Document Type : Research Paper
Author
Abstract
Keywords
هوش هیجانی[1] یک سازهی چند بعدی است و در برگیرندهی تعامل بین هیجان و شناخت است که منجر به کارکردی سازشی میشود (1). مایر، سالوی و کارسو[2] هوش هیجانی را در برگیرندهی چهار توانایی به هم پیوسته میدانند که شامل ادراک هیجان در خود و دیگران، استفاده از هیجانها برای تسهیل تصمیمگیری، درک هیجان و مدیریت هیجان میباشد (2). از سوی دیگر بار-ان[3] هوش هیجانی را مجموعهی مرکبی از خودآگاهی هیجانی و مهارتها و ویژگیهای دیگر میداند که بر موفقیت فرد در مقابله با فشارها و خواستههای محیط تاثیر میگذارند (3). پژوهشهای انجام شده در مورد هوش هیجانی نشان دادهاند که هوش هیجانی عامل موثر و تعیینکنندهای در برآیندهای زندگی واقعی مانند موفقیت در مدرسه و تحصیل، موفقیت در شغل و روابط بینفردی و به طور کلی در کارکرد سلامت میباشد (4). هوش هیجانی با سلامت روانی همبستگی مثبت و با اختلالات روانی همبستگی منفی دارد. شوت، مالوف، تورتینسون، هولار و روک[4] در یک فراتحلیل که 44 پژوهش را مورد بررسی قرار داده بودند به این نتیجه رسیدند که هوش هیجانی با سلامت روانی رابطه دارد (5). هوش هیجانی با رضایت از زندگی و کیفیت زندگی و تعاملات اجتماعی رابطهی مثبت و با احساس تنهایی و افسردگی رابطهی منفی دارد (8-6). بار-ان گزارش کرد که هوش هیجانی با روانآزردگی و افسردگی رابطهی منفی و با برونگرایی، گشودگی نسبت به تجارب جدید، قابل پذیرش بودن، رضایتمندی از زندگی و توانایی شناختی رابطهی مثبت دارد (3). به علاوه پژوهشهای مختلف نقص در تنظیم هیجانات و هوش هیجانی را در برخی اختلالات از جمله اختلال شخصیت مرزی[5] (11-9)، اختلال شخصیت اسکیزوتایپیال (12) اسکیزوفرنی (13)، افسردگی (2،18-14) و اختلالات اضطرابی (23-18) نشان دادهاند. در واقع، ارتباط بین هوش هیجانی که با مقیاس رگههای فراخلقی اندازهگیری میشود و متغیرهایی مانند افسردگی، اضطراب و سلامت روانی و جسمانی کلی در بزرگسالان مورد بررسی قرار گرفته است. افرادی که توجه بیشتری به هیجانات خود دارند و افرادی که در وضوح هیجانی نمرات پایینتری میگیرند و افرادی که عنوان میکنند که نمیتوانند حالات هیجانی خود را تنظیم کنند، در بسیاری از مقیاسهای مرتبط با هوش هیجانی، سازگاری هیجانی ضعیفی را نشان میدهند (17،18). برعکس، افرادی که وضوح هیجانی بیشتری را گزارش میکنند و توانایی بیشتری برای تنظیم هیجانهای خود دارند، سطوح بالاتری از عزت نفس را که شاخص مهمی از سلامت روانی است، نشان می دهند (18،24).
در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی، اختلال اضطراب فراگیر یکی از اختلالهای اضطرابی است. ویژگی اصلی اختلال اضطراب فراگیر، اضطراب و نگرانی مداوم دربارهی تعدادی از رویدادها یا فعالیتها است که بیشتر روزها برای مدت حداقل شش ماه روی میدهد (ملاک الف) و فرد، کنترل نگرانی را دشوار مییابد (ملاک ب). اضطراب و نگرانی همراه با حداقل سه نشانهی اضافی از فهرستی شامل
بیقراری، خستگیپذیری، اشکال در تمرکز، تحریکپذیری، تنش عضلانی و اشکال در خواب است (ملاک ج). این اضطراب قابل توجیه با یک اختلال دیگر در محور یک نیست (ملاک د) و باعث میشود کارکردهای اجتماعی، شغلی و یا سایر زمینههای مهم کارکرد فرد دچار مشکل شود (ملاک 5). به علاوه این اختلال ناشی از اثرات فیزیولوژیکی مستقیم مواد یا یک بیماری جسمی نیست و فقط در جریان یک اختلال خلقی، یک اختلال روانپریشی و یا یک اختلال فراگیر رشد ظاهر نمیشود (ملاک و). میزان شیوع یک سالهی این اختلال در یک نمونهی اجتماعی، تقریبا 3 درصد و شیوع مادامالعمر آن 5 درصد بود (25). امروزه مدلهای مختلفی برای اضطراب تعمیمیافته وجود دارد که از جملهی این مدلها میتوان از مدل اجتنابی نگرانی[6] (26،27)، مدل عدم تحمل-بلاتکلیفی[7] (28،29)، مدل فراشناخت[8] (30)، مدل مبتنی بر پذیرش[9] (31،32) و مدل بدتنظیمی هیجانی[10] (23-21) نام برد. مروری بر ویراست چهار راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی نشان میدهد که بیش از 50 درصد بیماران محور یک و صد درصد بیماران محوردو در تنظیم هیجانهای خود نقصهایی را تجربه میکنند (33). مدل بدتنظیمی هیجانی را منین[11] و همکاران برای افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر ارایه کردهاند که بر اساس آن افراد دارای این اختلال، نقص در مهارتهای هیجانی و بدتنظیمی در هیجان را تجربه میکنند. این افراد در درک هیجانهای خود مشکل دارند و به واکنشهای هیجانی واکنش منفی نشان میدهند، در مدیریت و کنترل هیجانهای خود مشکل دارند و هیجانهای شدیدی را تجربه میکنند (21،23). افرادی که اختلال اضطراب فراگیر دارند در مقایسه با افراد گروه شاهد هیجانهای شدیدی را تجربه
میکنند و در شناسایی، توصیف و یا تنظیم کردن واکنشهای هیجانی منفی مهارتهای کمی دارند. این افراد مشکلات بیشتری در پذیرش خلق منفی دارند و ممکن است در مقایسه با افراد بدون این اختلال هیجانهای منفی بیشتری نشان دهند (21-23،34). این الگو با الگوی پیشنهاد شدهی لینهان[12] برای اختلال شخصیت مرزی که عنوان میکند افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی در تنظیم هیجانهای خود نارسایی دارند، مشابه میباشد. از جمله شواهد مربوط به وجود اختلال در تنظیم هیجانها در این افراد میتوان به استفاده از راهبردهای نظمدهندهی هیجانمدار خاص مانند منع و ارزیابی مجدد، وجود سوگیری توجه و شواهد عصبروانشناختی مانند این مسئله که بیماران مبتلا به اختلال اضطرابی، تون واگ پایینتری دارند اشاره کرد (35،36). پژوهشهای اندکی پیرامون هوش هیجانی و بدتنظیمی هیجانی در افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی وجود دارد. آماستاتر[13] در پژوهشی مروری به طور کلی به این نتیجه رسید که احتمال این که نارسایی در تنظیم هیجان نقشی کلیدی در سببشناسی و ماندگاری این اختلال داشته باشد، زیاد است؛ اگرچه پژوهشهای بیشتری برای مشخص کردن این مسئله نیاز است (36). سونل و روپرا[14] در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که ارتباط معنیداری بین هوش هیجانی و تنش و اضطراب وجود دارد (37). سوای[15] در پژوهشی ارتباط منفی بین صفات هوش هیجانی و اختلالات رفتاری از جمله پرخاشگری، اضطراب و افسردگی را در دانشآموزان هنگ کنگی نشان داد (38). فرناندز- بروکل[16] و همکاران نیز در پژوهشی که بر روی نوجوانان دبیرستانی اسپانیایی انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که نوجوانانی که در مقیاس رگههای فراخلقی، وضوح هیجان و نظمدهی هیجان بالاتری گزارش میکردند، افسردگی و اضطراب پایینتری را نشان میدهند. افزون بر آن، توانایی وضوح هیجان و نظمدهی به هیجان با سازگاریهای روانشناختی بالاتر ارتباط داشت (18). سامرفیلت[17] و همکاران نیز نقص در هوش هیجانی را در افرادی که اختلال اضطراب اجتماعی و اختلالات اضطرابی دیگر دارند، نشان دادند (19،20). همچنین جیکوب[18] و همکاران نیز ارتباط بین شدت اضطراب اجتماعی تعمیم یافته[19] و هوش هیجانی را نشان دادند (39). مکلاقلین[20] و همکارانش در پژوهشی دیگر به این نتیجه رسیدند که بیماران مبتلا به اختلال اضطرابی در پاسخ به رویدادهای منفی در دورههای نگرانیشان هیجانات شدیدتری را تجربه میکنند. به علاوه، این افراد صرف نظر از سطوح نشانگان افسردگی، از هیجانات خود درک ضعیفتری دارند و مشکلات بیشتری در مدیریت و کنترل هیجانات خود در مقایسه با گروه شاهد تجربه میکنند (40). رومر[21] و همکاران نیز بدتنظیمی هیجان را در افراد مبتلا به اضطراب تعمیم یافته در مقایسه با افراد غیر مضطرب نشان دادند (41) اما در پژوهشی که توسط نوویککلین[22] و همکارانش بر روی بیماران مبتلا به اضطراب تعمیم یافته انجام شد، این بیماران در مقایسه با گروه شاهد از آگاهی هیجانی بالاتری برخوردار بودند و در مقیاس سطوح آگاهی هیجانی نمرهی بالایی کسب کردند (42). مطالعات اندکی پیرامون هوش هیجانی و نشانههای اضطراب در نمونههای غیر بالینی وجود دارد. هدف از پژوهش حاضر ارتباط بین هوش هیجانی و مولفههای آن با نشانههای اضطرابی دانشجویان بود.روشکار
پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعهی آماری پژوهش عبارت بودند از 2921 دانشجوی دختر و پسر دورهی کارشناسی ارشد دانشگاه شیراز که در سال تحصیلی 89-1388 مشغول به تحصیل بودند. نمونهای به حجم 184 نفر (97 پسر و 87 دختر) از رشتههای علوم انسانی (84 نفر)، فنی مهندسی (57 نفر) و علوم پایه (43 نفر) به شیوهی نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شدند. به منظور رعایت اخلاق پژوهش از حضور داوطلبانهی آزمودنیها اطمینان حاصل شد و
همچنین پس از ارایهی توضیحات لازم دربارهی هدف پژوهش پرسشنامهها در اختیار آزمودنیها قرار گرفت و از آنها خواسته شد تا به دقت به تمامی سئوالات پاسخ دهند. پس از جمعآوری تمام پرسشنامهها، برخی از آنها که به صورت ناقص تشکیل شده بودند کنار گذاشته شد و در کل پرسش نامههای 184 نفر وارد تحلیل شد. تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخهی 17 و با استفاده از روشهای همبستگی و رگرسیون چندگانه انجام شد.
ابزار پژوهش
مقیاس رگههای فراخلقی[23] (TMMS): این مقیاس یک ابزار خودگزارشی عینی بر مبنای الگوی رگهی هوش هیجانی است که توسط سالووی[24] و همکاران برای سنجش سه مولفهی هوش هیجانی ساخته شد (43). این سه مولفه عبارتند از: توجه به احساسات (توجه)[25]، میزان آگاهی از خلق خویش، وضوح احساسات (وضوح)[26]، توانایی برای تمیز احساسات و اصلاح خلق (اصلاح)[27]، توانایی اصلاح خلقهای ناخوشایند و نگهداشت خلقهای خوشایند. این آزمون 48 مادهای دربرگیرندهی 21 ماده (عامل توجه)، 15 ماده (عامل وضوح) و 12 ماده (عامل اصلاح) میباشد و آزمودنیها میبایست در یک طیف لیکرت از بسیار موافقم تا بسیار مخالفم به مواد این آزمون پاسخ دهند. ضرایب آلفا برای این آزمون برای هر یک از مولفههای توجه، وضوح و اصلاح در مطالعهی سالووی و همکاران به ترتیب 86/0، 88/0 و 82/0 (44) و در مطالعهی فیتنس و کورتیز[28] به ترتیب 78/0، 85/0 و 78/0 گزارش شده است (44). همچنین سالووی و همکاران روایی همزمان و افتراقی خوبی برای این ابزار گزارش نمودهاند (1). این آزمون یک آزمون مناسب برای ارزیابی هوش هیجانی ادراک شده میباشد (45). در ایران نیز قربانی، ضرایب آلفا را برای هر یک از مولفههای توجه، وضوح احساسات و اصلاح خلق به ترتیب 62/0، 72/0 و 65/0 به دست آورده است (46). در پژوهش حاضر نیز ضریب هر یک از مولفههای هوش هیجانی با نمرهی کل هوش هیجانی به ترتیب برای توجه به احساسات، اصلاح خلق و وضوح احساسات برابر 80/0، 72/0 و 63/0 بوده است. پرسشنامهی اضطراب بک[29] (BAI): این پرسشنامه یک ابزار خودگزارشدهی است که دارای 21 سئوال میباشد و توسط بک، اپستین، براون و استیر[30] در سال 1988 طراحی شده است. این ابزار شدت کلی اضطراب را مورد سنجش قرار
میدهد. آزمودنیها میبایست بر اساس یک طیف لیکرت اصلا، خفیف، متوسط و شدید به سئوالات پاسخ دهند. نمرات بالاتر نشاندهندهی اضطراب شدیدتر میباشند. این پرسشنامه دارای ثبات درونی (92/0) و اعتبار بازآزمایی بالا (75/0) و
همچنین روایی همزمان و افتراقی خوبی میباشد (47). کاویانی و موسوی در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که نسخهی فارسی این ابزار، مناسب ارزیابیهای بالینی و پژوهشی در جمعیت ایرانی است. اعتبار بازآزمایی، ثبات درونی و روایی این آزمون در جامعهی ایرانی به ترتیب 83/0، 92/0 و 72/0گزارش شده است (48). از روشهای همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوهی همزمان برای بررسی ارتباط و پیشبینی هوش هیجانی و مولفههای آن با نشانههای اضطراب دانشجویان استفاده شد.
نتایج
در این مطالعه 184 دانشجوی دورهی کارشناسی ارشد دانشگاه شیراز مورد مطالعه قرارگرفتند. 84 نفر از آزمودنیها از
رشتههای علوم انسانی (9/45%)، 57 نفر از رشتههای فنی مهندسی (4/31%) و 43 نفر (7/22%) از رشتههای علوم پایه بودند. از لحاظ جنسیت، 97 نفر از آزمودنیها (53%) مرد و 87 نفر زن (47%) بودند. همان طور که در جدول شمارهی 1 مشاهده میشود میانگین و انحراف استاندارد هوش هیجانی کلی (13=SD، 4/162=M)، مولفهی توجه به احساسات (09/7 =SD، 5/71=M)، مولفهی وضوح احساسات (1/6=SD، 4/51=M)، مولفهی اصلاح خلق (4/4=SD، 18/39=M) و نشانههای اضطراب (4/8=SD، 2/10=M) ذکر شده است. همچنین همان طور که ملاحظه میگردد رابطهی هوش هیجانی کلی با اضطراب و مولفههای وضوح احساسات و اصلاح خلق، منفی و معنیدار است. رابطهی هوش هیجانی کلی با اضطراب (001/0>P، 24/0- =r) و وضوح احساسات با اضطراب (001/0>P،20/0- =r) و با مولفهی اصلاح خلق (001/0>P، 34/0- =r) منفی و معنیدار میباشد.
این امر به این معنی است که با افزایش هوش هیجانی کلی و مولفههای وضوح احساسات و اصلاح خلق، نشانههای اضطراب دانشجویان کاهش مییابد. ارتباط معنیداری بین مولفهی توجه به احساسات با اضطراب یافت نشد (001/0<P،03/0=r).
همچنین همبستگی مثبت مولفههای هوش هیجانی با نمرهی کلی هوش هیجانی (80/0، 73/0، 63/0) و همبستگی مثبت مولفهها (31/0، 33/0، 25/0) بیانگر ارتباط مثبت مولفهها با یکدیگر و با نمرهی کل هوش هیجانی و در نتیجه همبسته بودن آنها است. هدف دیگر پژوهش این بود که مشخص سازد آیا مولفههای هوش هیجانی قادر به پیشبینی اضطراب میباشد.
از این رو به منظور پاسخگویی به این سئوال از آزمون رگرسیون چندگانه به شیوهی همزمان استفاده شد.
نتایج حاصل از رگرسیون چندگانه نشان داد که مولفههای هوش هیجانی 15 درصد از واریانس نمرهی کلی نشانه های اضطراب را پیشبینی نموده است (001/0>P، 38/10=(180،3)F، 15/0=R2)، همچنین بررسی دقیقتر تحلیل رگرسیون با استفاده از آزمون معنیداری ضریب رگرسیون نشان داد که ضریب استاندارد رگرسیون مولفهی اصلاح خلق در پیشبینی نشانههای اضطراب قابل توجه و معنیدار میباشد (001/0>P، 67/4- =t).
همچنین نتایج رگرسیون نشان داد که ضریب استاندارد رگرسیون مولفهی وضوح احساسات نیز قابل توجه و معنیدار میباشد (21/2- =t، 02/0>P). ضریب استاندارد مولفهی توجه به احساسات معنیدار نبود. از این رو توان لازم برای پیشبینی نشانههای اضطراب را نداشت (جدول 2).
جدول1-میانگین، انحراف استاندارد و همبستگی بین هوش هیجانی و مولفههای آن با نشانههای اضطراب دانشجویان
متغیر |
میانگین |
انحراف استاندارد |
1 |
2 |
3 |
4 |
هوش هیجانی کلی |
4/162 |
13 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
توجه به احساسات |
5/71 |
09/7 |
80/0* |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
وضوح احساسات |
4/51 |
1/6 |
63/0* |
32/0* |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
اصلاح خلق |
18/39 |
4/4 |
73/0* |
31/0* |
25/0* |
|
|
|
|
|
|
|
|
نشانههای اضطراب |
2/10 |
4/8 |
24/0-* |
03/0- |
20/0-* |
34/0-* |
1: نمرهی کلی هوش هیجانی، 2: مولفهی توجه به احساسات، 3: مولفهی وضوح احساسات، 4: مولفهی اصلاح خلق، 5: نشانههای اضطراب 001/0>P*
جدول2- ضرایب رگرسیون مولفههای هوش هیجانی در پیشبینی اضطراب
متغیرهای پیش بین |
B |
SE |
β |
t |
R2 |
توجه به احساسات |
16/0 |
09/0 |
13/0 |
75/1 |
15/0 |
وضوح احساسات |
31/0- |
13/0 |
16/0- |
21/2-* |
|
اصلاح خلق |
47/0- |
1/0 |
34/0- |
67/4-** |
ضریب تاثیر متغیرهای پیشبین=B، خطای استاندارد ضریب رگرسیون=SE، ضریب رگرسیون استاندارد متغیرهای پیشبین=β ، ضریب تعیین چند متغیری= R2 001/0>P**،05/0>P*
بحث و نتیجهگیری
به طور کلی قابلیتهای هیجانی در تشخیص پاسخهای هیجانی مناسب، در مواجهه با رویدادهای روزمره، گسترش دامنهی بینش و ایجاد نگرش مثبت دربارهی وقایـع و هیجـانات نقش موثری دارند. در نتیجه، افرادی که توانایی تشخیص، کنترل و استفاده از این قابلیتهای هیجانی را دارند از حمایت اجتماعی، احساس رضایتمندی، سلامت جسمانی و روانی بیشتری برخوردار خواهند شد (5). از آنجا که شناخت فرآیندهای زیربنایی اختلالها میتواند به درک بیشتر و درمان آنها کمک کند از این رو هدف از پژوهش حاضر ارتباط بین هوش هیجانی و مولفههای آن با نشانههای اضطراب دانشجویان بود. نتایج نشان داد که بین هوش هیجانی کلی و مولفههای وضوح احساسات و اصلاح خلق با نشانههای اضطراب رابطهی منفی و معنیداری وجود دارد. به این معنی که دانشجویانی که مشکلات اضطرابی بالاتری گزارش کردند، هوش هیجانی کلی، وضوح هیجانی و اصلاح خلق کمتری داشتند. به علاوه از بین مولفههای هوش هیجانی، مولفههای اصلاح خلق و توجه به احساسات قادر به پیشبینی اضطراب میباشند. این یافته همسو با نظریه و پژوهشهای منین و همکاران (23-21)، سامرفیلت و همکاران (19)، تارک[31] و همکاران (34)،
مکلاقلین و همکاران (40)، سونل و روپرا (37)، سوای (38)، فرناندز-بروکل و همکاران (18)، رومر و همکاران (41)
میباشد که نقص در هوش هیجانی و بدتنظیمی هیجانی را در افراد مبتلا به اختلال اضطرابی نشان دادهاند. فرناندز-بروکل و همکاران در پژوهشی که بر روی نوجوانان انجام دادند به این نتیجه رسیدند که افرادی که در مقیاس رگههای فراخلقی وضوح هیجان و نظمدهی هیجانی بالاتری گزارش میکردند، افسردگی و اضطراب پایینتری را نشان میدهند (18). نتایج پژوهش حاضر همسو با این پژوهش و همچنین همسو با پژوهش جیکوب و همکاران میباشد که ارتباط منفی معنی داری بین شدت اضطراب و هوش هیجانی در افرادی که اختلال اضطراب اجتماعی تعمیم یافته دارند، گزارش کردند (39). اما نتایج این پژوهش با پژوهش نوویککلین و همکاران که آگاهی هیجانی بالاتری را در افراد مبتلا به اختلال اضطرابی گزارش کرده بودند ناهمسو میباشد (42). علت این ناهمسویی میتواند استفاده از ابزار متفاوت و تفاوت آزمودنیها در دو پژوهش باشد، زیرا در این پژوهش از یک نمونهی غیربالینی استفاده شد. از آنجا که نتایج این پژوهش با نظریهی منین و همکاران و اکثر پژوهشهای قبلی همسو میباشد این احتمال را قوت میدهد که سازهی هوش هیجانی و مولفههای آن
میتواند در نشانههای اضطراب دانشجویان نقشی کلیدی داشته باشد (23-21). به طور کلی نتایج این پژوهش نشان داد دانشجویانی که نشانههای اضطراب بیشتری تجربه میکنند درک کمتری از ماهیت هیجانهای خود دارند و از سوی دیگر توان کمتری نیز برای فایق آمدن بر تجارب هیجانی منفی دارند. به عبارت دیگر این افراد در هوش هیجانی و مولفههای آن مشکل دارند. این نتیجه میتواند تبیینکنندهی مشکل این افراد در سازگاری هیجانی باشد که شاخصی از آسیب به سازهی هوش هیجانی برای این افراد است. با توجه به الگوی منین و همکاران (21،23) بهبود در تنظیم هیجانات منجر به بهبود نشانگان اختلال اضطراب تعمیمیافته میشود. پیشنهاد میشود که به این افراد در مورد اهمیت هیجانات در
تصمیمگیری و روابط بینفردی آموزش داده شود. به علاوه روشهای مورد استفاده در این درمان ترکیبی از درمان رفتاریشناختی (مانند تنشزدایی، خودنظارتی) و روشهای مبتنی بر افزایش آگاهی هیجانی و اجتناب هیجانی (مانند رویارویی) را دربرمیگیرد.
با توجه به الگوی منین و همکاران پیشنهاد میشود که با شناسایی دانشجویان دارای نشانههای اضطرابی از طریق مراکز مشاورهی دانشجویی و درمانگاههای روانشناسی بالینی وابسته به گروههای روانشناسی با تشکیل کارگاههای آموزش هوش هیجانی در مورد این افراد اقدام نمایند، زیرا همان طور که منین و همکاران عنوان میکنند آموزش این مولفهها منجر به بهبود مشکلات اضطرابی خواهد شد. همان طور که شوت و همکاران عنوان میکنند افرادی که توانایی تشخیص، کنترل و استفاده از این قابلیتهای هیجانی را دارند از حمایت اجتماعی، احساس رضایتمندی، سلامت جسمانی و روانی بیشتری برخوردار خواهند شد(5). یکی از محدودیتهای پژوهش حاضر استفاده از ابزار خودگزارشدهی برای سنجش اضطراب بود لذا پیشنهاد میشود در پژوهشهای بعدی علاوه بر
پرسشنامه از روش مصاحبهی بالینی نیز جهت تشخیص این اختلال استفاده شود. محدودیت دیگر این پژوهش عدم تعمیم نتایج به جمعیتهای بالینی مبتلا به این اختلال است. از این رو پژوهشهای آتی میتوانند رابطهی هوش هیجانی و مولفههای آن را در گروههای بالینی مبتلا به این اختلال که با توجه به ابزارهای دیگر از جمله مصاحبهی بالینی انتخاب شدهاند، مورد آزمایش قرار دهند
[1]Emotional Intelligence
[2]Mayer, Salovy and Caruso
[3]Bar-ON
[4]Schutte, Malouff, Thorsteinsson, Bhuller and Rooke
[5]Borderline Personality Disorder
6Avoidance Model of Worry
7The Intolerance of Uncertainty Model
8The Metacognitive Model
9Acceptance-Based Model of Generalized Anxiety Disorder
1Emotion Dysregulation Model
[11]Mennin
[12]Linehan
[13]Amstadter
[14]Sunil, Roopri
[15]F Y Sui
[16]Fernandez-Berrocal
[17]Summerfeldt
[18]Jacobs
[19]Generalized Social Phobia
[20]McLaughlin
[21]Roemer
[22]Novick-Kline
[23]Trait Meta Mood Scale
[24]Salovey
[25]Attention to Feelings (Attention)
[26]Clarity of Feelings (Clarity)
[27]Mood Repair (Repair)
[28]Fitness and Curtis
[30]Beck, Epstein, Brown and Sreer
[31]Turk
1. Salovey P, Grewal D. The science of emotional intelligence. Curr Dir Psychol Sci 2005; 14: 281-5.
2. Mayer JD, Salovey P, Caruso D. Emotional intelligence: Theory, findings, and implications. Psychol Inq 2004; 15: 197-215.
3. Bar-On R. Emotional and social intelligence: Insights from the emotional quotient inventory. In: Bar-On R, Parker JD. (editors). The handbook of emotional intelligence. San Francisco: Jossey-Bass; 2000: 363-88.
4. Mayer J, Salovey P, Caruso D. Emotional intelligence: New ability of eclectic traits. Am Psychol 2008; 63: 503-17.
5 .Schutte NS, Malouff JM, Thorsteinsson EB, Bhullar N, Rooke SE. A meta-analytic investigation of the relationship between emotional intelligence and health. Pers Individ Dif 2007; 42: 921-33.
6. Schutte NS, Malouff JM, Bobik C, Conston T, Greeson C, Jedlicka C, et al. Emotional intelligence and interpersonal relations. J Soc Psychol 2001; 141: 523-36.
7. Schutte NS, Malouff JM, Simunek M, Hollander S, McKenley J. Characteristic emotional intelligence and emotional well-being. Cognit Emot 2002; 16: 769-86.
8. Trull TJ, Useda JD, Conforti K, Doan B. Borderline personality disorder features in nonclinical young adults: 2. Two-year outcome. J Abnorm Psychol 1997; 106: 307-14.
9. Leible TL, Snell, WE. Borderline personality disorder and multiple aspects of emotional intelligence. Pers Individ Dif 2004; 37: 393-4.
10. Gardner K, Qualter P, Emotional intelligence and Borderline personality disorder. Pers Individ Dif 2009, 47: 94–98.
11. Mashhadi A, Soltani Shurbakhorloo E, Razmjooei R. [On the relationship between emotional intelligence and symptoms of borderline personality disorder]. Journal of fundementals of mental health 2010; 12(1): 390-9. (Persian)
12. Aguirre F, Sergi MJ, Levy CA. Emotional intelligence and social functioning in persons with schizotypy. Schizophr Res 2008; 104: 255-64.
13. Kee KS, Horan WP, Salovey P, Kern RS, Sergi MJ, Fiske AP, et al. Emotional intelligence in schizophrenia. Schizophr Res 2009; 107: 61-8.
14. Hansenne M, Bianchi J. Emotional intelligence and personality in major depression: Trait versus state effects. Psychiatr Res 2009; 166: 63-8.
15. Schmidt JE, Andrykowsky MA. The role of social and dispositional variables associated with emotional intelligence in adjustment to breast cancer: An internet-based study. Health Psychol 2004; 33: 259-66.
16. Downey LA, Johnston PJ, Hansen K, Schembro R, Stough C, Tuckwell V, et al. The relationship between emotional intelligence and depression in a clinical sample. Eur J Psychiatr 2008; 22: 93-8.
17. Fernandez-Berrocal P, Salovey P, Vera A, Extremera N, Ramos N. Cultural influences on the relation between perceived emotional intelligence and depression. Rev Int Psychol Soc 2005; 18: 91-7.
18. Femandez-Berrocal P, Alcaide R, Extremera N, Pizarro D. The role of emotional intelligence in anxiety and depression among adolescents. Pers Individ Dif 2006; 4: 16-7.
19. Summerfeldt LJ, Kloosterman PH, Antony MM , McCabe RE , Parker JD. Emotional intelligence in social phobia and other anxiety disorders. J Psychopathol Behav 2010; 33(1): 69-78.
20. Summerfeldt LJ, Kloosterman PH, Antony MM, Parker JD. Social anxiety, emotional intelligence, and interpersonal adjustment. J Psychopathol Behav 2006; 28: 57-8.
21. Mennin DS, Heimberg R, Turk CL, Fresco DM. Applying an emotion regulation framework to integrative approaches to generalized anxiety disorder. Clin Psychol 2002; 9: 85-90.
22. Mennin DS, Heimberg RG, Turk CL, Fresco DM. Preliminary evidence for an emotion dysregulation model of generalized anxiety disorder. Behav Res Ther 2005; 43: 1281-310.
23. Mennin DS, Turk CL, Heimberg RG, Carmin CN. Focusing on the regulation of emotion: A new direction for conceptualizing and treating generalized anxiety disorder. In: Reinecke MA, Clark DA. (editors). Cognitive therapy over the lifespan: Theory, research and practice. New York: Wiley; 2004: 60-89.
24. Salovey P, Woolery A, Stroud L, Epel E. Perceived emotional intelligence, stress reactivity and symptom reports: Furthers explorations using the trait meta-mood scale. Psychol Health 2002; 77:
611-27.
25. American Psychiatric Association. Diagnostic and statistical manual of mental disorders (4th ed. text revision). Washington, DC: American Psychiatric Association; 2000: 429-84.
26. Borkovec TD. The nature, functions, and origins of worry. In: Davey G, Tallis F. (editors). Worrying: Perspectives on theory assessment and treatment. Sussex, England: Wiley; 1994: 5-33.
27. Borkovec TD, Alcaine OM, Behar E. Avoidance theory of worry and generalized anxiety disorder. In: Heimberg R, Turk C, Mennin D. (editors). Generalized anxiety disorder: Advances in research and practice. New York: Guilford; 2004: 77-108.
28. Dugas MJ, Letarte H, Rheaume J, Freeston MH, Ladouceur R. Worry and problem solving: evidence of a specific relationship. Cognit Ther Res 1995; 19: 109-20.
29. Freeston MH, Rheaume J, Letarte H, Dugas MJ, Ladouceur R. Why do people worry? Pers Individ Dif 1994; 17: 791-802.
30. Wells A. Meta-cognition and worry: A cognitive model of generalized anxiety disorder. Behav Cognit Psychother 1995; 23: 301-20.
31. Roemer L, Orsillo SM. Expanding our conceptualization of and treatment for generalized anxiety disorder: Itegrating mindfulness/acceptance-based approaches with existing cognitive behavioral models. Clin Psychol 2002; 9: 54–8.
32. Roemer L, Orsillo SM. An acceptance-based behavior therapy for generalized anxiety disorder. In: Orsillo SM, Roemer L. (editors). Acceptance and mindfulness-based approaches to anxiety: conceptualization and treatment. New York: Springer; 2005: 213-40.
33. Gross JJ, Levenson RW. Hiding feelings: The acute effects of inhibiting negative and positive emotion. Abnorm Psychol 1997; 106: 93-5.
34. Turk CL, Heimberg RG, Mennin DS. Assessment. In: Heimberg RG, Turk CL, Mennin DS. (editors). Generalized anxiety disorder: advances in research and practice. New York: Guilford; 2004: 219-47.
35. Linehan M. Cognitive-behavioral treatment of borderline personality disorder. New York: Guildford;1993: 1-25.
36. Amstadter A. Emotion regulation and anxiety disorders. J Anxiety Disord 2008; 22: 211-21.
37. Sunil K, Rooprai KY. Role of emotional intelligence in managing stress and anxiety at workplace. Proceeding of the ASBBS Annual Conference; 2009, Las Vegas, USA, 2009.
38. F Y Siu A. Trait emotional intelligence and its relationships with problem behavior in Hong Kong adolescents. Pers Individ Dif 2009; 47: 553-7.
39 .Jacobs M, Snow J, Geraci M, Vythilingam M, Blair R. Association between level of emotional intelligence and severity of anxiety in generalized social phobia. J Anxiety Disord 2008; 22: 1487-95.
40. McLaughlin KA, Mennin DS, Farach FJ. The contributory role of worry in emotion generation and dysregulation in generalized anxiety disorder. Behav Res Ther 2007; 45: 1735-52.
41. Roemer L, Lee JK, Salters-Pedneault K, Erisman SM, Orsillo SM. Mindfulness and emotion regulation difficulties in generalized anxiety disorder: Preliminary evidence for independent and overlapping contributions. Behav Ther 2009; 40: 142-54.
42. Novick-Kline P, Turk CL, Mennin DS, Hoyt EA, Gallagher CL. Level of emotional awareness as a differentiating variable between individuals with and without generalized anxiety disorder. J Anxiety Disord 2005; 19: 557-72.
43. Salovey P, Mayer JD, Goldman S, Turvey C, Palfai T. Emotional attention, clarity, and repair: Exploring emotional intelligence using the trait meta-mood scale. In: Pennebaker JV. (editor). Emotion, disclosure, and health. Washington, DC: American Psychological Association; 1995: 125-54.
44. Fitness J, Curtis M. Emotional intelligence and the meta-mood scale: Relationships with empathy, attributional complexity. J Appl Psychol 2005; 1: 50-62.
46. Ghorbani N, Watson M, Davison K, Mack D. Self-reported emotional intelligence: Construct similarity and functional dissimilarity of higher-order processing in Iran and the United States. Int J Psychol 2002; 37: 297-8.
47. Beck AT, Epstein N, Brown G, Sreer RA. An inventory for measuring clinical anxiety: Psychometric properties. J Cons Clin Psychol 1988; 56: 893-7.
48. Kaviani H, Mousavi AS. [Psychometric properties of the Persian version of Beck anxiety inventory (BAI)]. Medical journal of Tehran University of Medical Sciences 2008; 65(2): 136-40. (Persian)