Document Type : Research Paper
Author
Abstract
Keywords
یکی از مباحث عمده در روانشناسی امروز که توجه بسیاری از پژوهشگران و روانشناسان را به خود جلب کرده است عزت نفس میباشد به طوری که نظریههای متعددی به دنبال راهکارهای افزایش عزت نفس و یا پرورش آن بودهاند. بر اساس نظریات ارایه شده و پژوهشهای انجام گرفته در دهههای اخیر، رویکردهای درمانی متعدد نیز به عزت نفس و راهکارهای افزایش آن توجه کردهاند. از جملهی این شیوهها، درمان شناختیرفتاری و واقعیتدرمانی است (1).
افرادی که احساس خوبی در مورد خود دارند به آسانی تعارضها را پشت سر گذاشته، در مقابل فشارهای منفی ایستادگی میکنند و به خوبی میتوانند از زندگی لذت ببرند. عزت نفس از عوامل اصلی تعیینکننده در شکلدهی الگوهای رفتاری و عاطفی به شمار رفته و گویای نگرش فرد به خود و دنیای بیرونی است (1). احساس ارزشمندی بر تمام جوانب زندگی افراد و همچنین بر نگرش آنها به تواناییهایشان تاثیر دارد. پژوهشها نشان دادهاند که بین عزت نفس بالا و ویژگیهای شخصیتی مثبت در افراد، رابطه وجود دارد. بر اساس این پژوهشها افرادی که عزت نفس بالایی دارند دارای ویژگیهای نظیر پختگی روانی، ثبات، واقعگرایی، آرامش، توانایی بالا در تحمل ناکامی و شکست میباشند، در حالی که افراد با عزت نفس پایین از چنین ویژگیهایی برخوردار نیستند. افزون بر این، احساس ارزشمندی تاثیر زیادی بر شناخت این افراد از تواناییهایشان دارد (2).
عزت نفس یک نیاز اساسی است که در فرآیندهای زندگی نقش مهم و بهسزایی بر عهده دارد، زیرا به رشد و سلامت و طبیعی بودن فرد کمک میکند. از این رو بدون عزت نفس مثبت، رشد روانشناختی فرد متوقف میشود. در حقیقت عزت نفس مثل یک سیستم ایمنی آگاهانه عمل نموده و مقاومت و ظرفیت لازم برای زندگی فرد را فراهم میآورد. از سوی دیگر عزت نفس پایین، انعطافپذیری فرد را در مقابل مشکلات کاهش میدهد (3).
پژوهشهای متعددی نشان دادهاند که عزت نفس بالا، با ویژگیهای روانشناختی مطلوب مثل دقت ادراکی، سازگاری بهتر با سالمندی و انعطافپذیری نقش جنسی رابطه دارد و از سوی دیگر عزت نفس پایین به طور چشمگیری با نشانههای مرضی همبسته بوده و با بسیاری از مشکلات بهداشت روانی رابطه دارد و معمولا به آسیبهای روانی منجر میشود (4). همچنین پژوهشهای سیلوراستون ماکسول و براوس[1] نشان داده است که رابطهی معنیداری بین افسردگی و پرخاشگری و عزت نفس پایین وجود دارد. بنابراین نیاز به عزت نفس یا احترام به خود یکی از نیازهای روانشناختی در انسان است که ارضای درست و واقعبینانهی آن منجر به پیامدهای مثبت و کارآمدی همچون اعتماد به نفس، ارزشمندی، احساس توانایی، قدرت و حس شایستگی شده و از طرف دیگر عدم توجه به این نیاز منجر به احساس حقارت، بیارزشی، ضعف و درماندگی گردیده و باعث کاهش عملکرد فرد خواهد شد (به نقل از 5).
در طی پنجاه سال گذشته درمانهای شناختیرفتاری[2] جزء مهمی از درمانهای روانشناختی موثر برای بسیاری از مشکلات رفتاری بوده است. درمان شناختیرفتاری شامل روشهای مختلفی است که وجه اشتراک تمام آنها تاکید بر نقش فرآیندهای شناختیرفتاری در شکلگیری و تداوم اختلالات روانشناختی و به کارگیری روشهای تجربی مبتنی بر رفتارگرایی و شناختگرایی برای درمان و کنترل پاسخدهی نادرست است. هازلت[3] درمان شناختیرفتاری را مداخلهای درمانی از طریق کاهش فراوانی و شدت پاسخهای سازش نایافتهی درمانجویان و آموزش مهارتهای جدید
شناختیرفتاری آنها میداند که موجب کاهش معنیدار در رفتارهای ناخواسته و افزایش معنیدار در رفتارهای
سازشیافتهتر میشود (به نقل از 6).
از طرف دیگر، زارب[4] معتقد است واقعیتدرمانی[5] نوعی درمان است که کاربرد آن برای تمام افرادی که دچار مشکل هستند امکانپذیر است. عدم انکار واقعیت، مسئولیتپذیری[6] و بر این اساس، برنامهریزی جهت دستیابی به اهداف، از اصلیترین نیازهای انسان در فرآیند زندگی است که در این رویکرد درمانی به آن اهمیت داده شده است (به نقل از 6).
واقعیتدرمانی بر اساس نظریهی انتخاب[7] بنا نهاده شده است. در این نظریه اعتقاد بر این است که تمام اعمالی که انجام میدهیم، رفتار است و تقریبا تمامی رفتارهای ما انتخاب میشوند. گسلر[8] رفتار را شامل چهار مولفهی عملکرد، تفکر، احساس و فیزیولوژی میداند که ما بر دو مولفهی عملکرد و تفکر به طور مستقیم و بر احساس و فیزیولوژی به طور غیر مستقیم کنترل داریم. تاکید اساسی نظریهی انتخاب بر دو مولفهی عملکرد و تفکر میباشد (7).
گسلر معتقد است که در هر ارتباطی از هر نوع و شکل، فرد میتواند خود را تغییر دهد و این به معنای کنترل درونی[9] است. بنابراین برای رسیدن به موفقیت بایستی دست از خصلت (کنترل) بیرونی برداریم و به جای آن به رفتار بر اساس
آموزههای نظریهی انتخاب بپردازیم.
یکی از مولفههای دیگر واقعیتدرمانی، مسئولیتپذیری است. گسلر معتقد است مسئولیت، همان انتخاب است و بیان میدارد که هر کس میتواند از مسئولیت، برداشتی داشته باشد اما هیچ کس نمیتواند صادقانه بگوید که به هنگام انتخاب، نسبت به آن چه انتخاب کرده است، مسئولیت ندارد. اگر ما مسئولیت آن چه را برای ارضای نیازهایمان انجام میدهیم نپذیریم به موجودی خطرناک تبدیل میشویم (8).
در مورد چگونگی افزایش عزت نفس، نظریهپردازان مختلف روشهای متفاوتی را پیشنهاد کردهاند. به اعتقاد پوپ[10] افزایش عزت نفس با بهبود یک یا چند بعد در درون فرد همراه است. ما نمیتوانیم مستقیما عزت نفس را افزایش دهیم اما میتوانیم به طور غیر مستقیم با تغییر یک یا چند متغیر شخصی (رفتار، شناخت، هیجان یا فیزیولوژی) برآن تاثیر بگذاریم. الگوی پوپ در افزایش عزت نفس از الگوی یادگیری اجتماعی گرفته شده است. هوک و پاول[11] سه روش درمان عقلانی، عاطفی و رفتاری را برای درمان عزت نفس پایین ارایه کردهاند که شامل توسعهی عملکرد، برانگیختن اطمینان دیگران برای احترام گذاشتن به فرد و پرهیز از هر گونه ارزشگذاری خود است (به نقل از 9). از سوی دیگر برخی از پژوهشگران به نقش خانواده در افزایش عزت نفس پرداختهاند.آنها معتقدند برخی رفتارهای والدین که به طور مستقیم با عزت نفس بالا مرتبط هستند عبارتند از: 1-محبت 2-تقویت مشروط 3-بیان انتظارات به شکل غیر مستقیم 4-رفتارها و اظهار نظرهای انعطافپذیر 5-تشویق رفتار مستقل کودک 6-شرکت دادن کودک در تصمیمگیریها 7-تربیت انعطافپذیر 8-اجتناب از شدت عمل. پژوهشگران در این زمینه همعقیده هستنند که برای پرورش عزت نفس در کودکان ابعاد محبت و کنترل باید در رفتار والدین وجود داشته باشد (10).
همچنین پژوهش مجدیان به ارتباط بین عزت نفس و منبع کنترل درونی اشاره کرده و به این نتیجه رسیده است که افرادی که منبع کنترل آنها درونی است از عزت نفس بالاتری برخوردارند.
همچنین بیان داشته است که یکی از پیامدهای مهم نسبت دادنهای علی در ارتباط با منبع درونی و بیرونی کنترل، احساس احترام به خود یا عزت نفس است، پس میتوان کنترل درونی را در عزت نفس موثر دانست (11).
از آن جا که واقعیتدرمانی بر روی مفاهیمی از جمله مسئولیتپذیری،کنترل درونی، هویت موفق و شکست بحث میکند و این مفاهیم ارتباط نزدیکی با عزت نفس و کنترل درونی دارند به نظر میرسد که این رویکرد بر میزان افزایش عزت نفس هم تاثیری داشته باشد.
با توجه به این که عزت نفس تقریبا در تمام اختلالات روانی دستخوش تغییر و تزلزل گشته و با نشانههای مرضی همبسته است و از سویی با عوامل شناختی همچون افکار و باورهای غیر منطقی ارتباط دارد به نظر میرسد که بتوان با آموزشهای شناختیرفتاری و یا آموزش مفاهیم نظریهی انتخاب، تغییراتی در جهت بهبود آن ایجاد کرد.
با توجه به مزایای رواندرمانی گروهی، پژوهش حاضر قصد دارد اثربخشی رواندرمانی گروهی با رویکرد شناختیرفتاری را با رویکرد واقعیتدرمانی (مبتنی بر نظریهی انتخاب) بر عزت نفس مورد مقایسه قرار دهد.
روشکار
این پژوهش از جمله پژوهشهای شبه تجربی دارای طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه شاهد و انتخاب تصادفی است. در این طرح عواملی که میتواند اعتبار درمانی را کاهش دهد،کنترل شده است. جامعهی آماری این پژوهش شامل تمام دانشآموزان دختر دبیرستانی شهرستان مشهد (42120 نفر) میباشد که در سال تحصیلی90-1389 مشغول به تحصیل بودهاند.
با توجه به تحقیقات قبلی و تاثیرگذاری متغیرهای جنسیت، سن و میزان تحصیلات بر عزت نفس، کوشش شد که همگی نمونههای دانشآموزان، دختران دبیرستانی و در یک پایهی تحصیلی باشند.
در این پژوهش از روش نمونهگیری تصادفی ساده استفاده شد. ابتدا به صورت تصادفی از بین دبیرستانهای دخترانه (130 دبیرستان)، یک مدرسه وسپس به تصادف یک پایه انتخاب شد. در نهایت بر اساس لیست دانشآموزان، 45 نفر برای جایگزینی در سه گروه برگزیده و در سه گروه تحت آموزش با رویکرد واقعیتدرمانی (15 نفر)، گروه تحت آموزش با رویکرد شناختیرفتاری (15 نفر)، گروه شاهد (15 نفر) جایگزین شدند.
ابزار گردآوری دادهها
پرسشنامهی عزت نفس کوپر اسمیت: این آزمون نگرش شخص نسبت به خودش را در چند ویژگی به خصوص در ارتباط با همسالان، محیط مدرسه و والدین مثل احساس حقارت، احساس بیکفایتی، اعتماد به نفس، ناتوانی در برابر مسایل و مشکلات زندگی میسنجد.
این آزمون دارای 58 ماده است و عزت نفس را در 4 خرده
مقیاس اصلی میسنجد. علاوه بر این یک مقیاس دروغسنج نیز دارد. به منظور برآورد ضریب پایایی پرسشنامه در ایران از روش دو نیمه کردن استفاده شده است. به این ترتیب که پرسشنامه را در یک گروه 30 نفری از آزمودنیها اجرا و سپس بین امتیازات به دست آمده از نیمهی زوج و فرد ضریب همبستگی پیرسون را محاسبه و مقدار ضریب به دست آمده را از طریق روش اسپیرمن-براون تصحیح کردهاند. میزان ضریب پایایی با این روش برابر 83 درصد بوده که از نظر آماری معنیدار است (12). در پژوهش دیگر درخصوص ضریب پایایی با روش همبستگی درونی آلفای کرونباخ 81 درصد به دست آمد که از نظر آماری معنیدار بود و پس از اجرای پژوهش برای کل نمونه نیز ضریب پایایی محاسبه شده برابر 79 درصد گزارش گردید (3).
در مرحلهی اجرا ابتدا در پیشآزمون هر سه گروه (آموزش واقعیتدرمانی و آموزش شناختیرفتاری و یک گروه شاهد) به منظور گردآوری دادههای مورد نیاز، پرسشنامهی عزت نفس را تکمیل نمودند و به آنان یادآوری شد که اطلاعات آنها محرمانه باقی میماند؛ لذا برای اطمینان بیشتر به هر کدام از افراد یک کد تخصیص یافت.
پس از آن دو گروه آزمون به مدت دو ماه و به طور جداگانه تحت آموزشهای مربوط قرار گرفتند. همچنین به افراد گروه شاهد گفته شده بود که پس از آزمون مرحلهی اول تقریبا دو ماه بعد نیز از آنها آزمونی گرفته خواهد شد و علاوه بر این میتوانند پس از آزمون مرحلهی دوم به صورت اختیاری در این جلسات شرکت کنند. پس از پایان دورهی دو ماههی آموزش، هر سه گروه در پسآزمون شرکت کردند و مجددا پرسشنامهی عزت نفس را تکمیل نمودند.
برای گروه آزمون، 8 جلسهی دو ساعتی در دو روز در هفته برگزار گردید. هر چند گاهی جلسات بیشتر از 2 ساعت طول میکشید. در ابتدای جلسات گروههای آزمون با 15 نفر آغاز به کار کردند اما تا پایان جلسات در گروه شناختیرفتاری دو نفر ریزش( یکی به علت بیماری و دیگری به علت غیبتهای مکرر) و در گروه واقعیتدرمانی سه نفر ریزش (دو نفر به علت انتقال به شهر دیگر و دیگری عدم تمایل آزمودنی به شرکت در جلسات) داشتند، اما این ریزش لطمهای به نتایج پژوهش وارد نمیکند؛ زیرا حد متعادل اعضای جلسات گروهی بین 8 تا 12 نفر میباشد (13).
روش مداخلهی آموزش واقعیتدرمانی مبتنی بر نظریهی انتخاب شامل موارد ذیل بود.
1- مقدمه و آشنایی با اعضای گروه و بیان انتظاراتشان 2- معرفی نیازهای بنیادین و آشنایی با شدت میزان نیازها 3- مشخص کردن نیمرخ نیازها و طرح و برنامه برای ارضای نیازها 4- توصیف و بیان جهان کیفی و جهان واقعی 5- آشنایی با مفهوم رفتار کلی و ایجاد حس مسئولیتپذیری برای ارضای نیازهای بنیادین 6- آشنایی با مفهوم کنترل بیرونی و نقش مخرب آن در روابط و جایگزینی نظریهی انتخاب به جای خصلت کنترل بیرونی 7- مفهوم تعارض با دنیای کیفی و نیازهای بنیادین 8- آموزش و فهماندن هدف در زندگی و برنامهریزی برای نیل به اهداف.
محتوای جلسات آموزش شناختیرفتاری به صورت زیر بود:
1- آشنایی و معرفی اعضا، بیان اهداف اعضا از شرکت در گروه 2- آموزش رابطهی سه بعد تفکر، رفتار، فیزیولوژی و زنجیرهی A-B-C (توضیح مدل CBT) 3- شناخت افکار و بررسی فرآیند آنها 4- تغییر باورها و ارتباط آنها با تغییر هیجانات 5- بررسی دو عامل موثر بر عزت نفس پایین، انتظارات بزرگ و مقایسه کردن خود با دیگران (خود واقعی و خود ایدهآل) 6- چگونه خود را کنترل کنیم (آموزش خودکنترلی)، آموزش حل مسئله 7- تحلیل منطقی رفتارها 8- تمرین تغییر رفتار و تقویت افکار مثبت و تنبیه افکار منفی.
لازم به ذکر است محتوای هر جلسه در هر دو گروه شامل مرور و بررسی تکالیف جلسهی قبل، گفتگو، بحث و تمرین و دادن تکالیف برای جلسهی آینده بود.
داده های حاصل از مطالعه با استفاده از نرمافزار SPSS تحلیل گردیدند.
برای مقایسهی نتایج اولیهی پژوهش از روشهای مختلف آمار توصیفی مانند توزیع فراوانی، میانگین، انحراف استاندارد و برای بررسی میزان تاثیر مداخلات صورت گرفته از تحلیل واریانس یک متغیری و آزمون تعقیبی شفه استفاده شد.
نتایج
ابتدا وضعیت جمعیتشناختی نمونه از لحاظ سطح تحصیلات و وضعیت شغلی والدین بررسی گردید (جدول 1). لازم به ذکر است که افراد مورد بررسی همگی دانشآموزان اول دبیرستان و در سنین بین 15 الی16 سال بودند.
جدول1- وضعیت اشتغال و تحصیلات والدین گروههای تحت واقعیتدرمانی، شناختیرفتاری و شاهد
گروه |
اشتغال |
تحصیلات |
|||||
آزاد |
کارمند |
کارگر |
زیر دیپلم |
دیپلم و کاردانی |
کارشناسی و بالاتر |
||
شاهد |
پدر |
6 |
3 |
5 |
6 |
1 |
1 |
مادر |
9 |
3 |
6 |
6 |
0 |
0 |
|
شناختدرمانی |
پدر |
4 |
6 |
6 |
4 |
2 |
2 |
مادر |
9 |
3 |
9 |
3 |
0 |
0 |
|
واقعیتدرمانی |
پدر |
7 |
5 |
4 |
7 |
1 |
1 |
مادر |
11 |
1 |
9 |
3 |
0 |
0 |
|
مجموع |
فروانی |
46 |
21 |
5 |
39 |
29 |
4 |
درصد |
89/63 |
17/29 |
94/6 |
17/54 |
28/40 |
56/5 |
در مرحلهی بعد دادههای توصیفی پژوهش اعم از تعداد، میانگین، حداقل، حداکثر و انحراف استاندارد در گروههای سه گانه بررسی گردید (جدول 2). کمترین میانگین عزت نفس در پیشآزمون متعلق به گروه واقعیتدرمانی است و بیشترین میانگین در گروه شناختیرفتاری میباشد. در پسآزمون بیشترین میانگین عزت نفس در گروه شناختیرفتاری و کمترین آن در گروه شاهد میباشد.
سپس دادههای حاصل از اجرای آزمون عزت نفس کوپر اسمیت بر روی دو گروه آزمون وگروه شاهد بررسی و تجزیه و تحلیل بر روی یافتههای گروهها در پیشآزمون و پسآزمون صورت گرفت.
در این قسمت علاوه بر آمارههای توصیفی از تحلیل واریانس یک سویه و آزمونهای تعقیبی شفه نیز استفاده گردید که نتایج آن در جداول 3 و 4 آمده است.
با توجه به جدول 3 در بین پراکنش نمرات در سه گروه مختلف تفاوت معنیدار وجود دارد (33/2=df، 06/16=F، 00001/0P<).
در ادامه با استفاده از آزمون تعقیبی شفه، مقایسهی میانگین نمرات عزت نفس گروهها انجام گرفت که نتایج آن در جدول 4 مشاهده میشود.
جدول 2- وضعیت نمرات عزت نفس و منبع کنترل گروههای تحت واقعیتدرمانی، شناختیرفتاری و شاهد
گروه |
تعداد |
میانگین |
کمترین نمره |
بیشترین نمره |
|||
پیشآزمون |
پسآزمون |
پیشآزمون |
پسآزمون |
پیشآزمون |
پسآزمون |
||
شاهد |
12 |
103 |
42/104 |
93 |
92 |
124 |
120 |
واقعیتدرمانی |
12 |
25/101 |
5/114 |
84 |
97 |
128 |
137 |
شناختیرفتاری |
12 |
25/103 |
17/123 |
82 |
103 |
125 |
138 |
جدول 3- نتایج تحلیل واریانس یک سویه مربوط به نمرات عزت نفس در گروههای تحت واقعیتدرمانی، شناختیرفتاری و شاهد
منابع تغییرات |
مجموع مجذورات |
درجهی آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
معنیداری |
بین گروهی |
67/2858 |
2 |
33/1429 |
06/16 |
00001/0P< |
درون گروهی |
08/2939 |
33 |
97/88 |
||
کل |
75/5794 |
35 |
جدول 4- نتایج آزمون تعقیبی شفه به منظور مقایسهی
میانگینها بر اساس نوع آموزش
نوع درمان |
واقعیتدرمانی |
شناختیرفتاری |
شاهد |
25/13= M |
92/19= M |
42/1- = M |
|
واقعیتدرمانی |
- |
209/0 |
002/0 |
شناختیرفتاری |
209/0 |
- |
000/0 |
شاهد |
002/0 |
000/0 |
- |
در مجموع در سطح اطمینان 99 درصد بین نوع آموزش در گروههای شاهد با واقعیتدرمانی (002/0=P) و شاهد با شناختیرفتاری (00001/0>P)، تفاوت معنیداری از نظر میزان عزت نفس وجود دارد، اما بین دو گروه تحت آموزش شناختیرفتاری و واقعیتدرمانی، تفاوت معنیداری مشاهده نمیشود (209/0=P).
بحث و نتیجهگیری
بر اساس یافتههای این پژوهش، شرکتکنندگان تحت آموزش واقعیتدرمانی و شناختیرفتاری به طور معنیداری در میزان عزت نفس بهبودی بیشتری نسبت به افرادی که تحت این آموزشها قرار نگرفتند، نشان دادهاند.
این پژوهش با پژوهش سردارآبادی همسو است که به مقایسهی اثربخشی درمان شناختیرفتاری و واقعیتدرمانی به شیوهی گروهی بر افزایش میزان عزت نفس نوجوانان بیسرپرست و بدسرپرست پرداخت و به این نتیجه رسید که بین میزان اثربخشی گروهدرمانی شناختیرفتاری و واقعیتدرمانی تفاوت معنیداری یافت نشد ولی بین میزان اثربخشی این دو گروه آزمون با گروه شاهد تفاوت معنیداری وجود داشت. با بررسی میانگین نمرات گروهها تاثیر آموزش شناختیرفتاری بر عزت نفس بیشتر از واقعیتدرمانی است که برای تبیین این نتیجه میتوان به این اشاره کرد که درمان شناختیرفتاری یک روش مشکلمدار است که تحریفهای شناختی، اسنادهای غلط و عزت نفس پایین را مورد توجه قرار میدهد.(2)
این پژوهش با تحقیقات امامی، مجدیان، مرادی شهربابک، قاسمزاده، محمد الفت و بیابانگرد هم راستا است هر چند در اکثر این پژوهشها تاثیر یکی از روشهای درمان شناختی و یا واقعیتدرمانی بر عزت نفس مطالعه شده است، اما در این پژوهش اثربخشی درمانی هر دو روش همزمان با هم بر عزت نفس مورد سنجش قرار گرفت (1،11، 17-14).
در تبیین چگونگی تاثیر آموزش شناختیرفتاری بر افزایش عزت نفس باید اشاره کرد که همچنان که مطرح شد مهمترین منابع تاثیرگذار بر پیدایش وافزایش عزت نفس، مولفههای شناختی، مقایسهی خود با دیگران و واکنش دیگران هستند. به عبارت دیگر در این دیدگاه عوامل شناختی، مهمترین عامل تاثیرگذار بر میزان عزت نفس هستند ضمن این که در این رویکرد فرض زیربنایی آن است که تغییر شناخت، منجر به تغییرهای رفتاری و هیجانی نیز میشود. بنابراین با توجه به این که عزت نفس بعد عاطفی و هیجانی ارزیابی خود است این رویکرد از طریق اصلاح و تغییر مولفههای شناختی ناکارآمد که موجب کاهش عزت نفس میشود، میتواند موجب تغییرات هیجانی و رفتاری شده و میزان عزت نفس را افزایش دهد. همان گونه که در مبانی نظری این پژوهش ذکر گردید روشهایی که برای افزایش عزت نفس به کار میرود الگوی یادگیری اجتماعی نامیده میشود و جهت افزایش عزت نفس باید در یکی از متغیرهای شناخت، عاطفه، رفتار و متغیر زیستی تغییر به وجود آورد.
چنان که گامها و مراحل راهبردها به تدریج و با سازماندهی صحیح آموزش داده شوند و امکان درونیسازی مطالب برای فرد فراهم گردد، نوجوانان قادر به کاربرد روشها هستند و این موجب افزایش عزت نفس آنها خواهد شد(1).
پژوهشهای بسیاری در مورد تاثیر واقعیتدرمانی صورت گرفته است. در پژوهشی مشخص گردید که منشا خلاقیت، مسئولیت، رفتار سالم و تغییرات پایدار، خودانگیختگی و نه انگیزهی بیرونی کاهش افسردگی در آزمودنیها بوده است. پترسون، چانگ و کولینز[12] در مورد ارضای نیازهای دانشجویان پژوهشی انجام دادند و دریافتند پس از جلسات مشاورهی واقعیتدرمانی و آموزش نظریهی انتخاب، ارضای نیازهای اساسی گروه آزمون، افزایش پیدا کرده است (به نقل از 2) و بالاخره پترسون و همکاران، پژوهشی را بر خودپندارهی دانشجویان دانشگاه تایوان انجام دادند که نتایج تحقیق، حاکی از تقویت خودپنداره در گروه آزمون بود (18).
این پژوهش نیز نشان داد که واقعیتدرمانی گروهی بر عزت نفس موثر میباشد. همچنین شناختدرمانی گروهی نیز به اندازهی واقعیتدرمانی تاثیرگذار است.
بین نتایج پژوهش حاضر و نتایج پژوهشهای عنوان شده هماهنگی وجود دارد و دنیای کیفی افراد یعنی تصوری که افراد از خود دارند بر عزت نفس آنها موثراست. اگر افراد تصور مثبتی از خودشان داشته باشند و تصویرشان در دنیای کیفی از خودشان مثبت باشد عزت نفس آنها بالاتر است. بنابراین یکی از دلایلی که باعث شده نمرات گروه آزمون پس از جلسات مداخله افزایش یابد این است که در طی این جلسات بر اساس نظریهی واقعیتدرمانی سعی شد تا دنیای کیفی منفی مراجعان از خودشان به دنیایی مثبت تغییر یابد.
همچنین به مراجعان آموزش داده شد تا به طور صحیحی نیازهای اساسی خود را برآورده سازند، زیرا ارضای نیازهای اساسی به شیوهی صحیح سبب افزایش میزان عزت نفس میشود.
محدودیت این پژوهش، مدت زمان محدودی بود که دانشآموزان در مدرسه میتوانستند همگی در گروهها شرکت کنند و این مسئله هماهنگی جلسات را دشوار میساخت.
در پایان پیشنهاد میشود که روش واقعیتدرمانی گروهی و شناختیرفتاری در مدارس و به ویژه در دورهی دبیرستان توسط مشاوران انجام و مشاورههای گروهی به جای فردی جایگزین گردند.
استفاده از این دو روش برای حل سایر مسائل دانشآموزان همچون اضطراب، افسردگی و مشکلات ناشی از روابط والدین پیشنهاد میگردد. مطالعات پیگیری به منظور مشخص نمودن پایداری اثرات آموزش نیز ضروری به نظر
میرسد.
[1]Silverstone Maxol and Browse
[2]Cognitive Behavioral Therapy
[3]Hazelt
[4]Zareb
[5]Reality Therapy
[6]Resposibility
[7]Choice Theory
[8]Gessler
[9]Internal Control
[10]Pope
[11]Hook and Paul
[12]Peterson, Chung and Collins