Document Type : Research Paper
Author
Abstract
Keywords
خطرناکترین زمان برای ایجاد افسردگی زنان در طول
سالهای باروری است که هورمونهای استروئیدی و پپتیدی در حال نوسان هستند (1). افسردگی زنان در این سنین، رایج و پرهزینه است. تخمین زده شده است که حدود 50-30 بیلیون دلار هزینههای سالیانهی پزشکی صرف افسردگی میشود (2). زنان در دورهی بعد از زایمان به خصوص در یک ماه اول آن احتمالا بالاترین میزان تنش را تجربه میکنند و بنابراین احتمال ایجاد اختلالات روانی در آنان افزایش مییابد (3). انواع اختلالات روانی در بعد از زایمان شامل 3 دستهی اندوه بعد از زایمان، افسردگی بعد از زایمان و سایکوز بعد از زایمان
میباشند (4).
افسردگی بعد از زایمان، یک اختلال افسردگی غیر
روانپریشی با شدت متغیر است که در 10 تا 15 درصد زنان در اولین سال بعد از زایمان ایجاد میشود. در ارتباط با شیوع آن اختلاف نظر وجود دارد زیرا پژوهشگران مختلف برای توصیف این بیماری از معیارهای متفاوتی استفاده کردهاند. شیوع افسردگی در کشورهای آسیایی 3/63-5/3 درصد گزارش شده است. در ایران در مطالعهی نجفی و همکاران در رشت میزان شیوع افسردگی در دوران بعد از زایمان با استفاده از آزمون بک[1]، 20 درصد و در مطالعهی خدادادی با استفاده از ابزار ادینبورگ[2]، 16 درصد گزارش شده است (5،6). علایم افسردگی بعد از زایمان مشابه افسردگی اساسی است که در زمانهای دیگر، غیر از دورهی بعد از زایمان ایجاد میشود (7). علایم عمدهی آن شامل خلق افسرده با یا بدون اضطراب، اختلال خواب و اشتها، فقدان انرژی، احساس گناه و
بیارزشی، کاهش تمرکز، احساس غمگینی، کاهش عزت نفس، ناتوانی در مراقبت از نوزاد و عدم لذت از انجام
فعالیتها است (8).
افسردگی بعد از زایمان میتواند عوارض جدی برای مادر، نوزاد و خانواده به همراه داشته باشد. این بیماری تاثیر منفی بر تکامل نوزاد دارد و باعث ایجاد مشکلات رفتاری، شناختی، اجتماعی و عاطفی در شیرخواران میشود که ممکن است تا سن 8-4 سالگی ادامه یابد (11-9). در دورهی بعد از زایمان، ماماها و متخصصین زنان و مامایی بیشتر از افراد دیگر با مادران در ارتباط هستند و بیشتر از هرکس دیگری میتوانند افسردگی بعد از زایمان را پیشبینی و پیشگیری کنند اما بیش از 50 درصد موارد، این اختلال شناسایی و درمان نمی شود (9).
با توجه به عوارض افسردگی بعد از زایمان و پیشآگهی بهتر این اختلال توسط درمان زودرس، باید شناسایی و درمان به موقع و سریع این اختلال بیشتر مد نظر قرار گیرد. از جمله روشهای درمان این اختلال داروهای ضد افسردگی است، اگر چه منع مصرف مطلق برای استفاده از داروها وجود ندارد، سازمان غذا و دارو نظر خاصی در مورد استفاده از این داروها در طول حاملگی و بعد از زایمان نداده است (12). با توجه به عوارض ناشی از دارودرمانی و پیچیدگی روشهایی مانند رفتاردرمانی شناختی و رواندرمانی بین فردی، جستجو به منظور یافتن راه حل جدید و سادهتر که با ایجاد تاثیرات مفید، عوارض جانبی کمتری در مادر و شیرخوار ایجاد کند، ضروری به نظر میرسد (13). یک رویکرد جایگزین برای شاغلین بهداشتی مانند پرستاران و ماماها در ادارهی افسردگی، درمان آموزش مهارتهای حل مسئله است. آموزش حل مسئله، مداخلهی روانشناختی مختصری است که روی آموزش مهارتها و نگرشهای حل مسئله تمرکز دارد و هدف از آن، کاهش و پیشگیری از آسیبشناسی روانی و افزایش سلامتی با کمک به اشخاص در انطباق موثرتر با مسایل تنشزا در زندگی است. آموزش حل مسئله، روشی درمانی است که در آن فرد میآموزد تا از مجموعهی مهارتهای شناختی موثر خود برای کنار آمدن با موقعیتهای بین فردی مسئلهآفرین استفاده کند. این درمان، سبب همکاری فعال بین بیمار و درمانگر میشود که در آن بیمار، نقش فعالتری دارد (14). چندین نوع درمان حل مسئله برای افسردگی وجود دارد که شامل حل مسئلهدرمانی اجتماعی، حل مسئله برای مراقبت اولیه و خودآزمایی[3] است. در فراتحلیل انجام شده توسط کویجپرز[4] و همکاران، نتایج نشان داد که اثرات کلی درمان به روش حل مسئله برای افسردگی در حد متوسط تا زیاد بود. در این مطالعه مشخص شد که حل مسئله در مراقبت اولیه، اثر معنیداری در مقایسه با شرایط کنترل روی افسردگی ندارد. اما حل مسئلهی اجتماعی موثرتر از مراقبت اولیه بود. در صورت همراهی
همزمان حل مسئلهی اجتماعی در مراقبت اولیه اثربخشی این روش افزایش مییابد (15). باتلر[5] و همکاران در مطالعهی خود به این نتیجه رسیدند که حل مسئله جزو روشهایی است که فواید آن در درمان افسردگی ناشناخته است (16). بر اساس مطالعهی مینورس والیس[6] و همکاران، حل مسئله به اندازهی داروهای ضد افسردگی در بیماران با افسردگی خفیف در مراقبت اولیه موثر است (17). در مطالعهی نزو و پری[7] نتایج نشان داد که اشخاص افسرده که حل مسئلهی کامل (5 مرحله) را دریافت کردهاند، کاهش معنیداری در افسردگی نسبت به کسانی که حل مسئله بدون جهتیابی مسئله دریافت کردهاند، تجربه میکنند (18). تزل[8] و همکاران در مطالعهی خود به این نتیجه رسیدند که حل مسئله در درمان شدت افسردگی بر حسب آزمون بک بعد از زایمان موثر است اما اثر آن نسبت به مراقبت پرستاری کمتر بود (19). با توجه به شیوع بالای افسردگی بعد از زایمان و عوارض آن و عدم قطعیت در مورد نوع روش اجرایی حل مسئله در درمان افسردگی، پژوهش حاضر با هدف کلی تعیین تاثیر آموزش مهارتهای حل مسئله بر شدت افسردگی بر حسب آزمون بک در زنان در دورهی بعد از زایمان انجام گرفت.
روشکار
این پژوهش به روش کارآزمایی بالینی با گروه شاهد از دی ماه 1388 تا خرداد ماه 1389 انجام شد که با اخذ مجوز از کمیتهی اخلاق در پژوهش دانشگاه علوم پزشکی مشهد صورت گرفت. این کارآزمایی بالینی با کد IRCT138810152956N2 در سایت IRCT.ir به ثبت رسیده است. از مناطق دو و سه شهر مشهد، مراکز بهداشتی که دارای غربالگری هیپوتیروئیدی نوزاد بودند و جمعیت مادران مراجعهکننده (20- 15 روز بعد از زایمان) به آن جا زیاد بود انتخاب شدند. حجم نمونه با استفاده از فرمول مقایسهی میانگینها و مطالعهی مقدماتی 54 نفر محاسبه شد. در صورت رضایت بیمار، فرم انتخاب واحدهای پژوهش و فرم اطلاعات جمعیتشناختی-بارداری و بعد از زایمان توسط پژوهشگر تکمیل میشد. در صورت داشتن شرایط ورود به مطالعه (زنان باسواد، در ردهی سنی 35- 18 سال، نوزاد ترم، تک قلو، زنده و سالم، عدم سابقهی ابتلا به بیماری طبی مزمن، بدون سابقهی بیماری روانی از جمله افسردگی قبلی، عدم مصرف سیگار و قلیان)، ابتدا مقیاس افسردگی بعد از زایمان ادینبورگ توسط مادر تکمیل میشد و در صورتی که زنان نمرهی 10 یا بالاتر میآوردند پرسشنامهی افسردگی بک توسط آنان تکمیل
میگشت. بعد از کسب نمرهی 28-14 و تایید افسردگی در زنان توسط روانشناس بالینی بر اساس چهارمین ویراست ملاکهای راهنمای تشخیصی آماری اختلالات روانی (DSM-IV)[9] (حذف موارد اندوه بعد از زایمان، افسردگی ماژور، اضطراب و دیستایمی) در مراکز بهداشتی مربوطه، افراد به صورت تصادفی در دو گروه حل مسئله (26 نفر) و شاهد (28 نفر) قرار میگرفتند. مداخله در گروه آموزش حل مسئله، به مدت 6 جلسه هر هفته یک جسله در صبح در مراکز مورد نظر برگزار میشد. پژوهشگر روز قبل از مداخله به واحدهای پژوهش توسط تلفن، قرار ملاقات را یادآوری میکرد. در گروه مهارتهای حل مسئله، در جلسهی اول که یک ساعت طول میکشید 5 مهارت حل مسئله (جهتگیری کلی، تعریف و صورتبندی مسئله، ایجاد راه حل، تصمیمگیری، تحقیق و بررسی)، آموزش داده میشد و در جلسات بعدی که هر جلسه 50-45 دقیقه طول میکشید، علایم افسردگی ظاهر شده در زنان بر اساس پرسشنامهی بک، مورد بررسی قرار گرفته و راه حلهای مختلف توسط مادر ارایه و بهترین راهحل انتخاب
میشد که تا جلسهی بعدی توسط مادر اجرا میگردید.
چکلیست ثبت جلسات آموزش حل مسئله در هر جلسه توسط پژوهشگر برای فرد تکمیل شد. افراد گروه شاهد نیز هر هفته مراجعه کرده و چکلیست ثبت علایم افسردگی بعد از زایمان را با خود میآوردند و پیگیریهای دیگر آنان مطابق با کتابچهی برنامه کشوری مادری ایمن انجام میشد. هر دو گروه در هفتهی 9 بعد از زایمان، پرسشنامهی افسردگی بک را به عنوان پسآزمون تکمیل کردند.
ابزار گردآوری دادهها در این پژوهش، مقیاس افسردگی بعد از زایمان ادینبورگ، پرسشنامهی افسردگی بک، فرم اطلاعات فردی-بارداری و بعد از زایمان، مقیاس حمایت اجتماعی کاسدی، چکلیست ثبت علایم افسردگی و
چکلیست ثبت جلسات حل مسئله بود.
الف- مقیاس افسردگی بعد از زایمان ادینبورگ: ابزار استاندارد برای غربالگری افسردگی زنان در بعد از زایمان است. این ابزار احساسات زنان را طی یک هفتهی گذشته
میسنجد و شامل 10 سئوال است که هر سئوال پاسخ صفر تا 3 را به خود اختصاص میدهد(20).
ب- آزمون افسردگی بک-2: دارای 21 سئوال است که احساسات فرد را طی دو هفتهی گذشته میسنجد و پاسخهای آن بین صفر تا 3 است. حداقل امتیاز آن صفر و حداکثر 63 است(21).
ج- فرم اطلاعات فردی-بارداری، زایمان و بعد از زایمان: شامل3 بخش بود. 2 بخش اول شامل 20 سئوال راجع به مشخصات فردی و بارداری و زایمان اخیر (از جمله حمایت شوهر (بلی، خیر، تا حدودی)، حاملگی ناخواسته (بلی، خیر)، تعداد فرزندان، میزان رضایت از زندگی زناشویی (خیلی کم، نسبتا کم، کم، نسبتا زیاد، زیاد و خیلی زیاد) و ...) بود که در ابتدای پژوهش تکمیل گردید و 2 سئوال آن از طریق پروندهی بیمار تکمیل شد. بخش سوم شامل 4 سئوال راجع به اطلاعاتی از قبیل کمک در مراقبت از نوزاد، مشکلات بیخوابی، کار خارج از منزل و تغذیهی نوزاد بود که 9 هفته بعد از زایمان تکمیل گردید.
د- مقیاس حمایت اجتماعی کاسدی[10]: شامل 7 سئوال است که راجع به حمایت خانواده و اطرافیان بوده و امتیازات بین صفر تا 14 میباشد(22).
جهت تعیین اعتبار ابزار گردآوری دادهها از روایی محتوا استفاده گردید. اعتبار و پایایی مقیاس افسردگی بعد از زایمان ادینبورگ قبلا توسط خدادوستان تایید شده است (23). روایی آزمون افسردگی بک-2 در تهران توسط دابسون[11] و محمدخانی تایید شده (24) و پایایی آن در این پژوهش با استفاده از فرمول آلفای کرونباخ در زنان بعد از زایمان (827/0=α) بود. روایی و پایایی مقیاس حمایت اجتماعی نیز توسط کرکهآبادی تایید شده است (25).
دادههای به دست آمده از مطالعه توسط روشهای آمار توصیفی، تی مستقل، تی زوج و ضریب همبستگی اسپیرمن با استفاده از نرمافزار SPSS ویرایش 14 مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. نرمال بودن دادهها از طریق آزمون کولموگراف-اسمیرنوف[12] ارزیابی گردید.
نتایج
نتیجه آزمون کولموگروف- اسمیرنوف نشان داد که نمرات مقیاس افسردگی ادینبورگ، نمرات پرسشنامه افسردگی بک-2، نمرات مقیاس حمایت اجتماعی و عزت نفس در ابتدا و انتهای مطالعه دارای توزیع نرمال میباشند. نتایج آزمون آماری مجذور خی نشان داد که دو گروه از نظر حمایت شوهر، رضایت از زندگی زناشویی، حاملگی ناخواسته و جنس نوزاد تفاوت آماری معنی داری نداشتند. همچنین آزمون آماری تی مستقل نشان داد که دو گروه از نظر سن، حمایت اجتماعی، عزت نفس و نمرهی مقیاس افسردگی بعد از زایمان ادینبورگ و پرسشنامه بک تفاوت آماری معنیداری نداشتند (جدول 1).
میانگین سنی زنان در گروه حل مسئله 2/4± 8/25 و در گروه شاهد 7/4±7/25 سال بود.
جدول 1- مقایسهی دو گروه زنان تحت آموزش حل مسئله و
شاهد از نظر میانگین متغیرهای مداخلهگر
متغیر |
آموزش حل مسئله |
شاهد |
P |
سن مادر |
2/4±8/25 |
7/4±7/25 |
680/0 |
حمایت اجتماعی |
3/4±0/8 |
3/3±6/8 |
078/0 |
عزت نفس |
6/21±7/103 |
1/13±8/111 |
145/0 |
نمرهی مقیاس ادینبورگ |
6/3±2/14 |
9/2±9/12 |
258/0 |
نمرهی افسردگی بک |
3/5± 2/19 |
8/5±0/20 |
512/0 |
میانگین شدت افسردگی زنان در بعد از زایمان بر حسب آزمون بک در گروه حل مسئله قبل از مداخله 3/5±2/19 بود که بعد از درمان به 5/3±3/4 کاهش یافت. در گروه شاهد میانگین شدت افسردگی بر حسب آزمون بک در ابتدای مطالعه 8/5±0/20 بود و بعد از اتمام مطالعه به 4/6±3/15 تغییر یافت. در هفتهی نهم بعد از زایمان که مداخله به مدت 6 هفته در گروه آموزش حل مسئله به اتمام رسید، نتیجهی آزمون آماری تی مستقل در گروه آزمون و شاهد نشان داد که دو گروه از نظر شدت علایم افسردگی اختلاف معنیداری دارند (0001/0>P). همچنین نتیجه آزمون آماری تی زوج نشان داد که نمرهی افسردگی بعد از مداخله نسبت به قبل از آن در گروه آزمون و شاهد، کاهش معنیداری دارد (0001/0>P) (جدول 2).
جدول 2-مقایسهی میانگین شدت افسردگی زنان در بعد از زایمان
در قبل و بعد از مداخله بر حسب آزمون بک در دو گروه تحت
آموزش حل مسئله و شاهد
گروه |
قبل از مداخله |
بعد از مداخله |
آزمون تی زوج |
حل مسئله (انحراف معیار±میانگین) |
3/5± 2/19 |
5/3±3/4 |
00001/0> P |
شاهد (انحراف معیار±میانگین) |
8/5±0/20 |
4/6±3/15 |
00001/0> P |
آزمون تی مستقل |
512/0 =P |
00001/0> P |
----- |
بر اساس شرط ورود به مطالعه، افراد غیر افسرده و دارای افسردگی شدید از مطالعه حذف شدند. بعد از مداخله و در طول زمان در گروه آزمون و گروه شاهد به ترتیب 2/96 درصد و 8/40 درصد افراد، بهبودی کامل علایم افسردگی را داشتند و تنها در گروه شاهد یک مورد در انتهای مطالعه (6/3%) دچار افسردگی شدید گردید که به روانپزشک ارجاع داده شد و به علت عدم امکان تجزیه و تحلیل آماری در این مورد، با حذف آن، نتایج مقایسهی وجود افسردگی در قبل و بعد از مداخله در دو گروه به شرح جدول 3 به دست آمد. افسردگی خفیف در گروه حل مسئله از 1/57 درصد به 8/3 درصد و در گروه شاهد از 7/60 درصد به 3/33 درصد کاهش یافت. افسردگی متوسط در گروه آزمون به صفر رسید و در گروه شاهد از 3/39 درصد به 9/25 درصد کاهش یافت (جدول 3).
جدول 3-مقایسهی سطوح مختلف افسردگی در ابتدا و انتهای
مطالعه به تفکیک دو گروه مطالعه
گروه |
آموزش حل مسئله |
شاهد |
||
تاثیر مداخله بر حسب درصد فراوانی افراد افسرده |
تاثیر زمان بر حسب درصد فراوانی افراد افسرده |
|||
هفتهی صفر |
هفتهی 6 |
هفتهی صفر |
هفتهی 6 |
|
غیر افسرده |
0 |
2/96 |
0 |
8/40 |
خفیف |
7/57 |
8/3 |
7/60 |
3/33 |
متوسط |
3/42 |
0 |
3/39 |
9/25 |
کل |
100 |
100 |
100 |
100 |
نمرهی افسردگی در مقیاس افسردگی بعد از زایمان ادینبورگ با شدت علایم افسردگی بک در قبل از مداخله، همبستگی معنیدار دارد (0001/0> Pو 471/0=r)، به این ترتیب که با افزایش نمرهی افسردگی در مقیاس افسردگی بعد از زایمان ادینبورگ، شدت علایم افسردگی بک نیز افزایش مییابد. همچنین نمرهی مقیاس عزت نفس با شدت علایم افسردگی در ابتدای مطالعه همبستگی معنیدار دارد (0001/0>P و 383/0-=r) و با کاهش نمرهی مقیاس عزت نفس، شدت علایم افسردگی بک افزایش مییابد.
بحث
به طور کلی در این پژوهش مشخص شد که آموزش مهارتهای حل مسئله، شدت افسردگی خفیف تا متوسط را در دورهی بعد از زایمان کاهش میدهد.
میانگین شدت علایم افسردگی بک بعد از مداخله در گروه آموزش مهارتهای حل مسئله با گروه شاهد، اختلاف آماری معنیداری دارد. به طوری که شدت علایم افسردگی در گروه آزمون و شاهد به ترتیب 6/77 درصد و 5/23 درصد، کاهش یافت. همچنین اختلاف میانگین شدت علایم افسردگی بک، قبل و بعد از مداخله در دو گروه تفاوت معنیداری داشت. یافتهها نشان داد که آموزش مهارتهای حل مسئله باعث بهبودی 2/96 درصد زنان مبتلا به افسردگی در دورهی بعد از زایمان میشود. آموزش حل مسئله فرآیندی فعال و جهتدار و درمانی مناسب برای اختلالات روانی در مراکز مراقبت اولیه است. این درمان، عملکرد بیمار را بهبود بخشیده، مهارتهایش را افزایش میدهد و به بیمار کمک میکند تا با مسایل و مشکلاتش مقابله کند که در طی زمان، این روند به کاهش علایم عاطفی در فرد میانجامد (26). اما مینورس والیس[13] در مطالعهی خود آموزش حل مسئله را در بهبود علایم افسردگی در مراقبت اولیه موثر نیافت (27).
در مطالعه کهرازهی و دوریک[14] و همکاران مشخص شد که آموزش حل مسئله در کاهش علایم افسردگی موثر است که با نتایج مطالعهی حاضر همخوانی دارد (28،29).
در مطالعهی کهرازهی بر اساس پرسشنامهی افسردگی بک روی دانشآموزان، دو گروه تحت آموزش مهارتهای حل مسئله و شاهد از نظر میانگین نمرهی افسردگی بعد از مداخله، اختلاف آماری معنیداری داشتند (001/0=P). علایم افسردگی در گروه حل مسئله 2/39 درصد کاهش یافت و بر عکس نمرهی افسردگی در گروه شاهد 8/3 درصد افزایش یافت. همچنین در این مطالعه، بر اساس آزمون تی، اختلاف میانگین نمرهی افسردگی در دو گروه حل مسئله و شاهد تفاوت معنیداری داشت (001/0=P). در پژوهش حاضر نیز اختلاف آماری معنیداری بین دو گروه تحت آموزش حل مسئله و شاهد وجود دارد اما تغییرات درصد کاهش افسردگی بیشتر است. در مطالعهی کهرازهی، حل مسئله به صورت 3 بار در هفته به مدت 11 هفته در دانشآموزان با نمرهی افسردگی 17 و بالاتر (افسردگی متوسط و شدید) برگزار میشد اما در مطالعهی حاضر جلسات طی 6 هفته، هر هفته یک بار در زنان با نمرهی افسردگی 28-14 اجرا میگردید. بیشتر مطالعات، حل مسئله را در درمان افسردگی خفیف تا متوسط، موثر دانستهاند (28) و در مطالعهی حاضر نیز افراد دارای افسردگی خفیف تا متوسط وارد مطالعه شدند.
در پژوهش حاضر، در گروه شاهد هم علایم افسردگی کاهش یافت شاید به این دلیل که افسردگی بعد از زایمان معمولا به طور خود به خود در عرض 6-2 ماه تخفیف مییابد. همچنین گروه شاهد مانند گروههای مداخله هر هفته به مراکز مراجعه نموده و به سئوالات آنان راجع به مسایل شیردهی و سایر موارد پاسخ داده
میشد اما در مطالعهی کهرازهی افراد گروه شاهد بعد از تکمیل پرسشنامهها در ابتدای مطالعه، یک ماه بعد برای تکمیل مجدد پرسشنامهها مراجعه میکردند. اقدامات مداخلهای نظیر حمایت، مشاوره، درک، توجه و توضیح از جانب ماما باعث بروز کمتر اضطراب و افسردگی در مادران در بعد از زایمان میشود (30).
در مطالعهی دوریک میانگین نمرهی افسردگی، شش ماه بعد از مداخله در هر سه گروه حل مسئله (3/46%)، گروه درمانی (6/36%) و گروه شاهد (7/33%) کاهش یافت. میانگین نمرهی افسردگی در گروه حل مسئله بعد از مداخله نسبت به گروه شاهد اختلاف معنیداری داشت (026/0=P) اما گروه درمانی اختلاف آماری معنیداری با گروه شاهد نداشت. نتایج مطالعهی دوریک با نتایج پژوهش حاضر همخوانی دارد اما درصد کاهش علایم افسردگی کمتر از درصد کاهش در مطالعهی حاضر است که شاید دلیل آن تکمیل مجدد پرسشنامهی بک بعد از گذشت 6 ماه از پایان مداخله باشد. همان طوری که بعد از گذشت 12 ماه از اتمام مداخله، تفاوت معنیداری بین گروه حل مسئله و شاهد دیده نشد (29). گرانت[15] و همکاران در مطالعهی خود در رابطه با مدت اثر آموزش حل مسئله به این نتیجه رسیدند که اگر چه آموزش حل مسئله باعث افزایش سلامت عمومی میشود اما قدرت اثر آن با گذشت زمان کاهش مییابد (31). همچنین در مطالعهی دوریک افراد مورد مطالعه دارای انواع اختلالات خلقی از جمله افسردگی ماژور و دیستایمی بودند (29) که در مطالعهی حاضر این افراد از بدو ورود به مطالعه از طریق مصاحبهی روانشناس حذف میشدند.
نتایج مطالعهی تزل، در زنان در دورهی بعد از زایمان با نتایج پژوهش حاضر از نظر اثر آموزش حل مسئله در کاهش علایم افسردگی متفاوت است. در مطالعهی تزل، شدت علایم افسردگی بر حسب آزمون بک بعد از مداخله در گروه حل مسئله و گروه مراقبت پرستاری کاهش یافت. درصد کاهش علایم افسردگی در گروه مراقبت پرستاری 2/41 درصد و در گروه حل مسئله 3/12 درصد بود. اختلاف میانگین نمرهی افسردگی در گروه حل مسئله و مراقبت پرستاری در بعد از مداخله، تفاوت معنیداری داشت (05/0P<) به طوری که اثر مراقبت پرستاری در کاهش علایم افسردگی بیش از آموزش مهارتهای حل مسئله بود (19).
دلیل تفاوت نتایج با پژوهش حاضر را شاید بتوان روش اجرای حل مسئله در دو مطالعه دانست. چنان که در مطالعهی تزل، هر یک از مهارتهای حل مسئله در 6 جلسهی جداگانه در منزل بررسی میشد. در حالی که در پژوهش حاضر در مرکز بهداشت در جلسهی اول مهارتها آموزش داده و در جلسات بعدی 5 مهارت با هم به کار گرفته میشد.
نتیجهی مطالعهی هگل[16] در رابطه با چگونگی اجرای جلسات حل مسئله در بهبود علایم افسردگی، روی افراد 18 سال به بالا دارای افسردگی خفیف و دیستایمی نشان داد که مدل درمانی مطلوب برای آموزش حل مسئله این است که بیماران بتوانند به سرعت مهارتهای حل مسئله را در زندگی واقعی به کار ببرند. برای اجرای حل مسئله در مراقبت اولیه (به دلیل وجود نیروی انسانی اندک و نبود زمان کافی برای رسیدگی کامل به بیماران)، باید حداقل طی هر جلسه، یک مشکل بررسی و حل شود. در مورد آموزش حل مسئله در مراقبت اولیه، به جای اجرای هر مرحله در یک جلسه، باید تمام مراحل برای هر مشکل در هر جلسه به اجرا درآیند. قبل از استفاده از
مهارتهای حل مسئله در جلسات درمانی، مهارتها در جلسهی اول معرفی شوند و در جلسات بعدی تقویت گردند. در این مطالعه همچنین مشخص شد که آموزش حل مسئله، درمان موثر و عملی برای افسردگی ماژور، خفیف و اختلال خلقی در مراکز مراقبت اولیه و مراکز اجتماعی است (32).
نتایج مطالعهی حاضر نشان داد که نمرهی مقیاس افسردگی بعد از زایمان ادینبورگ و عزت نفس با شدت علایم افسردگی بک در قبل از مداخله، رابطهی معنیداری دارند. به طوری که با افزایش نمرهی مقیاس افسردگی بعد از زایمان ادینبورگ،
نمرهی افسردگی بک نیز افزایش مییابد، در حالی که نمرهی مقیاس عزت نفس، رابطهی معکوسی با شدت علایم افسردگی در بعد از زایمان دارد. در رابطه با مکانیسم اثر عزت نفس پایین روی افسردگی، براون[17] در مطالعهی خود به این نتیجه رسید که عزت نفس پایین، حمایت اجتماعی را کاهش میدهد که در طول زمانهای بحرانی و با وجود پدیدههای تنشزای زندگی، خطر افسردگی افزایش مییابد (33).
از جمله محدودیتهای مطالعه، تفاوتهای فردی و شخصیتی افراد بود که روی شدت افسردگی بر حسب آزمون بک اثر میگذارد. همچنین محدودیت زمانی برای اجرای این پژوهش در دوران حاملگی وجود داشت. به این دلیل که مواردی از افسردگی ممکن است بعد از سه ماه در دورهی بعد از زایمان اتفاق افتد، پیشنهاد میشود مطالعه در زمان طولانیتری در دورهی بعد از زایمان انجام شود و زنان مورد مطالعه، یک تا دو ماه بعد از اتمام مداخله نیز مجددا توسط آزمون افسردگی بک پیگیری شوند تا مدت اثر مداخله مشخص شود. همچنین انجام مطالعهی حاضر به صورت دو سو کور امکانپذیر نبود زیرا شخص پژوهشگر مسئول آموزش و پیگیری زنان بود.
نتیجهگیری
با توجه به نتایج این مطالعه و شیوع بالای افسردگی و این که حل مسئله در بهبود شدت افسردگی بر حسب آزمون بک به میزان زیادی نقش دارد، لذا پیشنهاد میشود این روش ساده و با قابلیت اجرا توسط ماما در مراکز بهداشتی درمانی، جزو برنامههای مراقبتی زنان گنجانده شود تا به این وسیله گامی در جهت کاهش علایم افسردگی و افزایش سلامت روان برداشته شود.
[1]Beck
[2]Edinburgh
[3]Self-Examination
[4]Cuijpers
[5]Butler
[6]Mynors-Wallis
[7]Nezu and Perri
[8]Tezel
[9]Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders-IV
[10]Kasidy Social Support Scale
[11]Dobson
[12]Kolmogrov-Smirnov
[13]Mynors-Wallis
[14]Dowrick
[15]Grant
[16] Hegel
[17] Brown