The construction and standardization of the rating scale for diagnosis of conduct disorder among the students in fifth grade of elementary school in Tehran city, central part of Iran (Teachers’ form)

Document Type : Research Paper

Author

Abstract

The aim of this study is to provide a behavioral questionnaire which could diagnose conduct disorder from other disorders of childhood.
 Materials and Methods: In this practical study which was done during 2007 and 2008, 515 students in fifth grade elementary school have been selected in Tehran city using random sampling cluster. To implement the study, at first a list of the characteristics of conduct disorder was provided for specialists, according to clinical resources. Completed questionnaire was given to 10 teachers of 5th grade of elementary school and their comments were used in decreasing ambiguities of the questionnaire. So final questionnaire was adjusted.Validity of the questionnaire was assessed through the alpha Kroenbakh, the split-half and the test-retest methods.
 Results: After the factor analysis by method of the main components using varimax rotation, five factors of aggression, irresponsibility, deception, sabotage, and poor interpersonal relationships were extracted, which were explaining 74.70 percent of total variance. Validity of the questionnaire was 0.975, 0.858 and 0.973 through the alpha Kroenbakh, the split-half and the test-retest method, respectively. Correlation of the test with conductive disorder inventory-4 questionnaire (teachers’ form) was 0.871. According to standard deviation, quartile, sensitivity, and specificity and percentile scores of the test, the cut-off point was 60.
 Conclusion: Final version of the diagnostic questionnaire for conduct disorder (teachers’ form) was prepared with reasonable reliability.
 
 

Keywords


در دو دهه­ی اخیر با عنایت به نظریه­ی روان­شناسان رشد و متخصصان تعلیم و تربیت، توجه به کودکان نقش پر رنگی به خود گرفته است. در همین راستا شناخت کودکان در       جنبه­های مختلف افزایش یافته است. واقعیتی که متخصصان کودک به آن اذعان دارند این است که همه­ی کودکان مانند هم رشد نمی­کنند و همگی مراحل از قبل تعیینشده­ای را پشت سر نمی­گذارند. برخی از کودکان دارای نقص ذهنی، برخی دارای نقص جسمی و برخی دارای اختلالات رفتاری هستند که مانع از رشد طبیعی آن­ها در جنبه­های مختلف شناختی، رفتاری، عاطفی، جسمی وغیره می­شود.

اختلالات رفتاری شامل رفتارهایی درکودکان و نوجوانان است که با سن آنها متناسب نیست، با وضعیت فرهنگی آن­ها
هم­خوانی ندارد و شرایط اخلاقی محیط زندگی اینگونه رفتارها را تایید نمی­کند. این عدم تناسب در رفتارها و هیجان­ها بر زندگی عمومی فرد اثر می­گذارد و نشانه­های آن را می­توان در تحصیل، زندگی اجتماعی و شخصی فرد دید(1).  اختلالات رفتاری روزمره، اختلالات شایع ناتوان­کننده­ای هستند که برای معلمان وخانواده­هایشان مشکلات بسیاری ایجاد می­کنند و با نرخ­های بالایی از معضلات اجتماعی همراه هستند (2). از جمله مهمترین این اختلالات می­توان به اختلال سلوک اشاره کرد. اختلال سلوک در دوره­ی کودکی و نوجوانی شایع است و تقریبا 6 تا 16 درصد پسران و 2 تا 9 درصد دختران زیر 18 سال به اختلال سلوک مبتلا هستند (3). مشخصه­ی اساسی اختلال سلوک شامل نادیده گرفتن حقوق اساسی دیگران و قواعد عمده­ی اجتماعی است که به صورت پرخاشگری، تقلب، سرقت،‌ تخریب اموال و تخلف جدی از قوانین به­طور پایدار و تکراری اتفاق می­افتد (4). فرآیندهای سبب­شناختی مختلف همچون رفتار پرخاشگرانه و ضداجتماعی که زیربنای اختلال سلوک را تشکیل می­دهند موضوع پژوهش­های فراوان قرار گرفته­اند (5).از جمله این پژوهش­ها تهیه­ی ابزارهای تشخیص در این حیطه است، ابزارهایی که  بهخوبی بتواند این کودکان را از کودکان عادی و این اختلال را از دیگر اختلالات مشابه تفکیک نماید. وجود آزمون­های دقیق تشخیصی و پرسش­نامه­های رفتاری می­تواند گام موثری در جهت رسیدن به این هدف باشد. با عنایت به اینکه یک سوم جمعیت جهان را کودکان تشکیل می­دهند، یک بررسی گسترده در مورد کودکان معلوم کرد که فقط 29 درصد
آن­هایی که واجد شرایط هر نوع تشخیص اختلال روانی بر مبنای راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM)[1] انجمن روان­پزشکی آمریکا هستند توسط والدینشان به معلم یا متخصص بهداشت روانی جهت کمک ارجاع می­شوند و این در حالی است که چندین بررسی همه­گیرشناختی با مقیاس وسیع در ایالات متحده، اروپا و استرالیا مشخص کرد که بین 14 تا 20 درصد کودکان به مشکلات روانی و رفتاری متوسط تا شدید مبتلا هستند (6).در این بین اختلال سلوک از
شایع­ترین دلایل ارجاع کودکان به مراکز بهداشت روانی،
پزشک اطفال، روان­پزشک و درمانگاه­های بالینی است (7).در نسخه­ی دهم طبقه­بندی بین­المللی بیماری­ها (ICD-10) تعریف اختلال سلوک چنین است: «الگوهای تکرارشونده و مستمر رفتارهای ضداجتماعی، پرخاشگرانه یا متمردانه، چنین رفتارهایی در شدیدترین حالت خود معادل نقص عمده­ی انتظارات اجتماعی است که برای کودکی همسن و سال مراجع مطرح می­شود» (8). اختلال سلوک ویژگی بسیار پایدار در طول دوران کودکی و نوجوانی، به­ویژه در بین پسران است. تقریبا 35 تا40 درصد کودکان مبتلا به اختلال سلوک در بزرگسالی به اختلال شخصیت ضداجتماعی مبتلا می­شوند و نزدیک به 75 تا 85 درصد این کودکان به هنگام بزرگسالی دچار مشکلات زیادی در عملکرد اجتماعی هم­چون بی­کاری طولانی، روابط شخصی ناپایدار، پرخاشگری هیجانی­تکاشی و بهره­کشی از همسر می­شوند ­(6).با توجه به این موضوع، با تشخیص به موقع این اختلال درکودکان می­توان تا حد زیادی از مشکلات و عواقب بعدی جلوگیری کرده و یا آن را تا حد زیادی کاهش داد. ازآن­جایی­کهطبقه­بندی­های جهانی از
بیماری­های روانی کودکان اهمیت خاص خود را یافته است، لذا اینک برای ارزیابی اختلال روان­پزشکی کودکان روش­های مختلفی وجود دارد (4).

آزمون­های روانی یکی از موثرترین و رایج­ترین ابزارهایی هستند که برای تشخیص اختلالات و ناهنجاری­های روانی و رفتاری تهیه می­شوند. این آزمون­ها توضیحاتی از خصوصیات شخصیتی در اختیار ما قرار می­دهند و این اطلاعات هستند که درمانگر را در جهت تشخیص صحیح اختلال، دستیابی به یک روش درمانی مناسب و نیز اطلاع از پیش­آگهی درمان یاری می­دهند. از جمله­ی این آزمون­ها می­توان به مقیاس­ها و پرسش­نامه­ها اشاره کرد (9).

یکی از مسایل مهم در مورد آزمون­ها مطابقت آنها با فرهنگ جامعه­ای است که در آن مورد استفاده قرار می­گیرند، از     آن­جایی که روان­شناسی یک رشته­ی وابسته به فرهنگ است، علایم و معنای اختلالات نیز در هر جامعه متفاوت بوده و از طرف دیگر شیوه مقابله­ی فرد با این علایم و اختلالات نیز بستگی زیادی به فرهنگ وی دارد. امر تشخیص از آن­جایی که با رفتارهای افراد سر و کار دارد تا حد زیادی از مسایل فرهنگی تاثیر می­پذیرد؛ چرا که هر رفتار در بافتار فرهنگی خود معنای خاصی دارد (10). تعریف رفتارهای بهنجار و نابهنجار در چارچوب­های پذیرفته­شده­ی رفتاری هر جامعه صورت می­گیرد. رفتاری که در یک جامعه پذیرفته شده است در جامعه­ای دیگر ممکن است کاملاً نابهنجار تلقی گردد. لذا در تشخیص رفتارهای غیرعادی مبنای کار در نظر گرفتن فرهنگ پذیرفته شده جامعه است. ملاک­های تشخیصی اختلالات رفتاری که در کشور ما استفاده می­شود اغلب ترجمه­ای از ملاک­های رفتاری دیگر کشورها به خصوص کشورهای غربی است که ملاک رفتار آن­ها با معیارهای رفتار شرقی تا حدی تفاوت دارد. بنابراین وجود ابزاری متناسب با بافت فرهنگی به عنوان یک نیاز پایه، مهم­ترین ضرورت مساله مورد بحث است. از طرفی تشخیص اختلالات گوناگون کودکان موضوع برجسته­ای است که توجه فراوان سازندگان ابزارهای تشخیص را به خود مبذول داشته است، به رغم اهمیت فرآیند تشخیص­گذاری و شناسایی دقیق مشکلات رفتاری و ارائه مداخلات مناسب و موثر در زمینه رفع یا کاهش آن­ها، به دلیل کمبود ابزارهای تشخیصی معتبر، فرآیند تشخیص­گذاری برای دانش­آموزان دارای اختلال رفتاری مشکل می­باشد (11).شناخت و اصلاح این اختلالات درکودکان می­تواند گام مثبتی در جهت کمک به والدین و معلمان و پیشگیری از مزمن شدن و تبدیل احتمالی آن به انواع دیگر اختلالات باشد (12).

همه به این نکته اذعان دارند که کودکی با شلوغی و لجبازی و نافرمانی همراه است اما تا چه حد؟ کودک تا چه حد مجاز به اذیت کردن و دست زدن به رفتارهای ناشیانه و بر خلاف میل اطرافیان است؟ برای پاسخگویی به این سوال و با توجه به اهمیت تشخیص سریع حد مرضی رفتارهای کودک جهت  ارجاع به درمانگر، ضرورت وجود ابزاری که به سادگی قابل استفاده باشد و کارایی لازم را نیز داشته باشد، احساس می­شود. استفاده از ابزارهایی همچون پرسش­نامه، زمینه­ی تشخیص اولیه را توسط مراکز مختلف از جمله نهادهای آموزشی و پرورشی ممکن ساخته و در نتیجه ارجاع به مراکز درمانی جهت تشخیص قطعی توسط روان­پزشک را تسریع خواهد کرد.

واژه اختلال سلوک در برگیرنده گستره وسیعی از رفتارهای کنترل نشده­ای است که دارای تعریف واحدی نیستند. تهدید مداوم، شکستن هنجارهای اجتماعی، زیر پا گذاشتن حقوق ابتدایی دیگران در این نظام رفتاری وجود دارد. الگوها و خشونت اعمال فراتر از اذیت و شوخی معمولی بین کودکان و نوجوانان می­باشند (13).این مقوله شامل رفتارهایی می­شود که زیرعنوان بزهکاری نوجوان طبقه بندی می­شوند (14).هنگامی که کودکان شروع به انجام رفتارهایی می­کنند که هنجارهای اجتماعی زیر پا گذاشته می­شوند DSM-IV یک تشخیص مجزایی ارائه داده است: اختلال سلوک (15).
4 ملاک اصلی تشخیص اختلال سلوک بر اساس DSM-IV در زیر آمده است:

1- پرخاشگر نسبت به مردم و حیوانات 2- تخریب اموال      3- حقه­بازی یا دزدی 4- نقض جدی مقررات.

از دیگر ملاک­های ذکر شده می­توان به موارد زیر اشاره کرد: پرخاشگری، دروغگویی، ویرانگری، تخریب و مدرسه­گریزی اعمالی هستند که غالبا تحت پوشش قرار گرفته و طبقه­بندی اختلالات سلوک را تشکیل می­دهند (13). مشکلات دیگری هم وجود دارند که ممکن است غیرقانونی نباشند اما روشن است که ضداجتماعی یا پرخاشگرانه هستند، برای مثال زد و خورد کردن، آزار و اذیت دیگران، قلدری، رفتار خرابکارانه در مدرسه، بی­رحمی نسبت به حیوانات (14). تند مزاجی، دروغگویی، ولگردی، رفتاری بی­رحمانه، عدم داشتن حس مسئولیت، انکار کردن خطاها و استفاده از کلمات رکیک را می­توان از دیگر ویژگی­های این اختلال به حساب آورد (16). جنبه­ی مهم درک رفتارهای ضداجتماعی و اختلال سلوک فراوانی مشکلات سلوک در کودکان و نوجوانان است. به نظر می­رسد که شیوع اختلال سلوک از نظر جمعیت شناختی متغیر باشد. باید توجه کرد که میزان شیوع را با توجه به ارجاعات و تعداد آن مشخص می­کنند ولی کودکان و نوجوانانی وجود دارند که هرگز به مراکز درمانی نمی روند، بنابراین میزان واقعی ممکن است بالاتر باشد (17). در مورد پیش­آگهی این اختلال می­توان گفت اگرچه همه­ی کودکان با اختلال سلوک پیش آگهی بدی ندارند. مطالعات نشان می­دهدکه تنها کمتر از 50 درصد آن­ها، آن هم در موارد شدید، در بزرگسالی الگوی شخصیت ضداجتماعی از خود نشان می­دهند. با این حال، این حقیقت که این اختلال تا بزرگسالی ادامه می­یابد، برای بسیاری از مردم این­گونه تعبیر می­شود که این اختلال یک بد کارکردی دایمی و جدی است (18).

در زمینه­ی سبب­شناسی این اختلال عوامل متعددی از جمله عوامل سرشتی و ژنتیکی نیز عوامل محیطی و اجتماعی (خانواده، همسالان، مدرسه و فقر) ذکر شده است. همچنین تحقیقات نشان می­دهدکه نابهنجاری­های عصب­شناختی با اختلال رفتاری همبستگی دارد. در تحقیقی که توسط کروسی و همکاران صورت گرفت مشخص گردید که لب گیجگاهی راست در کودکان اختلال سلوک کوچکتر از کودکان عادی است و همچنین لب پیشانی کودکان مبتلا به این اختلال 16 درصد کوچکتر از کودکان عادی می­باشد (19).

با توجه به نشانگان متعدد در اختلال سلوک این پژوهش در نظر دارد تا با تهیه ابزاری استاندارد و مناسب با بافت فرهنگی جامعه جهت تشخیص اختلال سلوک و تفکیک کودکان مبتلا به اختلال سلوک از دیگر اختلالات، زمینه­ای برای ساخت ابزاری دقیق در سطح وسیع­تر و تهیه­ی هنجار مناسب ملی فراهم نماید.

روش کار

این پژوهش یک مطالعه­ی کاربردی است که به منظور ساخت و هنجاریابی مقیاس درجه­بندی تشخیص اختلال سلوک (فرم معلمان) در دانش­آموزان مقطع پنجم ابتدایی شهر تهران انجام شده است. جامعه­ی مورد مطالعه در این پژوهش شامل کلیه کودکان مقطع پنجم ابتدایی که در سال تحصیلی 86-1385 در شهر تهران مشغول به تحصیل بودند، می­باشد. مطابق سرشماری مرکز ملی آمار ایران تعداد این کودکان 177506 نفر می­باشد که شامل 87394 دختر و 90112 پسر است.نمونه­ی پژوهش با توجه به هدف و تهیه­ی یک هنجار اولیه تعداد 515 نفر از کودکانی است که در سال تحصیلی 86-1385 در مقطع پنجم ابتدایی مشغول به تحصیل بوده، به روش نمونه­گیری تصادفی خوشه­ای چند مرحله­ای انتخاب گردیدند. نمونه­ی دوم در این پژوهش شامل 60 نفر از کودکان 11 ساله می­باشد که به دلیل تشخیص اختلال سلوک تحت نظر روان­پزشک قرار دارند.ابزار اندازه­گیری در این پژوهش پرسش­نامه محقق­ساخته می­باشد که بر اساس علایم بالینی ذکر شده در منابع مختلف و رعایت اصول روان­سنجی، ساخت آن صورت می­پذیرد. مبنای طرح سوالات در واقع راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی انجمن روان­پزشکی آمریکا می­باشد که البته با توجه به منابع بالینی متعدد و نظر کارشناسان و متخصصان ویژگی­های دیگری نیز به لیست اضافه گردیده است. در خصوص
نمره­گذاری، به جهت اینکه در این پرسش­نامه علاوه بر تشخیص اختلال سلوک، تعیین میزان شدت این اختلال نیزمدنظرمی­باشد، از مقیاس درجه­بندی لیکرت در یک طیف 5 درجه­ای شامل هرگز «1»، به ندرت«2»، گاهی «3»، اغلب «4» و همیشه «5» استفاده می­شود.پس از تهیه و تنظیم اولیه
پرسش­نامه، به منظور بررسی روایی محتوایی، پرسش­نامه در اختیار 5 نفر از متخصصان روان­شناسی بالینی و استثنایی قرار گرفت تا نظر تخصصی خود را در خصوص تغییر، اضافه و یا حذف هر کدام از سوالات ذکر نمایند و بر مبنای نظر این متخصصان تغییراتی در پرسش­نامه اعمال گردید. بعد از آن به منظور بررسی رسایی و گویایی پرسش­نامه و همچنین بررسی کاربرد آن برای پاسخگویی معلمان، پرسش­نامه­ی مذکور در اختیار 10 نفر از معلمان مقطع پنجم ابتدایی قرارگرفت تا نظرات خود را در خصوص وجود ابهام در سوالات و یا عدم امکان پاسخگویی به هر یک از سوالات ذکر نمایند. پس از تصحیح لازم با مراجعه به مدارس ضمن ارائه توضیحاتی در خصوص جنبه­ی تحقیقی بودن طرح و جلب رضایت معلم­ها جهت همکاری، پرسش­نامه در محیط مدارس نیز اجرا گردید. پس از ورود داده­ها و تحلیل عاملی پرسش­نامه تعدادی سوال حذف شده و سپس به جهت بررسی پایایی از طریق باز آزمون، سه هفته بعد با مراجعه مجدد به مدارس پرسش­نامه بر روی 50 نفر از دانش­آموزان مجدداً اجرا شد و همچنین در این اجرا پرسش­نامه اختلال سلوک (CSI-4)[2] نیز به منظور بررسی روایی ملاکی، بر روی همان 50 نفر، مورد آزمون قرار گرفت. سپس جهت بررسی روایی افتراقی آزمون، پرسش­نامه در مورد 60 نفر از کودکانی که توسط روان­پزشک اختلال سلوک برای آن­ها تشخیص داده شده بود، در محل کانون اصلاح و تربیت سازمان زندان­ها و توسط سرپرست کودکان پر گردید. تعداداین­کودکان براساس درصدشیوع این­اختلال مشخص شد.

در این پژوهش جهت تعیین پایایی پرسش­نامه از سه روش بازآزمایی، تنصیف و روش آلفای کرونباخ جهت همسانی درونی استفاده شده است.برای تعیین پایایی پرسش­نامه از طریق بازآزمون ضریب همبستگی بین نمره­های حاصل از دو بار اجرای آزمون محاسبه شد. جهت بررسی پایایی بر مبنای روش تنصیف ابتدا آزمون به دو نیمه مساوی تقسیم شده و هر نیمه جداگانه نمره­گذاری گردید. ضریب همبستگی دو نیمه آزمون شاخصی از پایایی هر یک از دو نیمه­ی آن است (20). همچنین به دلیل اینکه در آزمون فوق­الذکر هیچ­یک از پاسخ­ها به خودی خود درست یا غلط نیست بلکه پاسخ فرد به یک گزاره موضع او را روی یک پیوستار، از همیشه تا هرگز در بر
می­گیرد از روش آلفای کرونباخ استفاده گردید. از این روش جهت برآورد همسانی درونی آزمون استفاده می­شود.

روش تجزیه و تحلیل داده ها: در پژوهش حاضر جهت ساخت و هنجاریابی آزمون از روش­های آماری متعددی استفاده شده است، جداول­توزیع فراوانی­ونمودارها جهت­توصیفتصویری، تحلیل عاملی و میانگین برای تعیین مقادیر متوسط نمرات آزمودنی­ها، واریانس و انحراف­ استاندارد­برای­تعیین پراکندگی نمرات آزمودنی­ها، ضریب آلفای کرونباخ و روش تنصیف جهت محاسبه میزان همسانی درونی، ضریب همبستگی پیرسون برای محاسبه­ی روایی ملاکی و پایایی از طریق باز آزمون، رتبه­ی درصدی، نمرات Z وT برای هنجاریابی آزمون و آزمون t مستقل جهت مقایسه میانگین­ها در دو گروه دختر و پسر، میانگین و انحراف استاندارد، چارک سوم، صدک و آزمون حساسیت و ویژگی جهت تعیین نقطه برش و همچنین از میانگین و انحراف استاندارد جهت تعیین شدت اختلال نیز استفاده شد.

نتایج

تحلیل عاملی آزمون با 35 سوال صورت گرفت (جدول 1). در این تحلیل مقدار کفایت نمونه­گیری کایزر میر الکین[3] (KMO) 92/0 به دست آمد و بنابراین روش تحلیل عاملی مناسب است. همچنین آزمون کرویت بارتلت[4]، 307/21712 است که سطح  معناداری آن کوچک­تر از 001/0 می­باشد. از آن­جایی که مقدار KMO، بالا و اندازه کرویت بارتلت   معنی­دار است، ماتریس داده­ها برای تحلیل عاملی مناسب است. هدف از آزمون بارتلت آن است که ماتریس همبستگی نباید ماتریس واحد باشد. منظور از ماتریس واحد، ماتریسی است که کلیه­ی ارائه­های آن صفر و عناصر قطری آن یک باشد.

جهت تحلیل از روش تحلیل مولفه­های اصلی[5] و چرخش متعامد از نوع واریماکس[6] استفاده شد. نتایج اولیه­ی تحلیل مولفه­های اصلی در مورد ابزار پژوهش نشان می­دهد که هیچ یک از سوالات دارای بار عاملی کمتر از 35% نیست و نیازی نیست هیچ کدام از 35 سوال حذف شود. مشخصه­ی آماری اولیه که با اجرای تحلیل مولفه­های اصلی به دست آمده، نشان می­دهد که ارزش ویژه­ی 5 عامل بزرگتر از 1 است و میزان تبیین واریانس مشترک بین متغیرها برای این 5 عامل روی هم برابر با 70/74 درصد کل واریانس متغیرها است، عامل اول با ارزش ویژه­ی 65/19، 16/56 درصد کل واریانس را تبیین  می­کند و در نهایت عامل پنجم با ارزش ویژه­ی 03/1، 89/2 درصد واریانس کل متغیرها را توجیه می­کند.ارزش­های ویژه این 5 عامل و درصد واریانس هر یک در جدول2 نشان داده شده است.به منظور به دست آوردن ساختاری با معنا از بارهای عاملی، عامل­های استخراج شده بر پایه­ی روش­های متداول و کاربرد چرخش متعامد به روش واریماکس به محورهای جدید انتقال داده شده است.بزرگترین ضریب در ماتریس مولفه­ی چرخش­یافته (همبستگی هر پرسش با هر عامل) با بار عاملی بیشتر از 8/0 متعلق به پرسش­های 25، 16 و 14 می­باشد و پرسش­های 33، 32، 29، 15، 2، 3، 10 و 13 دارای بار عاملی 7/0 و بقیه پرسش­ها دارای بار عاملی 6/0 و کمتر هستند. بر پایه­ی ماتریس مولفه­ی چرخش­یافته، مجموعه پرسش­هایی که به طور مشترک با یک عامل هم­بسته بوده و تشکیل یک پاره تست[7] را می­دهند به شرح زیر نامگذاری شدند.

عامل اول: پرسش­های 25، 33، 32، 29، 30، 27، 20 و 34: پرخاشگری

عامل دوم: پرسش­های 16، 15، 17، 28، 21، 5، 35 و 6:       بی­مسئولیتی

عامل سوم: پرسش­های 2، 3، 10، 12، 1، 9، 11 و 4: فریبکاری

عامل چهارم: پرسش­های 14، 13، 18، 19 و 26:  خرابکاری

عامل پنجم: پرسش­های 7، 23، 8، 31، 22 و 24: روابط بین فردی ضعیف

ضریب آلفای کرونباخ برای مجموعه پرسش­ها(جدول 3) در میان 515 آزمودنی برابر با 975/0 بوده است.ملاحظه می­شود که ضریب به دست آمده نسبتا چشمگیر و نشان­دهنده­ی آن است که ابزار پژوهش از هماهنگی درونی لازم برخوردار است.همبستگی بین فرم­ها برابر با 858/0 و پس از تصحیح با فرمول پیشگویی اسپیرمن براون برابر با 923/0 بوده است. ضریب تنصیف گاتمن برابر با 923/0 است. همبستگی بین نمرات  به  دست  آمده از دو اجرا  برابر  با 973/0 بود که نشان

دهنده­ی پایایی بالای آزمون در طول زمان است.

روایی سازه­با کمک تحلیل عاملی پیش از این توضیح داده شد.

جدول 1- پرسش­نامه نهایی مربوط به مقیاس درجه­بندی تشخیص اختلال سلوک

عبارت

1-در رفتار و گفتارش صداقت ندارد

2- برای اجتناب از اجرای  وظایف دروغ می­گوید

3- خطاهایش را انکار می­کند

4- قشقرق راه می­اندازد

5- علاقه­­ای به ادامه تحصیل ندارد

6- سابقه­ی ترک تحصیل در ماه­های گذشته را دارد

7- در برقراری رابطه­ی بهنجار با همکلاسی­هایش ناتوان است

8- عمداً کاری می­کند که صدای بقیه را در بیاورد

9- تقلب می­کند

10- برای به دست آوردن سود و توجه دروغ می­گوید

11- اشتباهاتش را به گردن همکلاسی­هایش می­اندازد

12- دیگران را فریب می­دهد 

13- به صورت عمدی باعث تخریب اموال دیگران می­شود

14- وسایل مدرسه­اش را پاره و کثیف نگه می­دارد

15- از پذیرفتن عواقب کارهایش سر باز می­زند

16- انجام تکالیف مدرسه­اش را به تأخیر می­اندازد

17- انجام وظایف خودش را به گردن همکلاسی­هایش می­اندازد

18- عمداً دوست دارد وسایل مدرسه را خراب کند

19- در مدرسه خرابکاری می­کند

20- دعوا کردن را دوست دارد

21- در انجام کارها بی­مسئولیت است

22- حقوق دیگران را رعایت نمی­کند

23-به احساسات، امیال و یا سلامتی دیگران بی­توجه است

24- در ارتباط دیگران از کلمات زشت و رکیک استفاده می­کند

25- واکنش­های بسیار سریع و خشن نشان می­دهد

26- در روند اجرای امور در کلاس مشکل ایجاد می­کند

27- نسبت به معلم و مسئولان مدرسه پرخاشگری نشان می­دهد

28- احساس گناه و پشیمانی نمی­کند

29- با درگیری و کتک چیزی را می­گیرد

30- آغازگر دعواست

31- دیگران را به خاطر اشتباهات خودش مورد سرزنش قرار می­دهد

32- موقعیت­های عادی را خصمانه تلقی می­کند

33- نسبت به همکلاسی­هایش خشونت جسمی نشان می­دهد

34- نسبت به دیگران بی­رحم است

35- بیشتر اوقات وسایلش را گم  می­کند

 

 

همبستگی بین نمره آزمون CSI-4و آزمون محقق­ساخته نیز871/0 به دست آمد که نشان­دهنده­ی روایی ملاکی بالای آزمون و نشانه آن است که آزمون محقق­ساخته ویژگی مورد نظر را اندازه­گیری می­کند. نقطه­ی برش بر اساس انحراف معیار (78/65) و بر اساس چارک سوم (62/44) محاسبه شد و فاصله

زیادی با یکدیگر داشت. بر همین اساس جهت به دست آوردن

دقیق­تر نقطه­ی برش از آزمون حساسیت و ویژگی استفاده شد.

جدول 2- تحلیل مولفه­های اصلی پرسش­نامه و تعیین میزان ارزش ویژه، درصد تبیین واریانس و درصد تراکمی عامل­ها

 

عامل

ارزش ویژه

درصد واریانس

درصد تراکمی

عامل1 (پرخاشگری) 

65/19

16/56

16/56

عامل2 (بی­مسئولیتی)

72/2

79/7

95/63

عامل3 (فریبکاری)

60/1

57/4

52/68

عامل4 (خرابکاری)

15/1

28/3

80/71

عامل5(روابطبین فردی ضعیف)

01/1

89/2

70/74

 

جدول 3- مشخصه­های آماری کل مقیاس به تفکیک جنسیت در اجرای پرسش­نامه اختلال سلوک

گروه

شاخص

تعداد

میانگین

انحراف استاندارد

پسر

262

79/46

13/15

دختر

253

88/39

89/10

مجموع

515

4/43

65/13

 

برای اجرای این آزمون بر اساس نقاط برش به دست آمده بر مبنای انحراف معیار و چارک سوم، از کمترین مقدار که مربوط به چارک  سوم بود، محاسبه در نظر گرفته شد. بر این اساس ضریب حساسیت و ویژگی بر اساس نمره 60 در بهترین وضعیت قرار دارد و این نمره می­تواند نقطه­ی برش مناسبی برای آزمون باشد. بر همین اساس درصد شیوع اختلال درنمونه پژوهش محاسبه گردید(جدول4).بر اساس درصد شیوع به دست آمده که 1/9 درصد می­باشد و با توجه به تعداد حجم نمونه پرسش­نامه مذکور بر روی 60 نفر از کودکان مبتلا به اختلال سلوک به جهت تعیین روایی  دقیق­تر آزمون اجرا شد.

جهت تعیین شدت اختلال از شاخص­های میانگین و انحراف استاندارد استفاده شد­که طبق فرمول ذیل محاسبه گردید:

std1+ میانگین = در معرض آسیب[8]

std      2+ میانگین = آسیب دیده[9]

05/57 = 65/13 + 40/43 = در معرض آسیب

7/70 = (65/13 × 2) + 40/43 = آسیب دیده

 

با توجه به نقاط برش به دست آمده می­توان کودکان مبتلا به اختلال سلوک در حد متوسط را از کودکان مبتلا به اختلال سلوک در حد شدید تفکیک کرد.

جدول 4- درصد شیوع اختلال سلوک در نمونه پژوهش پس از اجرای پرسش­نامه محقق­ساخته

نمره

شاخص

فراوانی

درصد فراوانی

درصد تجمعی

60-35

468

9/90

9/90

60 به بالا

47

1/9

100

 

 

در واقع کودکانی که نمرات آن­ها بالاتر از 70 قرار می­گیرد علائم این اختلال را با شدت بیشتری تجربه می­کنند، در حالی که در گروه کودکان با نمره­ی 57 تا 70 درجه خفیف به سمت متوسط نشان داده  می­شود.

 

بحث و نتیجه­گیری

نتایج حاصل از روایی محتوا نشان می­دهد آزمون از نظر محتوای مورد نظر دارای شاخص­های مناسبی جهت        اندازه­گیری اختلال سلوک است. ویژگی­ها و علائم ذکر شده
در پرسش­نامه مورد تأیید متخصصان و کارشناسان قرار گرفته و مواردی که نیاز به حذف یا اصلاح داشتند، در فرم نهایی لحاظ شده و مجدداً مورد تأیید متخصصان قرار گرفت. از اینجهت روایی محتوایی پرسش­نامه موردتأیید است. در
آزمون­های روان­شناختی تأمین روایی محتوا اهمیت ویژه­ای دارد، تا آنجا که برای برخی مقاصد همین نوع روایی کفایت می­کند. جهت تأمین روایی آزمون از روش برآورد روایی با کمک آزمون ملاک نیز استفاده شد. همان­طور که مشاهده شده همبستگی بین نتایج حاصل از اجرای آزمون ساخته شده و آزمون ملاک برابر با 87/0 است و بنابراین آزمون از روایی ملاکی خوبی برخودار است و ویژگی مورد نظر را اندازه­گیری می­کند. از جمله آزمون­های دیگر مورد استفاده جهت تأمین روایی، استفاده از تحلیل عاملی است. البته این پژوهش به دنبال

ساخت آزمون بر اساس یک نظریه­ی خاص نیست که بخواهد به یک ساختار تعریف شده دسترسی پیدا کند. مبنای ساخت پرسش­نامه حاضر ویژگی­های ذکر شده در منابع بالینی و کتاب­های مرجع روان­پزشکی است. اما انتظار می­رودعامل­های حاصل منطبق با ویژگی­هایی باشند که تاکنون طبق پژوهش­ها در مورد کودکان مبتلا به اختلال سلوک ثابت شده­اند. همانطور که ذکر شد سوال­های پرسش­نامه ساخته شده به پنج عامل پرخاشگری، بی­مسئولیتی، فریبکاری، خرابکاری و روابط بین فردی ضعیف مربوط می­شوند. این ساختار عاملی با ویژگی­ها و مشخصه­های اصلی اختلال سلوک مرتبط است، البته
 DSM-IVچهار مشخصه­ی اصلی را ذکر می­کند. به هر حال مطالعات مربوط به تحلیل عامل نشان می­دهد عامل­ها حتی در یک پرسش­نامه واحد که در دو موقعیت اجرا می­شوندنتایج متفاوتی به دست می­دهند. پرسش­نامه حاضر متفاوت از DSM-IV بوده و ویژگی­های دیگری را نیز در بر می­گیرد. علاوه بر این ساختار به دست آمده مناسب و کاملاً مرتبط با اختلال سلوک بوده و منابع بالینی نظیر روان­شناسی بالینی کودک مارتین هربرت، پیش­بینی­کننده­های رفتار ضداجتماعی داهلمن و روان­شناسی کودکان و نوجوانان استثنایی میلانی­فر نیز این یافته را تأیید می­کنند. عامل­های به دست آمده مجموعاً 4/74 درصد از کل واریانس حاصل را تبیین می­کنند که مقدار واریانس تبیین شده توسط پرسش­نامه مناسب است و منطبق با پرسش
نامه­هایی است که تاکنون در این حیطه و حیطه­های مشابه ساخته و هنجاریابی شده­اند. لذا این پرسش­نامهازساختارعاملی مناسب برخورداراست.یافته­های پژوهش در خصوص پایایی آزمون در دو قسمت مورد بررسی قرار گرفت، همسانی درونی آزمون و محاسبه ضریب پایایی با روش باز آزمون. ضریب آلفای کرونباخ با مقدار 97/0 نشان می­دهد آزمون از همسانی درونی لازم برخوردار است. همچنین ضریب پایایی هر دو نیمه­ی آزمون (نیمه اول 95/0 و نیمه دوم 95/0) نشان­دهنده­ی همسانی درونی کامل آزمون است. ضریب پایایی حاصل از همبستگی بین دو نیمه آزمون با مقدار 85/0 ضریب بسیار مناسبی است. چرا که در منابع علمی ضریب 70/0 ضریب مناسبی است که یک آزمون باید دارا باشد. اجرای مجدد پرسش­نامه­ی ساخته شده و گرفتن ضریب همبستگی بین اجرای اول و اجرای دوم شاخصی از ضریب پایایی آزمون است. ضریب حاصل از همبستگی بین دو اجرای آزمون برابر با 97/0 به دست آمده است. تمامی شواهد فوق نشان­دهنده­ی پایایی مناسب آزمون است.نقطه­ی برش یک آزمون یعنی نقطه­ای که بتوان با کمک آن عده­ای از افراد را از عده­ای دیگر تفکیک کرد. در واقع هدف ما تعیین­کننده­ی نقطه برش خواهد بود. اینکه آزمون به چه منظوری ساخته می­شود و ما نیاز داریم چه افرادی را تفکیک کنیم. برای تعیین نقطه­ی برش روش­های مختلفی پیشنهاد شده است، به ویژه در مورد
آزمون­های بالینی، افرادی چون کانرز و سوانسون تعیین نقطه­ی برش بر اساس میانگین و انحراف استاندارد را پیشنهاد می­کنند (21). این نقطه­ی برش تابع منحنی رفتار خواهد بود. چون داده­های ما حاصل اجرای یک آزمون بالینی بر روی یک گروه بهنجار است، توزیع حاصل کجی مثبت داشته ودرنتیجه توزیع شکلی شبیهپوآسون دارد و این نکته­ای است که تقریباً در تمام آزمون­های بالینی صدق می­کند. نقطه­ی برش حاصل با در نظرگرفتن انحراف معیار64/1 برابربا نمره­ی 66 است. این نقطه­ی برش تا حدزیادی می­تواند افراد دارای اختلال سلوک را تشخیص دهد. جهت آزمون بیشتر نقطه­ی برش از روش چارک­ها نیز استفاده شد، بدین صورت که نمره­ای که افراد بالاتر از چارک سوم را نشان می­دهد به عنوان نقطه­ی برش در نظر گرفته شد. نمره­ی حاصل مقدار بسیار کمتری را نسبت به نمره­ی 66 نشان داد. این مقدار برابر با نمره­ی 45 است. جهت رفع ابهام و انتخاب بهترین نقطه­ی برش از آزمون حساسیت و ویژگی استفاده شد و­ همانطورکه نتایج نشان می­دهد نقطه 60 به عنوان بهترین نقطه­ی برش انتخاب شد. این نقطه­ی برش با مقداری که توسط صدک­ها به دست آمد نیز مطابقت می­کند مقدار حاصل از صدک­ها برابر با 59 می باشد. دوپل استفاده از صدک را به جای استفاده از واحد انحراف معیار پیشنهاد
می­کند. البته نقاط حاصل از حساسیت و ویژگی­، میانگین و انحراف استاندارد و صدک­ها تقریباً نزدیک به هم هستند، اما معقول­ترین آن­ها نقطه 60  می­باشد که با توجه به محاسبه­ی افرادی که بالاتر از این نقطه قرار دارند، شیوع اختلال 1/9 درصد در جمعیت نمونه، 30/4 درصد در دختران و 7/13 درصد در پسران به دست آمد. این عدد نقطه­ی برش مناسبی به نظر می­رسد، زیرا این مقدار شیوع مقداری است که در منابع بالینی نیز حدودا به آن اشاره شده است.لازم به ذکر است که توزیع داده­های حاصل از اجرای آزمون بر روی کودکان مبتلا به اختلال سلوک شبیه به توزیع نرمال بوده و آزمون کولموگروف- اسمیرنوف تفاوت معناداری را بین این توزیع و توزیع نرمال نشان نمی­دهد. در واقع به علت شدت متفاوت این اختلال در این دو گروه کودکان مبتلا به اختلال سلوک پراکندگی بیشتری را در نمرات نشان می­دهند و حدود 98 درصد از این کودکان نمره­ی بالاتر از 60 که به عنوان نقطه­ی برش در نظر گرفته شده را کسب کرده­اند که خود تاییدی است بر این که نقطه­ی برش در نظر گرفته شده جهت تشخیص اختلال سلوکمناسب است.در نهایت با توجه به تحلیل­ها و نتایج به دست آمده نسخه­ی نهایی پرسش­نامه تشخیص اختلال سلوک (فرم معلمان) تهیه گردید.از جمله محدودیت­های این مطالعه می­توان به موانع اجرای پرسش­نامه در مدارس به جهت قوانین خاص آموزش و پرورش و عدم همکاری بعضی از معلمین و مسئولان مدارس اشاره نمو



[1] Diagnostic 

[2] ‍‍‍Child Symptom Inventory-4

[3]Kaiser Meyer Olkin measure of sampling adequacy.

[4]Bartlett Test of Sphericity.

[5]Prinicipal Components.

[6]Varimax

[7]Subtest

[8]At Risk.

[9]High Risk.

 

1. Asadpour S. [Behavioral and emotional conduct disorders]. Breeding disabled students 2006: 48. (Persian)
2. Kashkooly Gh. [The investigation of the epidemiology of conduct disorder in primary students in Booshehr city]. Tehran: Tehran University, Psychological Institution, 2000: 31. (Persian)
3. Kaplan H, Sadock B. [Synopsis of psychiatry]. Rafiee H. (translator). Tehran: Arjmand; 1999: 69. (Persian)
4. Millanifar B. [The psychology of disabled children and juveniles]. Tehran: Qomus; 1999: 124. (Persian)
5. Frick P. [Conduct disorder and severe antisocial behaviors]. Alaqe Band Rad J, Soltanifar A. (translators). Tehran: Sana; 2003: 119. (Persian)
6. Rooznahan D, Martin A. [Psychological pathology]. Seyed Mohamady Y. (translator). Tehran: Arasbaran; 2000: 378. (Persian)
7. Blum Quist M. [How to deal with an incompatible child?]. Alaqe Band Rad J. (translator). Tehran: Sana; 2004: 85. (Persian)
8. Herbert M. [Psychology of a child]. Firousbakht M. (translator). Tehran: Shenakht; 1999: 136. (Persian)
9. Etkinson R, Hiligard A. [Basis of psychology]. Baraheni MT. (translator). 13th ed. Tehran: Roshd; 1999: 247. (Persian)
10. Grath Marnat G. [The guidance of psychometrics]. Pasha Sharify H. (translator). Tehran: Roshd; 1996: 108. (Persian)
11. Bashavard S. [The analysis of behavioral performance in children with conduct disorder].  Tehran: Tehran University; 2001: 51. (Persian)
12. Hinshow S, Anderson C. Conduct and oppositional defian disorder. Handbook of child psychopathology. 1997: 33-45.
13. Davison G, Neal M. Abnormal psychology.  6th ed. New York: McGrow-Hill; 1994: 12-24.
14. Sprinthal N, Collins A. Adolecent psychology. New York: McGrow-Hill; 1995: 129-37.
15. Shaffer G, Steiner H. An application of DSM-IV outline for cultural formulation: Understanding conduct disorder in Latino adolescents. 2002: 50-73.
16. Vloet TD, Herpertz-Dahleman B, Herpertz S. [Predictors of antisocial behavior: Peripheral psychophyciological finding in children and adults with conduct disorder]. Nervenarzt 2006; 77(7): 782-90. (German)
17. Mueser KT, Crocker AG, Frisman LB, Drake RE, Covell NH, Essock SM. Conduct disorder and antisocial personality disorder in persons with severe psychiatric and substance use disorder. Schizophr Bull 2006; 32(4): 626-36.
18. Button TM, Rhee SH, Hewitt JK, Young SE, Corley RP, Stallings MC. The role of conduct disorder in explaining the comorbidity between alcohol and illicit drug dependence in adolescence. Drug Alchohol Depend 2007; 87: 46-53. 
19. Kruesi M, Casanova M, Johnson A. Reduced temporal lobe volum in early onset conduct disorder. Brain Behav Evol 2002; 60(3): 125-51.
20. Swanson G, Schuck S, Mann M, Carlson C, Artman K, Sergeant G, et al. Categorical and dimensional definitionsand evaluation of symptoms of ADHD: The SNAP and Swan rating scales. [cited2006Jun5].Availablefrom:URL;http://www.adhd.net
21. Sharify H. [The principles of psychometrics]. Tehran: Roshd; 2002: 94. (Persian)