارور مشابه با آن چیزی است که افراد در مقابل هر فقدان مهم همچون فقدان یک عزیز تجربه میکنند (8). ادلمن[1] با بررسی 152 زوج نابارور در طی مراحل درمان ناباروری به این نتیجه رسید که سازگاری زناشویی زنانی که عامل ناباروری به آنها نسبت داده شده کاهش مییابد. در حالی که در مورد مردان، ناباروری، موجب کاهش رضایت جنسی میشود (9). ساندلوسکی[2] نیز در بررسی 52 زوج آمریکایی دریافت که متغیر زمان در سازگاری خانوادگی زنان، تاثیر بهسزایی دارد و گذشت زمان موجب کاهش سازگاری زناشویی زنان نابارور میشود (10).
معمولا اگر زن و شوهر قبل از پیدایش بحران ناباروری روابط خوبی داشته باشند، پس از پدیدار شدن مسئلهی ناباروری و مشکلات روانشناختی ناشی از آن، شانس بیشتری برای فایق آمدن بر آن خواهند داشت. در واقع اغلب زوجها بهطور علنی اظهارمیکنند که در اثر پیش آمدن این وضعیت ناخواسته، روابط بین آنها قویتر و نزدیکتر گردیده است، در حالی که احتمال بروز مشکلات عمده در زوجهایی با روابط مشکل و غیرصمیمانه، بیشتر است (11).
بسیاری از پژوهشگران بر افزایش منازعات زناشویی در میان زوجهای نابارور تاکید کردهاند و حتی در مواردی این منازعات به طلاق و جدایی میانجامند (12). شاید بتوان گفت ناباروری یکی از عمدهترین وقایع تنشزا در زندگی افراد نابارور است. ناتوانی در داشتن فرزند به عنوان یک علامت شکست تلقی شده و این احساس را به وجود میآورد که فرد کامل نیست. غالب مردم تصور نمیکنند که ممکن است نابارور باشند، به همین دلیل تشخیص ناباروری برای آنان یک شوک محسوب میشود (13). اندریوس[3] در مورد لزوم چارهاندیشی برای مشکلات روانی و خانوادگی اینگونه افراد بیان میدارد که حتی اگر امکان رفع تنش ناشی از ناباروری وجود ندارد، حداقل باید برای کاهش اثرات آن تلاش شود. کاهش مشاجرات خانوادگی و راضی نگهداشتن زنان و همسرانشان از روابط و زندگی جنسی و زناشویی از روشهای مناسب برای تخفیف مشکلات زوجهاست (14). ناباروری برای بسیاری از زوجها بحرانی عمده و از نظر روانی، پرتنش میباشد و مشکلات مهمی را در روابط زوجین ایجاد میکند که کاهش ارتباط با یکدیگر و اطرافیان، اشکال در فعالیت جنسی، تصمیمگیری در زندگی، اختلال عاطفی و هیجانی از آن جمله است (15،16). بررسیها نشان دادهاند که جمعیت نابارور در مقایسه با جمعیت عمومی از عزتنفس پایینتر و رضایت جنسی و زناشویی کمتر برخوردارند (8،20-17). زنانی که احساس میکنند ناباروری باعث از دستدادن کنترل بر زندگی آنها شده است، در مراحل درمان ناباروری دچار مشکلات تطابقی بیشتری میشوند. تعارض و جروبحث دربارهی کنارآمدن با ناباروری میتواند رضایت و بهداشت زندگی زناشویی را کاهش دهد. نقشهای جنسیتی سنتی که در آن زن و شوهر به گونهی متفاوتی احساسات منفی خود را ابراز میدارند، باعث میشود آنها از روشهای مقابلهای یکسانی برای مواجهه با مشکل استفاده نکنند (21). همچنین تنش ناشی از ناباروری میتواند به ساختار روابط زناشویی آسیب زده و منجر به کاهش رضایت زناشویی، سلامت ذهن و کیفیت زندگی شود (18). روشهای مختلف درمانی برای مقابله با واکنشهای روانی ناشی از ناباروری وجود دارد. میرز و وارک[4] رویکرد شناختیرفتاری را برای درمان زوجهای نابارور پیشنهاد میکنند؛ زیرا معتقدند که این رویکرد به طور مناسبی همراستای نیازهای زوج نابارور است و درمان
شناختیرفتاری باید همیشه اولین قدم در درمان زوجهای نابارور باشد (22).
برنامهی مدیریت تنش به شیوهی شناختیرفتاری[5] (CBSM) انواع گوناگون آرمیدگی، تصویرسازی ذهنی و دیگر روشهای کاهش اضطراب را با رویکردهای شناختیرفتاری معمول، مانند بازسازی شناختی، آموزش اثربخشی مقابلهای، آموزش ابرازگری و مدیریت خشم، ترکیب کرده است. اهداف طراحی این برنامه عبارتند از:
الف) جمعآوری اطلاعات برای افراد در مورد منابع تنش، ماهیت پاسخهای تنش در انسان، انواع راهبردهای مقابلهای که در مواجهه با عوامل تنشزا به کار میروند.
ب) آموزش مهارتهای کاهش اضطراب، از قبیل آرمیدگی عضلانی تدریجی و تصویرسازی آرامشبخش.
ج) تعدیل و اصلاح ارزیابیهای شناختی ناسازگار با استفاده از بازسازی شناختی.
د) ارتقای مهارتهای حل تعارض بینفردی و ارتباطی از طریق آموزش ابرازگری و مدیریت خشم.
ه) افزایش دسترسی و استفاده از شبکههای حمایت اجتماعی از
طریق مهارتهای بینفردی و ارتباطی اصلاح شده.
برنامهی مدیریت تنش به شیوهی شناختیرفتاری برای توجه به
مسایلی مانند فقدان کنترل شخصی، خواستهای مقابلهای، انزوای اجتماعی و اضطراب و افسردگی، سازماندهی شده است که همگی در مورد افراد مبتلا به بیماریهای مزمن و سخت جسمی، برجسته میباشند (23).
هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی درمان مدیریت تنش به شیوهی شناختیرفتاری بر رضایت زناشویی زنان نابارور است.
روشکار
پژوهش حاضر از نوع شبهآزمایشی شامل پیشآزمون و پسآزمون با گروه شاهد است. جامعهی آماری پژوهش را تمام زنان ناباروری تشکیل میدادند که در تابستان سال 1388 به درمانگاههای زنان و نازایی شهر یزد مراجعه کرده بودند.
در این پژوهش از روش نمونهگیری در دسترس استفاده شد و تمام زنانی که به تشخیص متخصصان بیماریهای زنان و زایمان، نابارور بودند با استفاده از مصاحبه، ارزیابی گردیدند. 24 نفر از کسانی که معیارهای ورود را داشتند به عنوان نمونه انتخاب و سپس با توجیه اهداف و داشتن رضایت برای حضور در پژوهش، به شیوهی تصادفی به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند (دو گروه 12 نفره). معیارهای ورود در این پژوهش شامل نداشتن سابقهی بستری در بخش روانپزشکی، دامنهی سنی 35-25 سال، داشتن سطح تحصیلات دیپلم به بالا و طول مدت ناباروری6-1 سال بودند. افراد گروه آزمون در 10 جلسه (هر جلسه به مدت 2 ساعت) مداخلهی مدیریت تنش به شیوهی شناختیرفتاری شرکت کردند. افراد گروه شاهد در لیست فهرست انتظار قرار گرفتند و پس از اتمام دورهی پژوهش، درمان را دریافت کردند. ابزارگردآوری دادهها شامل پرسشنامهی رضایت زناشویی انریچ[6] و پرسشنامهی اطلاعات جمعیتشناختی بود. پرسشنامهی رضایت زناشویی انریچ به عنوان پیشآزمون در جلسهی اول و به عنوان پسآزمون در آخرین جلسهی مداخله و در پیگیری یک ماه پس از اتمام درمان اجرا شد. پرسشنامهی رضایت زناشویی انریچ از 14 خردهمقیاس تشکیل شده استو برای بررسی رضایت زناشوییو تغییراتی که در طول دورهی حیات آدمی رخ میدهد، همچنین تغییرات پدید آمده در محیط خانواده حساس است. هر یک از موضوعات این پرسشنامه در ارتباط با یکی از زمینههای مهم است.
ارزیابی این زمینهها در درون یک رابطهی زناشویی میتواند مشکلات بالقوهی زوجها را توصیف کند یا میتواند زمینههای نیرومندی و تقویت آنها را مشخص نماید. این ابزار همچنین میتواند به عنوان یک ابزار تشخیصی برای زوجهایی که در جستجوی مشاورهی زناشویی و به دنبال تقویت رابطهی زناشویی خود هستند به کار برده شود. اعتبار این پرسشنامه با روش ضریب آلفا 92/0 (برای جامعهی ایرانی 95/0) گزارش شده و دارای 47 پرسش است (24).نمرهگذاری آن بر پایهی مقیاس لیکرت میباشد. پنج پرسش از 47 پرسش در این آزمون که در ارتباط با فرزند بود، با توجه به این موضوع که این پرسشنامه برای زنان نابارور اجرا میشد، حذف شده و زنان نابارور به 42 پرسش پاسخ دادند.
تجزیه و تحلیل دادههای خام حاصل از این پژوهش توسط نرمافزار SPSS نسخهی 15 در دو بخش توصیفی و استنباطی با استفاده از روشهای آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس صورت گرفت.
نتایج
دامنهی تغییرات سنی زنان در این مطالعه 35-25 سال با میانگین و انحراف استاندارد 69/3±54/29 و طول مدت ناباروری 6-1سال با میانگین و انحراف استاندارد 31/1±50/3 بود. سطح
تحصیلات دیپلم و کارشناسی (هر کدام با 5/37 درصد) بیشترین فراوانی را به خود اختصاص دادهاند.
نتایج بررسی پیشفرضهای آماری نشان داد که هر دو پیشفرض تساوی واریانسها (با استفاده از آزمون لوین) و نرمال بودن (با استفاده از آزمون شاپیر و ویلک) برقرار است (05/0>P) و با توجه به برابری تعداد بیماران در دو گروه آزمون و شاهد، امکان استفاده از تحلیل کوواریانس ممکن بود. یافتههای این بررسی بین متغیرهای سن و طول مدت ناباروری با رضایت زناشویی همبستگی منفی (به ترتیب 58/0-=r و 48/0-=r) و بین میزان تحصیلات و رضایت زناشویی همبستگی مثبت (86/0=r) نشان داد که این مقادیر از لحاظ آماری معنیدار بودند (05/0P<). به بیان دیگر، با افزایش سن و مدت ناباروری، رضایت زناشویی زنان نابارور کاهش مییابد و بر عکس. همچنین با کاهش سطح تحصیلات میزان رضایت زناشویی زنان نابارور نیز کاهش مییابد و بر عکس.
یافتهها نشان دادند که در گروه آزمون، به طور متوسط 16 نمره افزایش رضایت زناشویی در مرحلهی پسآزمون و 5/16 نمره افزایش در مرحلهی پیگیری به وجود آمده است. در حالی که در گروه شاهد میزان رضایت زناشویی با گذشت زمان در مرحلهی پسآزمون و پیگیری کاهش یافته است (جدول1).
نتایج تحلیل کواریانس (جدول2) نشان میدهد که پس ازکنترل نمرات پیشآزمون و متغیرهای جمعیتشناختی، تفاوت معنیداری بین دو گروه آزمون و شاهد در مرحلهی پسآزمون و پیگیری وجود دارد (001/0=P). میزان تاثیر درمان (عضویت گروهی) در مرحلهی پسآزمون و پیگیری به ترتیب 71/0 و 47/0 میباشد. به این معنا که 71 درصد تفاوتهای فردی در میزان رضایت زناشویی (در مرحلهی پسآزمون) و 47 درصد (در مرحلهی پیگیری) به خاطر تفاوت در عضویت گروهی میباشد.
بحث و نتیجه گیری
یافتههای پژوهش حاکی از وجود رابطه بین متغیر رضایت زناشویی با سن، میزان تحصیلات و طول مدت ناباروری است. این یافتهها با نتایج پژوهش نوربالا و همکاران، هماهنگ است.
جدول 1- مقایسهی میانگین و انحراف استاندارد نمرات رضایت زناشویی دو گروه آزمون و شاهد در مراحل پیشآزمون،
پسآزمون و پیگیری
|
پیشآزمون |
|
پسآزمون |
|
پیگیری |
|
گروه |
میانگین |
انحراف استاندارد |
میانگین |
انحراف استاندارد |
میانگین |
انحراف استاندارد |
آزمون |
101 |
68/18 |
33/117 |
95/22 |
58/117 |
76/23 |
شاهد |
91/102 |
67/17 |
33/102 |
51/17 |
33/100 |
87/16 |
جدول2 -نتایج تحلیل کوواریانس تاثیر درمان مدیریت تنش به شیوهی شناختیرفتاری بر رضایت زناشویی دو گروه آزمون و شاهد در مرحلهی پسآزمون و پیگیری
منبع تغییرات |
مرحله |
میانگین مجذورات |
سطح معنیداری |
میزان تاثیر |
توان آماری |
پیشآزمون |
پسآزمون |
05/2274 |
000 |
79/0 |
1 |
پیگیری |
37/2298 |
000 |
52/0 |
98/0 |
|
سن |
پسآزمون |
59/22 |
41/0 |
03/0 |
12/0 |
|
پیگیری |
82/8 |
78/0 |
004/0 |
05/0 |
میزان تحصیلات |
پسآزمون |
02/8 |
62/0 |
01/0 |
07/0 |
|
پیگیری |
19/21 |
67/0 |
01/0 |
06/0 |
مدت ناباروری |
پسآزمون |
49/30 |
34/0 |
04/0 |
15/0 |
|
پیگیری |
54/3 |
86/0 |
002/0 |
05/0 |
عضویت گروهی |
پسآزمون |
47/1501 |
000 |
71/0 |
1 |
|
پیگیری |
52/1904 |
001/0 |
47/0 |
96/0 |
آنها در پژوهش خود دریافتند که میزان رضایت زناشویی در گروه با سطح تحصیلی بالاتر (دیپلم و بالاتر، بالاترین سطح تحصیل در نمونهی پژوهش)، گروه سنی پایینتر (25-19 سال، کمترین محدودهی سنی در نمونهی پژوهش) و طول مدت ناباروری کمتر ( کمتر از 5 سال، کمترین محدودهی مدت زمان ناباروری در نمونهی پژوهش) بیشتر است (24). برخی پژوهشها نیز سن بالا و سطح تحصیلات پایین را پیشگویی کنندهی کیفیت زندگی پایین در زنان نابارور دانستهاند. بنابراین مشکلات روانشناختی بیماران نابارور تحت تاثیر عواملی چون تفاوتهای جنسیتی، علت و طول مدت ناباروری، کاربرد روشهای درمانی و تحقیقی خاص، قرار میگیرد(27-25). یافتههای این پژوهش نشان داد که مداخلهی مدیریت تنش به شیوهی شناختیرفتاری سبب افزایش رضایت زناشویی زنان نابارور میگردد. در همین راستا پژوهش نوربالا و همکاران نشان داد که مداخلههای روانپزشکی (شامل درمان دارویی و درمان شناختیرفتاری) نقش مهمی در فرآیند درمان ناباروری و افزایش رضایت زناشویی زوجین نابارور دارد (24). پژوهشهای نیوتون، هرن، یوزپه ویول[7] نشان دادکهدرمانهای روانشناختی در گروه مداخلهای، کاهش اضطراب و افسردگی، افزایش رضایتمندی زناشویی و موفقیت در باروری را در پی دارد (30-28).
بررسیها نشان دادهاند که رضایتمندی زناشویی زوجهای نابارور کمتر از زوجهای بارور است. علایم روانشناختی به ویژه اضطراب در رضایت زناشویی موثر است و بهرهگیری از الگوی شناختیرفتاری سبب افزایش و بهبود کنش و رضایت جنسی، کاهش افکار ناامیدی و افزایش مهارت و روابط زناشویی میگردد که اثر آن در پیگیری 6 ماه بعد تداوم داشته است. بنابراین درمان شناختیرفتاری میتواند رویکرد مناسبی برای درمان ناباروری باشد (32،31). نتایج بررسیهای علمی نشان دادهاندکه وجود تنش، تعارضات زناشویی را افزایش و عزت نفس، رضایت زناشویی، کیفیت زندگی و رضایت جنسی (فراوانی و عملکرد جنسی) را کاهش میدهد. همچنین میزان تنش را میتوان به کمک درمانهای روانشناختی و شناختیرفتاری کاهش داد (35-33).
تاسکن کافیر[8] و همکاران یک برنامهی درمانی شناختیرفتاری 6 ماهه در جهت بهبود عملکرد و رضایت جنسی ،کاهش افکار ناامیدی و بهبود مهارتهای ارتباط زناشویی را بر روی 70 زوج نابارور انجام دادند که پیشرفت در تراکم اسپرم، کاهش افکار ناامیدی و کاهش نارضایتیهای زناشویی در گروه تحت درمان، از نتایج این پژوهش بود. این پژوهشگران معتقدند درمان شناختیرفتاری میتواند رویکرد مناسبی برای درمان ناباروری باشد و یافتههای این پژوهش با یافتههای پژوهشهای پیشین هماهنگ است (36).
در تبیین نتایج به دست آمده باید ذکر شود که مدیریت تنش به افراد کمک میکند تا موقعیتهای تنشزا را شناسایی کنند و سپس راهبردهای مقابلهای با آنها را بیاموزند. اصلاح ارزیابیهای شناختی و بهبود مهارتهای مقابلهای و تمرینهای ارایه شده برای تلفیق روشهای آموخته شده با موقعیتهای زندگی واقعی میتواند به کاهش تنش ادراکی منجر شود. در نمونههای این پژوهش، عمدهترین مسایل تنشزا در رابطه با مسایل بین فردی بود که شامل روابط زناشویی میشد. این بیماران در جریان مداخله آموختند که چگونه میتوانند این موقعیتها را به شرایط قابل کنترل و غیر قابل کنترل، تقسیم و
به دو شکل مسئله مدار و هیجانمدار با آنها برخورد کنند و
مهارتهای خودابرازی و کنترل خشم نیز از جمله مهارتهایی
بودند که به طور خاص در این شرایط میتوانست به آنها کمک کند تا از ایجاد چنین موقعیتهایی جلوگیری و در صورت مواجهه با آنها به نحو مناسب، مقابله نمایند. به طور کلی این مطالعه نشان داد که مداخلهی درمانی مدیریت تنش به شیوهی شناختیرفتاری نقش مهمی در افزایش رضایت زناشویی زنان نابارور دارد.
پژوهش حاضر از محدودیتهایی برخوردار بود که مهمترین آنها ناآگاهی بیماران از وجود مشکلات روانی و نیاز به مراجعه به روانشناس یا روانپزشک بود که عدم همکاری این افراد در طرح پژوهشی را به دنبال داشت. با توجه به تاثیر مداخلهی درمانی مدیریت تنش به شیوهی شناختیرفتاری بر رضایت زناشویی زنان نابارور این درمان میتواند به عنوان یک درمان پیشنهادی در کنار درمانهای پزشکی در مراکز درمان ناباروری ارایه شود.
1Edelmenn
2Sandelowski
3Andrews
1Myers and Wark
2Cognitive Behavioral Stress Management
[6] Enrich Marital Satisfaction Qusestionnaire
1Newton, Hearn, Yuzpe and Houle
2Taschen-Caffier