Correlation between body image and coping styles with severity of primary dysmenorrhea

Document Type : Research Paper

Authors

Abstract

There are many factors that affect the severity of dysmenorrhea. The objective of the present article is to investigate the relationship of body image and coping styles with the severity of primary dysmenorrhea.
 Materials and Methods: This descriptive-correlational study begun in November 2010 and ended in December 2011. 254 Islamic Azad University students were selected through stratified random sampling method and filled in three questionnaires including Andersh and Milsom dysmenorrhea severity determination questionnaire, Fischer's body image questionnaire and Lazarus-Folkman coping styles questionnaire. To analyze the data, SPSS. 16, Pearson's correlation test, one-way ANOVA and stepwise regression analysis were applied.
 Results: Significant relationship was observed between primary dysmenorrhea and body image (P≥0.01) and coping styles (problem-based P≥0.01 and emotional-based (P≥0.05). The same was observed between primary dysmenorrhea and all components of body image (P≥0.01). Body image components can predict the severity of dysmenorrhea. There were also significant relationship between dysmenorrhea and some components of coping styles such as programmed problem-solving (P≥0.01), seeking social support (P≥ 0.05), self-restraint (P≥0.05), problem reassessment (P≥ 0.05) and responsibility (P≥0.05). Programmed problem-solving component can predict the severity of dysmenorrhea.
 Conclusion: Two psychological factors of body image and coping styles are related to the primary dysmenorrhea and need to be paid more attention in management and control of primary dysmenorrhea. 

 

دیسمنوره یک اختلال ژنیکولوژیک شایع است که تقریبا 50 درصد از زنان دارای سیکل­های قاعدگی منظم را درگیر
می­کند (1،2). بیش از 10 درصد از زنان، دارای علایم شدید و نیازمند به استراحت بوده و در فعالیت­های روزانه دچار ناتوانی می­شوند (3،4)؛ به طوری که در هر سیکل قاعدگی برای یک تا سه روز به علت کرامپ­های شدید رحمی قادر به انجام کارهای معمول روزانه نیستند. دیسمنوره، شایع­ترین شکایت ژنیکولوژیک نوجوانان و زنان جوان است (5). شیوع دیسمنوره در سطح جهان از 8/15 تا 5/89 درصد بوده و بالاترین شیوع آن در جمعیت نوجوان (60 تا 92%) دیده می­شود (13-6). دیسمنوره­ی اولیه به درد قاعدگی در غیاب بیماری قابل اثبات لگنی اطلاق می­شود که معمولا بروز آن در 1 تا 2 سال اول پس از شروع قاعدگی و هنگامی است که تخمک­گذاری برقرار می­شود (6،15-13). دیسمنوره­ی اولیه بیماری زنان جوان است که بیشتر در طول سنین نوجوانی (سنین 19-13 سالگی) و 20 سال اول زندگی رخ می­دهد (5،16). میزان شیوع آن بعد از سن 30 سالگی و به طور بارزی بعد از 35 سالگی شروع به کاهش می­نماید (16).

در سال­های اخیر زنان به عنوان نیروی انسانی در خیلی از زمینه­های کاری از جمله حرفه­های مختلف فنی به کار گماشته شده­اند و تا حدودی به علت همین وظایف شغلی در حال توسعه­ی زنان بوده است که اخیرا نسبت به علایمی که برخی از زنان در زمان قاعدگی ابراز می­کنند، تجدیدنظر­هایی از نظر توجهات پزشکی به عمل آمده است (17). وجود دیسمنوره یکی از عوامل اصلی مختل­کننده­ی کیفیت زندگی و فعالیت­های اجتماعی زنان جوان می­باشد (18) به خصوص اگر با علایمی مانند سردرد، خستگی، تهوع و استفراغ، اسهال، بی­حوصلگی، لرز، گرفتگی عضلانی و... همراه باشد (12،13). وجود دیسمنوره­ی شدید نیاز به استراحت مطلق را ضروری ساخته و موجب می­گردد که فرد از محل کار و یا تحصیل خود غیبت کند. درد قاعدگی در تعدادی از زنان منجر به اختلال در انجام امور از جمله خانه­داری، دشواری در انجام امور شغلی و فعالیت­های مربوط به تحصیل در طی چند روز در هر سیکل قاعدگی می­شود. هم­چنین این درد می­تواند منجر به از دست رفتن زمان مطالعه و تحصیل و کار در زنان به خصوص در سنین نوجوانی گردد (19،20).

عوامل سببی دیسمنوره­ی اولیه و علایم همراه آن شامل عوامل روحی و روانی، اندوکرینی، سرویکال، افزایش غیرطبیعی فعالیت رحمی و ساخت و ترشح بیش از حد پروستاگلاندین­ها می­باشد (23-21). طی بررسی­های به عمل آمده، عوامل متعددی می­توانند بر شدت دیسمنوره­ی اولیه موثر باشند. فعالیت بیش از حد و حرکات ورزشی و بدنی، رتروورسیون رحم، تنش­های روانی و اجتماعی، سرما، مصرف الکل و سیگار، رژیم غذایی پرچرب، چاقی، کمبود آهن و تاریخچه­ی خانوادگی به عنوان عوامل تشدیدکننده شناخته شده­اند. خوردن کافئین، عوامل مسبب عدم تخمک­گذاری (مثل OCP[1])، زایمان واژینال قبلی، افزایش سن و کاهش حرکات ورزشی در طی قاعدگی از جمله عوامل کاهنده­ی درد قاعدگی هستند (5،6،27-24). هم­چنین بر خلاف درد شکمی ناشی از عوامل عفونی، این درد با ماساژ شکم، فشار متقابل یا حرکت بدن بهتر می­شود (15). برخی تحقیقات نیز نشان می­دهند که الگوی قاعدگی می­تواند بر شدت دیسمنوره موثر باشد. به طوری که در زنان دارای مدت و مقدار زیاد خونریزی قاعدگی، منارک زودرس و با سیکل­های منظم، دیسمنوره شدت بیشتری دارد (6،26-24).

از جمله عواملی که به نظر می­رسد می­توانند بر شدت دیسمنوره، موثر باشند عوامل روانی و رفتاری هستند (6). اگر چه عوامل روحی-روانی، به طور متقاعد­کننده­ای به عنوان عوامل سببی اثبات نشده­اند، اما می­توانند سبب تشدید درد شوند و باید در موارد شکست درمانی در نظر گرفته شوند (6،27). همانند سایر اشکال درد، درد قاعدگی نیز ممکن است با اضطراب، تنش، ترس و یا احساس گناه همراه باشد (27،28). عوامل روانی ممکن است در دیسمنوره­ی اولیه دخالت داشته باشند و شامل عوامل نگرشی می­باشند که از مادر به دختر رسیده است (29). بررسی­ها نشان داده­اند که در دخترانی که وضعیت روحی و عاطفی بی­ثباتی دارند و آن­هایی که در جریان قاعدگی حس خوبی ندارند، دیسمنوره­ی اولیه بیشتری دیده می­شود (30).

با توجه به بازشناسی نقش متغیرهای روان­شناختی در پدیدآیی و تداوم اختلالات جسمانی از سوی پژوهشگران حوزه­های مختلف پزشکی و اختصاص یافتن انبوهی از ادبیات پژوهشی به ارتباط بین مولفه­های روان­شناختی و انواع شکایات جسمانی، این مطالعه بر آن است تا ارتباط شدت دیسمنوره­ی اولیه را با دو متغیر تصویر بدن و سبک­های مقابله­ای مورد توجه قرار دهد.

تصویر بدن، احساس فرد از بدن و یک تجسم ذهنی از ظاهر فیزیکی خود است (31،32). برخی از شواهد وجود دارد که نشان می­دهد تصویر بدنی فرد با درد ارتباط دارد (33) و ایجاد اختلال در تصویر بدن می­تواند اثرات جسمی و روانی عمیقی داشته، بر احساس درد تاثیر بگذارد (31،32).

سبک­های مقابله­ای، فرآیند مقابله­ی فرد برای مدیریت تنش هستند (22) که در برخی از مطالعات به ارتباط بین سبک­های مقابله­ای و درد و ناتوانی در بیماران اشاره شده است.

لذا به نظر می­رسد توجه به مقوله­ی روانی می­تواند افقی تازه را در درمان و کنترل دیسمنوره­ی اولیه باز نماید. شناخت این که چه عواملی در شدت دیسمنوره­ی اولیه دخیل می­باشند، می­تواند قدمی در مسیر شناخت بهتر این مسئله­ی همگانی باشد تا شاید بتوان با تعدیل و تغییر برخی از این عوامل تغییرپذیر، در جهت بهبود این مشکل تلاش نمود.

این بررسی با هدف تعیین رابطه­ی تصویر بدن و سبک­های مقابله­ای با شدت دیسمنوره­ی اولیه انجام گردیده است.

روش­کار

این مطالعه­ی توصیفی-همبستگی به منظور تعیین ارتباط و همبستگی بین تصویر ذهنی از بدن و سبک­های مقابله­ای با شدت دیسمنوره­ی اولیه در دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد چالوس در سال 90-1389 انجام پذیرفته است. بررسی از آبان 1389 آغاز و در آذر 1390 پایان یافت و
نمونه­گیری از آذر تا بهمن 1389 به طول انجامید. جامعه­ی آماری این مطالعه را تمام دانشجویان دختر شاغل به تحصیل در دانشگاه آزاد اسلامی واحد چالوس در سال تحصیلی 90-1389 به تعداد تقریبی 3500 نفر تشکیل می­دادند. افراد تحت مطالعه، مجرد و بین 25-17 سال سن داشته و فاقد بیماری­های زمینه­ای لگنی (که موجب دیسمنوره­ی ثانویه می­شوند) بوده و از هیچ­گونه دارویی اعم از داروهای هورمونی استفاده نکرده و یا سابقه­ی استفاده از آن را نیز نداشتند. با توجه به این­که دیسمنوره­ی اولیه در طی چند سال بعد از منارک آغاز گشته و از سویی بروز دیسمنوره­ی ثانویه، معمولا بعد از 25 سالگی است، لذا سن 25-17 سالگی، با توجه به زمان شروع تحصیل دانشجویان تعیین گردید.

در این بررسی نمونه­گیری به صورتتصادفی طبقه­ای انجام گرفته است. به این ترتیب که از میان دانشکده­های مختلف، سه دانشکده یا رشته­ی مستقل به طور تصادفی تعیین شده و در هر یک با توجه به تعداد دانشجویان دختر و انتخاب تصادفی کلاس­های درس، تعداد 254 نفر (با احتساب نسبت هر یک از دانشکده­ها)، از طریق نمونه­گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. در این راستا ابتدا در هر کلاس توضیحات لازم و مناسب در زمینه­ی پژوهش داده شد و پس از کسب رضایت آگاهانه­ی افراد داوطلب، فرم مصاحبه­ی مقدماتی در اختیار آنان قرار گرفت تا تکمیل نمایند. نمونه­ها در رد یا قبول شرکت در پژوهش آزاد بودند. مصاحبه­ی مقدماتی شامل سئوالات بالینی در جهت تشخیص دیسمنوره­ی اولیه و تمایز آن از دیسمنوره­ی ثانویه (وجود درد به علت بیماری­های لگنی) بود. این سئوالات بر اساس مشخصات دیسمنوره­ی اولیه که در کتب مرجع جهت تشخیص بیان شده و در مراکز بالینی از آن برای تشخیص دیسمنوره استفاده می­گردد، تهیه و تنظیم گردید. بر اساس داده­های به دست آمده از مصاحبه­ی مقدماتی که نشان­دهنده­ی وجود و یا عدم وجود شرایط لازم داوطلب به منظور شرکت در تحقیق بود، افراد حایز شرایط مشخص و با انتخاب تصادفی، فرم­های پرسش­نامه در اختیار آنان قرار گرفت تا تکمیل نمایند. تفهیم اطلاعات موجود در فرم­های پرسش­نامه به آزمودنی­ها توسط محقق قبل از تکمیل انجام پذیرفت.

انجام نمونه­گیری و تکمیل پرسش­نامه­ها در خارج از ساعات کلاس درس انجام پذیرفته و از دانشجویان خواسته شد که از درج نام و نام خانوادگی خود بر روی پرسش­نامه­ها خودداری نمایند و به ایشان اطمینان داده شد که اطلاعات آنان تنها کاربرد تحقیقاتی دارد. هم­چنین سعی گردید در خصوص رفع مشکلات جسمی مربوط به درد قاعدگی راهنمایی­های لازم به آزمودنی­ها انجام گیرد.

در این بررسی سه نوع پرسش­نامه به کار برده شد که عبارتند از:

الف-پرسش­نامه­یتعیینشدتدردقاعدگیطبقدرجه­بندیشفاهی چندبعدی[2] آندرش و میلسوم[3]: بر اساس این پرسش­نامه، شدت درد قاعدگی اولیه به چهار دسته­ی عدم درد قاعدگی (درجه­ی صفر)، درد قاعدگی خفیف (درجه­ی 1)، درد قاعدگی متوسط (درجه­ی 2) و درد قاعدگی شدید (درجه­ی 3) تقسیم­بندی می­شود و در برگیرنده­ی 4 مشخصه یا سئوال کلی شامل ماهیت درد (سئوال اول)، علایم عمومی (سیستمیک) (سئوال دوم)، توانایی انجام کار (سئوال سوم) و لزوم مصرف مسکن (سئوال چهارم) است و آزمودنی با توجه به شرایط این چهار مشخصه، شدت درد را تعیین می­نماید (34).

در این مطالعه جهت بررسی پایایی و روایی پرسش­نامه­ی مذکور از محاسبه­ی آلفای کرونباخ، ضریب اسپیرمن براون و ضریب تنصیف گاتمن استفاده گردید. نتایج به به ترتیب برای آلفای کرونباخ 899/0، ضریب اسپیرمن براون 836/0 و ضریب تنصیف گاتمن 825/0 به دست آمد. هم­چنین از روش آزمون-بازآزمون استفاده شد. به این ترتیب که به 10 نفر از افراد مشابه با نمونه‌های مورد مطالعه، دو پرسش­نامه با فاصله­ی ده روز داده شد تا تکمیل نمایند و با استفاده از آزمون آماری ضریب همبستگی 94/0 به دست آمد.

ب- پرسش­نامه­ی تصویر بدن فیشر[4]: این آزمون در سال 1970 توسط فیشر ساخته شده و دارای 46 ماده است. هر ماده دارای ارزشی بین 1 تا 5 (خیلی ناراضی=1، ناراضی=2، متوسط=3، راضی=4 و خیلی راضی=5) می­باشد. کسب نمره­ی 46 نشان­دهنده­ی اختلال و نمره­ی بالاتر از 46 و هرچه بالاتر (حداکثر 230) عدم اختلال را نشان می­دهد. حیطه­های مورد سنجش در این آزمون شامل سر و صورت با 12 ماده (سئوال 1 تا 12)، اندام­های فوقانی شامل 10 ماده (سئوال 13 تا 22) و اندام­های تحتانی شامل 6 ماده (سئوال 23 تا 28) است. 18 ماده­ی دیگر، نگرش آزمودنی را نسبت به ویژگی­های کلی بدن (سئوال 29 تا 46) می­سنجند (35). اعتبار این آزمون توسط یزدان­جو در ایران مورد بررسی قرارگرفته است. ضریب همبستگی محاسبه شده­ی آزمون در اجرای اول و اجرای دوم به روش پیرسون برای دانش­آموزان سال اول 81/0، دانش­آموزان سال دوم 84/0، دانش­آموزان سال سوم 87/0 و جمع
دانش­آموزان 84/0 می­باشد. با توجه به سطح معنی­داری این ضرایب می­توان پذیرفت که بین نمرات حاصل از اجرای اول و اجرای دوم آزمون تصویر، همبستگی معنی­داری وجود دارد (به نقل از 35 و 36). در تحقیق حاضر نیز، پایایی و روایی پرسش­نامه­ی تصویر بدنی با سه روش آلفای کرونباخ، ضریب اسپیرمن براون و ضریب تنصیف گاتمن محاسبه گردید که به ترتیب برابر 918/0، 861/0 و 861/0 به دست آمد.

ج- پرسش­نامه­ی تعیین سبک­های مقابله­ای تهیه شده توسط توسط لازاروس و فالکمن[5]: این پرسش­نامه توسط لازاروس و فالکمن در سال 1985 تهیه شده و شامل 65 ماده است که 8 روش مقابله­ای مسئله­مدار و هیجان­مدار را اندازه­گیری می­کند. این پرسش­نامه دو دسته روش­های مسئله­مدار (جستجوی حمایت­های اجتماعی شامل 6 سئوال، مسئولیت­پذیری شامل 6 سئوال، مشکل­گشایی برنامه­ریزی شده شامل 9 سئوال و ارزیابی مجدد مسئله شامل 8 سئوال) و هیجان­مدار (رویارویی شامل 6 سئوال، دوری­گزینی شامل 10 سئوال، خویشتن­داری شامل 10 سئوال و فرار و اجتناب شامل 10 سئوال) را اندازه­گیری
می­کند. آزمودنی­ها به سئوالات این پرسش­نامه با انتخاب یکی از چهار گزینه­ی به کار نبردم (نمره­ی 1)، تا حدی به کار بردم (نمره­ی 2)، بیشتر مواقع به کار بردم (نمره­ی 3) و زیاد به کار بردم (نمره­ی 4) پاسخ می­دهند. فالکمن و لازاروس ضریب همسانی درونی (پایایی) 79/0 تا 66/0 را برای هر یک از سبک­های مقابله­ای گزارش نموده­اند (37). در پژوهش دژکام و همکاران، ضریب آلفای کرونباخ 61/0 تا 79/0 گزارش شده است (به نقل از 38).  در این مطالعه نیز جهت بررسی پایایی و روایی ابزارهای اندازه­گیری نسبت به محاسبه آلفای کرونباخ، ضریب اسپیرمن براون و ضریب تنصیف گاتمن اقدام گردید. نتایج به دست آمده به ترتیب 908/0، 854/0 و 848/0 به دست آمد.

داده­های این مطالعه از طریق شاخص­های آمار توصیفی نظیر میانگین و انحراف استاندارد و ترسیم جداول و نمودارها، طبقه­بندی و خلاصه شده و هم­چنین جهت تجزیه و تحلیل داده­ها برای آزمون فرضیه­ها از آزمون همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس یک سویه و آزمون تحلیل رگرسیون گام به گام  ضمن بهره­مندی ازنرم­افزار SPSS نسخه­ی 16 استفاده شده است.

 

نتایج

در مطالعه­ی حاضر به منظور تعیین رابطه­ی تصویر بدن و سبک­های مقابله­ای با شدت دیسمنوره­ی اولیه بر روی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد چالوس، میانگین سنی آزمودنی­ها 578/20 سال، میانه 20 سال، نما 20 سال، انحراف معیار 787/1 سال و خطای استاندارد میانگین 112/0 بوده است. نتایج توصیفی شامل میانگین، انحراف استاندارد و خطای استاندارد میانگین مربوط به آزمون­های سه­گانه این مطالعه در جدول 1 ارایه شده است.

 


جدول 1- میانگین، انحراف استاندارد، خطای استاندارد میانگین مربوط به مولفه­های تصویر بدنی، سبک­های مقابله­ای و

 شدت دیسمنوره­ی اولیه در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد چالوس

انحراف استاندارد

خطای استاندارد میانگین

میانگین

حداکثر

حداقل

تعداد

مولفه­ها

787/1

112/0

578/20

25

17

254

سن

201/8

514/0

834/46

100

21

254

سر و صورت

408/6

402/0

153/39

50

16

254

اندام­های فوقانی

329/4

271/0

177/23

51

7

254

اندام­های تحتانی

658/9

606/0

425/67

98

29

254

ویژگی­های کلی

974/24

567/1

590/176

261

75

254

تصویر بدن

458/3

217/0

712/12

20

5

254

جستجوی حمایت

357/3

210/0

078/16

24

7

254

مسئولیت­پذیری

669/4

293/0

834/32

39

11

254

مشکل­گشایی

345/4

272/0

909/20

32

10

254

ارزیابی مجدد

749/2

172/0

208/12

21

6

254

رویارویی

051/5

316/0

878/22

39

13

254

دوری­گزینی

486/5

344/0

783/27

55

15

254

خویشتن­داری

816/4

302/0

661/24

38

11

254

فرار و اجتناب

729/12

798/0

535/72

107

40

254

مسئله­محوری

762/14

926/0

531/87

135

47

254

هیجان­محوری

974/24

567/1

590/176

261

75

254

دیسمنوره­ی اولیه

 

 

 

نتایج نشان داد که 1/16 درصد فاقد دیسمنوره­ی اولیه (درجه­ی صفر)، 4/35 درصد از افراد تحت مطالعه به دیسمنوره­ی خفیف (درجه­ی یک)، 7/32 درصد به دیسمنوره­ی متوسط (درجه­ی دو) و 7/15 درصد به دیسمنوره­ی شدید (درجه­ی سه) مبتلا بودند. البته باید یادآور شد که برای تشخیص قطعی دیسمنوره­ی اولیه و تمایز آن از دیسمنوره­ی ثانویه نیاز به اقدامات و بررسی­های فرابالینی و آزمایشگاهی می­باشد که این مسئله در بررسی حاضر از جمله محدودیت­های پژوهش می­باشد. به منظور تایید فرضیه­های پژوهش مبنی بر وجود ارتباط بین تصویر بدن و سبک­های مقابله­ای با شدت دیسمنوره از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج مشخص نمود با اطمینان 99/0 و سطح خطاپذیری 01/0≥P بین شدت دیسمنوره­ی اولیه و تصویر بدن، رابطه­ی معنی­دار قوی آماری وجود دارد. هم­چنین در خصوص سبک­های مقابله­ای با اطمینان 99/0 و سطح خطاپذیری 01/0≥P بین شدت دیسمنوره­ی اولیه و سبک مسئله­محوری و با اطمینان 95/0 و سطح خطاپذیری 05/0≥P بین شدت دیسمنوره­ی اولیه و سبک هیجان­محوری رابطه­ی معنی­دار آماری وجود دارد (جدول 2).

جدول 2- همبستگی بین تصویر بدن و سبک­های مقابله­ای با شدت دیسمنوره­ی اولیه در دانشجویان دانشگاه  آزاد اسلامی

 واحد چالوس

هیجان­محوری

مسئله­محوری

تصویر بدن

آزمون آماری

متغیر

*131/0

**251/0

**00/1

همبستگی پیرسون

شدت دیسمنوره­ی اولیه

037/0

000/0

000/0

سطح معنی­داری

254

254

254

تعداد

** معنی­داری در سطح خطاپذیری 01/0≥P

 * معنی­داری در سطح خطاپذیری 05/0≥P

 

با بررسی همبستگی بین هر یک از مولفه­های تصویر بدن و شدت دیسمنوره­ی اولیه توسط کاربرد آزمون پیرسون مشخص گردید با اطمینان 99/0 و سطح خطاپذیری 01/0≥P، بین شدت دیسمنوره­ی اولیه با تمامی مولفه­های تصویر بدن،
رابطه­ی معنی­دار آماری وجود دارد. به طوری که بیشترین ضریب همبستگی به ترتیب بین شدت دیسمنوره­ی اولیه با ویژگی­های کلی، اندام­های فوقانی، سر و صورت و کمترین ضریب همبستگی بین شدت دیسمنوره­ی اولیه با اندام­های تحتانی بوده است (جدول 3).

 

جدول 3-همبستگی بین شدت دیسمنوره اولیه و مولفه­های تصویر بدن در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد چالوس

شدت دیسمنوره­ی اولیه

آزمون آماری

مولفه­ها

**848/0

همبستگی پیرسون

سر و صورت

000/0

سطح معنی­داری

254

تعداد

**895/0

همبستگی پیرسون

اندام­های فوقانی

000/0

سطح معنی­داری

254

تعداد

**797/0

همبستگی پیرسون

اندام­های تحتانی

000/0

سطح معنی­داری

254

تعداد

**915/0

همبستگی پیرسون

ویژگی­های کلی

000/0

سطح معنی­داری

254

تعداد

 

در این بررسی مولفه­های چهارگانه­ی تصویر بدن به عنوان متغیرهای پیش­بینی و شدت دیسمنوره­ی اولیه به عنوان متغیر ملاک وارد مدل رگرسیون گام به گام شدند و نتایج  نشان داد که 937/0 از تغییرات مربوط به شدت دیسمنوره­ی اولیه توسط ویژگی­های کلی به تنهایی تبیین می­شود و با اضافه شدن سر و صورت به 946/0، با اضافه شدن اندام­های فوقانی به 986/0 و بالاخره با اضافه شدن اندام­های تحتانی 100 درصد تغییرات شدت دیسمنوره­ی اولیه تبیین می­شود (01/0≥P). به عبارتی نتیجه نشان می­دهد که مولفه­های تصویر بدن از توانایی
پیش­بینی شدت دیسمنوره­ی اولیه در دانشجویان برخوردارند.

با بررسی همبستگی بین هر یک از مولفه­های سبک­های مقابله­ای و شدت دیسمنوره­ی اولیه توسط کاربرد آزمون پیرسون مشخص گردیدبین شدت دیسمنوره­ی اولیه با مشکل­گشایی برنامه­ریزی شده در سطح خطاپذیری 01/0≥P، بین شدت دیسمنوره­ی اولیه با جستجوی حمایت اجتماعی، خویشتن­داری، ارزیابی مجدد مسئله و مسئولیت­پذیری در سطح خطاپذیری 05/0≥P، رابطه­ی معنی­دار آماری وجود دارد (جدول4).

در این بررسی، مولفه­های هشت­گانه سبک­های مقابله­ای (چهار مولفه مربوط به سبک هیجان­محور و چهار مولفه مربوط به سبک مسئله­محور) به عنوان متغیرهای پیش­بینی و شدت دیسمنوره­ی اولیه به عنوان متغیر ملاک وارد مدل رگرسیون گام به گام شدند و نتایج نشان داد که 123/0 از تغییرات مربوط به شدت دیسمنوره­ی اولیه توسط مشکل­گشایی برنامه­ریزی شده به تنهایی تبیین می­شود (01/0≥P) و سایر مولفه­ها در تغییرات شدت دیسمنوره­ی اولیه، ارزش تبیینی ندارند. به عبارتی نتیجه نشان می­دهد که از مولفه­های سبک­های مقابله­ای، تنها مولفه­ی مشکل­گشایی برنامه­ریزی شده از توانایی پیش­بینی شدت دیسمنوره­ی اولیه در دانشجویان برخوردار است.

بررسی همبستگی بین مولفه­های سبک­های مقابله با مولفه­های تصویر بدن با کاربرد آزمون پیرسون نشان داد که بین
مشکل­گشایی برنامه­ریزی شده با ویژگی­های کلی، اندام­های فوقانی، سر و صورت و اندام­های تحتانی و بین مسئولیت­پذیری با اندام­های فوقانی و بین جستجوی حمایت اجتماعی با ویژگی­های کلی و بین رویارویی با ویژگی­های کلی در سطح خطاپذیری 01/0≥P رابطه­ی معنی­دار قوی آماری وجود دارد. هم­چنین بین خویشتن­داری با ویژگی­های کلی و بین ارزیابی مجدد مسئله با ویژگی­های کلی و اندام­های فوقانی و نیز بین جستجوی حمایت اجتماعی با سر و صورت، در سطح خطاپذیری 05/0≥P رابطه­ی معنی­دار آماری وجود دارد.

جدول 4-همبستگی بین شدت دیسمنوره­ی اولیه و

مولفه­های سبک­های مقابله­ای در دانشجویان

دانشگاه آزاد اسلامی واحد چالوس

شدت دیسمنوره­ی اولیه

 

مولفه­ها

*150/0

همبستگی پیرسون

جستجوی حمایت اجتماعی

017/0

سطح معنی­داری

254

تعداد

*131/0

همبستگی پیرسون

مسئولیت­پذیری

037/0

سطح معنی­داری

254

تعداد

**351/0

همبستگی پیرسون

مشکل­گشایی برنامه­ریزی شده

000/0

سطح معنی­داری

254

تعداد

*138/0

همبستگی پیرسون

ارزیابی مجدد مسئله

028/0

سطح معنی داری

254

تعداد

120/0

همبستگی پیرسون

رویارویی

056/0

سطح معنی­داری

254

تعداد

085/0

همبستگی پیرسون

دوری­گزینی

175/0

سطح معنی­داری

254

تعداد

*149/0

همبستگی پیرسون

خویشتن­داری

018/0

سطح معنی­داری

254

تعداد

074/0

همبستگی پیرسون

فرار و اجتناب

243/0

سطح معنی­داری

254

تعداد

** معنی­داری در سطح خطاپذیری 01/0≥P

 * معنی­داری در سطح خطاپذیری 05/0≥P

 

بحث

بر اساس نتایج، میانگین سنی آزمودنی­ها 58/20 سال، میانه 20 سال، نما 20 سال و انحراف معیار 787/1 سال می­باشد. به طوری که بیشترین نمونه­ها را دانشجویان 20 ساله تشکیل
می­دادند. این دانشجویان همه مجرد بودند.

نتایج پژوهش حاضر نشان می­دهد که 9/83 درصد از نمونه­ها دارای درد قاعدگی (خفیف، متوسط یا شدید) و 1/16 درصد فاقد دیسمنوره بوده­اند. اسپیروف[6] میزان دیسمنوره را در طول نوجوانی 45 تا 72 درصد (39) و بنی­کریم[7] شیوع آن را در نوجوانان 60 تا 92 درصد (13) گزارش نموده­اند. راپکین[8] نیز گروه سنی شایع برای دیسمنوره اولیه را بین 17 تا 22 سالگی می­داند (4). کالیس[9] نیز شیوع دیسمنوره را در سطح جهان 8/15 تا 5/89 درصد برآورد نموده که در جمعیت نوجوانان بالاترین شیوع را دارا است (6). نتایج به دست آمده از پژوهش حاضر نیز در راستای نتایج گزارشات قبلی می­باشد.اما مطالعه­ی بورنت[10] و همکاران در خصوص بررسی شیوع دیسمنوره­ی اولیه در کانادا که بر روی 2721 زن 18 ساله و بالاتر انجام گرفت شیوع دیسمنوره­ی اولیه را 60 درصد به دست آورد که نسبت به نتیجه­ی حاصل از پژوهش حاضر، پایین­تر بوده است (12).

بر اساس یافته­های حاصل از بررسی، در افرادی که دچار دیسمنوره­ی اولیه بودند، شدت دیسمنوره به ترتیب شیوع شامل 4/35 درصد دیسمنوره­ی خفیف (درجه­ی یک)، 7/32 درصد دیسمنوره­ی متوسط (درجه­ی دو) و 7/15 درصد دیسمنوره­ی شدید (درجه­ی سه) می­باشد.

به عبارتی بالاترین میزان شیوع متعلق به دیسمنوره­ی خفیف و کمترین آن مربوط به نوع شدید است.

یافته­ی حاصل با نتایج به دست آمده از یک بررسی وسیع همه­گیری­شناسی 4 ساله که توسط کلین و لیت[11] بر روی هفتاد هزار دختر نوجوان انجام گرفت و مشخص نمود در بین افراد دچار دیسمنوره­ی اولیه، 49 درصد دیسمنوره­ی خفیف، 37 درصد دیسمنوره­ی متوسط و 12 درصد دیسمنوره­ی شدید دارند(40)، تا حدود زیادی مشابهت دارد. در مطالعه­ی بورنت و همکاران در کانادا، 60 درصد از زنان دچار دیسمنوره­ی اولیه درد متوسط یا شدید داشتند (12) اما در مطالعه­ی حاضر این میزان 4/48 درصد می­باشد.

نتایج نشان می­دهد بین تصویر بدن و شدت دیسمنوره­ی اولیه، رابطه­ی معنی­دار قوی از نظر آماری وجود دارد. موسلی[12] و همکاران نیز در بررسی خود در زمینه­ی تصویر بدن و تاثیر اختلال در تصویر بدنی بر احساس درد نشان دادند که اختلال در تصویر بدن، احساس درد را تغییر دهد (31).

هم­چنین هولملوند[13]، در تحقیقی با هدف تعیین ارتباط تجربه­ی ذهنی دیسمنوره­ی اولیه با نیازهای روانی مشخص نمود که زنان دچار دیسمنوره­ی اولیه­ی شدید در مقایسه با زنانی که چنین دردی را نداشتند، عزت نفس کمتری داشتند (41). هر چند که در بررسی هولملوند به مقوله­ی عزت نفس توجه شده اما این مقوله می­تواند منعکس­کننده­ی چگونگی سنخیت فرد با تصویر ذهنی خویش باشد. لذا به نوعی نشان­دهنده­ی ارتباط تصویر ذهنی با شدت دیسمنوره و در راستای تایید پژوهش حاضر است. این یافته­ها به این صورت تبیین می­شوند که تصویر بدن به عنوان یک سازه­ی بنیادین شخصیت در تشکیل هویت فردی و اجتماعی، سازنده­ی شیوه­های مواجهه با مسایل روزمره است. به نظر می­رسد دیسمنوره­ی اولیه با رضایت از خویشتن، رضایت از تن و ظاهر جسمانی و رضایت از جذابیت جسمانی ارتباط تنگاتنگی دارد. هم­چنین، ارتباط قابل توجه بین این متغیرها حاکی از آن است که دیسمنوره­ی اولیه از عوامل روان­شناختی تاثیر زیادی می پذیرد.

بررسی حاضر مشخص می­نماید که بین شدت دیسمنوره­ی اولیه و سبک مسئله­محوری و بین شدت دیسمنوره­ی اولیه و سبک هیجان­محوری، رابطه­ی معنی­داری وجود دارد.

استیلت­جنس[14] و همکاران نشان داده­اند که در بیماران مبتلا به استئوآرتریت مفصل ران، بین سبک­های مقابله­ای با درد ناشی از بیماری استئوآرتریت مفصل ران ارتباط وجود دارد (42). اسکون[15] و همکاران نیز در تحقیقی با هدف تعیین اثر سبک مقابله­ای منفی بر روی درد بعد از عمل و رفتارهای مرتبط با درد به این نتیجه رسیدند که بیماران برخوردار از سبک
مقابله­ای منفی، از درد برداشت بیشتر از حد معمول، داشته­اند و سبک مقابله­ای منفی بالا موجب اختلاف بین گزارش درد و رفتارهای مرتبط با درد می­شود (43). به عبارتی نوع سبک­های مقابله­ای بر روی درد بعد از عمل تاثیر داشته است. هم­چنین در بررسی اصغری مقدم و همکاران که بر روی تجربه­ی درد ماموگرافی زنان و سبک­های مقابله­ای انجام شد، نتایج نشان می­دهد که درحالی­که به­کارگیری دو سبک مقابله­ای تغییر تمرکز توجه و نادیده انگاشتن درد با درد خفیف­تری به هنگام ماموگرافی همراه است، زنانی که به هنگام ماموگرافی از دو سبک مقابله­ای گفتگو با خود و فاجعه­آفرینی بیشتر استفاده کرده­اند، درد شدیدتری را تجربه کرده­اند (44).

هرچند که در خصوص ارتباط بین درد قاعدگی و سبک­های مقابله، پژوهش دیگری به دست نیامده است اما تحقیقات بیان شده همه به نوعی در راستای ارتباط سبک­های مقابله و انواع درد بوده و تاییدکننده­ی پژوهش حاضر می­باشند. در تبیین این یافته­ها می­توان چنین ابراز نمود که افراد دارای سبک مقابله­ی مسئله محوری با توجه به مواجهه­ی مستقیم با موقعیت مسئله­ای و اجتناب از روش­های فرافکنانه بیشتر به انتخاب راه­های منطقی برای مواجهه با دیسمنوره­ی اولیه می­پردازند. در حالی که افراد دارای سبک هیجان­محور به جای مواجهه­ی مستقیم با مسئله و کنار آمدن با تبعات آن به انکار یا استتار یا سانسور خود، از تبعات منطقی مسئله فرار می کنند. بنابراین، ارتباط بیشتر دیسمنوره­ی اولیه با سبک مقابله­ی مسئله­محور نشانگر آن است که دیسمنوره­ی اولیه نیز هم­چون سایر مسایل در افراد دارای سبک مقابله­ی مسئله­محور، بیشتر از افراد دارای سبک
هیجان­محور مورد توجه قرار می­گیرد.

نتایج پژوهش نشان می­دهد بین شدت دیسمنوره­ی اولیه و تمامی مولفه­های تصویر بدن (سر و صورت، اندام­های فوقانی، اندام­های تحتانی و ویژگی­های کلی) رابطه وجود دارد و بیشترین ضریب همبستگی مربوط به ویژگی­های کلی و کمترین آن مربوط به اندام­های تحتانی است. این یافته گویای آن است که افرادی که تصویر بدنی مطلوبی داشته­اند، دچار دیسمنوره­ی اولیه­ی کمتری بوده­اند و این مسئله به خصوص در زمینه­ی استنباط فرد از ویژگی­های کلی تصویر بدن چشمگیرتر بوده است و بعد از آن به ترتیب تصور فرد از اندام­های فوقانی، سر و صورت و اندام­های تحتانی اهمیت داشته­اند. دارا بودن تصویر بدنی مطلوب در دختران در شکل­گیری هویت شخصی و تشکیل اعتماد به نفس آنان از اهمیت بسیاری برخوردار است. با توجه به این که ویژگی­های کلی به خصوص وزن، قد و حجم بدن در زندگی جوانان امروز در مرکز تمرکز تصویر بدنی قرار دارد، منطقی می­نماید که از سایر مولفه­های تصویر بدن، اهمیت بیشتری داشته باشد. با توجه به سنینی که دانشجویان به سر می­برند، متمرکز بودن بر تصویر کلی و قرار داشتن آن در مرکز توجه دختران سنین 18 تا 23 سال، تعجب برانگیز نخواهد بود که بین این مولفه­ها و شدت دیسمنوره­ی اولیه ارتباط بیشتری وجود داشته باشد. پس از تصویر کلی، اندام های فوقانی به خصوص سر و صورت از اهمیت قابل توجهی در جاذبه­های جنسی دختران جوان برخوردار هستنند. نقش جذابیت­های مربوط به سر و صورت از آن جهت غیر قابل اغماض است که امروزه بیشترین اعمال زیبایی در خصوص این اندام­ها صورت می­گیرد و اعمال جراحی پیرامون اندام­های مربوط به سر و صورت به طور روزافزونی در حال افزایش است.

بررسی مشخص می­کند که تمام مولفه­های تصویر بدن از توانایی پیش­بینی شدت دیسمنوره­ی اولیه در دانشجویان برخوردارند. نتایج حاصل تایید­کننده­ی همبستگی تمام
مولفه­های تصویر بدن و میزان تاثیر آن­ها بر شدت دیسمنوره­ی اولیه است. هم­چنان که ویژگی­های کلی بدنی، آشکارترین نمود بدن در تنظیم خودسنجی و برقراری ارتباط شخصیت با جهان خارج تلقی می­شود به همین علت در واریانس دیسمنوره­ی اولیه هم بیشترین سهم را بر عهده دارد و پس از آن تصویر سر و صورت و اندام های فوقانی هر کدام سهمی کمتر از آن بر عهده دارند. نکته­ی جالب توجه این است که این مولفه­ها تمامی واریانس دیسمنوره­ی اولیه را تبیین می­کنند. این می­تواند به این معنا تفسیر شود که دیسمنوره­ی اولیه با توجه به ارتباط بسیار زیاد با تصویر بدنی به خصوص تصویر کلی و سر و صورت و اندام­های فوقانی، می­تواند با اتخاذ تدابیر بهداشت روانی و دادن بازخورد مناسب از این مولفه­ها به دختران جوان، مورد کنترل قرار گیرد.

نتایج پژوهش حاضر نشان می­دهد که بین شدت دیسمنوره­ی اولیه با مشکل­گشایی برنامه­ریزی شده، جستجوی حمایت اجتماعی، خویشتن­داری، ارزیابی مجدد مسئله و
مسئولیت­پذیری، رابطه­ی معنی­دار آماری وجود دارد اما بین مولفه­های رویارویی، دوری­گزینی و فرار و اجتناب با شدت دیسمنوره­ی اولیه ارتباط معنی­دار آماری به دست نیامد. بنابراین بین دیسمنوره­ی اولیه با تعدادی از مولفه­های سبک­های مقابله­ای رابطه وجود دارد و این همبستگی در خصوص ارتباط بین دیسمنوره­ی اولیه و مولفه­ی مشکل­گشایی برنامه­ریزی شده، قوی­تر از بقیه مولفه­ها می­باشد. این در حالی است که بین شدت دیسمنوره­ی اولیه با مولفه­های مربوط به سبک
هیجان­محوری چنین رابطه­هایی مشاهده نشده است. با نگاهی اجمالی به مولفه­های سبک مسئله­محوری می­توان به ماهیت این مولفه­ها در قیاس با مولفه­های سبک هیجان­محوری پی برد. هر یک از مولفه­های سبک هیجان­محوری به نوعی در صدد فرار از رویارویی و مواجهه­ی مستقیم با مسئله هستند و تا حد امکان با نادیده­انگاری صورت مسئله در پی آن هستند تا عواطف ناشی از رویارویی با مسئله را کم کرده و جنبه­های تبلور موقعیت مسئله­ای را در چهارچوب نادیده گرفته و احساسات منتج از آن را به کمترین حد ممکن برسانند. بنابراین، مولفه­های سبک هیجان­محور به جای نشان دادن رویکرد حل مسئله در پی نفی مسئله و درغلتیدن در هیجانات ناشی از مسئله هستند.

بالاخره یافته­های این مطالعه در خصوص ارتباط چندگانه بین مولفه­های سبک­های مقابله با مولفه­های تصویر بدن حاکی از آن است که بین مشکل­گشایی برنامه­ریزی­شده به ترتیب با ویژگی­های کلی، اندام­های فوقانی، سر و صورت و اندام­های تحتانی و بین مسئولیت­پذیری با اندام­های فوقانی و بین جستجوی حمایت اجتماعی با ویژگی­های کلی و بین رویارویی با ویژگی­های کلی، رابطه­ی معنی­دار آماری وجود دارد. هم­چنین بین خویشتن­داری با ویژگی­های کلی و بین ارزیابی مجدد مسئله با ویژگی­های کلی و اندام­های فوقانی و نیز بین جستجوی حمایت اجتماعی با سر و صورت، رابطه­ی معنی­دار آماری وجود دارد.

لذا می­توان چنین نتیجه­گیری نمود که بین مولفه­های
سبک­های مقابله با مولفه­های تصویر بدن، رابطه وجود دارد. این رابطه­های چندگانه باز هم به نفع مشکل­گشایی برنامه­ریزی شده و تصویر کلی بدن و سر و صورت و اندام های فوقانی رقم خورده است. از محدودیت­های این مطالعه می­توان به عدم تشخیص و افتراق دیسمنوره­ی اولیه از ثانویه، عدم پاسخ­گویی صحیح و دقیق تعدادی از نمونه­ها به سئوالات پرسش­نامه، عدم اطلاع و آگاهی نمونه­ها از بیماری­های زمینه­ای به خصوص بیماری­های لگنی و عدم توانایی ارزیابی تمام عوامل موثر بر دیسمنوره­ی اولیه اشاره نمود.  باید متذکر شد که نتیجه­ی حاصل از تعیین شدت دیسمنوره بر اساس پرسش­نامه به کار برده شده به منزله­ی تشخیص قطعی دیسمنوره­ی اولیه نبوده و تشخیص قطعی با انجام اقدامات فرابالینی و آزمایشگاهی مقدور می­باشد اما فرم مصاحبه­ی مقدماتی تا حدود زیادی در تعیین دیسمنوره­ی اولیه، کمک­کننده بوده است.

 

 

 

نتیجه­گیری

به طور کلی نتایج پژوهش حاضر حاکی از این می­باشد که دو عامل تصویر بدن و سبک­های مقابله­ای به عنوان دو عامل روان­شناختی با شدت دیسمنوره­ی اولیه (به عنوان یک مسئله­ی فیزیولوژیک) ارتباط دارند. لذا به نظر می­رسد به منظور اداره و کنترل شدت دیسمنوره­ی اولیه می­توان بر مسایل روان­شناختی نظیر تصویر بدن و سبک­های مقابله­ای توجه خاصی نمود. از طرفی اداره و کنترل مناسب درد ناشی از دیسمنوره توسط روش­های مختلف درمانی می­تواند بر تصویر بدن و سبک­های مقابله­ای تاثیر بگذارد.



[1]Oral Contraceptive Pill

[2]Verbal Multidimensional Scoring System

[3]Andersh and Milsom

[4]Fisher Body Image Scale

[5]Lazarus and Folkman

[6]Speroff

[7]Banikarim

[8]Rapkin

[9]Calis

[10]Burnett

[11]Klein and Litt

[12]Moseley

[13]Holmlund

[14]Stealtjens

[15]Schon

 

 
1. Ryan KJ, Berkowitz RL, Barbieri RL, Donaif A. [Kistner' gynecology and women' health]. 7th ed. Ghazijahani B, Ghotbi R. (translators). Tehran: Golban; 2005: 62-5. (Persian)
2. Sadatian SA. Fundamental affectations of gynecology. 3rd ed. Tehran: Noordanesh; 2005: 72-4. (Persian)
3. Ogilvie AR. Dysmenorrhes. [cited 2012]. Available from: URL; http://trove.nla.gov.au/result?q=dysmenorrhoea
4. Rapkin AJ, Gambone JC. Dysmenorrhea and chronic pelvic pain. In: Heker NF, Moore JJ. (editors). [Essential of obstetrics and gynecology]. 4th ed. Arian Mehr S, Mohamadi M. (translators). Tehran: Teymorzade-Tabib; 2005: 290-1. (Persian)
5. Dysmenorrhea. Available from: URL; http:/www.clinicalconnection.com/clinicaltrials/condition/ dysmenorrheal.aspx.
6. Calis KA. Dysmenorrhea. [cited 2009 Jan]. Available from: URL; http://emedicine.medscape.com/article/253812-overview
7. Ohde S, Tokuda Y, Takahashi O, Yanai H, Hinohara S, Fukui T. Dysmenorrhea among Japanese women. Int J Gynaecol Obstet 2008; 100(1): 13-7.
8. Sharma P, Malhotra C, Taneja DK, Saha R. Problems related to menstruation amongst adolescent girls. Indian J Pediatr 2008; 75(2): 125-9.
9. Lee LK, Chen PC, Lee KK, Kaur J. Menstruation among adolescent girls in Malaysia: A cross-sectional school survey. Singapore Med J 2006; 47(10): 869-74.
10. El-Gilany AH, Badawi K, El-Fedawy S. Epidemiology of dysmenorrhoea among adolescent students in Mansoura, Egypt. East Mediterr Health J 2005; 11(1-2): 155-63.
11. Cakir M, Mungan I, Karakas T, Girisken I, Okten A. Menstrual pattern and common menstrual disorders among university students in Turkey. Pediatr Int 2007; 49(6): 938-42.
12. Burnett MA, Antao V, Black A, Feldman K, Grenville A, Lea R, et al. Prevalence of primary dysmenorrhea in Canada. J Obstet Gynaecol Can 2005; 27(8): 765-70.
13. Banikarim Ch. [cited 2007]. Available from: URL; http://www.microsoft.com/isapi/redir.d//,prd=ie&pever=6&ar=msnhome
14. Akbarzade Pasha AA. [Order of obstetrics and Gynecology]. 11th ed. Tehran: Pasha-Golban; 2003: 466-8. (Persian)
15. Berek JS. Berek and Novaks gynocology. 4th ed. Philadelphia: Lippincott Williams and Wilkins; 2007: 516-19.
16. Dawood  MY. Dysmenorrhea. Clin Obstet Gynecol 1999; 33(1): 163-7.
17. Teperi J, Rimpela M. Menstrual pain, health and behaviour in girls. Soc Sci Med 1989; 29(2): 163-9.
18. Dawood MY. Primary dysmenorrhea. Obstet Gynecol 2006; 108: 428-41.
19. French L. Dysmenorrhea. Am Fam Physician 2005; 71(2): 285-91.
20. Lentz GM. Primary and secondary dysmenorrhea, premenstrual syndrome, and premenstrual dysphoric disorder: Etiology, diagnosis, management. In: Katz VL, Lentz GM, Lobo RA, Gershenson DM. (editors). Comprehensive gynecology. 5th ed. Philadelphia: Mosby Elsevier; 2007: 76.
21. Frederickson HL. Obstetrics/gynecology secrects. 2nd ed. Philadelphia: Hanleg and Belfus; 1997: 11-17.
22. Havens C, Sulliva N, Tiltion D. Manual of out patient gynecology. 2nd ed. USA: Carol; 1991: 113-29.
23. Zakeri Hamidi M, Ziai S, Kazemnezhad A. [Therapeutic effects of vitamin E in the gastrointestinal symptoms associated with primary dysmenorrheal]. Journal of Ardabil University of Medical Sciences 2006; 6(4): 374-8. (Persian)
24. Primary dysmenorrhea basics for women. [cited 2010]. Available from: URL; http://www.menstruation-info-with-doc.com/primary-dysmenorrhea.html
25. Nazarpour S. [Textbook of gynecology and infertility]. 1st ed. Tehran: Boshra; 2007: 242. (Persian)
26. Schroeder B, Sanfilippo JS. Dysmenorrhea and pain in adolescents. Pediatr Clin North Am 1999; 46(3): 555-71.
27. Hormonal imbalance general illness information. Available from: URL; http://www.rxmde.com/b.main/b1.illness/b1.1.illnesses/dysmenorrhea.htm
28. Willson JR, Carrington ER. Obstetrics and gynecolog. 12th ed. St. Louise: Mosby; 2003: 257-60.
29. Decherney AH, Nathan L. Current obstetric and gynecology and treatment. 9th ed. New Jersey: Appleton and Lange; 2003: 625-7.
30. Rara. Primary dysmenorrhea. [cited 2011 Feb]. Available from: URL; http://www.bukisa.com/articles/449490 primary-dysmenorrhea.
31. Moseley GL, Parsons TJ, Spence C. Visual distortion of a limb modulates the pain and swelling evoked by movement. Curr Biol 2008; 11: 1188-91.
32. Neurophylosophy. Distorting the body image affects perception of pain. [cited 2008 Nov 26]. Available from: http://scienceblogs.com/neurophilosophy/2008/11/distorting the body image affects perception of pain.php
33. Lotze M, Moseley GL. Role of distorted body image in pain. Curr Rheumatol Rep 2007; 9(6):
488-96.
34. Andersch B, Milsom I. An epidemiologic study of young women with dysmenorrhea. Am J Obstet Gynecol 1982; 144: 655-69.
35. [Fisher body image test]. 1st ed. Tehran: Testing company of Yar Puya; 2010: 1-3. Available from: URL;   http://www.azmonyar.com (Persian)
36. Asgari P, Pasha Gh, Aminian M. [The relationship of emotional, psychological stressors of life and body image in women with eating disorders]. Journal of psychiatry and clinical psychology 2009; 4(13): 65-78.  (Persian)
37. Lazarus RS, Folkman S. Stress, appraisal and coping. New York: Springer; 1984: 45-6.
38. Abolghasemi A, Narimani M. [Psychological tests]. Ardabil: Bagh-e Resvan; 2004: 155-89. (Persian)
39. Speroff L, Fritz MA. Clinical gynecology, endocrinology and infertility. 7th ed. USA: McGrow Hill; 2005: 539-40.
40. Klein JR, Litt IF. Epidemiology of adolescent dysmenorrhea. Pediatrics 1981; 68(5): 661-4.
41. Holmlund U. The experience of dysmenorrheal and its relationship to personalit, variables. Acta Psychiatr Scand 2007; 82(2): 182-7.
42. Steultjens MP, Dekker J, Bijlsma JW. Coping pain, and disability in osteoarthritis: A longitudinal study. J Rheumatol 2001; 28(5): 1068-72.
43. Schon J, Geriach K, Happe M. Influence of negative coping style on post-operative pain reporting and pain related. Behaviour 2007; 21(2): 146-53.
44. Asghari Moghadam MA, Bisadi Z, Partovi Sh, Heydari Sh, Rezai M, Zekri M, et al. [The role and effectiveness of coping strategies in pain experience of mammography]. Journal of pscycology 2005; 9(4): 366. (Persian)