نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
کارشناسی ارشد مامایی، دانشگاه علوم پزشکی سبزوار
چکیده
کلیدواژهها
سبکهای دلبستگی[1] از منابع درونفردی هستند که میتوانند سطوح تنش و ناتوانی را در شرایط ناگوار تعدیل کنند و اثرات منفی تنش را کمرنگتر جلوه دهند. بنا بر نتایج پژوهشها، سبکهای دلبستگی اهمیت پیشبینیکنندهی زیادی در بهداشت روانی دارد (1،2).
بر اساس نظریات بالبی[2]، دلبستگی به معنای پیوند عاطفی است که در کودکی، بین کودک و مراقب اصلی وی شکل میگیرد و بر رشد اجتماعی و احساس کودک درکل زندگی موثر است (3). روابط دلبستگی، نقش بسیار مهمی در احساس امنیت افراد دارند (4). یکی از اصول پایهای دلبستگی این است که روابط دلبستگی اولیه بر طول زندگی فرد موثر است (5). بالبی اظهار داشت که پیوند والد-کودک، بافت غیر قابل جایگزینی را برای رشد هیجانی فراهم مینماید. به نظر وی اکثر مشکلات دوران کودکی و بزرگسالی منتج از تجربیات واقعی دوران کودکی است (4). نظریهی دلبستگی توسط بالبی در سال 1969 با عنوان دلبستگی و جدایی ارایه و با انجام مطالعاتی توسط اینزورث[3] و همکارانش قابل بهرهبرداری شد (به نقل از 6). او در بیان نظریه خود از نظریات افرادی چون فروید[4]، اریکسون[5] و ملانی کلاین[6] بهره جست (به نقل از 4). نوزادان به طور ژنتیکی در حدود شش تا دوازده ماهگی شروع به تشکیل پیوند دلبستگی مینمایند (7). اینزورث با مطالعه بر روی 23 کودک یک ساله، الگوهای دلبستگی را به انواع دلبستگی ایمن[7]، ناایمن اجتنابی[8] و ناایمن دوسوگرا[9]تقسیم نمود (4). افراد با دلبستگی ایمن، سطح بالاتری از اعتماد و رضایت و سطح پایینتری از تعارضات دارند، در حالی که افراد با دلبستگی دوسوگرا با عدم تعادل در احساسات و تعارضات بیشتر و افراد با دلبستگی اجتنابی با رضایت و صمیمیت کمتر و تعارضات بیشتر مشخص میشوند (8).
واکنشهای هیجانی در برابر موقعیتهای تنشزا در طیف گستردهای از شعف و شادمانی تا هیجانهای معمولی اضطراب، خشم، ناامیدی و افسردگی قرار میگیرند. اضطراب، معمولترین پاسخ به محرک تنشزا است. منظور از اضطراب، هیجانی ناخوشآیند است که همهی ما درجاتی از آن را در قالب کلمههایی چون دلشوره، نگرانی و ترس تجربه کردهایم. هر چند پاسخ معمول آدمی به ناکامی، پرخاشگری فعال است، با این حال رفتار وارونهی آن یعنی کنارهگیری و خمودگی نیز رواج دارد. وقتی شرایط تنشزا استمرار پیدا کرده و شخص توفیقی در حل و فصل آنها نداشته باشد، ممکن است خمودگی عمیق شده و به صورت افسردگی درآید (9).
طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی[10] از هر 4 نفر، یک نفر در هر مرحله از زندگی از یک یا چند اختلال روانی رنج
میبرد (10). به نقل از انجمن ملی سلامت روان بر اساس گزارش مرکز کنترل بیماریهای آمریکا (CDC)[11] 8/7درصد مردان و 3/12 درصد زنان در سنین 24-18 سالگی از مشکلات روانی به ویژه افسردگی رنج میبرند (11). امروزه آشکار گردیده است که استرس یا تنش عامل موثر اولیه بر سلامت روانی است. نتایج پژوهشها نشان داده که رابطهای پایدار بین تعداد رویدادهای تنشزای زندگی با سلامت جسمی و روانی فرد وجود دارد (12).
کسیدی و شیور[12] در توجیه رابطهی سبک دلبستگی و سلامت روان اشاره میکنند که پیامد فرآیند دلبستگی ایمن، ایجاد احساس ایمنی در فرد است و پیامد دلبستگیهای ناایمن، ایجاد ترس و وحشت در فرد است (13). رابرتز[13] و همکاران در توجیه این رابطه بر این عقیدهاند که پیامد روانشناختی
سبکهای دلبستگی ناایمن در شرایط تنشزا، اضطراب و افسردگی است و پیامد روانشناختی سبک دلبستگی ایمن در چنین شرایطی، آرامش روانی است (14). رحیمیان بوگر و همکاران با مطالعه برروی 314 بزرگسال بازماندهی زلزله بم دریافتند که بین سبک دلبستگی ایمن با سلامت روان رابطهی مثبت معنیدار و بین سبکهای دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا با سلامت روان، رابطهی منفی معنیداری وجود دارد (15). مطالعهی بشارت و همکاران مشخص کرد که واحدهای مورد پژوهش با سبک دلبستگی ایمن نسبت به ناایمن و همچنین
آنهایی که دارای سبک دلبستگی اجتنابی بودند نسبت به سبک دوسوگرا، مشکلات بین شخصی کمتری داشتند.
یافتههای این پژوهش بر اصالت دلبستگی ایمن به منزلهی یک نیاز نخستین و انتقال آن به نسلهای بعدی اشاره دارد (16). سافورد[14] نشان داد که احتمال بیشتری دارد افراد با دلبستگی ناایمن، اضطراب و افسردگی را تجربه کنند (17). در ادامهی نظریات بالبی و اینزورث در سال 2005 دستهبندی پنجگانهای از سبکهای دلبستگی شامل ایمن، والدینی[15]، وابسته[16]، هراسان[17] و سرد[18] با پدر و مادر، توسط اسنو[19] و همکاران مطرح شد (18).
به نظر بالبی سبکهای دلبستگی مشاهده شده در دوران نوزادی، در قوانین و راهکارهای مقابله با تنش در بزرگسالی منعکس میشود (4) و افراد با دلبستگی ناایمن نسبت به افراد ایمن بیشتر در معرض مشکلات روانی مانند اضطراب و افسردگی میباشند. با وجود این که بالبی معتقد بود که دلبستگی به طور مستقیم با اضطراب و افسردگی مرتبط است اما کلارک[20] و واتسون[21] در سال 1991 نظریهای ارایه دادند که بر اساس آن اضطراب و افسردگی به طور کلی به دلیل عوامل مشترکی از ناراحتی عمومی که عواطف منفی نامیده میشوند ایجاد میشود (به نقل از 17).
جی بلسکی[22] که یکی دیگراز نظریهپردازان دلبستگی است، باورهای بالبی و اینزورث را در این مورد که دلبستگی ایمن، سالمترین دلبستگیها است، مورد تردید قرار داد. بلسکی بر این باور است که در برخی محیطها، الگوی دلبستگی اجتنابی یا اضطرابی میتوانند انطباقیتر باشند (به نقل از 19) و اگر چه شواهدی وجود دارد که الگوی دلبستگی ناایمن در کودکانی که برای مشکلات روانی پرخطر میباشند بیشتر دیده میشود، اما این ارتباط برای بزرگسالان به درستی روشن نشدهاست (17).
با توجه به اهمیت سلامت روان در زندگی افراد و این که وجود تنش، اضطراب و افسردگی از عوامل مختلکنندهی آن است و وجود نظریهی مهم دلبستگی بالبی و دیدگاههای بالبی و اینزورث در ارتباط با مشکلات ارتباطی افراد و دسترسی محدود پژوهشگر به مقالاتی که فرضیات مشتق از این نظریه را آزمون کند، پژوهشی با هدف تعیین ارتباط سبکهای دلبستگی بالغین به والدین با تنش، اضطراب و افسردگی انجام شد.
روش کار
این مطالعه از نوع همبستگی، دو متغیره است که برای 170 زن متاهل در سن باروری، مراجعهکننده به درمانگاه زنان بیمارستان قائم (عج) و نیز مطبهای خصوصی متخصصان زنان و زایمان در شهر مشهد انجام گردید. معیارهای ورود به مطالعه دارا بودن ملیت ایرانی، مذهب اسلام، تاهل و سواد خواندن و نوشتن (در حدی که نمونهها قادر باشند سئوالات مربوط به پرسشنامهی سبک دلبستگی بالغین را درک کنند)، نداشتن سابقهی بستری به دلیل مشکلات روانی، نداشتن شرایط روحی و روانی خاص (مانند مرگ یکی از عزیزان) در یک ماه گذشته و عدم سوءمصرف مواد بود.
ابزار مورد استفاده شامل پرسشنامهی مشخصات فردی و جمعیتشناختی، پرسشنامهی تعیین سبک دلبستگی بالغین، پرسشنامهی [23]DASS 21 (تعیین همزمان تنش، اضطراب و افسردگی) بودند.
پرسشنامهی مشخصات فردی و جمعیتشناختی: روایی آن به روش محتوا با نظر 10 نفرازاعضای هیئت علمی گروه مامایی وروانشناسی دانشگاه علوم پزشکی مشهد تعیین شد.
پرسشنامهی تعیین سبک دلبستگی بالغین: این مقیاس الگوی ارتباطی را که بالغین در سنین زیر 14 سال با پدر و مادر تجربه کردهاند، میسنجد و شامل 84 سئوال است که در دو بخش مربوط به پدر و مادر تنظیم شده است.این مقیاس پنج نوع سبک ایمن، هراسان، وابسته، والدینی و سرد را در افراد بزرگسال مشخص میکند که اولین بار در سال 2005 توسط اسنو و همکارانش طراحی و اعتبار آن تایید گردید (19). مجوز استفاده از این ابزار از طراح اصلی کسب و پس از ترجمه و ویرایش توسط متخصص زبان انگلیسی و فارسی واعمال نظرات کارشناس ابزار، روایی آن به شکل محتوا با نظر 10 نفر از اعضای هیئت علمی گروه مامایی، روانشناسی، روانپزشکی ومتخصصین زنان دانشگاه علوم پزشکی مشهد تکمیل و تایید گردید و پایایی به روش آلفای کرونباخ با
نمرهی ≥70/0 در هر یک از خردهآزمونها تایید شد.
پرسشنامهی DASS 21 (تعیین همزمان تنش، اضطراب و افسردگی): شامل 21 سئوال میباشد که 7 سئوال تنش، 7 سئوال اضطراب و 7 سئوال افسردگی را میسنجد و با مقیاس چهار نقطهای از صفر تا 3 درجهبندی گردیدهاست. روایی و پایایی آن در ایران در سال 1384 توسط صاحبی و همکارانش با روایی تحلیل عاملی و اعتبار ملاک با اجرای همزمان آزمونهای افسردگی بک، اضطراب زانگ و تنیدگی ادراک شده مورد تایید قرار گرفته است و پایایی آن از طریق همسانی درونی به روش آلفای کرونباخ بررسی شد.
ضریب قابلیت اعتماد به دست آمده در تحقیق آنها بسیار رضایتبخش و در سطح 001/0 P<معنیدار بود (20).
نمونهگیری به روش آسان انجام شد. در ابتدا با ارایهی معرفی
نامهی رسمی وکسب مجوز از مسئولان مربوط برای جمع
آوری دادهها به درمانگاه زنان بیمارستان قائم (عج) و مطب متخصص زنان مراجعه شد. به افراد واجد شرایط پژوهش در مورد اهداف و نحوهی اجرای پژوهش، توضیحات لازم، ارایه گردید. در مورد نگهداری محرمانهی پاسخها و ارایهی اطلاعات به صورت کلی به آنان اطمینان داده شد.
با رضایت آگاهانهی کتبی مبنی بر موافقت جهت شرکت در پژوهش و مختار بودن به انصراف در هر مرحله از تحقیق، در محیط خلوت و به طور انفرادی از شرکتکنندگان درخواست شد که فرمهای مربوط به مطالعه را تکمیل نمایند.
از تعداد 397 نفر که فرم معیارهای ورود به مطالعه را تکمیل نمودند، تعداد 206 نفر واجد شرایط مطالعه بودند که از این تعداد، 36 نفر به دلیل عدم پاسخدهی کامل به پرسشنامهها،
حذف و مطالعه با تعداد 161 نفر باقیمانده، انجام گردید.
جهت تکمیل پرسشنامهها به افراد، توضیحات کلی در مورد نحوهی پاسخدهی به سئوالات داده شد. در مورد پرسشنامهی سبک دلبستگی، به افراد تاکید میشد که هنگام پاسخگویی به سئوالات به هیچ وجه احساس فعلی خود را در نظر نگیرند و جهت اطمینان از حصول این نحوهی پاسخدهی، دو سئوال مهم در پرسشنامه مانند من به نیازهای مادرم بیشتر از نیازهای خودم اهمیت میدادم و مراقبت کردن از مادرم برایم لذت
بخش بود را به طور شفاهی از واحد پژوهش پرسیده و از وی خواسته میشد دربارهی این سئوالات، توضیح دهد. لازم به ذکر است که در صورت وجود هر گونه ابهام در مورد سئوالات، توضیحات لازم ارایه میشد.
تجزیه و تحلیل آماری با نرمافزار SPSS، نسخهی 14 و با استفاده از آزمونهای همبستگی پیرسون در سطح معنیداری 05/0 انجام شد.
نتایج
میانگین سن زنان 44/6±64/28 سال، میانگین طول مدت ازدواج 22/110±05/103 ماه و میانگین تعداد فرزندان 13/1±9/0 بود. تحصیلات 3/78 درصد افراد در سطح دبیرستانی و دانشگاهی و تحصیلات سایر افراد پایینتر از دبیرستان بود.
بالاترین نمرهی میانگین از خردهآزمونهای DASS 21 مربوط به نمرهی تنش به میزان 76/9 بود (جدول 1). بالاترین وفور مربوط به سبک دلبستگی به مادر از نوع ایمن با 6/47 درصد بود ( نمودار 1). بالاترین فراوانی سبک دلبستگی به پدر از نوع ایمن با 6/27 درصد بود ( نمودار 2).
جدول 1- شاخص آماری کسب شده توسط واحدهای مورد پژوهش از متغیرهای تنش، اضطراب و افسردگی
متغیر |
میانگین |
انحراف معیار |
کمترین نمره |
بیشترین نمره |
تنش |
76/9 |
82/4 |
0 |
21 |
اضطراب |
89/6 |
81/4 |
0 |
20 |
افسردگی |
45/7 |
10/5 |
0 |
21 |
همان طور که در جدول 2 آمده است، نمرهی تنش با سبک دلبستگی ایمن ارتباط منفی و معنیدار و با سبکهای هراسان و سرد ارتباط مثبت و معنیدار دارد.
نمودار 1- توزیع فراوانی انواع سبک های دلبستگی به مادر در دوران کودکی
نمرهی اضطراب با سبک دلبستگی سرد، ارتباط مثبت و معنیدار و نمرهی افسردگی با سبک ایمن، ارتباط منفی و معنیدار و با سبک سرد ارتباط مثبت و معنیدار دارد. در مورد سبک دلبستگی
نمودار2-توزیع فراوانی انواع سبک های دلبستگی به پدر دردوران کودکی
با پدر، یافتهها نشان میدهند که نمرهی تنش، اضطراب و افسردگی ارتباط مثبت و معنیدار با سبک ایمن و نمرهی اضطراب، ارتباط منفی و معنیدار با سبک ایمن دارد (جدول 3).
جدول 2- ضریب همبستگی سبک دلبستگی به مادر با تنش، اضطراب و افسردگی
سبک دلبستگی با مادر |
ایمن |
وابسته |
والدینی |
هراسان |
سرد |
|||||
حیطه |
R |
P |
R |
P |
R |
P |
R |
P |
R |
P |
تنش |
164/0- |
032/0 |
046/0- |
548/0 |
004/0 |
962/0 |
155/0 |
043/0 |
257/0 |
001/0 |
اضطراب |
132/0- |
085/0 |
034/0- |
663/0 |
066/0 |
396/0 |
127/0 |
099/0 |
307/0 |
001/0> |
افسردگی |
229/0- |
003/0 |
096/0- |
214/0 |
024/0 |
759/0 |
131/0 |
090/0 |
325/0 |
001/0> |
جدول 3- ارتباط سبک دلبستگی به پدر با تنش، اضطراب و افسردگی
سبک دلبستگی با پدر حیطه |
ایمن |
وابسته |
والدینی |
هراسان |
سرد |
|||||
R |
P |
R |
P |
R |
P |
R |
P |
R |
P |
|
تنش |
136/0- |
076/0 |
008/0- |
919/0 |
009/0 |
904/0 |
018/0 |
318/0 |
259/0 |
001/0 |
اضطراب |
129/0- |
094/0 |
068/0 |
376/0 |
058/0 |
450/0 |
091/0 |
240/0 |
261/0 |
001/0 |
افسردگی |
188/0- |
014/0 |
001/0> |
996/0 |
017/0- |
328/0 |
078/0 |
315/0 |
295/0 |
001/0> |
بحث و نتیجهگیری
در مطالعهی حاضر سبک دلبستگی ایمن به پدر و مادر ارتباطی منفی با تنش، اضطراب و افسردگی داشت که اگر چه این ارتباط در مورد مادر با تنش و اضطراب و در مورد پدر تنها با افسردگی معنیدار گردید، دال بر ارتباط منفی میان سبک دلبستگی ایمن با مولفههای فوق میباشد. سبک دلبستگی سرد
به پدر و مادر ارتباطی مثبت با تنش، اضطراب و افسردگی داشت که در تمام موارد، معنیدارگردید و برارتباط مثبت میان سبک دلبستگی سرد با مولفههای فوق دلالت دارد. در مورد سبک دلبستگی هراسان به پدر و مادر اگر چه ارتباط مثبتی با مولفههای تنش، اضطراب و افسردگی گزارش شد، اما معنیداری تنها در مورد سبک هراسان به مادر با استرس گزارش گردید.
نتایج سافورد نشان داد که افراد با دلبستگی ناایمن با احتمال بیشتری اضطراب و افسردگی را تجربه میکنند (17).
رحیمیان و همکاران در ایران و میکولینسر[24] و شیور دریافتند که بین سبک دلبستگی ایمن با سلامت روان، رابطهی مثبت معنیدار و بین سبکهای دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا با سلامت روان، رابطهی منفی معنیداری وجود دارد (15). رحیمیان و همکاران دریافتند که میزان تنش شغلی در آزمودنیهای دارای سبک دلبستگی ایمن کمتر از سبکهای ناایمن است (21).
مطالعهی بشارت و همکاران مشخص کرد واحدهای پژوهش با سبک دلبستگی ایمن نسبت به ناایمن و همچنین آنهایی که دارای سبک دلبستگی اجتنابی بودند نسبت به سبک دوسوگرا، مشکلات بین شخصی کمتری داشتند که این نتایج همگی در راستای نتایج مطالعهی حاضر میباشد (16).
رابرتز و همکاران در توجیه این رابطه بر این عقیدهاند که پیامد روانشناختی سبکهای دلبستگی ناایمن در شرایط تنشزا، اضطراب و افسردگی است و پیامد روانشناختی سبک دلبستگی ایمن در چنین شرایطی، آرامش روانی است (14). نبود اعتماد به خود و دیگران از ویژگیهای اصلی افراد ناایمن میباشد. نداشتن اعتماد به خود با تحلیل بنیادهای درونروانی، توان رویارویی با موقعیتهای تنشزا را کاهش میدهد و درماندگی روانشناختی را بر فرد ناایمن تحمیل میکند. این پریشانی و درماندگی بر حسب تجربههای نامطلوب به احساسات خودکوچکبینی و اضطراب شخص دامن میزند. دلبستگی ایمن یک منبع درونی است که سلامت روانشناختی را در طول دورههای تنش حفظ میکند، در حالی که نبود منبع ایمن، مشکلات عاطفی را در پی دارد (21).
برخی از محققین معتقدند به طور کلی دلبستگی با تجارب عواطف منفی مرتبط است و ممکن است افراد با دلبستگی ناایمن نسبت به ایمن، سطح بالاتری از عواطف منفی داشته باشند و وجود عواطف منفی موجب ارتباط دلبستگی ناایمن با اضطراب و افسردگی باشد و شاید ارتباطی میان دلبستگی ناایمن با اضطراب و افسردگی وجود نداشته باشد (17).
با وجود این اظهارات همان طور که گفته شد نه تنها در پژوهش حاضر بلکه در پژوهشهای مشابه چه در ایران و چه در خارج از ایران، دلبستگی ناایمن که در پژوهش حاضر دلبستگی سرد و هراسان را شامل میشود با تنش، اضطراب و افسردگی ارتباطی مثبت دارد و با توجه به این که در مورد دلبستگی سرد، ارتباط معنیداری هم در مورد پدر و هم در مورد مادر در هر سه مولفه، مشهود بود میتوان چنین استباط کرد که در پژوهش حاضر احتمالا سبک دلبستگی سرد به عنوان ناایمنترین سبک عمل میکند و بیشترین پیشآگهی را در مورد مشکلات روانشناسی دارد.
اما در مورد سبک دلبستگی ایمن، نتایج نشان داد که اگر چه ارتباط بین این نوع سبک در مورد پدر و مادر با هر سه مولفه، منفی است، اما ارتباط معنیداری در تمام موارد مشاهده
نمیشود و از آن جا که در مورد افسردگی، ارتباط معنیداری هم در مورد پدر و هم در مورد مادر وجود دارد، نشاندهندهی ارتباط قویتر افسردگی با سبک دلبستگی ایمن است و با توجه به این که از نظر روانشناسی افسردگی در مراحل بعدی و به دنبال تنش مستمر و اضطراب ایجاد میشود، میتوان استنباط نمود که احتمالا دلبستگی ایمن در زمانی بیشترین تاثیر را بر سلامت روانی افراد دارد که مشکلات به سمت وخامت سوق میکند. اگر چه اسنو دلبستگی والدینی را به عنوان دلبستگی ایمن قلمداد نموده اما بالبی ارتباط والدینی را یک نوع الگوی ارتباطی معکوس به شمار میآورد که والدین گاهی عمدی و گاه غیر عمدی در جایگاه کودک برای او ایفای نقش میکنند و این باعث میشود که کودک احساس نیاز به دلبستگی را در خود سرکوب کند (به نقل از 22).
از اظهارات بالبی چنین استنباط میشود که دلبستگی والدینی نمیتواند دلبستگی ایمن قلمداد شود. در پژوهش حاضر، ارتباط سبک دلبستگی والدینی به مادر با هر سه مولفه، مثبت و در مورد پدر نیز با تنش و اضطراب، ارتباطی مثبت گزارش گردید. اگر چه این نتایج در هیچیک از موارد فوق معنیدار نبود اما با نظریهی بالبی در مورد دلبستگی والدینی که آن را یک نوع دلبستگی ناایمن فرض مینماید همسو بود. در پژوهش حاضر ارتباط سبک دلبستگی وابسته با هر سه مولفه، منفی و در مورد پدر با مولفههای تنش، ارتباط منفی و با اضطراب و افسردگی، ارتباط مثبت داشت که هیچ کدام از این نتایج نیز معنیدار نبود. اگر چه اسنو دلبستگی وابسته را یک نوع دلبستگی ایمن میداند اما به عقیدهی برخی از پژوهشگران، مشخصهی اصلی دلبستگی وابسته، اتکای ناهنجار به دیگران است. این نوع الگوی ارتباطی منجر به مشکلات شخصیتی میشود و پیشدرآمدی بر شخصیتهای ساختگی است که اضطراب جدایی را به همراه دارد.
در برخی از مطالعات دیده شد که زنان با شخصیت وابسته دارای روحیهی فرمانبرداری وعلایم افسردگی بوده و از احساسات هیجانی کمتری برخوردار هستند (3).
از نتایج مطالعهی حاضر چنین برمیآید که دلبستگی وابسته به مادر میتواند به عنوان یک نوع دلبستگی ایمن عمل نماید و افراد را به سمت سلامت روان سوق دهد اما در مورد پدر چنین تفسیری امکانپذیر نیست و با توجه به ارتباط مثبت میان دلبستگی وابسته به پدر با اضطراب و افسردگی چنین
نتیجهگیری میشود که وابستگی دختران به پدر شاید در مراحل اولیهی شروع مشکلات روانشناسی به عنوان حایل عمل نماید، اما با شدیدتر شدن و استمرار علایم حتی گاه به وخامت اوضاع میانجامد.
به طور کلی در نهایت میتوان چنین نتیجه گرفت که سبک دلبستگی وابسته به خصوص با مادر یک نوع دلبستگی ایمن و پیشدرآمد سلامت روان بوده و سبک دلبستگی والدینی همان طور که بالبی بیان کرده یک نوع ارتباط معکوس و ناایمن قلمداد میشود. از آن جا که مطالعات مشابه در دسترس، محدود بوده و درمورد سبکهای دلبستگی گزارش شده توسط اسنو تنها چند پایاننامهی دکترا در دسترس میباشد که از نظر ارتباط موضوعی با پژوهش حاضر بسیار دور است و با توجه به معنیدار نشدن یافتهها و یکسان نبودن جهت روابط، تفسیر نتایج مطالعهی حاضر در مورد دو سبک دلبستگی والدینی و وابسته به درستی امکانپذیر نیست و خارج از محدودهی این پژوهش میباشد که احتمالا با انجام
پژوهشهای گستردهتر و با حجم نمونهی بالاتر میتواند قابل بحث باشد.
علاوه بر آن پژوهش حاضر تنها در مورد زنان انجام گرفته که اصولا بیشترین تاثیر را از مادر میگیرند و توصیه میشود برای تفسیر بهتر، پژوهشهایی با حجم نمونهی بالاتر و در مورد هر دو جنس انجام گیرد. از جمله دیگر محدودیتهای پژوهش حاضر این است که ابزار سبک دلبستگی بالغین برای اولین بار در ایران استفاده میشد که با توجه به طولانی شدن مراحل در مورد تایید روایی آن، به روایی صوری و محتوی بسنده شد.
از آن جا که تنش، اضطراب و افسردگی ارتباطی مثبت و معنیدار با سبک دلبستگی سرد به پدر و مادر دارد و ارتباط هر سه مولفه با دلبستگی ایمن، منفی و در مورد افسردگی برای هر دو والد و در مورد تنش برای مادر، معنیدار گردید، نتایج این مطالعه تاییدی بر نظریهی بالبی است که بیان میکند دلبستگی شالودهی رشد عاطفی و اجتماعی سالم در دوران بزرگسالی را پیریزی میکند.
لذا نتایج این پژوهش با تاکید بر اهمیت تعامل در دوران کودکی و تاثیر آن بر رشد و سلامت روانی در بزرگسالی،
میتواند پیشزمینهای برای انجام مشاورههای روانشناسی باشد
[1]Attachment styles
[2]John Bowlby
[3]Mary Ainsworth
[4]Freud
[5]Erik Erikson
[6]Melanie Klein
[7]Secure Attachment
[8]Insecure Attachment Avoidant
[9]Insecure Attachment Ambivalent
[10]World Health Organization
[11]Control of Diseases Center
[12]Cassidy and Shaver
[13]Roberts
[14]Safford
[15]Parentified
[16]Dependent
[17]Fearful
[18]Distant
[19]Snow
[20]Clark
[21]Watson
[22]Jey Belsky
[23]Depression Anxiety Stress Scale
[24]Mikulincer