Correlation between fast food consumption and levels of anxiety in students of medical science universities in Tehran

Document Type : Research Paper

Author

Abstract

Diet is one of the important causes that directly or indirectly affect the course of non-infectious diseases. Medical students are more susceptible to be exposed to stressors, feel more anxiety and have bad nutritional habits. The present study was conducted to investigate the relationship between rate of consumption of fast-food cuisine and levels of anxiety among medical students in Tehran in 2010.
 Materials and Methods: In this cross-sectional study, 204 male and 284 female were selected from students of medical sciences universities in Tehran, using stratified random sampling. Dietary assessment was done using 24-hour recall for frequency of fast food consumption in two times with a week interval. Conversion of intake foods into micronutrients was undertaken using the USDA tables. Persian version Spiel-Berger questionnaire, evaluating trait and state anxiety levels was used. A proportional odd’s regression model with adjusting the effect of probable confounder variables was used to assess the effect of consumption of fast-food cuisine on anxiety variables.
 Results: Rate of fast food consumption was twice in male students compared to female students. Chance of feeling either moderate or severe anxiety in those students who frequently consume fast-food cuisine was seven folds higher than those students who rarely use fast food (OR=7.0, 95% CI, 2.35-9.74, P<0.001).
 Conclusion: It was determined that rate of anxiety level might increase by increase in consumption of fast- food cuisine.
 

Keywords


شیوع بیماری‌های غیر واگیر نظیر چاقی، بیماری­های قلبی و عروقی و دیابت نوع 2 در سالیان اخیر به طور محسوسی افزایش یافته است که علت این امر به طور عمده، تغییر در عادات غذایی و هم­چنین سطح فعالیت بدنی افراد جامعه است(1). تاثیر رژیم غذایی بر شرایط روحی و روانی و افسردگی (2)، التهاب (3)، عملکرد مغزی (4،5)، سیستم پاسخ به تنش (6) و هم­چنین فرآیندهای اکسیداتیو (7) از جمله مهم­ترین عللی است که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم بر الگوی بیماری­های غیر واگیر تاثیر گذاشته است. بسیاری از افراد برای غلبه بر مشکلات عاطفی و احساس فشار و اضطراب خود پرخوری می­کنند (8،9). در این میان،‌ دانشجویان به دلیل شرایط خاص، مستعد رویارویی با شرایط تنش­زا،‌ اضطراب و الگوهای بد غذایی (استفاده از غذاهای آماده) هستند که هرکدام از این عوامل ممکن است چه به تنهایی و چه به صورت یک شبکه­ی تداخلی موجب پیدایش شرایط غیر سالم در زندگی آن­ها شود (10).

بیشتر مطالعاتی که تا کنون به رابطه­ی بین غذای مصرفی فرد در ارتباط با شرایط روحی و روانی وی پرداخته­اند اغلب به سمت بررسی افسردگی جهت یافته­اند (11،12). در این بین، در حالی که اضطراب در دانشجویان از مشکلات شایع می­باشد (13)، مطالعاتی که به بررسی رابطه­ی بین غذای مصرفی از حیث وجود و شدت اضطراب پرداخته باشند بسیار اندک هستند. برای مثال، جاکا[1] و همکاران ارتباط بین مصرف منیزیم و میزان اضطراب را مورد بررسی قرار داده و نشان داده‌اند که رابطه­ی معکوسی بین دریافت منیزیم و امتیاز اضطراب وجود دارد. هر چند که بعد از تعدیل برای متغیرهای اقتصادی­اجتماعی و سبک زندگی، این رابطه از نظر آماری معنی‌دار نبود (14). هم­چنین هریک[2] و همکاران سطح افسردگی و اضطراب را در افراد مصرف­کننده­ی گوشت بررسی کرده و نشان دادند که سطح کورتیزول با افزایش مصرف انواع گوشت افزایش می­یابد که این افزایش در دوره­ی بارداری موجب تاثیر بر جنین و تولد جنینی با سطح بالاتر کورتیزول می­شود. بررسی یاد شده عنوان می­نماید که اثرات این افزایش در دوره­ی بزرگسالی فرد چشمگیرتر خواهد بود (15). مطالعات یاد شده نمی­توانند گویای کاملی از وضعیت اضطراب در ارتباط با مصرف مواد غذایی باشند، زیرا مطالعه­ی اول تنها ارتباط یک ریزمغذی واحد را بر سطح اضطراب بررسی کرده و مطالعه­ی دوم تنها رابطه­ی مصرف زیاد گوشت قرمز را با میزان کورتیزول سرمی در زنان باردار مورد مطالعه قرار داده است (15،14). بررسی بومی منتشر شده‌ای در خصوص سطح اضطراب در دانشجویان و ارتباط آن با مصرف مواد غذایی آماده وجود ندارد. از آن جایی که مصرف زیاد غذاهای آماده حکایت از سبک زندگی خاصی (سبک زندگی با ویژگی­هایی چون شهرنشینی، کار زیاد، استراحت اندک، وقت ناکافی برای انتخاب یا تهیه­ی غذا و ...) دارد،‌ این مطالعه­ی مقطعی با هدف بررسی ارتباط بین مصرف غذاهای آماده با سطح اضطراب در دانشجویان علوم پزشکی دانشگاه­های شهر تهران در سال 1389 انجام شد.

روش­کار

مطالعه­ی حاضر، مطالعه‌ای از نوع مقطعی است که در آن تعداد 488 دانشجوی بومی از چهار دانشگاه علوم پزشکی تهران، بهشتی، ایران و علوم بهزیستی شهر تهران در سال 1389 به روش نمونه­گیری تصادفی طبقه­ای انتخاب گردیدند. به دلیل بیشتر بودن تعداد دانشجویان دختر در دانشگاه‌های کشور، نمونه­های دختر و پسر متناسب با تعداد دانشجویان دختر و پسر مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت 204 دانشجوی پسر و 284 دانشجوی دختر وارد مطالعه شدند.

ارزیابی‌های رژیمی با کمک یادآمد 24 ساعته­ی خوراک در دو مقطع با فاصله­ی یک هفته از افراد انجام شد. تبدیل غذای دریافتی فرد به مقادیر ریزمغذی‌ها از طریق جداول USDA [3] انجام شد. میزان مصرف غذاهای آماده که شامل استفاده از محصولاتی چون سوسیس، کالباس، همبرگر، پیتزا و در کل محصولات گوشتی فرآیند شده توسط کارخانه نظیر ناگت و نظایر آن از طریق برآورد بسامد مصرف این محصولات در مقاطع هفتگی، ماهانه و سال گذشته از افراد شرکت­کننده توسط کارشناس ارشد تغذیه اخذ گردید و میانگین مصرف غذاهای یاد شده به عنوان مصرف فرد در مقیاس ترتیبی به صورت «کم­مصرف: کمتر از یک بار مصرف در هفته»، «مصرف متوسط: 1 تا 2 بار مصرف در هفته» و «پرمصرف: بیشتر از 2 بار مصرف در هفته» قید گردید. الگوی این طبقه­بندی بر مبنای شیوه­ی مطالعه­ی ارزشمند پریرا[4] و همکاران بود (16).

اطلاعات جمعیت­شناختی و تن­سنجی شامل اندازه‌گیری قد (بدون کفش، توسط قد سنج Seca با دقت 5/0 سانتی­متر)، وزن (بدون کفش با حداقل لباس با ترازوی Seca با دقت 100 گرم)، نمایه­ی توده­ی بدنی[5]  BMI(وزن بر حسب کیلوگرم تقسیم بر قد بر حسب متر به توان دو) توسط کارشناس ارشد تغذیه به دست آمد. سطح اضطراب از طریق پرسش­نامه­ی سطح اضطراب آزمون اشپیل­برگر نسخه­ی فارسی که روایی و پایایی آن قبلا به تایید رسیده است، ارزیابی گردید. مهرام بر اساس فرمول ضریب همبستگی آلفای کرونباخ روی 600 آزمودنی بهنجار، پایایی 91 درصد را برای مقیاس اضطراب آشکار و پایایی 90 درصد را برای مقیاس اضطراب پنهان محاسبه نمود. هم­چنین او برای تایید روایی پرسش­نامه، از شیوه­ی ملاکی همزمان استفاده کرد که بر اساس مطالعه­ی وی، در هر دو مقیاس اضطراب آشکار و پنهان، تفاوت‌های معنی‌داری در حد 01/0 و 05/0 بین گروه هنجار و ملاک و بر اساس مقایسه­ی میانگین‌ها حاصل شده است. این آزمون دارای توانایی ارزیابی اضطراب آشکار به صورت حالت و سطح اضطراب پنهان به صورت صفت می‌باشد. به این شکل که پاسخگو در زمان پاسخ به سئوال­های اضطراب آشکار احساسات خود را در زمان حال (زمان تکمیل فرم) بیان می‌کند و در پاسخگویی به سئوال­های اضطراب پنهان، احساس معمول و غالب خود در بیشتر اوقات را مورد اشاره قرار می‌دهد (17). برای توصیف متغیرهای کیفی از جداول توزیع فراوانی و برای توصیف متغیرهای کمی از میانگین و انحراف معیار استفاده شد. برای بررسی ارتباط بین متغیرهای کیفی از آزمون خی‌دو، من‌ویتنی برای مقایسه­ی شدت اضطراب آشکار و پنهان در پسران و دختران و برای مقایسه­ی میانگین متغیرهای کمی نرمال در طبقات مختلف یک متغیر کیفی چندحالته از آزمون تحلیل واریانس یک‌سویه استفاده گردید. برای آزمون مقایسات دو به دو متعاقب تحلیل واریانس از آزمون مقایسه­های چندگانه­ی توکی استفاده شد. هم­چنین برای بررسی اثر میزان مصرف غذای آماده بر متغیرهای اضطراب آشکار و پنهان با تعدیل اثر متغیرهای کمکی (همراه)از یک مدل رگرسیونی شانس‌های متناسب استفاده گردید. مقادیر P کمتر از 05/0 به عنوان معنی­دار از نظر آماری در نظر گرفته شد. مقادیر اندازه اثر[6] در این مدل حاصل(β)eیا عدد نپر به توان مقدار برآورد مدل است. مقادیر P کمتر از 05/0 به عنوان معنی­دار در نظر گرفته شد. هم­چنین قبل از ورود افراد به مطالعه، رضایت شخصی آن­ها مبنی بر شرکت در مطالعه گرفته شد و این اجازه به شرکت کنندگان داده شد تا در صورت عدم تمایل به همکاری از مطالعه خارج شوند.

نتایج

در این مطالعه اطلاعات مربوط به 488 نفر شامل 284 نفر زن (2/58%) و 204 نفر مرد (8/41%) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. جدول 1 آمارهای توصیفی در مورد خصوصیات این افراد را به تفکیک جنسیت بررسی نشان می‌دهد.

 

جدول 1- توصیف خصوصیات مختلف جمعیت­شناختی و بدنی دانشجویان

خصوصیت

جنس

میانگین

انحراف معیار

سن (سال)

مرد

04/21

830/1

زن

11/21

819/1

کل

08/21

822/1

وزن  (کیلوگرم)

مرد

90/70

043/7

زن

57/66

415/4

کل

38/68

048/6

قد (سانتی متر)

مرد

65/163

538/7

زن

37/158

768/7

کل

58/160

096/8

شاخص توده­ی بدنی

(کیلوگرم بر مجذور قد به متر)

مرد

4419/26

42208/1

زن

5748/26

22732/1

کل

5192/26

31249/1

 

برای هر یک از دانشجویان، میزان مصرف غذاهای آماده بررسی شده و هر دانشجو در یکی از طبقات مصرف کم، متوسط یا زیاد قرار گرفت. جدول 2 توزیع فراوانی میزان مصرف غذای آماده را در این دانشجویان نشان می‌دهد. هم­چنین آزمون خی‌دو نشان داد که تفاوت آماری معنی‌داری از نظر میزان مصرف غذای آماده بین دانشجویان دختر و پسر وجود دارد (001/0P<). مصرف بالای غذای آماده در دانشجویان پسرتقریبا دو برابر دانشجویان دختر بود. جدول 3 رابطه­ی بین میزان مصرف غذای آماده و میزان دریافت ریزمغذی­ها را نشان می­دهد.

جدول2- توزیع فراوانی میزان مصرف غذای آماده در دانشجویان به تفکیک جنس

جنس

میزان مصرف غذای آماده

کم

متوسط

زیاد

مرد

(3/11%) 23

 (9/28%) 59

(8/59%) 122

زن

(0/19%) 54

(4/50%) 143

(6/30%) 87

کل

 (8/15%) 77

(4/41%) 202

 (8/42%) 209

 

 

 

جدول3- مقایسه­ی میانگین دریافت ریزمغذی‌ها و انرژی دریافتی در گروه­های مختلف مصرف غذای آماده به تفکیک جنسیت

 

ریز‌مغذی

میزان مصرف غذای آماده

مرد

زن

میانگین

انحراف معیار

P

میانگین

انحراف معیار

P

انرژی

(کیلوکالری)

کم

a16/2470

62/251

001/0<

a 93/1977

40/152

001/0<

متوسط

b97/2859

86/336

b  37/2289

90/158

زیاد

b97/2873

94/351

b33/2301

82/143

پروتئین

(گرم)

کم

a98/104

69/10

001/0<

a06/84

47/6

001/0<

متوسط

b55/121

31/14

b 30/97

75/6

زیاد

b14/122

95/14

b81/97

11/6

چربی

(گرم)

کم

a59/79

11/8

001/0<

a 34/59

57/4

001/0<

متوسط

b18/105

76/12

b41/81

65/5

زیاد

b57/108

29/13

b83/81

11/5

ویتامین A

(RAE)

کم

a44/868

54/46

001/0<

a27/748

59/26

001/0<

متوسط

b46/767

62/53

b90/573

37/39

زیاد

c67/626

01/59

c96/623

48/38

ویتامین C

(میلی­گرم)

کم

a98/89

651/9

001/0<

a02/82

97/8

001/0<

متوسط

b46/61

97/12

b42/60

67/12

زیاد

b26/60

39/10

c78/53

89/8

ویتامین D

(میکروگرم)

کم

11/4

36/1

715/0

a69/3

58/1

001/0<

متوسط

81/3

36/0

b96/4

02/1

زیاد

93/3

86/1

c34/2

82/0

ویتامین B12

(میکروگرم)

کم

a91/1

19/0

001/0<

a58/1

13/0

001/0<

متوسط

b36/2

33/0

b01/2

14/0

زیاد

b37/2

29/0

c29/2

15/0

کلسیم

(میلی­گرم)

کم

a79/846

91/65

009/0

a00/915

30/66

001/0<

متوسط

b47/802

06/77

b77/828

78/67

زیاد

b16/793

79/77

c56/755

49/75

آهن

(میلی­گرم)

کم

a37/11

47/3

001/0<

a56/12

82/1

001/0<

متوسط

b65/18

10/3

b91/15

83/2

زیاد

b73/17

78/2

b20/16

56/2

سدیم

(میلی­گرم)

کم

a96/1

29/0

001/0<

a67/1

13/0

001/0<

متوسط

b66/3

31/0

b66/2

26/0

زیاد

b63/3

33/0

c37/3

27/0

 

حروف کوچک یکسان نشان‌دهنده­ی عدم تفاوت معنی‌دار آماری بین گروه‌ها بر اساس آزمون مقایسات چندگانه توکی است.  

RAE: Retinol Activity Equivalence

 

ارتباط بین میزان مصرف غذای آماده با اضطراب آشکار و پنهان با تعدیل روی متغیرهای کمکی دیگر نظیر جنس، شاخص توده­ی بدنی و سن دانشجویان به کمک مدل رگرسیون با شانس‌های متناسب1 مورد بررسی قرار گرفت که نتایج آن در جدول(5) آمده است.

ستون نسبت شانس­های تعدیل شده کمک می­کند تا پارامترهای این مدل را به نحو ساده‌تری تفسیر نمود. به عنوان مثال مقدار 7=OR برای طبقه­ی میزان زیاد مصرف غذای آماده در اضطراب آشکار را می‌توان به این صورت تفسیر کرد که بخت قرار گرفتن دانشجویانی که غذای آماده­ی زیادی را مصرف می‌کنند در یکی از طبقات اضطراب آشکار متوسط یا شدید تقریبا 7 برابر همین بخت برای دانشجویانی است که غذای آماده کمی مصرف می‌کنند. تفسیر نسبت بخت‌های تعدیل شده برای اضطراب پنهان به شکل مشابهی قابل انجام است که به آشکارا نشان می­دهد مصرف زیاد غذاهای آماده در ارتباط با سطح بالاتر اضطراب در دانشجویان پسر و دختر است.


 

جدول 5- نتایج مدل رگرسیون شانس­های متناسب برای بررسی ارتباط بین میزان مصرف غذای آماده و اضطراب آشکار و پنهان با تعدیل اثر متغیرهای کمکی دیگر

اضطراب

متغیر

طبقه

برآورد

خطای معیار

P

OR

آشکار

سن

-

106/0

050/0

033/0

11/1

BMI

-

095/0

085/0

262/0

09/1

جنس

مرد

533/0

197/0

007/0

70/1

زن

طبقه­ی مرجع

مصرف غذای آماده

زیاد

946/1

348/0

001/0<

00/7

متوسط

051/0

300/0

001/0<

86/2

کم

طبقه­ی مرجع

پنهان

 

 

 

 

 

 

سن

-

030/0

051/0

563/0

03/1

BMI

-

099/0-

087/0

257/0

90/0

جنس

مرد

259/0-

202/0

199/0

77/0

زن

طبقه­ی مرجع

مصرف غذای آماده

زیاد

983/1

358/0

001/0<

26/7

متوسط

827/0

307/0

007/0

28/2

کم

طبقه­ی مرجع

BMI: شاخص توده بدن

 

 

بحث و نتیجه­گیری

نتایج حاصل از مطالعه­ی حاضر نشان می‌دهند که بین مصرف غذاهای آماده در افراد مورد مطالعه و اضطراب آشکار و پنهان ارتباط وجود دارد، به طوری که حتی پس از تعدیل متغیرهای همراه نظیر جنس، سن و BMI که احتمال مخدوش­کنندگی برای آن­ها می‌رفت، این ارتباط بین دریافت مواد غذایی آماده با احتمال ابتلا به اختلالات اضطرابی نیز وجود داشت (جدول 5). همچنین مشاهده می‌شود که در جمعیت مورد مطالعه، پسران بیشتر در گروه مصرف زیاد غذاهای آماده  قرار  می‌گرفتند (8/59%) در حالی  که دختران بیشتر گرایش به مصرف متوسط

 

1 Proportional Odd’s Regression Model

 

غذاهای آماده را نشان می‌دادند (4/50%). غذاهای آماده به فراوانی در کشورهای مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرند و این افزایش از دهه­ی 1970 به طور فزاینده‌ای مشاهده می‌شود (18). برخی از مطالعات پیشنهاد می‌کنند که مصرف غذاهای آماده می‌توانند یکی از عوامل محیطی دخیل در اپیدمی چاقی که در طی سه دهه­ی گذشته به­ وجود آمده است، در نظر گرفته شوند (19،20). با وجودی که رابطه­ی علیتی بین دریافت غذاهای آماده و چاقی  تا به  امروزه  جهت مشخصی  ندارد  و  حتی  ممکن  است  متغیرهای  واسطه‌ای  که  برای  ما  ناشناخته

هستند نیز دخیل باشند اما مطالعات بوم­شناختی حاکی از شیوع بیشتر چاقی در مناطق با فروش بالای غذاهای آماده هستند (21). در بررسی شدت اضطراب در افراد مورد مطالعه نشان داده شد که در کل بین مرد و زن از نظر سطوح اضطراب آشکار و پنهان اختلاف معنی­دار آماری مشاهده می‌شود (001/0P<). بیشتر مردان و زنان مورد بررسی، اضطراب آشکار متوسط به پایین و متوسط به بالا داشتند در حالی که در خصوص اضطراب پنهان، بیشتر افراد مورد بررسی در طبقات خفیف و متوسط به پایین قرار داشتند (جدول 2).

در مطالعه­ی‌ محمدی شیوع اضطراب در ایران 35/8% برآورد شد (22)، در این مطالعه نیز مشاهده می‌شود که شیوع بیمارگونه­ی اضطراب شدید آشکار در جمعیت مورد مطالعه در کل 4/6% برآورد شده است.

در بررسی ارتباط اضطراب با مصرف غذاهای آماده، نتایج نشان می­دهند که ارتباط معنی‌داری بین اضطراب آشکار با میزان مصرف غذاهای آماده هم در طبقه­ی مصرف زیاد (001/0P<، 7=OR) و هم متوسط (001/0P<، 86/2=OR) وجود دارد. در مدل استفاده شده با تعدیل متغیرهای سن، جنس، BMI نشان داده شد متغیرهای سن (033/0=P، 11/1=OR)، جنس مذکر (007/0=P، 7/1=OR) ارتباط معنی‌داری با وجود اضطراب آشکار دارند.

اما در خصوص متغیر BMI این ارتباط وجود ندارد. در خصوص اضطراب پنهان نیز مصرف زیاد و متوسط غذاهای آماده در ارتباط با اضطراب پنهان دیده شد (به ترتیب 001/0P<، 26/7=OR، 007/0=P، 28/2=OR). نکته­ی قابل توجه این که در بررسی ارتباط بین اضطراب پنهان با سن، جنس و BMI افراد، هیچ کدام از این متغیرها از نظر آماری معنی‌دار نشدند (جدول 5).

نتایج مطالعه­ی ما در همخوانی با نتایج مطالعات قبلی قرار دارند که حاکی از ارتباط بین کیفیت رژیم غذایی دریافتی با بیماری‌های روحی و روانی نظیر اضطراب و افسردگی می­باشد. بیماری‌های روانی تحت تاثیر عوامل ژنتیکی، هورمونی، ایمونولوژیکی، بیوشیمیایی و نورولوژیک قرار می‌گیرند. از دیگر سو رژیم غذایی نیز می­تواند بر تک تک این عوامل اثر گذاشته و از این رو اثر آن بر ایجاد و شکل­گیری این اختلالات محتمل می­باشد. عوامل غذایی اثرات مستقیم و
هم­چنین بالقوه­ای بر فیزیولوژی اعصاب دارند (4).

در مطالعات نشان داده شده است که رژیم غذایی با الگوی غربی، باعث کاهش سطحBDNF [7] در کوتاه­مدت می‌شود که مستقل از چاقی یا کمبودهای تغذیه‌ای بوده است (5). BDNF نورون‌ها را از استرس اکسیداتیو محافظت کرده و باعث تسهیل نروژنز می‌شود (23). از این رو با تغییر و تعدیل در میزان BDNF رژیم غذایی می­تواند بر وضعیت روانی فرد اثر بگذارد. در برخی مطالعات نشان داده شده است که افراد از مکانیسم خوردن به عنوان یک مکانیسم دفاعی بدن در برابر مشکلات روانی استفاده می‌کنند (24) و این در حالی است که بین چاقی افراد و مشکلات روانی از قبیل کمبود اعتماد به نفس، افسردگی و اضطراب در کودکان و نوجوانان ارتباط وجود دارد (25). نکته­ی دیگر این که رژیم غذایی بر فرآیندهای اکسیداتیو نیز اثر می­گذارد که به اذعان برخی مطالعات می­تواند بر آسیب­شناسی برخی مشکلات روانی نظیر افسردگی اثر داشته باشد (26). به عنوان مثال رژیم­های غذایی غنی از آنتی­اکسیدان­ها به نظر می­رسد که در کند کردن یا پیشگیری از تغییرات مغزی ناشی از سالمندی اثر داشته باشند (7). از این رو می­توان اظهار داشت که عوامل تغذیه‌ای و رژیمی با تعدیل احتمالی خطر تغییرات رخدادی در مغز
 می­توانند بر سلامت روانی در کل طول عمر نقش داشته باشند. این مسئله از آن جایی بیشتر نمود پیدا می­کند که می­دانیم مشکلات روانی با تاثیری که بر خلق و خو می­گذارند بر دریافت غذایی فرد، اشتها و ترجیحات غذایی او نیز اثر
می­گذارند که خود از طریق تاثیر بر کفایت تغذیه‌ای و تخلیه­ی ذخایر مواد مغذی بدن، سیکل معیوبی ایجاد می­نمایند که موجب بدتر شدن وضعیت می‌شود.

نتایج مندرج در جدول 3 نشان می‌دهند که تمایل به مصرف غذاهای آماده به طور غیر مستقیم نشان­دهنده­ی سبک زندگی در افراد مورد مطالعه­ی ما است، زیرا در افرادی که تمایل به  استفاده زیاد از مواد غذایی آماده وجود دارد، دریافت ویتامین­ها و مواد معدنی بسیار کمتر از گروهی بود که میزان دریافت آن­ها در طبقه­ی کم قرار می‌گرفت (001/0P<) که این امر می­تواند حاکی از تمایل اندک این گروه به مصرف میوه­ها و سبزی­ها و غذاهای طبیعی باشد که با مطالعات قبلی همخوانی دارد (27). ولی در طرف مقابل مصرف انرژی، پروتئین، چربی، ویتامین B12، آهن و سدیم در افراد با مصرف بالا و یا متوسط غذای آماده بیشتر از گروه با مصرف کم بود (001/0P<) که دلالت بر تمایل کلی این گروه‌ها به مصرف بیشتر مواد غذایی با منشا حیوانی داشته و نمودی از الگوی غذایی غربی محسوب می­شود. جدول 3 نتایج تفصیلی تفاوت بین گروه‌های با میزان مصرف‌های مختلف غذاهای آماده را نشان می‌دهد. در مطالعات مختلف نیز نشان داده شده که میزان نمک موجود در غذاهای آماده بیشتر از مقدار توصیه شده­ی روزانه است (28). چگالی زیاد انرژی و دلپذیر بودن چربی‌های موجود در غذاهای آماده می‌تواند دلیلی بر تسریع دریافت انرژی اضافی باشد (29) به طوری که آمریکایی‌ها که بیشترین درصد اضافه
وزن دنیا را به خود اختصاص می‌دهند در حال حاضر به طور متوسط 27 درصد وعده غذایی روزانه­ی خود را به غذاهای آماده اختصاص می‌دهند (16). نکته­ی قابل توجه دیگر در این مطالعه ماده­ی مغذی کلسیم است که میزان دریافت آن به طور

 

 

 

 

 

 

واضح در افرادی که میزان مصرف زیاد غذاهای آماده را دارند کمتر از دو گروه مصرف متوسط و کم است (009/0P<) که می‌تواند حاکی از تمایل اندک این گروه به مصرف لبنیات به
عنوان منبع انحصاری کلسیم باشد. هم­چنین در خصوص میزان دریافت ویتامینD  هیچ گونه تفاوتی بین میزان‌های مختلف دریافت غذاهای آماده در مردان مشاهده نشد اما این اختلاف در زنان وجود داشت (001/0P<).

شناسایی، اصلاح و تعدیل الگو‌های غذایی نادرست در جامعه می‌تواند گامی بلند در جهت کاهش مشکلات سلامتی مرتبط با تغذیه و در مجموع بار ناشی از این بیماری‌ها بر فرد و نظام سلامت باشد. هر چند در این مطالعه ارتباط بین مصرف غذاهای آماده و اضطراب به روشنی مشخص شده است اما با توجه به این که طراحی مطالعه­ی ما از نوع مقطعی بوده و احتمال تورش یادآوری در هنگام پر کردن پرسش­نامه‌ها توسط افراد مورد مطالعه وجود دارد، توصیه­ی پژوهشگران انجام مطالعات طولی و گسترده­تر  برای تایید وجود این ارتباط است. هم­چنین با توجه به گرایش بیشتر این گروه سنی به مصرف غذاهای آماده مطالعه­ی الگوی غذایی این افراد و مقایسه با مقادیر توصیه شده­ی روزانه به جهت جلوگیری از مشکلات سلامتی مرتبط با مصرف این گونه غذاها پیشنهاد می‌شود.

 

 

 



[1]Jacka

[2]Herrick

[3]United States Department of Agriculture

[4]Pereira

[5]Body Mass Index

[6]Odds Ratio

[7]Brain Derived Neurotrophic Factor

 

1. WHO. Consultation FAOE. Diet, nutrition and the prevention of chronic diseases. WHO technical report series 2003: 916.
2. Jacka FN, Pasco JA, Mykletun A, Williams LJ, Hodge AM, O'Reilly SL, et al. Association of western and traditional diets with depression and anxiety in women. Am J Psychiatry 2010; 167(3): 305-11.
3. Liu S, Manson JAE, Buring JE, Stampfer MJ, Willett WC, Ridker PM. Relation between a diet with a high glycemic load and plasma concentrations of high-sensitivity C-reactive protein in middle-aged women. Am J Clin Nutr 2002; 75(3): 492-8.
4. Gómez-Pinilla F. Brain foods: The effects of nutrients on brain function. Natur Rev Neurosci 2008; 9(7): 568-78.
5. Molteni R, Barnard R, Ying Z, Roberts C, Gomez-Pinilla F. A high-fat, refined sugar diet reduces hippocampal brain-derived neurotrophic factor, neuronal plasticity, and learning. Neuroscience 2002; 112(4): 803-14.
6. Tannenbaum BM, Brindley DN, Tannenbaum GS, Dallman MF, McArthur MD, Meaney MJ. High-fat feeding alters both basal and stress-induced hypothalamic-pituitary-adrenal activity in the rat. Am J Physiol Endocrinol Metab 1997; 273(6): 1168-77.
7. Engelhart MJ, Geerlings MI, Ruitenberg A, Van Swieten JC, Hofman A, Witteman J, et al. Dietary intake of antioxidants and risk of Alzheimer disease. JAMA 2002; 287(24): 3261-3.
8. Macht M. How emotions affect eating: A five-way model. Appetite 2008; 50(1): 1-11.
9. Nishitani N, Sakakibara H, Akiyama I. Eating behavior related to obesity and job stress in male Japanese workers. Nutrition 2009; 25(1): 45-50.
10. Kandiah J, Yake M, Jones J, Meyer M. Stress influences appetite and comfort food preferences in college women. Nutr Res 2006; 26(3): 118-23.
11. Appleton KM, Peters TJ, Hayward RC, Heatherley SV, McNaughton SA, Rogers PJ, et al. Depressed mood and n-3 polyunsaturated fatty acid intake from fish: Non-linear or confounded association? Soc Psychiatr Psychiatr Epidemiol 2007; 42(2): 100-4.
12. Timonen M, Horrobin D, Jokelainen J, Laitinen J, Herva A, Räsänen P. Fish consumption and depression: The Northern Finland 1966 birth cohort study 1. J Affect Disord 2004; 82(3): 447-52.
13. Eisenberg D, Gollust S, Golberstein E, Hefner J. Prevalence and correlates of depression, anxiety, and suicidality among university students. Am J Orthopsychiatr 2007; 77(4): 534-42.
14. Jacka FN, Overland S, Stewart R, Tell GS, Bjelland I, Mykletun A. Association between magnesium intake and depression and anxiety in community-dwelling adults: The Hordaland Health Study. Australas Psychiatry 2009; 43(1): 45-52.
15. Herrick K, Phillips DIW, Haselden S, Shiell AW, Campbell-Brown M, Godfrey KM. Maternal consumption of a high-meat, low-carbohydrate diet in late pregnancy: Relation to adult cortisol concentrations in the offspring. J Clin Endocrinol  Metab 2003; 88(8): 3554-60.
16. Pereira M, Kartashov A, Ebbeling C, Van Horn L, Slattery M, Jacobs D. Fast-food habits, weight gain, and insulin resistance (the CARDIA study): 15-year prospective analysis. Lancet 2005; 365(9453): 36-42.
17. Mahram B. [The guideline for state and trait anxiety test of Spielberger and the instruction for its explanation based on normality test research in Mashhad]. Dissertation. Tehran: Allameh Tabatabaei University; 1993: 52-3.
18. French SA, Harnack L, Jeffery RW. Fast food restaurant use among women in the Pound of Prevention study: Dietary, behavioral and demographic correlates. Int J Obes Relat Metab Disord 2000; 24(10): 1353-9.
19. Bowman SA, Gortmaker SL, Ebbeling CB, Pereira MA, Ludwig DS. Effects of fast-food consumption on energy intake and diet quality among children in a national household survey. Pediatrics 2004; 113(1): 112-8.
20. Ogden CL, Flegal KM, Carroll MD, Johnson CL. Prevalence and trends in overweight among US children and adolescents, 1999-2000. JAMA 2002; 288(14): 1728-32.
21. Maddock J. The relationship between obesity and the prevalence of fast food restaurants: State-level analysis. Am J Health Promot 2004; 19(2): 137-43.
22. Mohammadi MR, Davidian H, Noorbala AA, Malekafzali H, Naghavi HR, Pouretemad HR, et al. An epidemiological survey of psychiatric disorders in Iran. Clin Pract Epidemiol Ment Health 2005; 1(1): 16.
23. Duman RS, Heninger GR, Nestler EJ. A molecular and cellular theory of depression. Arch Gen Psychiatry 1997; 54(7): 597-606.
24. Jenkins S, Horner SD. Barriers that influence eating behaviors in adolescents. J Pediatr Nurs 2005; 20(4): 258-67.
25. Zametkin AJ, Zoon CK, Klein HW, Munson S. Psychiatric aspects of child and adolescent obesity: A review of the past 10 years. J Am Acad Child Adolesc Psychiatr 2004; 43(2): 134-50.
26. Berk M, Ng F, Dean O, Dodd S, Bush AI. Glutathione: A novel treatment target in psychiatry. Trend Pharmacol Sci 2008; 29(7): 346-51.
27. Boutelle KN, Fulkerson JA, Neumark-Sztainer D, Story M, French SA. Fast food for family meals: Relationships with parent and adolescent food intake, home food availability and weight status. Public Health Nutr 2007; 10(1): 16-23.
28. Rasmussen LB, Lassen AD, Hansen K, Knuthsen P, Saxholt E, Fagt S. Salt content in canteen and fast food meals in Denmark. Food Nutr Res 2010; 16: 54.
29. Rolls BJ. The role of energy density in the overconsumption of fat. J Nutr 2000; 130(2S Suppl): 268S-71S.