Document Type : Research Paper
Author
Abstract
Keywords
اعتیاد[1] به مواد مخدر، بیماری روانی عودکننده و مزمنی است که توام با اختلالات انگیزشی شدید و از دست دادن تسلط رفتاری است و منجر به ویرانی شخصیت میشود. میلیونها انسان از این اختلال رنج میبرند که اغلب با دیگر بیماریهای روانی بروز و ظهور یافته و هزینههای اقتصادی و اجتماعی گوناگونی را بر جامعه تحمیل میکند (1،2).
چندین دهه تحقیق و پژوهش به اثبات رسانیده است که مصرف مواد مخدر، کارکرد طبیعی قشر پاداشدهی مغز را مورد آسیب قرار داده و مصرف مداوم مواد مخدر باعث انحراف در عملکرد سیستم پاداشدهی مغز[2] میشود.چنین انحرافاتی در بافتهای مغزی، انتقالدهندههای عصبی و سطوح ناحیهای پردازش اطلاعات مغز به دنبال مصرف مواد مخدر ظاهر میشود که هم در نمونهی حیوانی و هم در انسان به اثبات رسیده است. علاوه بر آن، این که چرا در برخی افراد معتاد اختلالات روانی گسترش مییابند واضح نیست.
دیدگاههای متفاوتی وجود دارند که تلاش میکنند این موضوع را توضیح دهند (3،4). مباحث سببشناسی اختلالات روانی و اعتیاد، به طور جداگانه این دو اختلال را این گونه شرح میدهند که اختلالات روانی خطر اعتیاد به مواد مخدر را افزایش داده و همچنین مصرف مواد نیز میتواند خطر ابتلا به بیماری روانی را افزایش دهد (7-5). گری[3] با بازنگری ادبیات پژوهشهای حیوانی در نظریهی حساسیت به تقویت[4](RST) از شخصیت یک الگوی زیستی ارایه نمود که شامل سه سیستم مغزیرفتاری است (11-8).
به اعتقاد وی این سیستمهای مغزیرفتاری اساس تفاوتهای فردی میباشند و فعالیت هر یک از آنها به فراخوانی
واکنشهای هیجانی متفاوت، نظیر زودانگیختگی، اضطراب و ترس میانجامد (10،12). اولین سیستم، سیستم فعالساز رفتاری[5] (BAS) میباشد که به محرکهای شرطی پاداش و فقدان تنبیه پاسخ میدهد. فعالیت و افزایش حساسیت این سیستم موجب فراخوانی هیجانهای مثبت، رفتار رویآورد[6] و اجتناب فعال[7] میگردد (13،14). پایههای کالبدشناسی عصبی این سیستم که از لحاظ ساختاری با مسیرهای مغزی دوپامینرژیک و مدارهای کورتیکواستریاتوپالیدوتالامیک[8](CSPT) مرتبط میباشد (15) در قشر پرهفرونتال، آمیگدال و هستههای قاعدهای قرار دارد (16). حساسیت سیستم فعالساز رفتاری، نشاندهندهی تکانشگری فرد میباشد (11). دومین سیستم، سیستم بازداری رفتاری[9] (BIS) است که به محرکهای شرطی تنبیه و فقدان پاداش و همچنین به محرکهای جدید و محرکهای ترسآور ذاتی پاسخ میدهد (13،14). فعالیت این سیستم موجب فراخوانی حالت عاطفی اضطراب و بازداری رفتاری، اجتناب منفعل، خاموشی، افزایش توجه و برپایی میگردد. پایههای کالبدشناسی عصبی این سیستم که فعالیت زیاد آن با تجربهی اضطراب مرتبط میباشد (17) در قشر اربیتوفرونتال، دستگاه سپتوهیپوکمپی[10](SHS) و مدار پاپز قرار دارد (16). سومین سیستم، سیستم ستیز و گریز[11] (FFS) است که از نظر ساختاری با آمیگدال و هیپوتالاموس مرتبط و به محرکهای آزاردهنده حساس میباشد. مولفههای رفتاری این سیستم که فعالیت زیاد آن با سایکوزگرایی ارتباط دارد، ستیز (پرخاشگر تدافعی) و گریز (فرار سریع از منبع تنبیه) است (18،19). در زمینهی اعتیاد، بیشترین توجه به فعالیت سیستم فعالساز رفتاری معطوف است و بیشترین یافتهها در مورد فعالیت این سیستم در انسان، از مطالعات مربوط به انتقال
دهندهی عصبی دوپامین[12] نشات میگیرد. آزادسازی دوپامین در مسیرهای دوپامینرژیک مرتبط با سیستم فعالساز رفتاری با جریان یافتن برنامههای حرکتی این سیستم همراه است (20). از سوی دیگر این نکته نیز تایید شده است که مصرف داروهایی چون هروئین، کوکائین، آمفتامین، الکل و نیکوتین موجب آزادسازی دوپامین در مسیرهای عصبی یاد شده میشود (21). گری، فرض کرد که اضطراب و افسردگی نوروتیک نتیجهی فعالیت بیشتر BIS میباشد در حالی که به اعتقاد وی افسردگی سایکوتیک از فعالیت کم BIS و مصرف مواد مخدر از فعالیت بیشتر آن ناشی میشود (10،11). فاولس[13] هم پیشنهاد کرده است که مصرف مواد ناشی از تسلط BAS بر BIS میباشد (22،23). لاکستون و داو[14] گزارش نمودند که نمرههای پایین BIS و نمرههای بالای BAS هر دو با سوءمصرف الکل مرتبط میباشند (24). همچنین کاش، روتنبرگ و آرنو و گاتلیب[15]، نشان دادند که بیماران افسرده در مقایسه با افراد بهنجار دارای سطوح بالای فعالیت BIS و سطوح پایین فعالیت BAS میباشد. در زمینهی نقش رویدادهای تنشزا در سلامت و بیماری پژوهشهای اخیر شاخص رویدادهای خفیف روزمره[16] مانند پریشانیها[17] را به عنوان تعدیلکننده ارتباط بین تجربهی تنش و بروز بیماری مورد توجه قرار دادهاند. پژوهشهای بسیاری از جمله پژوهشهای کاینازف[18] و همکاران (26) نیز هیپونیمی[19] و همکاران (27) حساسیت هیجانی بیشتری را نسبت به تنشهای آزارنده در افراد دارای سیستم بازداری قوی نشان دادند. احمدی اذعان میدارد که از بین 500 معتاد به مواد مخدر، 105 نفر (21%) از مراجعین اختلالات اضطرابی داشتند، در حالی که 274 نفر (8/54%) دارای اختلالات افسردگی بودند (28،29). مطالعات انجام شده توسط کاپلان و سادوک[20]، نشان دادند که 90 درصد افراد معتاد به تریاک و شبه تریاک دچار نوعی اختلال روانپزشکی همزمان میباشند که شایعترین تشخیص روانپزشکی همراه شامل افسردگی اساسی و اختلال شخصیت ضد اجتماعی (60-35%) واختلالات اضطرابی میباشد (30). موسر، دریکو والاک، دریافتند که این دو اختلال (اختلال روانی و اعتیاد) دو سویه و تقابلی هستند. اگر کسی بر این باور باشد که اختلالات روانی خطر وابستگی به مواد را افزایش میدهد، آن گاه از مواد استفاده خواهد کرد تا علایم بیماری را فرو نشاند، در حالی که تحت تاثیر الکل یا مواد مخدر، فرد اضطراب و نشانههای بیماری وابسته را
نمیتواند تجربه کند (به نقل از 28). در این پژوهش، عنوان اعتیاد به مواد مخدر به افرادی اطلاق میشود که به تریاک و مشتقات آن وابستهاند و برای درمان به مراکز ترک اعتیاد مراجعه کردهاند. با توجه به پژوهشهای فوق و با استناد به نظریهی آسیبشناسی روانی مبتنی بر نظریهی گری میتوان گفت که شاید بینظمی سیستمهای مغزیرفتاری یکی از عوامل دخیل در اعتیاد افراد به مواد مخدر باشد و از آن جا که چگونگی فعالیت سیستمهای مغزیرفتاری افراد معتاد در چهارچوب نظریهی شخصیتی گری بود، هدف و مسئلهی پژوهش حاضر مقایسهی فعالیت سیستمهای مغزیرفتاری و سلامت روان (افسردگی، اضطراب و تنش) در افراد معتاد با افراد بهنجار بود.
روشکار
پژوهش حاضر نوعی مطالعهی مقطعی بودکه در شش ماههی اول سال 1389 انجام شد و در آن دو گروه آزمودنی شامل افراد وابسته به مواد مخدر و افراد بهنجار شرکت داشتند. برای بررسی میزان فعالیت سیستم های مغزیرفتاری و سلامت روان 50 آزمودنی معتاد از مراجعین به مراکز ترک اعتیاد شهر مشهد (26 نفر به تریاک، 18 نفر هروئین و 6 نفر به مشتقات تریاک) و همچنین برای مقایسهی متغیرهای مورد نظر یک گروه شاهد متشکل از 50 آزمودنی از بین دانشجویان شاغل به تحصیل از یکی از دانشگاههای مشهد انتخاب شدند. برای کنترل اثر عوامل جمعیتشناختی، گروه بهنجار از نظر سن، جنس و سطح تحصیلات با گروه معتاد همتاسازی شدند. برای کنترل اثر عوامل جمعیتشناختی، گروه بهنجار از نظر سن، جنس و سطح تحصیلات با گروه معتاد همتاسازی شدند. برای همتاسازی دو گروه در متغیر تحصیلات سعی شد که در انتخاب گروه معتاد از افرادی استفاده شود که حداقل 8 کلاس سواد و حتی سطح تحصیلات بالاتری داشته باشند و به افراد گروه بهنجار در این متغیر نزدیکتر باشند. بر این اساس سطح تحصیلات بر اساس مقاطع تحصیلی دیپلم، کاردانی و کارشناسی و متغیر سن بر اساس فاصلهی سنی 5 سال در دامنهی سنی20 تا 40 سال همتاسازی شد. در ضمن آزمودنیهای گروه بهنجار غیرسیگاری بوده و در بررسی به عمل آمده، سابقهی جرایم اجتماعی نداشتند و در گزارش شخصی، سابقهی مراجعه به روانپزشک یا روانشناس جهت ابتلا به اختلال روانشناختی خاص وجود نداشت.
ابزار پژوهش
- پرسشنامهی شخصیتی گریویلسون (GWPQ)[21]: ویلسون، بارت و گری در سال 1989 آن را طراحی کردند. این پرسش
نامه، غلبه و حساسیت سیستمهای مغزیرفتاری و مولفههای آنها را ارزیابی میکند و دارای 120 سئوال است که برای بررسی فعالیت هر یک از سیستمهای فعالساز رفتاری، بازداری رفتاری و ستیز و گریز، 40 ماده در نظر گرفته شده است. از 40 مادهی مربوط به فعالیت سیستم فعالساز رفتاری، 20 ماده به مولفهی رویآورد و 20 ماده به مولفهی اجتناب فعال مرتبط است. از 40 مادهی مربوط به سنجش فعالیت سیستم بازداری رفتاری،20 ماده مربوط به اجتناب منفعل و 20 ماده به مولفهی خاموشی اختصاص دارد و از 40 مادهی مربوط به فعالیت ستیز و گریز،20 ماده به مولفهی ستیز و 20 ماده به مولفهی گریز اختصاص یافته است.
در زمینهی اعتبار این پرسشنامه، ویلسون، بارت و گری ضرایب آلفای کرونباخ را برای مولفههای رویآوری، اجتناب فعال، اجتناب منفعل، خاموشی، جنگ و گریز به این ترتیب به دست آوردهاند: برای مردان 71/0، 61/0، 58/0، 61/0، 65/0 و 65/0 و برای زنان 68/0، 35/0، 59/0، 63/0، 71/0 و 71/0 که بیانگر ثبات درونی مناسب آزمون است.
همچنین با استفاده از همبستگی میان مولفههای GWPQ و پرسشنامهی شخصیتی آیسنک، روایی همگرای آزمون را نشان دادند (31). این پرسشنامه توسط آزاد فلاح و همکاران به فارسی برگردانده و در یک گروه 211 نفری از دانشجویان ایرانی اجرا شده است (به نقل از 32). همچنین اشرفی در زمینهی اعتبار این مقیاس، ضرایب آلفای کرونباخ را برای مولفههای رویآوری، اجتناب فعال، اجتناب منفعل، خاموشی، جنگ و گریز به ترتیب 60/0، 54/0، 61/0، 66/0، 65/0 و 69/0 و ضرایب همسانی از طریق روش دو نیمهسازی را به ترتیب برابر 53/0، 57/0، 52/0، 62/0، 64/0 و 64/0 گزارش کرده است (32).
- مقیاس افسردگی، اضطراب و تنش (DASS-21)[22]:لاویبوند و لایبوند[23] این پرسشنامه را طراحی کردهاندکه دارای 21 سئوال و هر یک از خردهمقیاسهای DASS-21 که شامل افسردگی، اضطراب و تنش میباشد دارای 7 سئوال است و نمرهی نهایی هر کدام از طریق مجموع نمرات سئوالات مربوط به آن به دست میآید. هر سوال از صفر (اصلا در مورد من صدق نمیکند) تا سه (کاملا در مورد من صدق میکند) نمرهگذاری میشود. میزان شدت علایم به ترتیب از عادی تا بسیار شدید گسترده شده است.
بطوریکه نمرات 0 تا 9 مربوط افسردگی عادی و نمرات بالاتر از 28 مربوط به افسردگی شدید است، همچنین در مولفه اضطراب نمرات 0 تا7 مربوط به اضطراب عادی و نمرات بالاتر از 20 به اضطراب شدید اختصاص دارد. در مولفه تنش نیز نمرات 0 تا 14 حاکی از تنش عادی و نمرات بالاتر از 33 نشان دهندهی تنش شدید در فرد می باشد. در ایران، سامانی و جوکار ضریب اعتبار آن را با استفاده از روش بازآزمایی برای شاخصهای افسردگی 80 درصد، اضطراب 76 درصد و استرس 77 درصد به دست آوردهاند. آلفای کرونباخ را برای مقیاس افسردگی، اضطراب و تنش به ترتیب برابر با 81/0 و 74/0 و 75/0 گزارش نمودهاند (33).
شیوهی تکمیل پرسشنامه به صورت انفرادی توسط
آزمودنیها بود که با مراجعه به چندین درمانگاه ترک اعتیاد در سطح شهر مشهد برای گروه معتاد در زمان شروع درمان و برای گروه بهنجار که از دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد بودند، پرسشنامهی شخصیتی گریویلسون و مقیاس افسردگی، اضطراب و تنش در اختیار آنان قرار گرفت و اجرا شد. قبل از اجرا و تکمیل پرسشنامهها، فرم رضایت و شرکت در پژوهش به آزمودنیها داده شد. به منظور مقایسهی
سیستمهای مغزیرفتاری و سلامت روان در افراد معتاد و بهنجار از روش آماری تی مستقل استفاده گردید.
نتایج
در هر گروه، 35 مرد و 15 زن وجود داشت. خصوصیات جمعیتشناختی و توصیفی آزمودنیها در جدول 1 ارایه شده است. آزمون تی مستقل نشان داد که بین دو گروه از نظر سن و سطح تحصیلات، تفاوت معنیدار وجود نداشته و دو گروه از لحاظ متغیرهای فوق همتا بودند.
همانطور که در جدول 2 ملاحظه میشود، بین افراد معتاد و بهنجار در دو سیستم فعالساز رفتاری و سیستم بازداری رفتاری
تفاوت معنیدار وجود دارد که نمایانگر تفاوت وضعیت غلبهی سیستمهای مغزیرفتاری آنها میباشند. نتایج نشان میدهد که نمرات سیستم فعالساز رفتاری در افراد معتاد بیشتر از نمرات افراد بهنجار و نمرات سیستم بازداری رفتاری در افراد بهنجار بیشتر از افراد معتاد است. در حالی که بین دو گروه از نظر سیستم ستیز و گریز تفاوتی وجود ندارد. همچنین نمرات گروه معتاد در مولفههای روانشناختی افسردگی، اضطراب و تنش، بالاتر از گروه بهنجار است.
جدول1- خصوصیات جمعیتشناسی آزمودنیها، مقایسهی سنی و سال تحصیلی (100 نفر)
گروه |
معتاد |
بهنجار |
||||||||||
مرد |
زن |
کل |
مرد |
زن |
کل |
|||||||
شاخص |
میانگین |
انحراف معیار |
میانگین |
انحراف معیار |
میانگین |
انحراف معیار |
میانگین |
انحراف معیار |
میانگین |
انحراف معیار |
میانگین |
انحراف معیار |
سن |
5/27 |
2/4 |
3/26 |
8/3 |
9/26 |
4 |
5/24 |
3/2 |
1/25 |
5/2 |
8/24 |
4/2 |
سطح تحصیلات (سال) |
2/10 |
2/2 |
9/12 |
3/2 |
5/11 |
2/2 |
3/12 |
2/2 |
8/13 |
2/1 |
3/12 |
7/1 |
جدول2- مقایسهی آزمودنیها در سیستمهای فعالسازی/بازداری رفتاری، ستیز و گریز و مولفههای سلامت روان
(افسردگی، اضطراب و تنش) در دو گروه معتاد و بهنجار
شاخصها و مؤلفه ها |
گروه |
میانگین |
انحراف معیار |
درجه آزادی |
T |
P |
سیستم فعال سازی رفتاری
|
معتاد |
3/42 |
3/4 |
98 |
1/16 |
000/0 |
بهنجار |
9/28 |
9/3 |
||||
سیستم بازداری رفتاری
|
معتاد |
1/29 |
1/4 |
98 |
2/4 |
000/0 |
بهنجار |
1/42 |
8/2 |
||||
سیستم ستیز و گریز
|
معتاد |
3/35 |
8/3 |
98 |
3/3 |
184/0 |
بهنجار |
8/32 |
4/3 |
||||
افسردگی
|
معتاد |
8/16 |
8/3 |
98 |
2/6 |
000/0 |
بهنجار |
12 |
9/2 |
||||
اضطراب
|
معتاد |
14 |
2/3 |
98 |
8/4 |
000/0 |
بهنجار |
10 |
1/4 |
||||
استرس |
معتاد |
2/22 |
4/5 |
98 |
4/3 |
001/0 |
بهنجار |
3/18 |
5/5 |
||||
|
در مرحلهی بعد، به منظور بررسی این نکته که آیا تفاوت مشاهده شده در سیستمهای فعالساز رفتاری و بازداری رفتاری و ستیز و گریز در مولفههای آن هم وجود دارد از آزمون تی مستقل استفاده شد که نتایج آن در جدول 3 نشان داده شده است. بین افراد معتاد و بهنجار در مولفههای رفتاری، تفاوت معنیدار وجود دارد. به این ترتیب که نمرات افراد معتاد در مولفهی رویآورد، بیشتر از افراد بهنجار و در مولفهی خاموشی، نمرات افراد بهنجار بیشتر از افراد معتاد بود. در گروه معتاد بالاترین میانگینها مربوط به متغیرهای سیستم فعالساز رفتاری و سپس متغیرهای سیستم ستیز و گریز و سیستم بازداری رفتاری میباشد. در حالی که الگوی متغیرها در گروه بهنجار متفاوت است و با توجه به جدول 2 در گروه افراد بهنجار، بالاترین میانگین مربوط به متغیرهای سیستم بازداری رفتاری و سپس متغیرهای سیستمهای ستیز و گریز و فعالساز رفتاری است و در بین مولفههای رفتاری نیز بیشترین میانگین در افراد بهنجار مربوط به مولفهی خاموشی و کمترین میانگین مربوط به اجتناب فعال است. نتایج جدول 3 بیانگر تفاوت معنیدار افسردگی، اضطراب و تنش در دو گروه است که نشان میدهد افراد معتاد در این مولفهها، آسیبپذیری بیشتری دارند.
جدول 3- مقایسهی آزمودنیها در مولفههای رویآورد، اجتناب فعال، اجتناب منفعل، خاموشی، ستیز و گریز با افسردگی، اضطراب
و تنش در دو گروه معتاد و بهنجار
مؤلفه ها |
گروه |
میانگین |
انحراف معیار |
درجه آزادی |
T |
P |
روی آورد |
معتاد |
7/27 |
2/4 |
98 |
7/16 |
000/0 |
بهنجار |
5/15 |
8/2 |
||||
اجتناب فعال |
معتاد |
6/14 |
5/1 |
98 |
7/2 |
007/0 |
بهنجار |
4/13 |
6/2 |
||||
اجتناب منفل |
معتاد |
6/15 |
4/3 |
98 |
1/1 ـ |
243/0 |
بهنجار |
2/19 |
1/2 |
||||
خاموشی |
معتاد |
3/13 |
6/2 |
98 |
2/16 ـ |
000/0 |
بهنجار |
8/22 |
1/3 |
||||
ستیز |
معتاد |
4/18 |
7/2 |
98 |
7/7 |
167/0 |
بهنجار |
7/13 |
1/3 |
||||
گریز |
معتاد |
9/16 |
7/2 |
98 |
3 ـ |
201/0 |
بهنجار |
1/19 |
1/4 |
||||
افسردگی |
معتاد |
8/16 |
8/3 |
98 |
2/6 |
000/0 |
بهنجار |
12 |
9/2 |
||||
اضطراب |
معتاد |
14 |
2/3 |
98 |
8/4 |
000/0 |
بهنجار |
10 |
1/4 |
||||
استرس |
معتاد |
2/22 |
4/5 |
98 |
4/3 |
0001/0 |
بهنجار |
3/18 |
5/5 |
بحث و نتیجهگیری
در این پژوهش برای نخستین بار در ایران به صورت جامع، سیستمهای مغزیرفتاری و سلامت روان در افراد معتاد به مواد و افراد بهنجار مورد مقایسه قرار گرفت و از پرسشنامهی شخصیتی گریویلسون وپرسشنامهی سلامت روان استفاده شد. بر اساس نظریهی حساسیت به تقویت، شخصیت بهنجار و نابهنجار در امتداد یک پیوستار قرار دارد. بنا بر این افرادی که در قطبهای انتهایی ابعاد سیستم فعالساز رفتاری و سیستم بازداری رفتاری قرار میگیرند، با احتمال بیشتری در معرض توسعهی علایم آسیبشناختی قرار دارد (34). در چهارچوب آسیبشناسی روانی، گری با طرح نظریه در سیستمهای مغزی
رفتاری، اختلالات را بازتاب بیش یا کم واکنشی در یکی از سیستمها، نارساکنشوری در یک سیستم، ترکیب بیش یاکم
واکنشی یا نارساکنشوری در بیش از یک سیستم یا نارساکنشوری در تعامل بین سیستمها میداند (11). تفاوتهای فردی در اضطراب و زودانگیختگی نمایانگر الگوی متفاوت واکنش یا حساسیت دو نظام بنیادی مغز به محرکهای درونشد است. این سیستمها، سیستم بازداری رفتاری و سیستم فعالساز رفتاری است که به محرکهای تقویتکنندهی ثانوی مختلف پاسخ میدهند. سیستم بازداری رفتاری در مقابل نشانههای شرطی تنبیه یا عدم پاداش ناکام
کننده و همچنین (محرکهای جدید و ترسآور ذاتی) برانگیخته میشود و سیستم فعالساز رفتاری از طریق نشانههای شرطی پاداش با رهایی از تنبیه فعال میگردد (34). پژوهشهای بسیاری از این دیدگاه که اعتیاد به مواد مخدر به شدت توام با اثرات منفی مانند اضطراب و افسردگی است، حمایت میکند (28،29). افزون بر این حمایت اصولی از ارتباط دادن اعتیاد به مواد مخدر با اضطراب یا فشار روحی وجود دارد (3،28،37-35). این ارتباط مشخص میسازد که شخص مبتلا به اختلالاتی که توام با هم بروز میکنند، اغلب از مواد مخدر استفاده میکند تا با تنشهای توام با محرکهای تنشزای زندگی به مقابله برخیزد و یا علایم اضطراب را فرو نشاند (36). گودرز[24] گزارش داد که ارتباطی بین اعتیاد و تنش وجود دارد که کاهش تنش به تنهایی و یا در ترکیب با دارودرمانی میتواند در کاهش تمایل به مواد یا پرهیز از مواد، مفید باشد (35). یافتههای پژوهش حاضر با فرمولبندی گری مبنی بر این که مصرف مواد از فعالیت بیشترBAS ناشی میشود همسو بوده است (10،11). پژوهشهای زیادی نشان داد که فعالسازی رفتاری یک عامل خطر برای گرایش به مصرف مواد و الکل است (22،23). جانسون، ترنر و ایواتا[25] با یک مطالعهی همهگیرشناسی دریافتند که نمرههای بالای BIS، تشخیص اختلالات افسردگی و اضطراب تمام عمر را پیشبینی میکند (37). از آن جا که اعتیاد به طور قابل ملاحظهای موروثی است و حدود 50 درصد خطر اعتیاد، ژنتیکی است و
این در مورد بسیاری از اعتیادها از جمله هروئین، کوکائین، الکل و نیکوتین صادق میباشد. گر چه ژنهای مشخصی که خطر اعتیاد را بالا میبرند هنوز ناشناخته هستند، بررسی سیستمهای مغزیرفتاری میتواند پیشبینیکنندهی خوبی برای گرایش افراد به مصرف مواد و الکل باشد و از طرفی دیگر شناسایی و درمان اختلالات روانشناختی توام با اعتیاد به مواد همچون افسردگی و اضطراب میتواند از تمایل آنها به مصرف مواد جلوگیری کند. خوشبختانه در طول چند دههی اخیر، نابهنجاریهای رفتاری در مدلهای حیوانی همچون نظریهی جفری گری، مدلسازی شده و این مدلسازیهای حیوانی این امکان را میسر نموده است تا پایههای عصب
زیستشناختی فرآیند اعتیاد، مورد بررسی قرار گیرد. پژوهش حاضر نشان داد که فعالیت BAS در گروه معتاد بیشتر از گروه بهنجار است و در BIS میانگین نمرات افراد بهنجار بیشتر از افراد معتاد است. ضمن اشاره به محدودیتهای پژوهش حاضر نظیر محدودیت در تعمیم نتایج به تمام افراد معتاد به علت گوناگونی در مادهی مصرفی و همچنین عدم همبودی سایر اختلالات به جز موارد یاد شده و همچنین تقابل اعتیاد با اختلالات روانی پیشنهاد میشود که پژوهشهای آتی با مد نظر قرار دادن نوع اعتیاد وکنترل دقیق اختلالات همزمان انجام گردد.
[1]Addiction
[2]Brains Reward System
[3]Gray
[4]Reinforcement Sensitivity Theory
[5]Behavior Activating system
[6]Approach
[7]Active Avoidance
[8]CorticoـStriatoـPallido-Thalamic
[9]Behavior Inhibition System
[10]Septohippocampal System
[11]Fight/Flight System
[12]Dopamine
[13]Fowles
[14]Loxton and Dawe
[15]Kasch, Rottenberg, Arnow and Gotlib
[16]Minor Life Events
[17]Hassles
[18]Kanyazev
[19]Heponiemi
[20]Kaplan and Sadock
[21]Gray-Wilson personality Questionnaire
[22]Depression, Anxiety and Stress Scale
[23]Lovibond PF and Lovibond SH
[24]Goeders
[25]Johnson, Turner & Iwata