نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشجوی کارشناسی ارشد روان شناسی، دانشگاه سیستان و بلوچستان
چکیده
کلیدواژهها
دانشجویان هر جامعه دسترنج معنوی و انسانی آن جامعه بوده و از سرنوشتسازان فردای کشور خویشند. با پیشرفت صنعت و فنآوری جدید و مشکلات مربوط به آن، اختلالات و بیماریهای روانی همانند مشکلات جسمانی، افزایش چشمگیری یافته و از آنجا که سلامت روان قشر دانشجو اهمیت فراوانی دارد، لازم است که مسایل عاطفی و روانی این قشر عظیم جدی تلقی شده و مورد رسیدگی قرار گیرد. تحقیقات انجام شده در سالهای اخیر بیانگر وجود اختلالات روانی در سطوح مختلف دانشجویان میباشد (4-1). افزایش مراجعهی دانشجویان به بخشهای مشاورهی دانشجویی موید وجود مشکلات روانی، اجتماعی و تحصیلی روزافزون در آنها میباشد. در تحقیق عکاشه مشخص گردید 4/28 درصد کل دانشجویان دچار یکی از اختلالات روانی هستند. شیوع افسردگی اساسی 7/8 درصد، اختلال تطابقی 7/6 درصد، کجخلقی[1] 9/5 درصد و اختلالات اضطرابی 7/4 درصد بود (1). در تحقیق دیباجنیا در دانشگاه شهید بهشتی 6/31 درصد دانشجویان مشکوک به ابتلا به اختلال روانی بودند (2). در مطالعهی ادهم نشان داده شد که 7/1 درصد دانشجویان از مشکل جسمی و 3/2 درصد از مشکل اضطراب و بیخوابی رنج میبردند، 3/4 درصد اختلال در عملکرد اجتماعی و 2 درصد افسردگی شدید داشتند (3). همچنین در مطالعهی لطفی موارد مشکوک به اختلال روانی 4/35 درصدگزارش شد (5).
از سویی دیگر همه روزه به شمار افرادی که باور دارند معنویت راه درمان رواننژندیها و درماندگی روانی آنها
میباشد و متخصصینی که برای درمان بیماریهای روانی و ارتقای بهداشت روان بر باورها و رفتارهای معنوی توجه دارند، افزوده میشود (6). همین امر باعث شده که سازمان بهداشت جهانی اخیرا انسان را موجودی زیستیروانیاجتماعی و معنوی تعریف کند. در راستای این جهتگیری معنوی و به موازات بررسی رابطهی دین و معنویت و دیگر مولفههای روانشناختی مثل سلامت روان گروهی در صدد تعریف مفاهیمی جدید در ارتباط با دین و معنویت بودهاند. برای مثال مفاهیم سلامت معنوی، بهزیستی معنوی و ... در آستانهی هزارهی سوم به ادبیات آکادمیک روانشناسی اضافه شدهاند. با پیشرفت صنعت و فنآوری جدید و مشکلات مربوط به آن، اختلالات و بیماریهای روانی همانند مشکلات جسمانی افزایش چشمگیری یافتهاند. اخیرا روانشناسان سازهای را به عنوان عامل مهم تاثیرگذار بر سلامت روان به نام هوش معنوی[2] معرفی کردهاند که توجه و علاقهی جهانی را برانگیخته است. هوش معنوی بیانگر مجموعهای از تواناییها و ظرفیتها و منابع معنوی است که کاربست آنها موجب افزایش انطباق پذیری و در نتیجه سلامت روان افراد میشود (7،8). با توجه به اینکه هوش معنوی یک سازهی جدید است تحقیقات تجربی موجود در این زمینه اندک میباشد.
فشارها و تنشها ممکن است به خودی خود باعث اضطراب نشوند بلکه تعامل بین فشارهای مختلف و نحوهی ادراک فرد از محیط و واکنش وی به آنها است که میتواند سلامت روانی فرد را به خطر بیاندازد. بنا بر این آسیبپذیری در مقابل تنش و مشکلات مختلف باعث ابتلا به انواع مشکلات
روانشناختی و درهمریختن سلامت روان میگردد (10). یک موضوع مهم پیرامون آسیبپذیری[3] در مقابل تنش، آسیبپذیری شناختی[4] است (11). آسیبپذیری شناختی به عنوان یک تمایل شبهصفت نسبت به تفسیر اطلاعات به سبک منفی و تحریف شده در مقابل درک ذهنی از مشکلات تلقی میشود که ممکن است در خلال تجارب منفی اولیه به وجود آمده باشد. نگرشهای ناکارآمد به عنوان یک عامل زمینهساز در شروع اختلالات روانی و یا به عنوان یک عامل آسیبپذیری تحت شرایط تنشزای محیطی در نظر گرفته شده است (12). در مطالعات مختلف ارتباط بین افسردگی و نگرشهای ناکارآمد تایید شده است (13، 14). همچنین بین نگرشهای ناکارآمد و دیگر اختلالات روانی از جمله اضطراب نیز ارتباط مشاهده شده است (15،16). شواهدی در مورد وجود نگرشهای ناکارآمد در اختلال بیاشتهایی عصبی و اسکیزوفرنیا نیز مشاهده شده است (11). از آنجا که تعداد مطالعات در این زمینه در ایران انگشتشمار است لذا تاثیر این عامل در جامعهی ایرانی باید مورد بررسی قرار گیرد.
بر این اساس هدف تحقیق حاضر بررسی رابطهی سلامت روان با دو مولفهی افکار ناکارآمد و هوش معنوی میباشد.
روشکار
این پژوهش از نوع مقطعیهمبستگی بوده و جامعهی آماری آن شامل تمام دانشجویان دانشگاه سیستان و بلوچستان در سال تحصیلی 89-88 میباشند. به روش نمونهگیری در دسترس به تعداد 400 نفر از دانشجویان ساکن خوابگاههای دانشجویی، دانشجویان حاضر در سالن مطالعه و سایت کامپیوتر دانشگاه، پرسشنامههای مورد نظر داده شد. همچنین قبل از دادن پرسشنامه به آنها، اطمینان حاصل شد که فرد قبلا پرسشنامه را پر نکرده باشد. اطمینانبخشی به آزمودنیها در خصوص محرمانه بودن اطلاعات به دست آمده و دادن آزادی برای شرکت در پژوهش از نکات رعایت شده اخلاق پژوهشی بود. همچنین برای جلب اعتماد بیشتر از نوشتن اطلاعات شخصی مانند نام و نام خانوادگی خودداری گردید. از شرکتکنندگان خواسته شد تا قبل از پاسخگویی به پرسشنامهها اطلاعات جمعیتشناختی خود را به طور کامل جواب دهند (سن و جنس و وضعیت تاهل).
ابزارهای مورد استفاده در تحقیق
الف- پرسشنامهی سلامت عمومی[5] گلدبرگ:در پژوهش حاضر از فرم ٢٨ سئوالی پرسشنامهی سلامت عمومی که توسط گلدبرگ و هیلر[6] برای سرند کردن اختلالات روانی غیرسایکوتیک ساخته شده، استفاده گردیده است.
پرسشنامهی مذکور دارای چهار مقیاس فرعی (نشانگان جسمانی، نشانگان اضطرابی و بیخوابی، نشانگان اختلال در کارکرد اجتماعی و نشانگان افسردگی) است که هر مقیاس ٧ سئوال دارد. نمرهی کلی هر فرد از جمع نمرههای چهار مقیاس فرعی به دست میآید. ضریب آلفای کرونباخ این ابزار را از 78/0 تا 93/0 گزارش کردهاند و پایایی آن را به روش تنصیف از 83/0تا 90/0 ذکر کردهاند (17).
ب- مقیاس نگرشهای ناکارآمد[7] (DAS): در این تحقیق از نسخهی 26 آیتمی این پرسشنامه استفاده شده که از نسخهی 40 آیتمی فرم الف توسط ابراهیمی، نشاطدوست،کلانتری، مولوی و اسدالهی گرفته شده است. آلفای کرونباخ آن 92/0، همبستگی با فرم اصلی آن 97/0 و روایی پیشبین آن از طریق همبستگی با نمرات پرسشنامهی سلامت عمومی در گروه بیمار و سالم 56/0 به دست آمد (12). آزمودنی بر اساس مقیاس لیکرت 7 درجهای پاسخ میدهد. این مقیاس دارای 4 عامل زیربنایی کمالطلبی، نیاز به تایید دیگران، نیاز به راضی کردن دیگران و آسیبپذیری–ارزشیابی عملکرد است. در مجموع گزینههای مقیاس، نگرشهای ناسالم در مورد خود، دیگران و آینده را بر اساس نظریهی شناختی بک مورد ارزیابی قرار میدهد. در تحقیق حاضر ضریب آلفای کرونباخ 85/0 به دست آمد.
ج- مقیاس خودگزارشی هوش معنوی[8]: این پرسشنامه که توسط دیوید کینگ[9] ساخته شده است دارای 24 آیتم میباشد و بر اساس مقیاس 5 گزینهای لیکرت پر میشود. دارای 4 زیرمقیاس است که شامل تفکر وجودی انتقادی[10]، ایجاد معنای شخصی[11]، آگاهی متعالی[12] و گسترش حالت هوشیاری[13] میباشد. نمرات بالا نشاندهندهی هوش معنوی بالا و یا وجود چنین ظرفیتی در شخص میباشد. با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی[14] در یک نمونهی 619 نفریاز دانشجویان دانشگاه ترنت کانادا در سال 2007 آلفای کرونباخ 95/0، پایایی از طریق تنصیف 84/0 به دست آمد. همچنین آلفای کرونباخ خردهمقیاسها به قرار زیر است:
عامل اول 88/0، عامل دوم 87/0، عامل سوم 88/0 و عامل چهارم 94/0 به دست آمد (8).
در یک مطالعهی دیگر با استفاده از روش تحلیل عاملی تاییدی[15] آلفای کرونباخ 92/0 وآلفای استاندارد شده نیز 92/0 به دست آمد (7). همچنین در پژوهش حاضر ضریب آلفای این پرسشنامه 89/0 به دست آمد. در یک نمونهی 100 نفری ضریب آلفای کرونباخ 91/0 به دست آمد. همچنین در مطالعهی رقیبی و همکاران، ضریب پایایی پرسشنامه در یک نمونهی 60 نفری به شیوهی آزمون-پسآزمون 67/0محاسبه شد (9). شرکتکنندگان پرسشنامه را به فاصلهی زمانی 10 روز تکمیل کردند.
در این پژوهش برای تحلیل دادهها از روش همبستگی پیرسون استفاده شد و معنیداری در سطح 05/0>P تعریف گردید.
نتایج
میانگین سنی شرکتکنندگان 01/22 سال بود. همچنین همان گونه که در جدول شمارهی 1 بیان شده است از بین 370 دانشجویی که پرسشنامه را تکمیل کرده بودند، 108 نفر دختر و 255 نفر پسر بودند و 7 نفر از آنها نیز جنسیت خود را مشخص نکرده بودند. از بین این 370 نفر، 315 نفر دارای مدرک کارشناسی و 44 نفر دارای مدرک کارشناسیارشد بودند و مقطع تحصیلی 11 نفر آنها نیز نامشخص بود. همچنین 313 نفر مجرد، 44 نفر متاهل و 13 نفر نیز دارای وضعیت تاهل نامشخص بودند.
جدول 1- ویژگیهای جمعیتشناختی دانشجویان به تفکیک جنسیت، مقطع تحصیلی و وضعیت تاهل
متغیر |
فراوانی |
فراوانی نسبی |
|
جنسیت |
مرد |
108 |
1/29 |
زن |
255 |
7/68 |
|
نا مشخص |
7 |
2/2 |
|
مقطع تحصیلی |
کارشناسی |
315 |
9/84 |
کارشناسی ارشد |
44 |
9/11 |
|
نامشخص |
11 |
2/3 |
|
وضعیت تاهل |
متاهل |
44 |
6/11 |
مجرد |
313 |
4/84 |
|
نا مشخص |
13 |
4 |
بر اساس دادههای به دست آمده میانگین مقیاس سلامت عمومی در دانشجویان دختر 31/27 و در دانشجویان پسر 67/25 و درکل دانشجویان 08/27 به دست آمد. میانگین مقیاس خودگزارشی هوش معنوی در دانشجویان دختر 84/47 و در دانشجویان پسر 59/49 و در کل دانشجویان 54/47 و میانگین مقیاس افکار ناکارآمد در دانشجویان دختر 7/119 و در دانشجویان پسر 6/117 محاسبه شد.
جدول 2-میانگین و انحراف معیار سلامت روان، افکار ناکارآمد و هوش معنوی در کل دانشجویان
متغیر |
میانگین |
انحراف معیار |
سلامت روان |
08/27 |
6/13 |
افکار ناکارآمد |
7/119 |
2/12 |
هوش معنوی |
54/47 |
13/8 |
در مطالعهی حاضر 1/43 دانشجویان مشکوک به ابتلا به اختلال روانی بودند. همان طور که در جدول 3 نشان داده شده است ضریب همبستگی بین سلامت روان و هوش معنوی 25/0- به دست آمد (01/0>P) که نشاندهندهی ارتباط منفی بین این دو متغیر است. با توجه به این که نمرات بالا در پرسشنامهی سلامت عمومی نشاندهندهی سلامت روانی پایینتری است، ارتباط منفی بین این دو متغیر نشان میدهد با افزایش نمرات هوش معنوی نمرات پرسشنامهی سلامت عمومی کاهش یافته و این مسئله نشاندهندهی سلامت روان بهتر در افراد دارای سطح هوش معنوی بالاتر میباشد.
جدول 3- ضرایب همبستگی رابطهی بین اجزای سلامت روان، افکار ناکارآمد و هوش معنوی
متغیر |
افکار ناکارآمد |
هوش معنوی |
سلامت روان |
36/0* |
25/0-* |
مشکلات جسمانی |
27/0* |
11/0-** |
اضطراب |
24/0* |
11/0-** |
مشکلات اجتماعی |
31/0* |
18/0-* |
افسردگی |
39/0* |
21/0-* |
افکار ناکارآمد |
- |
22/0-* |
هوش معنوی |
22/0-* |
- |
* 01/0>P، ** 05/0>P
همان طور که در جدول 3 مشاهده میشود بین تمام خرده مقیاسهای پرسشنامهی سلامت عمومی و پرسشنامهی هوش معنوی نیز همبستگی منفی معنیدار به دست آمد. بین سلامت روان و افکار ناکارآمد، رابطهی مثبت معنیدار به دست آمد (36/0=r، 01/0>P) و با افزایش نمرات افکار ناکارآمد سلامت روان فرد کاهش مییابد (با توجه به
نمرهگذاری پرسشنامهی سلامت عمومی).
رابطه بین خردهمقیاسهای سلامت روان و افکار ناکارآمد نیز بررسی شد. همبستگی بین تمام خردهمقیاسها (مشکلات جسمانی، اضطراب، مشکلات اجتماعی، افسردگی) با افکار ناکارآمد مثبت و معنیدار به دست آمد. بیشترین همبستگی با افسردگی (39/0) سپس با مشکلات اجتماعی (31/0) سپس با مشکلات جسمانی (27/0) و در نهایت با اضطراب (24/0) بود. همبستگی بین افکار ناکارآمد و هوش معنوی نیز منفی معنیدار شد (22/0- =r، 01/0>P).
بر اساس جدول 4 ضریب همبستگی چندگانه با روش ورود مکرر نشان میدهد که ترکیب خطی متغیرهای هوش معنوی و افکار ناکارآمد با سلامت روان در کل دانشجویان برابر 42/0 میباشد. ضریب تعیین برابر 18/0 و نسبت f برابر 27/32 است که در سطح 001/0>P معنیدار است. همچنین مشخص شده که توانایی پیشبینی سلامت روان توسط هوش معنوی 16/0- و این ضریب برای افکار ناکارآمد 39/0 میباشد.
همچنین با توجه به این که ضریب همبستگی چندگانهی هوش معنوی و افکار ناکارآمد با سلامت روان از ضریب همبستگی سادهی متغیرها با هم بیشتر است مشخص میشود که بین متغیرها همبستگی چندگانه وجود دارد.
بحث و نتیجهگیری
همان طور که گفته شد هوش معنوی بیانگر مجموعهای از تواناییها و ظرفیتها و منابع معنوی است که کاربست آنها موجب افزایش انطباقپذیری و در نتیجه ارتقای سلامت روان افراد میشود (7،8) و دادههای تحقیق حاضر همبستگی مثبت بین هوش معنوی و سلامت روان را نشان داد یعنی با افزایش نمرهی پرسشنامهی هوش معنوی، نمرهی پرسشنامهی سلامت عمومی کاهش مییابد. باتوجه به این که نمرهی بالا در پرسشنامهی سلامت عمومی نمایانگر مشکلات روانی است پس در واقع با افزایش هوش معنوی سلامت عمومی هم بالا میرود. همچنین تمام خردهمقیاسهای پرسشنامهی سلامت عمومی با هوش معنوی همبستگی منفی معنیدار نشان دادند. منظور از هوش معنوی، هوشی است که مشکلات معنایی و ارزشی را حل کرده و اعمال و زندگی ما را در یک سطح وسیعتر و قدرتمندتر معنا میدهد (18،19).
جدول 4- نتایج حاصل از رگرسیون چندگانهی هوش معنوی و افکار ناکارآمد با سلامت روان به روش ورود مکرر
متغیر ملاک |
متغیر پیش بین |
ضریب رگرسیون |
ضریب تعیین |
f |
p |
ضرایب رگرسیون |
|
1 |
2 |
||||||
سلامت روان |
هوش معنوی |
16/0 |
03/0 |
29/8 |
004/0 |
B=16/0 T=51/12 P=004/0 |
|
افکار ناکارآمد |
42/0 |
18/0 |
27/32 |
001/0 |
B=1/0 T=87/1 P=06/0 |
B=39/0 T=35/7 P=000/0 |
هوش معنوی باعث میشود تا از اطلاعات معنوی در حل مشکلات روزانه استفاده شود (20) و در نتیجه باعث سازگاری فرد میشود. از دیدگاه واگان[16] هوش معنوی یکپارچهکنندهی زندگی درونی و معنوی با زندگی بیرونی و محیط کار است و دادههای تحقیق حاضر نیز تاییدکنندهی رابطهی هوش معنوی و کاهش مشکلات و مسایل بیرونی و اجتماعی است و میتوان گفت که هوش معنوی مکانیسمی است که توسط آن کیفیت زندگی افراد، بهبود مییابد. از دیدگاه او هوش معنوی برای
شناسایی انتخابهایی که در بهزیستی روانشناختی و رشد سلامتی کل بشر نقش دارند، امری لازم است (21). این نتیجه با نتایج تحقیقات قبلی همخوانی دارد. در این مطالعات هوش معنوی با افسردگی، پرخاشگری، خصومت، اضطراب و خودفریبی[17] رابطهی منفی نشان داد. همچنین هوش معنوی با صفات خلقی، حساسیت اجتماعی، رضایت زندگی، انرژی و فعالیت رابطهی مثبت داشت (22،23). همچنین در مطالعهای دیگر، هوش معنوی کاهش نشانههای افسردگی را در دو ماه آینده پیشبینی میکرد (24). به علاوه با توجه به نتایج مشخص شد که بین سلامت روانی و افکار ناکارآمد رابطهی معنیداری وجود دارد. همچنین بین 4 خردهمقیاس مشکلات جسمانی، اضطراب، مشکلات اجتماعی و افسردگی با افکار ناکارآمد نیز رابطهی مثبت معنیدار به دست آمد. یعنی با افزایش افکار ناکارآمد سلامت روانی پایین میآید. مطالعهای در مورد رابطهی افکار ناکارآمد با سلامت روان در ایران توسط ابراهیمی و همکاران انجام شده است (12). نتایج آنها به نتایج تحقیق حاضر تقریبا نزدیک است و سلامت روان و خردهمقیاسهای سلامت روان با افکار ناکارآمد همبستگی مثبت معنیدار نشان دادند. در هر دو مطالعه، بیشترین همبستگی بین افسردگی و مشکلات اجتماعی با افکار ناکارآمد مشاهده شد. بر اساس نظریهی بک[18] نگرشهای ناکارآمد به عنوان یک عامل زمینهساز در شروع اختلالات روانی و یا به عنوان یک عامل آسیبپذیری تحت شرایط تنشزای محیطی در نظر گرفته شده است (12). در مطالعات مختلف ارتباط بین افسردگی و نگرشهای ناکارآمد تایید شده است (13،14). همچنین بین نگرشهای ناکارآمد و دیگر اختلالات روانی از جمله اضطراب نیز ارتباط مشاهده شده است (15،16). شواهدی در مورد وجود نگرشهای ناکارآمد در اختلال
بیاشتهایی عصبی و اسکیزوفرنیا نیز به دست آمده است (11). با توجه به دادههای تحقیق حاضر افکار ناکارآمد با 4 اختلال مورد نظر همبستگی معنیدار دارد. در این مطالعه، بین افکار ناکارآمد و هوش معنوی همبستگی منفی به دست آمد. به این معنا که افراد دارای هوش معنوی بالاتر افکار ناکارآمد کمتری
دارند. هر چند در این زمینه کارهای تجربی صورت نگرفته
است ولی میتوان بر اساس ادبیات تحقیق این نتیجه را توجیه کرد. هوش معنوی یک راه پردازش تجارب و بینش شخصی است (7). میتوان گفت هوش معنوی پردازش اطلاعات را تحت تاثیر قرار داده و به نوعی آنها را درون طرحوارههایی خاص قرار میدهد. ساختار این طرحوارهها به نوعی است که با واقعیت سازگار و در تماس است. هوش معنوی میتواند ادراک ما را از وقایعی مثل سلامتی یا بیماری، شکلداده و سازمان دهد و نه تنها در سلامت تاثیر دارد بلکه در تجارب سخت زندگی مثل غم یا فقدان، مفید واقع شده و در بهزیستی فرد نیز موثر است (21).
حتی بعضی محققین، سیطرهی تاثیر هوش معنوی را از این فراتر میدانند به طور مثال به عقیدهی زوهر[19] هوش معنوی، بنیان عملکرد کارآتر هوش عقلانی و هوش هیجانی است (7). از دید امونز[20] هوش معنوی میتواند به عنوان یک ادراک عاقلانه از جهان در نظر گرفته شود (20) و هوش معنوی را میتوان نوعی فکر کردن در نظر گرفت. بزرگترین محدودیت این پژوهش را میتوان مقطعی بودن و استفاده از طرح همبستگی برای نشان دادن رابطه بین متغیرها دانست. از این رو وضوح بیشتر رابطهی نشان داده شده بین متغیرها احتیاج به مطالعات طولی دارد. از دیگر محدودیتهای این تحقیق خاص بودن نمونهها (دانشجویان) و در دسترس نبودن ابزار هنجاریابی شده جهت سنجش هوش معنوی و استفاده از ابزار خودگزارشی میباشد. پیشنهاد میشود این پژوهش در گروههای مختلف انجام شود. همچنین انجام پژوهشهای طولی برای نشان دادن تاثیر هوش معنوی و افکار ناکارآمد بر سلامت نیز پیشنهاد میگردد.
[1]Dysthymia
[2]Spiritual Intelligence
[3]Vulnerability
[4] Cognitive Vulnerability
[5]General Health Questionnaire
2Goldberg and Hiller
[7]Dysfunctional Attitudes Scale
[8]Spiritual Intelligence Self‐Report Inventory-24
[9]David King
[10]Critical Existential Thinking
[11]Personal Meaning Production
[12]Transcendental Awareness
[13]Conscious State Expansion
[14]Exploratory Factor Analysis
[15]Confirmatory Factor Analysis
[16]Vaughan
[17]Self Deception
[18]Beck
[19]Zohar
[20]Emmons