نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
کارشناس ارشد روان شناسی عمومی، دانشگاه گیلان
چکیده
کلیدواژهها
نقاشی یکی از ابزارهای مفید و کارآمد در فعالیتهای پژوهشی روانشناسی و روانپزشکی کودک و نوجوان است. نقاشی کودک از زمره فعالیتهایی است که تحت تاثیر تحول شناختی، عاطفی و اجتماعی قرار میگیرد. نقاشی به منزلهی آزمون هوش است. کودکان درترسیم افراد اطراف خود، آنها را آن طور که میبینند نمیکشند، بلکه به گونهای که آنها را درک میکنند یا دقیقتر به گونهای که خود را درک میکنند به نقاشی آنها میپردازند و این امر بستگی به درجهی رشد و رسیدگی روانیحرکتی کودکان دارد. نقاشی به منزلهی آزمون شخصیت است و پرده از روی عواطف کودک برمیدارد (1). نقاشی کودکان به عنوان یک اثر مکتوب و قابل نگهداری در طول زمان برای شناخت ویژگیهای روانی یا حالات عاطفی آنان بسیار باارزش است. کودکان با هر نقاشی و داستان مرتبط با آن، جزیی از وجود یا ویژگیهای خویش را نمایان میسازند و به همین دلیل است که این ابزار وسیلهی مناسبی برای راه یافتن به دنیای پر رمز و راز آنان تلقی میشود (2). از دیدگاه روانتحلیلی، کودکان از طریق نقاشی آن چه را که در ضمیر ناخودآگاه خود دارند و احتمالا باعث ناراحتی و اضطرابشان میشود بیان میکنند. روانتحلیلگران معتقدند که کودکان به هنگام کشیدن یا رنگآمیزی یک تصویر، ناخودآگاهانه گوشههایی از وضع عاطفی خود را بیان میکنند. به همین دلیل، تحلیل و بررسی نقاشی کودکان یکی از مهمترین و
قابلاعتمادترین راههای شناخت روان کودکان است و به والدین و مربیان کودک در شناخت مشکلات شخصیتی آنها کمک زیادی میکند (3). در بین آزمونهای ترسیمی، آزمون نقاشی خانواده[1] (DAF) برای بررسی اختلالات عاطفی و مشکلات رفتاری و سازشی کودکان و نوجوانان مناسبتر است، زیرا کودک قسمت اول زندگی خود را که همانا
مهمترین بخش از دوران زندگی اوست در خانواده میگذراند و مشکلات عاطفی و رفتاری او ارتباط نزدیک با خانواده دارد (1). صالحی در یک پژوهش، ارزش تشخیصی آزمون ترسیم خانواده را در شناسایی چگونگی ارتباط کودکان 4 تا 6 ساله با اعضای خانواده مورد بررسی قرار داد. یافتههای این پژوهش نشان داد که به طور کلی تعدادی از علایم تفسیری آزمون فرافکن خانواده از جمله ارزندهسازی و ناارزندهسازی افراد، حذف آنها از ترسیم، نزدیکی بین افراد ترسیم شده و همانندسازی کودک با آنها جهت تشخیص چگونگی ارتباط کودک با اعضای خانواده کارآیی لازم را دارا هستند. به عبارتی دیگر، وقتی کودک والدین خود را در نقاشی
ارزندهسازی میکند یا با آنها همانندسازی کرده و یا آنها را در نزدیکی خود ترسیم میکند، احتمالا با آنها ارتباط خوبی دارد. از سوی دیگر، زمانی که کودک در نقاشی به ناارزنده سازی والدین میپردازد و یا آنها را از نقاشی خود حذف
میکند، نشان میدهد که ارتباط وی با والدین نامناسب
میباشد (4). بدرفتاریهای والدین با کودک و از طرفی دیگر جدا شدن کودک از آنها و زندگی در پرورشگاه صدمات عاطفی و روانی جبرانناپذیری به کودک وارد میکند (5). کودکان چگونگی روابط حال و گذشتهشان را با والدین و خواهران و برادران در نقاشی خانواده فرافکنی میکنند و چون تمام زندگی عاطفیشان به این روابط وابسته است، میتوان انگیزههای کم و بیش پنهانی رفتار و به ویژه رفتار بیمارگونهی آنها را بر اساس بررسی نقاشی، استنباط و آشکار کرد (1). پژوهشهای بسیاری با استفاده ازآزمون ترسیم خانواده در زمینهی کودکان پرورشگاهی و کودکان متعلق به خانوادههای ازهمپاشیده انجام گرفته است. ازجمله فائض در سال 1384 ویژگیهای نقاشی خانوادهی کودکان طلاق و کودکان غیرطلاق را در مقطع پیشدبستانی مورد بررسی و مقایسه قرار داد. یافتههای حاصل از پژوهش وی نشان داد که بین
ویژگیهای نقاشی کودکان طلاق و غیرطلاق از لحاظ ترسیم خطوط راست، حذف خود، حذف اعضای خانواده، جدا کشیدن یک یا چند شکل از بقیه، ترسیم نشانههای منفی احساسات از طریق صورت و نوع والدی که بزرگتر ترسیم میشود، تفاوت معنیداری وجود دارد. از لحاظ ترسیم خطوط منحنی و ترتیب نقاشی (ترسیم شکل پدر یا مادر به عنوان شخص اول) تفاوت معنیداری وجود ندارد (6). ایروانی،
ولیزاده و شفیعیفرد شاخصهای ترسیمی کودکان
خانوادههای گسسته و ناگسسته را بر اساس آزمون ترسیم خانواده مورد مقایسه قرار دادند. نتایج حاکی از آن است که بین کودکان طلاق و کودکان عادی در ویژگیهای ترسیم نقاشی مانند اشتغال سطح کمتری از کاغذ، فاصلهی مکانی زیاد نسبت به والدین، میزان بیارزشسازی والدین، کوچکنمایی در اندازه و قد والدین، استفاده از رنگ و کوچکنمایی در اندازه و قد خود، تفاوت معنیداری وجود دارد (7). هاشمی در پژوهشی به مقایسهی آزمون ترسیم خانواده در بین کودکان عادی و کودکانی که در موسسات شبانهروزی ساکن هستند، پرداخته است. نتایج نشان داد که بین نقاشیهای خانوادهی کودکان عادی و کودکان پرورشگاهی از لحاظ بازداری کشیدن نقاشی، وسعت ترسیم نقاشی، نیروی خطوط نقاشی، ناحیهی ترسیم نقاشی، پویایی ترسیم و تعامل بین اشخاص در نقاشی، اشخاص ارزندهسازی شده، اشخاص ناارزندهسازی شده و فاصلهی نزدیک بین افراد تفاوت معنیداری وجود دارد (8). وکیلی درسال 1371 ویژگیهای نقاشی خانوادهی پسران ابتدایی ساکن در پرورشگاه را با کودکان ساکن در خانواده مورد بررسی قرار داد. نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان داد که بیشتر تعارضات و کشمکشهای درونی کودکان پرورشگاهی بر تصویر والدین دیده میشود و ازسوی دیگر، پسرانی که با خانوادهی خود زندگی میکنند، بیشتر با خواهر و برادر کشمکش دارند (9). با توجه به مطالعات انجام شده در رابطه با اهمیت خانواده و نقش آن در تربیت فرزندان و رابطهی آن با نقاشی کودکان، مسئلهی مطرح این است که آیا در آزمون ترسیم خانواده بین دانشآموزان پرورشگاهی و غیرپرورشگاهی سنین 7 تا10 ساله، در شاخصهای ترسیمی و شاخصهای محتوایی تفاوت وجود دارد یا خیر. منظور از کودکان پرورشگاهی در این پژوهش، کودکانی است که دارای والدین هستند ولی به دلیل مواردی مانند فقر، اعتیاد و مسایل اخلاقی والدینشان توسط مراجع قانونی فاقد صلاحیت نگهداری و سرپرستی از فرزندان خود تشخیص داده شدهاند، لذا این کودکان جهت نگهداری به مراکز شبانهروزی سپرده شدند. مقصود ازکودکان غیرپرورشگاهی، کودکانی است که در خانه همراه والدین و تحت سرپرستی آنها زندگی میکنند.
روشکار
پژوهش حاضر از نوع علیمقایسهای و جامعهی آماری این پژوهش، شامل تمام دانشآموزان دختر و پسر پایههای اول تا چهارم ابتدایی مدارس مناطق محروم (محرومیت از نظر وضعیت اجتماعیاقتصادی خانوادهها جهت همتاسازی با خانوادههای کودکان پرورشگاهی) شهر رشت است که در سال تحصیلی 88-1387 مشغول به تحصیل بودند و همچنین تمام کودکان دختر و پسر 7 تا 10 سال که در مرکز شبانهروزی شهر رشت حداقل به مدت یک سال زندگی کردهاند. نمونهی مورد مطالعه شامل 26 دختر و 8 پسر بین سنین 7 تا 10 سال است که به تعداد 13 دختر و 4 پسر در دو گروه کودکان ساکن در مرکز شبانهروزی و کودکان ساکن در خانوادهی عادی تقسیم شده بودند. به دلیل محدود بودنتعدادکودکان پرورشگاهی در محدودهی سنی مورد نظر، از تمام کودکان در سنین مذکور که جامعهی آماری این گروه را تشکیل میدادند و تعداد آنها 13 دختر و 4 پسر بود، استفاده گردید. ولی در مورد کودکان غیرپرورشگاهی یک دبستان دخترانه و یک دبستان پسرانه به روش تصادفی از میان مدارس مناطق محروم انتخاب گردیدند. قبل از اجرای آزمون از طریق مصاحبه با مدیر هر مدرسه وضعیت خانوادگی کودکان بررسی شد تا از میان کودکانی که با والدین واقعی خود و در خانواده زندگی میکردند و اطلاعات دموگرافیک ایشان (سن و جنس) مشابه گروه مورد بود، تعداد 17نفر (13 دختر و 4 پسر) به روش تصادفی انتخاب شوند. این پژوهش با اطلاع سازمان آموزش و پرورش و بهزیستی و با مجوز از سوی دانشگاه به عنوان طرح تحقیقاتی و با رعایت محرمانه بودن اطلاعات و مشخصات کودکان در هر دو گروه، انجام گرفت. در این پژوهش از آزمون ترسیم خانواده استفاده گردید. آزمون به شیوهی کرمن اجرا شد. به این صورت که از آزمودنیها خواسته شد تا با استفاده از مداد، خانوادهای را که دوست دارند و در ذهن خود مجسم کردهاند، بر روی کاغذ به تصویر بکشند. سپس در مورد نقش، جنس، سن و احساس اشخاص ترسیم شده نسبت به هم و این که دوست دارد جای کدام یک از افراد باشد، از کودک سئوالاتی پرسیده شد. اجرای آزمون به مدت یک ماه (اردیبهشت 88) به طول انجامید و در مورد کودکان ساکن در مرکز شبانهروزی در اتاق بازی کودکان و در مورد کودکان خانوادههای عادی در یکی از کلاسها و به صورت انفرادی و توسط کارشناس ارشد روانشناسی انجام گردید و یافتههای حاصل از نقاشیهای کودکان برای پایایی بیشتر توسط دیگر محققان این پژوهش مورد ارزیابی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل آماری دادهها در مورد شاخصهای ترسیم خانواده بر اساس آزمون آماری مجذور خی و آزمون دقیق فیشر انجام شد.
آزمون ترسیم خانواده: این آزمون در ابتدا، توسط اپل و ولفپیشنهاد شد، اما بعدها به طور کاملتر به عنوان ترسیم خانواده توسط هالس تدوین شد. این آزمون همزمان با پیشرفت خانوادهدرمانی در دهههای 1960 و1970 شهرت بیشتری به دست آورد. آزمون ترسیم خانوادهعلاوه بر ویژگیهای فردی آزمودنی، روابط و نیازهای خانوادگی او را منعکس میکند. این آزمون به ویژه برای کودکان و نوجوانانی که صحبت کردن دربارهی احساساتشان در مورد خانواده برایشان دشوارتراست، مفید خواهد بود (10). این آزمون به دو شیوه قابل اجرا میباشد: شیوهی پورو و شیوهی کرمن.
در شیوهی اجرای پورو آزمونگر از کودک میخواهد که به ترسیم خانوادهی خود بپردازد. در حالی که در شیوهی اجرای کرمن آزمونگر از کودک میخواهد تا خانوادهای را که دوست دارد به دلخواه خود ترسیم کند. تفاوت این دو شیوهی اجرایی در آزادی کودک به هنگام ترسیم میباشد. در شیوهی اجرای کرمن زمانی که آزمونگر از کودک میخواهد تا خانوادهای را ترسیم کند، کودک مختار است که خانوادهی خودش یا هر خانوادهی دیگری را که تمایل دارد انتخاب کردهوترسیم نماید. بنا بر این مانند شیوهی اجرایی پورو کودک خود را در برابر مسایل ویژهی خانوادهاش نمیبیند و مکانیسمهای دفاعی کودک فعال نمیگردد (11). در آزمون ترسیم خانواده، شاخصهای ترسیمی و محتوایی در ارزیابینقاشیهای کودکان مورد توجه قرار میگیرند که به برخی از آنها که در این پژوهش بررسی شدند اشاره میگردد. شاخصهای محتوایی شامل موارد زیر است: ارزندهسازی: از دیدگاه روانتحلیلگری، فرد ارزندهسازی شده کسی است که کودک بیشترین نیروی عاطفی خود را در وی سرمایهگذاری میکند و آن را به صورت یکی از این موارد نشان میدهد. الف- اولین شخص ترسیم شده: در واقع کسی است که کودک به وی فکر میکند و توجه خاصی نسبت به او مبذول میدارد (11). ب-بزرگترین شخص ترسیم شده: کودک فرد مورد نظر خود را که از دیگران برایش مهمتر است، نسبت به سایر افراد حاضر در نقاشی، بزرگتر ترسیم میکند (1).
ج-موضوع همسانسازی کودک: کودک به طور صریح
میگویدکه تمایل دارد جای فرد مشخصی باشد و مانند اوگردد.
ناارزندهسازی: در ترسیم خانواده، کودک به ناارزندهسازی شخصی که در او اضطراب برمیانگیزد میپردازد و آن را به یکی از اشکال زیر نشان میدهد. الف- حذف کامل فرد: وقتی در نقاشی کودک یکی از اعضای خانواده ترسیم نشده باشد، در حالی که آن شخص وجود دارد و در کانون خانواده حاضر است میتوان نتیجه گرفت که کودک مایل است که وی از بین برود. (11). ب -آخرین شخصیت ترسیم شده: فردی که توسط کودک در نقاشی به عنوان آخرین نفر کشیده میشود نشانهی ناارزندهسازی آن فرد و کماهمیت بودن او در نظر کودک است. این شخص میتواند یکی از والدین، خواهر یا برادر، سایر اقوام و حتی خود کودک باشد (1).
افزودن فردی جدید: گاهی کودکان، افرادی را به اعضای خانوادهی خود میافزایند که در عمل با آنها زندگی
نمیکنند. این افراد ممکن است یکی از آشنایان، اقوام و یا حتی شخصیتهای خیالی و آرزویی باشند. شخصیتهای آرزویی کسانی هستند که کودکان به گونهای آرزوی همانندسازی با آنها را دارند (11).
شاخصهای ترسیمی شامل موارد زیر است:
وسعت نقاشی: در ارزیابی نقاشیهای کودکان بهکارگیری فضا نشاندهندهی ارتباط و طریقهی واکنش کودک با محیط اطراف اوست. کودکان خجالتی و کمرو و درونگرا در گوشهی کاغذ و یا قسمت محدودی از فضای کاغذ، نقاشی میکنند و این نشانگر عدم اعتماد به نفس آنها است. درعوض استفاده از بخش قابل ملاحظهای از کاغذ برای نقاشی نمایانگر برونگرا بودن نقاش است.
نیروی خطوط ترسیم: از ورای خط چیزی به طور مستقیم بیان میشود که ممکن است نمایانگر حالتهای روحی یا فکری خودآگاه یا ناخودآگاه خالق آن و یا نشانگر خطوط شخصیت باشد. به طورکلی، قدرت و شدت خط، نشانگر نیروی عاطفی در حین انجام کار در فرد است (1).
جهت ترسیم کودک: جهت حرکت ترسیم در نقاشی از چپ به راست، نشاندهنده یک حرکت طبیعی پیشرونده است. در حالی که ترسیم از راست به چپ، به منزلهی یک حرکت
واپسرونده تلقی میشود (1).
فاصلهی کودک از والدین: اعضای یک خانواده هماهنگ در نقاشی کودکان، همیشه با هم و دست در دست هم نشان داده میشوند. نزدیک شدن دو یا چند شخصیت نشانگر انس و الفت واقعی آنها و یا تمایل کودک به آن است. کودک خودش را نزدیک شخصی نقاشی میکند که احساس میکند درکنارش راحت است ویا اورا بیشتر از همه دوست دارد (11).
نتایج
تعداد 13 دختر و 4 پسر در هر گروه مورد مطالعه قرار گرفتند. دامنه سنی کودکان در دو گروه 10-7 سال بود. با توجه به نحوه انتخاب گروه شاهد تفاوت بارزی در متغیر سن و جنس کودکان دو گروه مشاهده نگردید. سطح تحصیلات والدین کودکان ساکن مرکز شبانهروزی و کودکان خانوادههای عادی در محدودهی زیر دیپلم میباشد، با این تفاوت که تحصیلات 41 درصد مادران کودکان مرکز شبانهروزی در مقطع ابتدایی و 47 درصد مادران کودکان خانوادههای عادی در مقطع راهنمایی است. از سوی دیگر، میزان تحصیلات 41 درصد پدران کودکان مرکز شبانهروزی در مقطع راهنمایی و 35 درصد پدران کودکان خانوادههای عادی در مقطع دبیرستان است. پدر بیشتر کودکان ساکن مرکز شبانهروزی بیکار بوده و بیشتر پدران کودکان خانوادههای عادی، کارگر هستند. تمامی مادران کودکان هر دو گروه خانهدار بودند. در گروه کودکان ساکن مرکز شبانهروزی،30 درصد پدران بین 31 تا 35 سال و در مورد کودکان خانوادههای عادی41 درصد پدران بین 36 تا 40 سال داشتند. 47 درصد مادران کودکان شبانهروزی و41 درصد مادران کودکان خانوادههای عادی بین 26 تا30 سال داشتند. به منظور مقایسهی شاخصهای ترسیم خانواده بین کودکان مرکز شبانهروزی و خانوادههای عادی از آزمون آماری غیرپارامتریک مجذور خی و توزیع فراوانی و نسبت استفاده گردید (جدول 1).
جدول1- مقایسه نتایج آزمون مجذور خی و آزمون دقیق فیشر
در شاخصهای محتوایی ترسیم خانواده بین کودکان ساکن
شبانهروزی و خانوادههای عادی
P |
کودکان خانواده های عادی |
کودکان ساکن شبانهروزی |
شاخصهای محتوایی درآزمون ترسیم خانواده |
|||
فراوانی |
نسبت |
فراوانی |
نسبت |
|||
137/0 |
47/0 |
8 |
47/0 |
8 |
والدین |
اولین شخص ترسیم شده |
29/0 |
5 |
06/0 |
1 |
خود |
||
24/0 |
4 |
29/0 |
5 |
خواهر یا برادر |
||
- |
- |
18/0 |
3 |
سایر |
||
402/0 |
76/0 |
13 |
65/0 |
11 |
والدین |
بزرگترین شخص ترسیم شده |
06/0 |
1 |
- |
- |
خود |
||
12/0 |
2 |
12/0 |
2 |
خواهر یا برادر |
||
06/0 |
1 |
24/0 |
4 |
سایر |
||
261/0 |
35/0 |
6 |
71/0 |
12 |
والدین |
موضوع همسان سازی کودک |
18/0 |
3 |
12/0 |
2 |
خود |
||
18/0 |
3 |
06/0 |
1 |
خواهر یا برادر |
||
29/0 |
5 |
12/0 |
2 |
سایر |
||
556/0 |
47/0 |
8 |
29/0 |
5 |
والدین |
آخرین شخص ترسیم شده |
06/0 |
1 |
24/0 |
4 |
خود |
||
35/0 |
6 |
29/0 |
5 |
خواهر یا برادر |
||
12/0 |
2 |
18/0 |
3 |
سایر |
||
383/0 |
18/0 |
3 |
29/0 |
5 |
والدین |
حذف کامل |
29/0 |
5 |
47/0 |
8 |
خود |
||
35/0 |
6 |
12/0 |
2 |
خواهر یا برادر |
||
18/0 |
3 |
12/0 |
2 |
سایر |
||
039/0 |
29/0 |
5 |
65/0 |
11 |
دارد |
افزودن فرد جدید |
71/0 |
12 |
35/0 |
6 |
ندارد |
با توجه به سئوال پژوهش مبنی بر این که آیا بین کودکان 7 تا10 سالهی ساکن مرکز شبانهروزی و کودکان خانوادههای عادی در شاخصهای محتوایی آزمون نقاشی خانواده تفاوت وجود دارد، تحلیل یافتههای جدول 1 نشان میدهند که در تمامی موارد مذکور به جز افزودن فرد جدید، 6 خانه دارای فراوانی پیشبینی شدهی کمتر از 5 بودند، بنا بر این از آزمون دقیق فیشر برای تحلیل دادهها استفاده شد. بین کودکان ساکن در مرکز شبانهروزی و کودکان خانوادههای عادی در زمینهی اولین شخص ترسیم شده، تفاوت معنیداری دیده نشد (137/0=P) و بیشتر کودکان، والدین را به عنوان اولین فرد ترسیم شده انتخاب کردند در مورد بزرگترین شخص ترسیم شده نیز بین کودکان مرکز شبانهروزی و خانوادههای عادی، تفاوت معنیداری وجود نداشت (402/0=P) و بیشتر کودکان، والدین را به عنوان بزرگترین فرد ترسیم کردند. بین کودکان ساکن در مرکز شبانهروزی و کودکان خانوادههای عادی در مورد فرد انتخاب شده برای همسانسازی، تفاوت معنیداری دیده نشد (261/0=P) و بیشتر کودکان مرکز شبانهروزی، والدین را برای همسانسازی انتخاب کردند و به عبارتی مایل بودند مانند یکی از والدین خود باشند؛ از طرفی کودکانی که در میان خانواده هستند هم والدین و هم خواهر یا برادر را برای همسانسازی برگزیدند. در مورد آخرین شخص ترسیم شده بین کودکان ساکن درمرکز شبانهروزی وکودکان خانوادههای عادی، تفاوت معنیداری دیده نشد (556/0=P) ولی بیشتر کودکان حاضر در محیط خانواده نسبت به کودکان مرکز شبانهروزی والدین را به عنوان آخرین فرد ترسیم شده، انتخاب کردند. بین کودکان ساکن مرکز شبانهروزی و خانوادههای عادی در مورد حذف کامل فرد تفاوت معنیداری دیده نشد (383/0=P)، ولی کودکان ساکن در مرکز شبانهروزی بیشتر به حذف کامل خود از مجموعهی خانواده پرداختند؛ در حالی که کودکان حاضر در خانواده خواهر یا برادران خود را به طور کامل از نقاشی حذف کردند.
با در نظر گرفتن 039/0=P میتوان نتیجه گرفت که بین کودکان ساکن در مرکز شبانهروزی و کودکان خانوادههای عادی در مورد افزودن فرد جدید، تفاوت آماری معنیداری وجود دارد و کودکان ساکن در مرکز شبانهروزی بیشتر از کودکان حاضر در خانوادهی عادی، فرد جدیدی را به جمع خانوادهی ترسیم شده اضافه کردند.در زمینهی تفاوت بین کودکان 7 تا 10سالهی ساکن مرکز شبانهروزی و کودکان خانوادههای عادی در شاخصهای ترسیمی آزمون نقاشی خانواده، تحلیل یافتههای جدول 2 نشان میدهند که در هیچ یک از موارد مذکور به جز نیروی ترسیم خطوط، خانهای که فراوانی پیشبینی شدهی کمتر از 5 داشته باشد وجود نداشت. بنابراین فقط از آزمون معنیداری دقیق فیشر برای تحلیل متغیر نیروی ترسیم خطوط استفاده شد و در سایر موارد سطح معنی داری انتخاب شد. بین کودکان ساکن در مرکز شبانهروزی و کودکان خانوادههای عادی در زمینهی وسعت نقاشی، تفاوت معنیداری دیده نشد (169/0=P) ولی بیشتر کودکان مرکز شبانهروزی در مقایسه با کودکان خانوادههای عادی از سطح کمتری از کاغذ برای ترسیم استفاده کردند. با توجه به 688/0=P بین کودکان دو گروه در مورد نیروی خطوط ترسیم، تفاوت معنیداری دیده نشد و در هر دو گروه، بیشتر کودکان نقاشی را با خطوط پررنگ کشیده بودند. در زمینهی جهت ترسیم با توجه به 492/0=P بین کودکان شبانه روزی و خانوادههای عادی تفاوت معنیداری دیده نشد ولی بیشتر کودکان مرکز شبانه روزی در مقایسه با کودکان خانوادههای عادی نقاشی را از راست به چپ کشیده بودند. به عبارتی نقاشی آنها واپسرونده بود. در زمینهی فاصلهی کودک از والدین نیز تفاوت معنیداری دیده نشد (492/0=P) ولی بیشتر کودکان مرکز شبانهروزی در مقایسه با کودکان خانوادههای عادی، خود را با فاصلهی بیشتری از والدین ترسیم کردند.
جدول2- مقایسه نتایج آزمون مجذور خی و آزمون دقیق فیشر
در شاخصهای ترسیمی آزمون ترسیم خانواده بین کودکان
ساکن شبانهروزی و خانوادههای عادی
p |
کودکانساکن شبانهروزی |
کودکان خانوادههای عادی |
شاخصهای ترسیمی در آزمون ترسیم خانواده |
|||
فراوانی |
نسبت |
فراوانی |
نسبت |
|||
169/0 |
10 |
59/0 |
6 |
35/0 |
محدود |
وسعت نقاشی |
7 |
41/0 |
11 |
65/0 |
گسترده |
||
688/0 |
12 |
71/0 |
14 |
82/0 |
پرفشار |
نیروی ترسیم خطوط |
5 |
29/0 |
3 |
18/0 |
کمفشار |
||
688/0 |
10 |
59/0 |
8 |
47/0 |
واپس رونده |
جهت ترسیم |
7 |
41/0 |
9 |
53/0 |
طبیعی |
||
271/0 |
13 |
76/0 |
10 |
59/0 |
زیاد |
فاصله کودک از والدین |
4 |
24/0 |
7 |
41/0 |
کم |
بحث و نتیجهگیری
با وجود سئوالات بیشماری که در زمینهی روایی و پایایی آزمونهای فرافکن ترسیمی وجود دارد، نقاشی هنوز یکی از پرکاربردترین آزمونهای مورد استفاده در درمانگاههای روان شناختی آمریکا است (12). نقاشی ابزاری مفید برای از بین بردن فاصلهی بین کودک و مصاحبهکننده در اولین جلسهی مصاحبه است و از طرفی به دلیل جالب و لذتبخش بودن آن برای کودکان، میتواند ترس و اضطراب کودک را کاهش دهد (13). تحقیقات نشان دادند که آزمون ترسیم خانواده برای بررسی عملکرد خانواده و دریافت کودک از روابط با سایر اعضای خانواده مفید است (14). همچنین ماین، کاپلان و کاسیدی[2] دریافتند که نقاشیهای خانوادهی کودکان میتواند در بررسی کیفیت رابطهی دلبستگی کودکوالد موثر باشد (15). فوری، کارلسون و سروف[3] خاطرنشان کردندکه
نقاشیهای کودکان سنین 5 تا11ساله، به طور موثری نگرشها، ترسها و آرزوهایی را که آنها نتوانستند یا مایل نبودند به صورت کلامی بیان کنند، بازنمایی میکند (16). کودکان مراکز شبانهروزی از داشتن خانه و خانواده محروماند و در شرایط اجتماعی و عاطفی نامناسبی بهسرمیبرند (5). قرارگرفتن در معرض خشونتها و نابسامانیهای خانوادگی در دوران کودکی، با ناسازگاریهای روانشناختی در بزرگسالی مانند افسردگی، اضطراب و اجتناب از برقراری روابط صمیمانه با دیگران مرتبط است. خانه، محیطی امن و حمایتکننده برای کودکان است بنا بر این وجود آشفتگیها در خانواده برای کودکان حادثهای غافلگیرکننده میباشد (17). در زمینهی وسعت ترسیم یا سطحی از کاغذ که کودک برای به تصویر کشیدن خانواده از آن استفاده میکند، بین کودکان مرکز شبانهروزی و خانوادههای عادی تفاوت معنیداری دیده نشد که با پژوهش ایروانی و همکاران و هاشمی همخوانی ندارد. ایروانی و همکاران در بررسی نقاشی خانوادهی کودکان طلاق و غیرطلاق دریافتند که کودکان طلاق سطح کمتری از کاغذ را برای ترسیم انتخاب کردند. هاشمی نیز به وجود تفاوت معنیدار در وسعت ترسیم بین کودکان پرورشگاهی و غیرپرورشگاهی در نمونهی پژوهشی خود اشاره کرده است (7،8). لازم به ذکر است که در مطالعهی حاضر، بین کودکان دو گروه در وسعت ترسیم، تفاوت وجود دارد وکودکان مرکز شبانهروزی سطح کمتری از کاغذ را برای ترسیم انتخاب کردند که نمایانگر درونگرایی و پایین بودن اعتماد به نفس این گروه از کودکان است ولی این امر از لحاظ آماری
معنیدار نیست. در نیرویی که کودک برای ترسیم افراد از طریق قلم بر روی کاغذ وارد نموده تا آنها را با خطوطی کم رنگ یا پررنگ نقاشی کند، بین کودکان مرکز شبانهروزی و خانوادههای عادی در پژوهش حاضر تفاوت معنیداری دیده نشد که این نتیجه با یافتهی هاشمی مبنی بر استفادهی کودکان پرورشگاهی از خطوط کمرنگ همخوانی نداشت (8). کودکان دو گروه نیروی زیادی برای ترسیم استفاده کرده و اشخاص را با خطوطی پررنگ کشیدند که مبین نیرومندی کشانندهها یا رهاسازی غریزی است. در مورد جهت ترسیم با این که بین کودکان مرکز شبانهروزی و خانوادههای عادی تفاوت معنیداری دیده نشد ولی کودکان مرکز شبانهروزی بیشتر از کودکان خانوادههای عادی نقاشی را از سمت راست کاغذ شروع کرده و به سمت چپ ادامه دادند که نشانهی روندی رو به گذشته و غیرطبیعی است. بین کودکان دو گروه در پژوهش حاضر در مورد فاصلهی کودک از والدین، تفاوت معنیداری مشاهده نگردید که با یافتههای ایروانی و همکاران و فائض همخوانی ندارد. آنها اشاره کردند که کودکان طلاق خود را نسبت به کودکان غیرطلاق با فاصلهی بیشتری از والدین ترسیم نمودند (6،7).
البته در این پژوهش بیشترکودکان مرکز شبانهروزی و خانوادههای عادی خود را دورتر از والدین ترسیم کردند که مبین وجود مشکل در رابطهی والد و کودک و جدایی عاطفی بین آنها و عدم احساس امنیت در کودک میباشد.
در پژوهش حاضر در اولین فرد ترسیم شده توسط کودک، بین کودکان مرکز شبانهروزی و خانوادههای عادی تفاوت معنیداری وجود نداشت که با نتایج مطالعهی فائض مبنی بر این که بین کودکان طلاق و غیرطلاق در اولین فرد ترسیم شده نیز تفاوت معنیداری دیده نشد همخوانی دارد (6). کودکان در هر دو گروه پژوهش ابتدا به ترسیم یکی از والدین خود پرداختند که نشاندهندهی اشتغال ذهنی کودکان در مورد والدین است. گاهی اوقات کودک، والدین خویش را منطبق با تصویری که از والدین خوب دارد، نمییابد. در نتیجه اولین فردی که ترسیم میشود نشانهی اوج توجه کودک به آن فرد است. لوویسل و سامسون[4] با اجرای آزمون ترسیم خانواده بر روی 8 زن که مادر خود را در خشونتهای خانوادگی (قتل توسط پدر) از دست داده بودند، به این نتیجه رسیدند که حدود 6 نفر از 8 نفر آزمودنیها ابتدا به ترسیم خواهر یا برادرشان پرداختند که با یافتهی مطالعهی حاضر همخوانی ندارد (18). بزرگترین فرد ترسیم شده توسط کودکان مرکز شبانهروزی و خانوادههای عادی یکی از والدین بودند و تفاوت معنیداری بین گروهها وجود نداشت که با یافتههای فائض همخوانی ندارد (6). این یافته نیز نشانهی دیگری از درگیری و اشتغال ذهنی کودکان دو گروه با والدین است.
در موضوع همسانسازی یا انتخاب فردی که کودک تمایل دارد جای او باشد، بین کودکان مرکز شبانهروزی و عادی تفاوت معنیداری مشاهده نگردید که با نتایج حاصل از پژوهش هاشمی در این زمینه همخوانی ندارد (8). با این وجود، کودکان مرکز شبانهروزی در پژوهش حاضر بیشتر تمایل داشتند تا جای والدین خود باشند و یا مانند آنها شوند.
از مجموع نتایج حاصل از سه شاخص محتوایی آزمون ترسیم خانواده (اولین فرد ترسیم شده توسط کودک، بزرگترین فرد ترسیم شده، موضوع همسانسازی) که اشکال مختلفی از ارزندهسازی هستند این نکته به دست میآید که تفاوت
معنیداری بین کودکان مرکز شبانهروزی و خانوادههای عادی دیده نشد که با یافتههای هاشمی، ایروانی و همکاران و فائض همخوانی ندارد (8-6) و هر دو گروه بیشتر به ارزندهسازی والدین پرداختند. در زمینهی آخرین فرد ترسیم شده و حذف کامل فردی از اعضای خانواده که هر دو بیانگر ناارزندهسازی میباشند، بین کودکان مرکز شبانهروزی و خانوادههای عادی تفاوت معنیداری مشاهده نشد که با یافتههای هاشمی، ایروانی و همکاران و فائض همخوانی ندارد (8-6). با این وجود کودکان مرکز شبانهروزی در پژوهش حاضر، بیشتر از کودکان خانوادههای عادی خودشان را از نقاشی حذف کردند و به عبارتی خود را در میان اعضای خانواده ترسیم ننمودند. به نظر میرسد این کودکان به دلیل سپرده شدن به مراکز شبانه روزی بیشتر احساس عدم تعلق و عدم کفایت میکنند. بین کودکان مرکز شبانهروزی و خانوادههای عادی در پژوهش حاضر فقط در زمینهی افزودن فردی جدید به اعضای خانواده تفاوت معنیداری وجود داشت. زمانی که به کودکان آزادی آفرینش یک منظومهی خانوادگی مطابق میل خود را دادیم، بیشترکودکان مرکز شبانهروزی نسبت به کودکان خانوادههای عادی، افرادی غیر از اعضای خانواده را ترسیم نمودند. افزودن فرد جدید در نقاشی به هر شکلی که باشد (نوزاد، فرد مسن و حیوان) در واقع وسیلهای برای تحقق بخشیدن به آن چیزی است که کودک در واقعیت نمیتواند آن را محقق سازد (1). گویا این کودکان نسبت به کودکان خانوادههای عادی تحت ممنوعیت شدید کشانندهها قرار دارند. با وجود آن که بین نتایج حاصل از پژوهش حاضر با نتایج مطالعات ذکر شده در برخی زمینهها همخوانی وجود نداشت، نتیجه میگیریم که هر چند حضور والدین در کنار کودکان برای رشد عاطفی، ذهنی، اجتماعی و جسمی آنها ضروری است، اما بسیاری از والدین به دلیل پایین بودن سطح تحصیلاتشان در مورد نحوهی رشد طبیعی کودک، نیازهای هر دورهی رشدی و شیوهی فرزندپروری مناسب آگاهی کافی ندارند و یا به خاطر شرایط سخت اقتصادی خانواده، والدین قادر به تامین امکانات این در
تحصیلی ورفاهی و آموزشی لازم برای فرزندان نیستند. بنابراین
زمینهی تحصیلی و شغلی و سایر موارد به عنوان الگوهای نامناسبی برای کودکان به حساب میآیند. لذا علاوه بر حضور والدین، وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خانواده نیز در رشد کودک بسیار موثر است و همسان بودن شرایط کودکان دو گروه در پژوهش حاضر از تفاوتهای بین آنها ناشی از فقدان سرپرستی والدین در مورد کودکان مرکز شبانهروزی کاسته است. در این پژوهش همانند سایر مطالعات انجام شده بر روی کودکان با مشکل عدم همکاری آنها در جریان کار مواجه بودیم و از طرفی دیگر تعداد اندک کودکان پرورشگاهی در محدودهی سنی مورد نظر، قابلیت تعمیمپذیری یافتهها را کاهش میدهد. پیشنهاد میشود تا در پژوهشهای آتی آزمون ترسیم خانواده در میان کودکان ساکن مراکز
شبانهروزی و کودکانی که در خانوادههای عادی زندگی
میکنند در سنین مختلف اجرا گردد، در حالی که تعداد کودکان محدود نباشد و نتایج، قابلیت تعمیمپذیری داشته باشند.