The effectiveness of spiritual psychotherapy based on forgiveness in order to increase marital satisfaction and prevent marital conflicts of couples in the city of Mashhad

Document Type : Research Paper

10.22038/jfmh.2013.771

Abstract

Introduction: Family is the smallest and important social unit that requires a large amount of psychological investment. This study investigated the effect of spiritual psychotherapy based on forgiveness on the increase of marital satisfaction and the decrease of family conflicts.
 Materials and Methods: This semi-experimental study was conducted with pretest, posttest and follow-up design, using control group. This research was done during 2009-2010. Samples of study were 10 couples who referred to clinics in the city of Mashhad that were chosen using the convenient sampling method and were randomly allocated in experimental or control group. Therapy was conducted for the experimental group in the course of nine sessions. Both the Enrich marital satisfaction questionnaire and family conflicts assessment were used as pre-test, post-test, and as a follow-up evaluation (one month later) for both the experimental and control groups.  To analyze research data, mixed analysis of variance were used.
 Results: The findings suggest that using spiritual psychotherapy based on forgiveness causes a significant increase in forgiveness and consequently marital satisfaction and a significant decrease in couples’ conflicts in posttest (P<0.001) but these changes weren’t significant in follow up level (in order P=0.1, P=0.2).
 Conclusion: The element of forgiveness seems to enable couples to understand emotions of each other and as a result, provide an opportunity for cognitive process. Thus, couples, relationship may improve over the course of the treatment.  
 

Keywords


مقدمه

اهمیت معنویت[1] و رشد معنوی در انسان، در چند دهه­ی گذشته به صورتی روزافزون توجه روان‌شناسان و متخصصان بهداشت روانی را به خود جلب کرده است. پیشرفت علم روان­شناسی از یک سو و ماهیت پویا و پیچیده­ی جوامع نوین از سوی دیگر، باعث شده است که نیازهای معنوی بشر در برابر خواسته‌ها و نیازهای مادی قد علم کرده و اهمیت بیشتری بیابند. چنین به نظر می‌رسد که مردم جهان، امروزه بیش از پیش به معنویت و مسایل معنوی گرایش دارند و روان‌شناسان و روان‌پزشکان نیز به طور روزافزون درمی‌یابند که استفاده از روش‌های سنتی و ساده برای درمان اختلالات روانی کافی نیست. در حقیقت، افراد باورهای مذهبی خود را پشت در اتاق درمان نمی گذارند و باورها، ارزش­ها، تجربیات، روابط و حتی کشمکش­های معنوی همیشه با آن­ها است (1،2).

از دیرباز رابطه­ی مذهب و روان­شناسی همواره جنجال­آفرین بوده است. عده­ای از روان­شناسان مانند فروید[2] و اسکینر[3] ارزش معنویت و مذهب را زیر سئوال برده و حتی آن را مضر دانسته­اند (به نقل از 3). فروید نگرشی بی­اعتنا به معنویت و تجربه­های معنوی داشته و دین را نشانه­ی روان­آزردگی می­داند. او نیاز نوع بشر به مذهب را به تجربه­های اولیه­ی دوران کودکی مربوط می­داند که از درماندگی طفل و در نتیجه ابراز نیاز و علاقه­ی او به پدر نشات می­گیرد و این رابطه­ای غیر قابل انکار است. فروید، مذهب را به عنوان ارایه­کننده­ی توجیهاتی دروغین برای ابهامات زندگی تلقی نموده که خداوند بخشنده، نقش پدر را ایفا می­کند و مردم می­توانند هنگام دعا از او حاجت بطلبند (به نقل از 1،4). رفتاردرمانی برخاسته از نظر اسکینر نیز اختلالات زندگی افراد را ناشی از یادگیری دانسته و به همین دلیل یادگیری­زدایی را در اصلاح آن­ها موثر می­داند. رفتاردرمانی به جای تمرکز بر فرایندهای درونی مانند رویاها، تخیلات و تکانه­ها بر رفتار قابل مشاهده­ی انسان و نحوه­ی تغییر آن تمرکز دارد. به همین دلیل روان[4] معتقد است که رویکردهای رفتاری کمتر می­توانند در زمینه­ی معنویت، سخنی داشته باشند (5). در مقابل برخی افراد مانند یونگ[5]، راجرز[6] و فرانکل[7] نگرش مثبتی به مذهب داشته و حتی آن را در رویکرد درمانی خود وارد کرده­اند. یونگ با تایید واقعیت روانی نیاز معنوی و مذهبی در انسان، معتقد است که رنج هر فرد روان­رنجور را در نهایت می­باید رنجی برای روح او به شمار آورد که هنوز معنای خود را درنیافته است. یونگ بر خلاف فروید،
تجربه­های معنوی و مذهبی را به عنوان جنبه­های بالقوه سالم از هستی انسان در نظر می­گیرد. وی معتقد است خداوند یک کهن­الگو[8] بوده و تجلی عمیق­ترین سطح ذهن ناهوشیار (ناهوشیار جمعی) است. این شکل کهن­الگویی از خدا به عنوان یک واقعیت روانی و به مثابه­ی بعدی فعال در درون زندگی روانی می­باشد (1،4).

در دنیای روان­تحلیل­گری علاوه بر یونگ، نویسندگانی وجود دارند که نقش مثبت و سالم معنویت و تجربه­های معنوی را در زندگی انسان می­پذیرند. برای مثال لاوینگر[9] رشد مذهب و باورها را با روابط شی­ء[10] مرتبط می­داند و اصرار می­ورزد که در تصویرسازی مذهبی مراجعان، داده­های مهمی وجود دارد (به نقل از 1). هم­چنین شافرانسک[11] با استفاده از نظریه­ی روابط شیء به درک عناصر ناهوشیار در تجربه­های مذهبی اقدام کرده است (6). راجرز در کارهای بالینی خود بعد جدیدی از معنویت را وارد ساخت که به شرایط جامع و موثر مشاوره (توجه بی­قید و شرط مثبت، خلوص و درک همدلانه) اضافه گشت. او این بعد جدید را فقدان میانجی یا حضور[12] نامید (به نقل از 1،5). فرانکل نیز علت روان­نژندی اندیشه­زاد[13] (نبودن معنا، هدف و منظور و احساس تهی بودن) را بی­معنایی و مشکلات معنوی می­داند. فرانکل در بحث سلامت روان به وجود فرامعنی[14] (وجود معنای نهایی در زندگی) باور دارد، این معنا به خدا برمی­گردد و معنایی معنوی است. خدای مورد نظر فرانکل، خدای سطحی ذهن یا خدای عرفی مذاهب نیست. بر طبق نظر فرانکل، او در درون هر یک از ما است که روی­گرداندن از آن منبع تمام بیماری­ها است، چون فرشته­ی درون خود را سرکوب و به شیطانی مبدل کرده­ایم (به نقل از 7،8).

گستره­ای از مداخلات معنوی در پژوهش­های مختلف به کار رفته و اثربخشی آن­ها در اختلالات گوناگون به اثبات رسیده است. از جمله این مداخلات می­توان به دعا[15]، اندیشه (معنوی) و مدیتیشن[16]، خواندن نوشته­های متون مقدس[17]، بخشودگی و توبه[18]، عبادات و مناسک[19]، همراهی و خدمت[20]، کسب هدایت معنوی[21] و آموزش­های اخلاقی[22] اشاره کرد (9). نتایج پژوهش­های مختلف نیز نشان داده که مداخلات معنوی می­تواند در
 حوزه­های افسردگی[23] (3)، الکلیسم[24] (3)، اضطراب[25] (3)، اختلالات خوردن[26] (3)، خشم[27] (10) عدم بخشودگی
(13-11) و رضایت زناشویی (3،14) موثر واقع شود.

با توجه به نقش مهم خانواده در تکوین شخصیت و رشد جسمانی، عاطفی، عقلانی و اخلاقی افراد و رشد شکوفایی استعدادهای و اثرات نامطلوب ازهم­گسیختگی خانواده بر روی اعضای آن، می‌توان به صورت موثری از راهبردهای معنوی در جهت بهبود مشکلات خانواده سود جست. یکی از این راهبردهای معنوی که قدرت و فراگیری خاصی را در روابط خانوادگی دارد، بخشودگی[28] است که می‌تواند در جهت افزایش رضایت­مندی زناشویی بسیار موثر واقع شود. ورثینگتون[29] بخشودگی زوجین را فرایندی تعریف می­کند که باعث افزایش درک از خود، یکدیگر و روابط شده و طرفین خود را از سلطه­ی افکار، احساسات و رفتارهای منفی بعد از تجربه­ی یک رویداد ناخوش­آیند بین فردی، می­رهانند (15). اگر چه در متون پژوهشی مختلف، انواع متفاوتی از بخشودگی تعریف شده است (مانند بخشودگی بازداری شده[30]، بخشودگی مشروط[31]، بخشودگی زیرکانه[32]، بخشودگی ناپخته[33]، بخشودگی کاذب[34]، بخشودگی تکرارشونده[35])، بخشودگی مورد نظر در این جا از نوع بخشودگی اصیل[36] و به صورت رشته­ای از بازسازی­های شناختی، عاطفی و رفتاری وقایعی است که بر لغزش­ها و نارسایی­های رابطه، احاطه دارند. این نوع بخشودگی، غیرمشروط، نوع­دوستانه، بخشی از فرآیند رشد و تحول‌، پدیده­ای فرایندی و بدون قرینه است (16). بخشودگی اصیل دارای اجزای متعددی است که از آن جمله می‌توان به اجزای عاطفی، شناختی، رفتاری، بخشیدن خود، طلب بخشودگی، عشق، پذیرش بخشودگی، جبران، درک واقع­بینانه و سرانجام بخشیدن دیگران اشاره کرد (14،19-16). بخشودگی، زمانی مطرح می‌شود که عضوی از خانواده با عمل یا سخن خود موجب نارضایتی و آزار عضو یا اعضای دیگر خانواده می­شود. در این باره ورثینگتون می‌نویسد که اعضای خانواده نمی‌توانند بدون این که گاهی مواقع و شاید هم اغلب اوقات، یکدیگر را بیازارند، با هم زندگی کنند (14). این جمله به آن معنی است که در روابط خانوادگی، وجود تعارض یا دل‌آزاری و رنجش خاطر، اجتناب‌ناپذیر است. این رنجش خاطر بر روی کیفیت رابطه تاثیر می­گذارد و از آن جا که کیفیت رابطه، عامل پیش­بینی­کننده­ی قوی در رضایت­مندی زناشویی است، به نظر می­رسد که حل این رنجش می­تواند در ارتقای کیفیت رابطه، موثر واقع شود. بخشودگی می­تواند به عنوان راهی قوی و توان­مند برای خاتمه دادن به یک رابطه­ی مختل یا دردناک، مورد استفاده قرار گرفته و شرایط مصالحه با فرد خطا کار را فراهم کند. بنابراین می‌تواند رضایت­مندی زناشویی را افزایش داده و تعارضات را با خروج یکی از طرفین از حلقه­ی تعامل منفی، کاهش دهد (20،21). توجه به این نکته ضروری است که اصلاح رابطه، مستلزم سرمایه­گذاری دوطرفه است به طوری که دو طرف می­بایست تلاش هم­پایه و مشخصی داشته باشند تا به نتیجه­ای مطلوب برسند. برای حرکت و دست­یابی به اصلاح، هر یک از طرفین باید رفتاری خاص داشته و در طول دوره­ای از زمان بر آن پایدار باشند. به عنوان مثال قربانی بتواند تمایل قابل توجهی از خود نشان دهد، سرزنش را کنار گذاشته و تمایل به شروعی دیگر را از خود نشان دهد. متخلف باید قبول مسئولیت کرده و به اشتباهات خود اذعان داشته و تاوان اشتباه خود را بپردازد. طرفین می­بایست به بررسی مجدد قواعد حاکم بر روابط خود بپردازند و دیدگاه­های بحث­برانگیزی را که منجر به تخلف شده بود، حل و بازنگری نموده و مفاهیم بخشودن و اصلاح رفتار را شفافیت و وضوح بخشند یا پیامدهای تخلفات آتی را مشخص نمایند (20،22). اگر قربانی به طرف دیگر داستان، توجه کند و عذرخواهی متخلف را بپذیرد، آن گاه متخلف، اطلاعاتی در مورد این که قربانی چگونه به مشاجره پاسخ می­دهد، به دست خواهد آورد (21). رفتار مسالمت­آمیز، این نوع شک را تا حد زیادی از بین می­برد، نگرانی را کاهش داده و صمیمیت را افزایش می­دهد. چنین رفتاری می­تواند توانایی زوجین در برخورد با موقعیتی اضطراب­آور را ارتقا بخشد و امکان تخلفات آینده را کاهش دهد. بنا بر این برای تخلفاتی که در بافت روابط موجود شکل می­گیرند مداخلات می­بایست با حضور هر دو زوجین صورت گیرد، زیرا چنین مداخلاتی با قواعد حاکم بر روابط و مذاکرات سازنده تحکیم می­یابد.

با توجه به اهمیت نقش معنویت و بخشودگی در خانواده­ها و نیز با توجه به فرهنگ جمع­گرای ایران که در آن، تاکید ویژه­ای بر ارتباطات اجتماعی و قواعد گروهی می­شود، می­توان از این مداخله (بخشودگی) در جهت ارتقای سلامت خانواده سود جست. برای توجه به ابعاد مختلف بخشودگی لازم است که مدل درمانی سه جزء همدلی (هسته­ی اولیه و اصلی این مدل)، فروتنی (درک امکان خطاکار بودن خود و آرزوی درونی فرد در مورد بخشودگی قرار گرفتن، جایزالخطا دیدن انسان و پاسخ فروتنی به آن) و تعهد (یک اقدام میان­فردی، عمل آشکار بخشودن) را مد نظر قرار دهد تا بتواند بعضی از الگوهای مخرب خانواده و آسیب­های هیجانی را اصلاح کرده، به تعاملات رنگی دوباره بخشیده و با ارتقای عملکرد خانواده، علاوه بر رضایت زناشویی، سلامت روانی نسل­های آینده را تضمین کند. در این راستا بخشودگی می­تواند به عنوان یک چهارچوب مجدد در خانواده عمل کرده و شیوه­ی متفاوتی را برای تجربه­ی وقایع دردناک گذشته ارایه دهد و به این ترتیب انرژی مثبتی را درون سیستم خانواده آزاد کرده و با رها کردن زوجین از هیجان­های منفی باعث افزایش سازگاری روانی شود. بنابراین پژوهش حاضر اثربخشی روان­درمانی معنوی مبتنی بر مداخله­ی بخشودگی را در افزایش رضایت­مندی زناشویی و کاهش تعارضات در خانواده، مورد بررسی قرار می­دهد.

روش­کار

مطالعه­ی حاضر یک پژوهش نیمه­آزمایشی با طرح پیش­آزمون-پس­آزمون با گروه شاهد می­باشد که در سایت کارآزمایی­های بالینی با شماره کد IRCT2012070210157N1 به ثبت رسیده است. جامعه­ی آماری این پژوهش که در زمستان 1388و بهار 1389 اجرا گردید، شامل تمامی زوجین
مراجعه­کننده به مراکز مشاوره شهر مشهد بودند. نمونه­ی آماری در این پژوهش شامل 10 زوج (20 نفر) بودندکه به شیوه­ی نمونه­گیری در دسترس انتخاب شده و به تصادف در دو گروه آزمون (10 نفر) و گروه شاهد (10 نفر) قرار گرفتند. درمان برای گروه آزمون در 9 جلسه و با حضور هر دو زوج اجرا گردید. برای گروه شاهد، هیچ مداخله­ی درمانی انجام نشد اما با توجه به مسایل اخلاقی، شرکت­کنندگان در گروه شاهد پس از اتمام تحقیق این درمان را دریافت کردند. از شرکت­کنندگان گروه آزمون خواسته شد در جلسه­ی اول، جلسه­ی آخر و یک ماه پس از آخرین جلسه، پرسش­نامه­های بخشودگی، رضایت­مندی زناشویی و تعارض خانواده را تکمیل کنند. شرکت­کنندگان گروه شاهد نیز هم­زمان با گروه آزمون، در سه نوبت به پرسش­نامه­ها پاسخ دادند. در نهایت داده­های پیش­آزمون، پس­آزمون و دوره­ی پی­گیری به کمک نرم­افزار SPSS نسخه­ی 16 و آزمون تحلیل واریانس مختلط، تحلیل گردیدند.

 ابزار پژوهش:

الف- مقیاس سنجش بخشودگی[37] (FFS): این مقیاس توسط پولارد[38] و همکاران در سال 1998 ساخته شد و سیف و بهاری آن را برای خانواده‌های ایرانی هنجاریابی و میزان‌سازی نمودند و اعتبار آن 84/0 برآورد کردند (23). این مقیاس دارای 5 خرده­مقیاس (بعد) است: درک واقع‌بینانه، تصدیق خطا، جبران عمل ارتکابی، دلجویی کردن و احساس بهبودی و سبکبالی. این پرسش­نامه دارای 40 پرسش و دو بخش است که بخش نخست (پرسش­های 1 تا 30)، بخشودگی را در خانواده‌های اصلی و والدین او و بخش دوم (پرسش­های 21 تا 40) میزان بخشودگی را در خانواده‌های هسته­ای (همسران) می‌سنجد. هم­چنین ‌هر خرده­مقیاس دارای 8 پرسش چهارگزینه‌ای است که گزینه­ی الف، 1 امتیاز و گزینه­ی د، 4 امتیاز دارد. میانگین نمرات این مقیاس 6/121 و انحراف معیار آن 5/23 است. نمرات بالا در این مقیاس، نشان‌دهنده­ی میزان بخشودگی بیشتر و نمرات پایین، نشان‌دهنده­ی میزان بخشودگی کمتر است (23).

ب- پرسش­نامه­ی رضایت­مندی زناشویی انریچ[39]: این پرسش­نامه یک ابزار 115 سئوالی است که برای ارزیابی زمینه­های بالقوه مشکل­زا یا شناسایی زمینه‌های قدرت و پرباری رابطه­ی زناشویی به کار می‌رود. از این پرسش­نامه برای تشخیص زوج­هایی استفاده می‌شود که نیاز به مشاوره و تقویت رابطه­ی خود دارند. این پرسش­نامه از 14 خرده­مقیاس شامل تحریف آرمانی، رضایت زناشویی، مسایل شخصیتی، ارتباط،حل تعارض، مدیریت مالی، فعالیت‌های اوقات فراغت، رابطه­ی جنسی، فرزندان و فرزند‌پروری، خانواده و دوستان، نقش­های مساوات‌طلبی و جهت‌گیری مذهبی تشکیل شده است (24).

اعتبار ضرایب آلفای این پرسش­نامه در گزارش اولسون[40] و همکاران برای خرده­مقیاس­های مختلف این پرسش­نامه بین 48/0 تا 90/0 گزارش شده است. اعتبار بازآزمایی پرسش­نامه نیز 86/0 بوده است. سئوالات بر روی پیوستاری از خیلی زیاد تا خیلی کم مرتب شده‌اند که نمره­ی بالاتر نشانه­ی رضایت­مندی بیشتر زناشویی است. روایی مقیاس‌های رضایت خانوادگی از 41/0تا 60/0 و با مقیاس‌های رضایت زندگی از 32/0تا 41/0 است که نشانه­ی روایی سازه­ی آن است. تمام خرده­مقیاس‌های این پرسش­نامه، زوج­های جوان راضی و ناراضی را متمایز می‌کنند و این نشان می‌دهد که این پرسش­نامه از روایی خوبی برخوردار است (24).

ج- پرسش­نامه­ی تعارض زناشویی: یک ابزار 42 سئوالی است که برای سنجیدن تعارض زناشویی بر مبنای تجربیات بالینی توسط ثنایی ساخته شده است (24). این پرسش­نامه هفت بعد از تعارضات زناشویی را می‌سنجد که عبارتند از: کاهش همکاری، کاهش رابطه­ی جنسی، افزایش واکنش هیجانی، افزایش جلب حمایت فرزندان، افزایش رابطه­ی فردی با خویشاوندان خود، کاهش رابطه­ی خانوادگی با خویشاوندان همسر و دوستان و جدا کردن امور مالی از یکدیگر. اعتبار پرسش­نامه از طریق ضریب آلفای کرونباخ برای کل این پرسش­نامه برابر 94/0 و برای 7 خرده­مقیاس بین 80/0 تا 60/0 بوده است. هر سئوال بر اساس مقیاس 5 گزینه‌ای لیکرت تنظیم شده است که متناسب با پاسخ­ها، نمرات 1 تا 5 به آن­ها اختصاص می‌یابد که در این ابزار، نمره­ی بیشتر به معنی تعارض بیشتر و نمره­ی کمتر به معنی رابطه­ی بهتر است. این پرسش­نامه از روایی محتوای خوبی برخوردار است. در مرحله­ی تحلیل مواد آزمون، پس از اجرای مقدماتی و محاسبه­ی همبستگی هر سئوال با کل پرسش­نامه و مقیاس­های آن، 13 سئوال از 55 سئوال اولیه حذف شده است.

روش درمان از مدل درمانی بخشودگی ورثینگتون (14) به دست آمد و با فرهنگ ایرانی مطابقت داده شد. فرهنگ، سیستم­های اعتقادی و موقعیت­های ارزشی است که عادات، قواعد و رسوم اجتماعی در روندهای روان­شناسی را تحت تاثیر قرار می­دهند. با توجه به این که فرهنگ ایرانی، فرهنگی جمعی می باشد از خویشتن به عنوان رابطه­ای متقابل و اجتماعی یاد کرده و بر ارتباطات اجتماعی و قواعد گروهی تاکید دارد. دیدگاه مالکیت اشتراکی از روابط جمعی نشان می­دهد که بخشودگی، انتخابی است که فردی نبوده و بیشتر وظیفه­ای است که در شرایط فرهنگ خاص روی می­دهد. برای یک گروه نظام­مند اجتماعی، توهین احتمالا برای یک فرد روی نمی­دهد؛ بلکه جمعی را دربرمی­گیرد. برای نظام اشتراکی، نمود دیگران و نمود خود هر دو برای بخشودن لازم است. بنا بر این هنگام بخشودن، گروه، خانواده و جمع مطرح است. سازش و بخشودگی هر دو در مقوله­ی نظام اشتراکی به عنوان هم­ردیف و دو مقوله­ی مربوط به هم مطرح هستند. هدف نظام اجتماعی از بخشودگی، بیشتر حفظ هماهنگی اجتماع و سعادت اجتماعی است تا منافع شخصی. افراد جامعه از التیام­دهنده­های فرهنگی استفاده می­کنند تا از طریق آیین و رسوم اجتماعی به بخشایش و بخشودن دست یابند. سنت­های فرهنگی نظام اشتراکی اغلب شامل روایت­ها و نمادها می­شود تا به درک ابزارهای فرهنگی برای بخشودن نایل آیند (15). با توجه به مسایل فوق، برنامه­ی درمانی مطرح شده در این پژوهش متفاوت از فرهنگ­هایی برنامه­ریزی شد که در آن­ها تاکید بر فردگرایی و خویشتن می­باشد.

لازمه­ی ادامه­ی درمان، حضور هر دو زوج در تمام جلسات درمان بود. بعد از انجام مصاحبه­ی اولیه و تشخیص مناسب بودن آزمودنی برای ورود به طرح پژوهش، مشکل مراجع فرمول­بندی شده و طرح درمان ریخته شد. پس از آن ساختار جلسات به صورت 9 جلسه­ی 60 دقیقه­ای مطابق جدول 1 اجرا شد.

به منظور رعایت ملاحظات اخلاقی، در جلسه­ی اول اهداف مورد نظر پژوهش برای زوجین توضیح داده شد. علاوه بر این به آنان اطمینان داده شد که نتایج پژوهش به صورت
نتیجه­گیری کلی منتشر خواهد شد و آنان اختیار کامل دارند که در پژوهش شرکت نکنند و یا در هر مرحله که بخواهند مختارند از ادامه­ی پژوهش انصراف دهند.

 

 

جدول1- محتوای جلسات روان­درمانی معنوی مبتنی بر بخشودگی

جلسات

محتوای جلسات

اول

معرفی و آشنایی کلی با قالب جلسات، ایجاد اتحاد درمانی، اجرای تست و طرح مشکل

دوم

توضیح درباره­ی مشکلات و اثر آن بر روی زندگی، تبیین مشکل، راه حل­ها و  روش­ها، ارزیابی ارزش­ها و اهداف، مقاصد و تعهد طرفین

سوم

بیان احساسات مراجعین در مورد مشکل و به ویژه احساس خشم، کنترل بروز عواطف منفی، آشنایی طرفین با مفهوم بخشودگی، معرفی بخشودگی به عنوان یک عامل درمانی، لزوم، سودمندی، مزایا و محدودیت­های بخشودگی، اثرات نابخشودن، بررسی موانع بخشودگی، کشف دیدگاه زوجین در مورد بخشودگی

چهارم

معرفی همدلی به عنوان راهی برای تحمل در شنیدن نظر مخالف دیگران، برنامه­ای برای افزایش تبادلات مثبت، توجه به بافت وقوع حادثه و تجارب قبلی همسر، بیان خلاصه­ای از احساسات فرد آسیب­دیده توسط فرد خاطی

پنجم

ارزیابی برنامه­ی تعاملات مثبت و احساسات زوجین از برنامه، دعوت زوجین به در میان گذاشتن تجارب خود از بخشودن دیگران یا بخشوده شدن توسط دیگری و بیان احساسات و افکار خود پس از عمل بخشودگی، دعوت زوجین به تهیه­ی لیستی از حوزه­های آسیب­زای خود

ششم

کار بر روی لیست حوزه­های آسیب­زای طرفین، تلاش برای درک و فهمیدن یکدیگر، در نظر گرفتن خود به عنوان شخص جایزالخطا، پذیرفتن درد و رنج وارده، ایجاد یک دید جامع و فراگیر برای بخشودگی

هفتم

کشف نیاز زوجین به بخشودن یکدیگر، کشف حمایت و اتکای متقابل زن و شوهر، عذرخواهی بابت خطاهای خود، اعتراف صادقانه به خطای خود، آزادی و اختیار در بخشودن، برچسب شجاعت زدن به بخشودگی

هشتم

پیدا کردن معنا در بخشودن، آموزش مهارت­های ارتباط و حل تعارض، ایجاد فهم جدید از رابطه و انتظارات و توجه به نقاط ضعف

نهم

بررسی و برطرف کردن موانع عملی بخشودگی، بررسی اشکال نادرست بخشودگی، معنای زندگی پس از بخشودگی، مواجهه با عود، بحث و جمع­بندی جلسات، پرسش­نامه

 

 

نتایج

  در این پژوهش نیمه­آزمایشی، 10 زوج (در مجموع 20 نفر) شرکت کردند که از این تعداد 5 زوج (10 نفر) در گروه آزمون و 5 زوج (10 نفر) در گروه شاهد قرار گرفتند. میانگین و انحراف استاندارد سن افراد گروه شاهد برابر 2/5±34 سال و سن گروه آزمون برابر 7/5±8/32 سال بوده است. هم­چنین 70 درصد افراد گروه آزمون و 73 درصد افراد گروه شاهد، تحصیلات دیپلم و بالاتر داشتند. برای بررسی معنی­داری تفاوت متغیرهای سن و نمرات پایه­ی رضایت­مندی زناشویی در دو گروه از آزمون تی مستقل استفاده شد. دو گروه آزمون و شاهد از نظر متغیر سن (5/0≤P ‚ 324/0- =(18)t) نمره­ی پایه در پرسش­نامه­ی رضایت­مندی زناشویی (5/0≤ ‚P485/0- =(18)t) تفاوت معنی­داری نداشتند.

به منظور بررسی تاثیر روان­درمانی معنوی مبتنی بر روش بخشودگی در افزایش رضایت­مندی زناشویی و کاهش تعارضات، از آزمون تحلیل واریانس مختلط استفاده شد. در این آزمون، زمان (نمرات آزمودنی­ها در جلسات پیش­آزمون، پس­آزمون و پی­گیری) به عنوان عامل درون آزمودنی و گروه (شاهد و آزمون) به عنوان عامل بین آزمودنی وارد مدل شدند. مفروضه­های آزمون تحلیل واریانس مختلط یعنی طبیعی بودن توزیع، تساوی واریانس­ها، فاصله­ای بودن مقیاس اندازه­گیری و

انتخاب مستقل آزمودنی­ها رعایت شد.

میانگین و انحراف استاندارد نمرات آزمودنی­ها در جلسات پیش­آزمون، پس­آزمون و پی­گیری در پرسش­نامه­های بخشودگی، رضایت­مندی و تعارض زناشویی در جدول 2 و نتایج آزمون تحلیل واریانس مختلط در جدول 3 نشان داده شده است.

 

 

 

جدول 2- میانگین و انحراف استاندارد نمرات زوج­ها در جلسات پیش­آزمون، پس­آزمون و پی­گیری

پی­گیری

پس­آزمون

پیش­آزمون

متغیرها

انحراف استاندارد

میانگین

انحراف استاندارد

میانگین

انحراف استاندارد

میانگین

7/5

2/49

08/6

1/51

4/7

9/39

شاهد

بخشودگی

2/8

8/38

9/6

5/38

7/6

6/35

آزمون

5/15

5/288

3/15

4/289

6/16

2/267

شاهد

رضایت­مندی زناشویی

3/24

5/284

97/24

286

5/27

5/270

آزمون

76/12

40/94

4/13

60/95

44/26

120

شاهد

تعارض زناشویی

86/26

60/103

13/27

102

86/28

2/105

آزمون

 



همان طور که در جدول 3 ملاحظه می­شود، تاثیر عامل زمان در متغیرهای بخشودگی، رضایت­مندی زناشویی و تعارض خانوادگی به لحاظ آماری معنی­دار (به ترتیب 13/26=(36‚2)=F و 791/218=(36‚2)=F و 743/12=(36‚2)=F، 001/0>P) است. به عبارت دیگر، بخشودگی و رضایت­مندی زناشویی از جلسه­ی پیش­آزمون تا جلسه­ی پی­گیری افزایش معنی­داری نشان داده است در حالی که تعارضات کاهش معنی­دار داشته­اند. اثر تعامل زمان با گروه در بخشودگی، رضایت­مندی زناشویی و تعارضات خانواده نیز (به ترتیب 93/8=(36‚2)=F و 065/8=(36‚2)=F و 768/8=(36‚2)=F، 001/0>P) معنی­دار است. یعنی تفاوت معنی­داری بین دو گروه در میزان افزایش نمرات رضایت­مندی زناشویی و کاهش نمرات تعارض خانواده از جلسه­ی
پیش­آزمون تا جلسه­ی پی­گیری وجود دارد.

 

 

جدول 3- نتایج آزمون تحلیل واریانس مختلط با توجه به نمرات زوج­ها در پرسش­نامه­های بخشودگی، رضایت­مندی و تعارض زناشویی

اندازه­ی اثر

P

F

میانگین مجذورات

df

اثر اصلی

متغیرها

60/0

000/0

48/27

01/298

2

زمان*

بخشودگی

32/0

001/0

52/8

45/92

2

گروه** × زمان

92/0

000/0

79/218

61/2227

2

زمان

رضایت­مندی زناشویی

30/0

001/0

065/8

117/82

2

گروه × زمان

41/0

000/0

743/12

46/1251

2

زمان

تعارض زناشویی

32/0

001/0

768/8

067/861

2

گروه × زمان

 

 

هم­چنین نمرات آزمودنی­ها در مرحله­ی پیش­آزمون،
پس­آزمون و پی­گیری نشان­دهنده­ی این است که نمره­ی بخشودگی، رضایت­مندی زناشویی و تعارضات از مرحله­ی پیش­آزمون تا پس­آزمون تغییر معنی­دار داشته است (به ترتیب 003/0=P، 01/0=P و 004/0=P) اما با وجود تغییرات، این افزایش در مرحله­ی پی­گیری معنی­دار نبوده است (به ترتیب 93/8=(36‚2)=F و 6/0=P، 198/0=(36‚2)=F و 1/0=P، 80/1=(36‚2)=F، 2/0=P).

بحث

تیل­هارد دی چاردین[41] معتقد است که انسان­ها موجودات بشری نیستند که تجربه­ی معنوی دارند بلکه آن­ها موجودات معنوی هستند که تجربه­ی بشری دارند (به نقل از 9). پژوهش­های تجربی مختلف نیز به طور قطع نشان داده­اند که ایمان و تعهد مذهبی با عملکرد سالم جسمی، عاطفی و اجتماعی، رابطه­ی مثبت دارند. باورهای معنوی-مذهبی را دیگر نمی­توان صرفا به عنوان
روان­رنجوری­ها یا باورهای غیر منطقی که می­باید معالجه شوند، نگریست. بلکه اکنون بسیاری از درمانگران، باورها و رفتارهای معنوی را به عنوان منابع قدرتمند تغییر درمانی، در درمان فردی، گروهی و یا خانواده در نظر می­گیرند.

هدف این پژوهش بررسی میزان اثربخشی بخشودگی در افزایش رضایت­مندی زناشویی و کاهش تعارضات خانواده در نمونه­ای از مراجعه­کنندگان به مراکز مشاوره­ی شهر مشهد بود. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که بخشودگی زوجین باعث افزایش رضایت­مندی زناشویی و کاهش تعارضات در خانواده شده است. این نتیجه با دستاوردهای قبلی افرادی مانند دی­بلاسیو و بندا[42] (25)، فینچام و بیچ[43] (26،27)، فینچام، پالری و رکالیا[44] (28)، فینچام، بیچ و داویلا[45] (20)، اینرایت و فیتزگیبونز[46] (29)، تاوسینت و وب[47] (30)، کارامانس، ون­لانج، اورکرک[48]، (31)، وانستیوگن و اوراتینکال[49] (32)، فینچام، بیچ و هال[50] (33،34)، افخمی، بهرامی و فاتحی­زاده (35)، ناطقیان، ملازاده ،گودرزی و رحیمی (36) که در آن­ها ثابت شده که بخشودگی،
پیش­بینی­کننده­ی معنی­دار پرخاشگری، رضایت زناشویی و سازگاری، سلامت روانی و رضایت از زندگی در میان زوجین بوده و باعث ارتقای کیفیت روابط بین زوجین شده و افسردگی آن­ها را کاهش می­دهد، هم­سو می­باشد.

بخشودگی می­تواند تغییرات مثبتی را در سلامت عاطفی ایجاد کند، سلامت جسمانی و روانی را افزایش دهد، حس قدرت و توان فردی را بازیابی کرده و بین صدمه­دیده و صدمه­زننده مصالحه ایجاد کند (26). بخشودگی یک فرایند معنوی و هیجانی است که از یک فرایند شبه­مرحله­ای عبور می­کند که شامل شوک و انکار، آگاهی از مورد سوءاستفاده و آزار قرار گرفتن، احساس صدمه دیدن، ماتم، خشم و تنفر و فرصتی برای ابراز این احساسات به دیگران، نیاز به پذیرش این که آن­ها اشتباه کرده­اند و امکان اجرای عدالت، بازسازی مرزها و زندگی را با گذشت سپری کردن، است. شبه­مرحله­ای بودن به این معنا است که مراجع باید در طول درمان، فرصت لازم برای کار مناسب و کافی از طریق مواجهه با فرایند شفایابی را داشته باشد، زیرا عدم آمادگی در بخشیدن می­تواند به احساسات حل نشده­ای مانند ماتم، خشم و تنفر منجر شود (37).

بخشودگی ماهیتی میان­فردی دارد و این ماهیت میان­فردی در روابط زناشویی به خوبی قابل مشاهده است. زندگی زناشویی یکی از جهانی­ترین نهادهای بشری است که از دو نفر با استعدادها و توانایی­های متفاوت و با علایق و نیازها و شخصیت­های مختلف تشکیل شده است. ارتباط، مهم­ترین بخش این زندگی مشترک است. در طول این ارتباط، وجود جراحت روانی امری است که مکررا اتفاق می­افتد. عدم توجه به این جراحت­ها و نادیده گرفتن رنجش­ها و گلایه­ها باعث ایجاد دیوار سنگی و در نهایت، فروپاشی روابط صمیمانه
می­شود (15،38). بخشودگی، روشی است که می­تواند در حل جراحت­های عاطفی در خانواده، موثر واقع شود و نیروهایی را که زمانی صرف دفاع­های روانی می­شد،آزاد کرده و در راه عملکرد سالم خانواده به کار گیرد.

در تبیین یافته­ها می­توان چنین استدلال کرد که بخشودگی، بعد عاطفی زوجین را هدف قرار می­دهد. فراهم کردن جوی بدون تهدید به همراه توجه مثبت غیر مشروط برای بیان احساسات فروخورده­ی خشم و رنجش طرفین، فرصتی برای تکمیل گشتالت­های ناقص فراهم می­کند. بنابراین نیروهایی که زمانی برای آزردگی، مرارت و مراقبت از زخم­های التیام نیافته صرف می­شد، آزاد شده و دفاع­های روانی شکسته
می­شوند و از این رو افراد قادر می­شوند تا دریابند که انتقام و کینه­توزی بی­فایده است و این آغاز پردازش شناختی حادثه است. در طول این پردازش شناختی، افراد قادر می­شوند تا نقش خود را در از دست دادن این رابطه مورد بازبینی قرار دهند، از توجه صرف به خطاها و نقاط ضعف دیگران به درون خود هدایت می­شوند و با اصل وجود خود روبه­رو می­شوند، اصلی خطاکار و در عین حال ارزشمند با احساسی از شرمندگی و گناه. در طول این مرحله افراد می­توانند افکار مطلق­انگارانه را کنار گذاشته و با بررسی رفتار و درک نقش و مسئولیت رفتار خویش، خود را ببخشند (38، 39) . فقط بعد از چنین بخشودگی است که فرد می­تواند وارد دنیای پدیداری فرد دیگری شده و او را نیز مانند خود در نظر بگیرد. در نتیجه، انگیزش، افکار،احساسات و رفتار فرد نسبت به متخلف تغییر می­کند. نتیجه­ی واقعی بخشودگی، تعهد به تغییر رفتار و تلاشی برابر برای جبران قصورها است. بخشودگی می­تواند تعاملات منفی زوجین را از بین برده و آن­ها را در اتحادی دوباره به هم نزدیک کند. نتیجه­ی چنین اتحادی افزایش رضایت از زندگی مشترک و تلاشی منطقی برای حل تعارضات اجتناب­ناپذیر زندگی مشترک است که در نتیجه­ی آن زوجین می­توانند عملکرد سالم خود را بازیافته و این الگو علاوه بر تضمین سلامت روانی در نسل­های بعدی هم تداوم یابد (26،42-40).

بخشودگی، یک مداخله­ی درمانی قوی است که افراد را از خشم و احساس گناهی که نتیجه­ی خشم ناهوشیار است، رها می­کند، علاوه بر این فردی که می­بخشد از کنترل ظریف و ناآگاه متخلف رها می­شود. رها کردن دیگران به معنی رها کردن خود است زیرا رنجش، شکلی از دلبستگی است (26،43،44).

کسانی که بخشودگی را انتخاب نمی­کنند در واقع به خود صدمه می­زنند، زیرا به خود اجازه نمی­دهند که روابط محبت­آمیزی را که نیازمند آن هستند، داشته باشند. افرادی مانند هوپ[51] (45)، ورثینگتون و دی­بلاسیو (19) و فلانیگان[52] (46) به ظرفیت بخشودگی در رضایت زناشویی و ترمیم روابط گذشته پرداخته­اند. این ترمیم به حدی است که حتی وقتی متخلف درگذشته است نیز موثر واقع می­شود. مطابق نظر برگین[53] (47) فرایند جذب درد[54] که در بخشودگی اصیل اتفاق می­افتد می­تواند از انتقال بین نسلی این درد جلوگیری کرده و سلامت روانی نسل آینده را تضمین کند.

افزون بر این، خانواده به عنوان کوچک­ترین زیرمجموعه­ی جامعه و مهم­ترین و اثرگذارترین واحد در رشد و پرورش اعضای جامعه، نیازمند تعادل و سلامت جسمی و روانی برای عملکرد مطلوب می­باشد. از بین اعضای خانواده، محوری­ترین نقش از آن زن و شوهر است که وضعیت روانی آن­ها تاثیری اجتناب­ناپذیر بر عملکرد این واحد کوچک دارد. تعارضات و نارضایتی از زندگی هزینه­های گزاف درمانی و روانی را به جامعه و اعضای خانواده تحمیل می­کند. رشد نرخ طلاق و آثار روانی و اجتماعی آن را می­توان به عنوان شاهدی برای لزوم رشد شیوه­های برای بهبود و ارتقای رضایت­مندی زناشویی در نظر گرفت. این شیوه­ی درمان با عنایت با بافت فرهنگی و در نظر گرفتن بعد معنوی انسان­ها می­تواند کمک شایانی برای این امر باشد.

با این حال بخشودگی اکسیری برای حل تمام مشکلات خانواده نیست. گاه تضادها و اختلافات خانوادگی کاربرد بخشودگی را در خانواده­درمانی دشوار می­سازد. به ویژه این که این اختلافات معمولا ماهیت دوسویه دارند. از طرف دیگر شناخت ناکافی از ساز و کارهای اثربخشی بخشودگی، استفاده از این مداخله­ی درمانی را محدود می­سازد. علاوه بر این، باید در نظر داشت که بخشودگی نیز همواره امکان­پذیر نیست، بعضی ترجیح می­دهند که آن را ادامه ندهند، عده­ای درصدد انتقام­جویی هستند. هم­چنین مسایل بنیادی وجود دارد که تحقیقات کافی راجع به آن­ها صورت نگرفته است. برای مثال این که کدام شرایط نشان می­دهد بخشودگی به نفع چه کسی هست یا نیست، یا چه زمانی بخشودگی در فرایند درمان بهترین فایده را دارد (48). پژوهشگر در روند تحقیق حاضر با محدودیت­هایی روبه­رو بود که ممکن است بر کیفیت پژوهش تاثیر گذاشته باشند. از این جمله می­توان به تعداد محدود نمونه اشاره کرد که امکان نتیجه­گیری قطعی را با دشواری مواجه می­سازد. محدودیت دیگر، لزوم حضور هر دو زوج در جلسات درمان بود که منجر به نمونه­ی کمتر و دسترسی محدودتر شد و احتمالا معنی­داری در مرحله­ی پی­گیری را نیز تحت تاثیر قرار داد. علاوه بر این یکسان نبودن ویژگی­های جمعیت­شناختی مراجعین و در نتیجه عدم آشنایی با فرایند درمان و انتظار بهبود در چندین جلسه­ی اول فرایند تداوم جلسات را با مشکل مواجه کرد. با توجه به تاکید این رویکرد بر رابطه­ی بین زوجین، مشکلات هر دو زوج در خانواده­های مبدا و مشکلات شخصیتی مراجعان به دقت  مورد  بررسی قرار  نمی­گیرد که از دیگر  محدودیت­های پژوهش محسوب
می­شود. در انتها پیشنهاد می­شود که این رویکرد در مورد جمعیت وسیع­تری مورد بررسی قرار گرفته و در برنامه­ی درمانی فرصتی برای پرداختن به مسایل فرد در خانواده­ی مبدا و

 

 

 

کار فردی بر روی این مسایل در نظر گرفته شود.

نتیجه­گیری

   با توجه به نتایج مطالعه ی حاضر، مداخلاتی در جهت بخشودگی و ترمیم روابط زوجین بر ابعاد مختلف رضایتمندی زناشویی تاثیر گذاشته و می تواند باعث آزاد سازی نیروهایی شود که زمانی برای آزردگی، مرارت و مراقبت از زخم های التیام نیافته صرف می شد. اکنون این نیروها می­توانند در عمیق­ترین رضایت­ها و خشنودی­ها یعنی در توانایی دوست داشتن و دوست داشته شدن صرف شوند.



[1]Spirituality

[2]Freud

[3]Skinner

[4]Rowan

[5]Jung

[6]Rogers

[7]Frankel

[8]Archetype

[9]Lovinger

[10]Object Relation

[11]Shafranske

[12]Presence

[13]Noogenic Neuroses

[14]Suprameaning

[15]Prayer

[16]Contemplation and Meditation

[17]Reading Sacred Writing

[18]Forgiveness and Repentance

[19]Worship and Ritual

[20]Fellowship and  Service

[21]Seeking Spiritual Direction

[22]Moral Instruction

[23]Depression

[24]Alcoholism

[25]Anxiety

[26]Eating Disorders

[27]Anger

[28]Forgiveness

[29]Worthington

[30]Arrested Forgiveness

[31]Conditional Forgiveness

[32]Collusive Forgiveness

[33]Premature Forgiveness

[34]Pseudo Forgiveness

[35]Repetitious Forgiveness

[36]Authentic Forgiveness

[37]Family Forgiveness Scale

[38]Pollard

[39]Enrich Marital Satisfaction Scale

[40]Olson

[41]Tilhard de Chardin

[42]DiBlasio and Benda

[43]Fincham and Beach

[44]Paleri and Recalia

[45]Davila

[46]Enright and Fitzgibbons

[47]Toussaint and Webb

[48]Karremans, Van Lange, Ouwerkerk and Keluwer

[49]Vansteenwegen and Orathinkal

[50]Hall

[51]Hope

[52]Flanigan

[53]Bergin

[54]Absorption of Pain

1. West W. [Psychotherapy and spirituality: Crossing the line between therapy and religion]. Shahidi S, Shirafkan S. (translators). 2nd ed. Tehran: Roshd;  2000:23-90. (Persian)
2. Pargament K. Spiritual integrated psychotherapy: understanding and addressing the sacred.1st ed. New York: Guilford; 2007: 1-3.
3. Hook J, Worthington E, Davis D, Jennings D, Gartner A. Empirically supported religious and spiritual therapies.J Clin Psychol 2010; 66: 46-72.
4. Palmer M. [Freud and Jung on religion]. Dehganpour M, Mahmoodi GH. (translators). 1st ed. Tehran: Roshd; 2007: 150-60. (Persian)
5. Rown J. [The transpersonal psychotherapy and counseling]. 1st ed. London: Routledge; 1993: 1-43.
6. Shafranske E. The contribution of object relation theory in Christian counseling. Proceeding of the International Conference of Christian Psychology; 1988; Nov 9-13, Atlanta, The United States of America.
7. Millon T. [Theories of psychopathology and personality]. 2nd ed. Washington: Saunders; 1973: 83-91.
8. Schultz D. [Growth psychology: Models of the healthy personality]. Khoshdel G. (translator). 13th ed. Tehran: Peykan; 1977:120-73. (Persian)
9. Richards P, Bergin A. A spiritual strategy for counseling and psychotherapy. 3rd ed. Washington: American psychological association; 1990: 201-29.
10. Vannoy S, Hoyt W. Evaluation of an anger therapy intervention for incarcerated adult males. J Offender Rehabil 2004; 39: 39-57.
11. Rye M, Pargament K. Forgiveness and romantic relationships in college: Can it heal the wounded heart? J Clin Psychol 2002; 58: 419-41.
12. Rye M, Pargament K, Pan W, Yingling D, Shogren K, Ito M. Can group interventions facilitate forgiveness of an ex-spouse? A randomized clinical trial. J Consult Clin Psychol 2005; 73: 880-92.
13. Hart K, Shapiro D. Secular and spiritual forgiveness interventions for recovering alcoholics harboring grudges. Proceeding of the Annual Conference of the American Psychological Association; 2002; Aug 22-25 Chicago, The United States of America.
14. Worthington E. An empathy humility. Commitment model of forgiveness applied within family dyads. J Fam Ther 1998; 20: 59-76.
15. Worthington E. Handbook of forgiveness. 1st ed. New York: Routledge; 2005: 1-81.
16. Walrond-Skinner S. The function and role of forgiveness in working with couples and families:clearing the ground.J Fam Ther1998; 20: 3-19.
17. Murray R.  Forgiveness as a therapeutic option. Family journal: Counseling and therapy for couples and families 2002; 10(3): 315-21.
18. Ingersoll-Dayton B, Krause N. Self-forgiveness: A component of mental health in later life.Res Aging 2005; 27: 267-89.
19. Worthington E, Diblasio F. Promoting mutual forgiveness within the fractured relationship. Psychology 1990; 27(2): 219-23.
20. Fincham F, Beach S, Davila J. Longitudinal relations between forgiveness and conflict resolution in marriage. J Fam Psychol 2007; 21(3): 542-5.
21. Cordova J, Cautilli J, Simon C, Sabag R. Behavior analysis of forgiveness in couple therapy. Int J Behav Cons Ther 2006; 2(2): 192-214.
22. McCullough M. Forgiveness: Who does it and how do they do it? Curr Dir Psychol Sci 2001; 10: 194-7.
23. Seyf S, Bahari F. [The relationship between forgiveness and mental health in couples]. Psychological studies 2004; 1: 9-18. (Persian)
24. Sanayi B, Barati T. [Family and marrige scales]. 1st ed. Tehran: Besat: 19-58. (Persian)
25. DiBlasio F, Benda B. Forgiveness intervention with married couples: Two empirical analyses. Journal of psychology and christianity 2008; 5: 511-23.
26. Fincham F, Beach S. Forgiveness and marital quality: Precursor or consequence in well-established relationship. J Posit Psychol 2007; 2(4): 260-8.
27. Fincham F, Beach S. Forgiveness in marriage implications for psychological aggression and constructive communication. Pers Relat 2002; 9: 239-57.
28. Finchman F, Paleri G, Recalia C. Forgiveness in marriage: The role of relationship quality, attribution and empathy. Pers Relat 2002; 9: 23-37.
29. Enright R, Fitzgibbons R. Helping clients forgive: An empirical guide for resolving anger and restoring hope. 1st ed. Washington: American Psychological Association; 2000: 11-57.
30. Toussaint L, Webb J. Theoretical and empirical connections between forgiveness, mental health, and well-being. In: Worthington E. (editor). Handbook of forgiveness. 1st ed. New York: Routledge; 2005: 349-62.
31. Karremans J, Van Lange P, Ouwerkerk J, Kluwer E. When forgiving enhances psychological well-being: The role of interpersonal commitment.J Pers Soc Psychol2003; 84: 1011-26.
32. Vansteenwegen A, Orathinkal J. The effect of forgiveness on marital satisfaction in relation to marital stability. Contemp Fam Ther2006; 28: 251-60.
33. Fincham F, Hall J, Beach S. Forgiveness in marriage: Current status and future directions. Fam Relat 2006;55: 415-427.
34. Fincham F, Hall J, Beach S. [Till lack of forgiveness do us part: Forgiveness in marriage. In: Worthington E. (editor). Handbook of forgiveness. 1st ed. New York: Routledge; 2005: 207-26.
35. Afkhami I, Bahrami F, Fatehizadeh M. [The relationship between forgiveness and marital conflicts of couples in the city of Yazd family]. Journal in family research 2008; 9: 432-42. (Persian)
36. Nateghian S, Molazadeh J, Godarzi M, Rahimi CH. [Forgiveness and marital satisfaction in combat veterans with post traumatic stress disorder and their wives]. The journal of fundamentals of mental health 2008; 37: 33-46. (Persian)
37. Goldenberg I, Goldenberg H. [Family therapy]. Hossainshahi H, Naghshbandi S. (translators). 4th ed. Tehran: Ravan; 2000: 9-25. (Persian)
38. Bono G, McCullough M. [Forgiveness, religion, and adjustment in older adulthood. Religious influences on health and well-being in the elderly]. 1st ed. New York: Springer; 2004: 13-39.
39. Gordon K, Baucom D, Snyder D. Forgiveness in couples: Divorce, infidelity, and couples therapy. In: Worthington E. (editor). Handbook of forgiveness. 1st ed. New York: Routledge; 2005: 407-22.
40. McCullough M. Forgiveness as human strength: Theory, measurement, and links to well-being. J Soc Clin Psychol 2000; 19: 43-55.
41. Karremans J, Van Lange P, Holland R. Forgiveness and its associations with prosocial thinking, feeling, and doing beyond the relationship with the offender. Pers Soc PsycholBull 2005; 31: 1315-26.
42. Enright R, Santos M, Al-Mabuk R. The adolescent as forgiver. J Adolesc 1989; 12: 99-110.
43. Fitzgibbons R. The cognitive and emotive use of forgiveness in the treatment of anger.Psychotherapy 1986; 23: 629-33.
44. Benson CK. Forgiveness and the psychotherapeutic process. Journal of psychology and christianity 1992; 11(1): 76-81.
45. Hope D. The healing paradox of forgiveness. Psychotherapy 1987; 24: 240-4.
46. Flanigan B. Shame and forgiving in alcoholism. Alcohol Treat Q 1987; 4: 181-95.
47. Bergin AE. Three contributions of a spiritual perspective to counseling, psychotherapy, and behavior change.Couns Values 1988; 33: 21-31.
48. Worthington E. The pyramid model of forgiveness: Some interdisciplinary speculations about unforgiveness and the promotion of forgiveness. In: Worthington E. (editor). Dimensions of forgiveness: Psychological research and theological perspectives. 1st ed. Philadelphia: Templeton Foundation; 1998: 107-38.