Document Type : Research Paper
Author
Abstract
Keywords
مطالعات متعدد نشان دادهاند که اعضای خانواده و مراقبان بیماران اسکیزوفرنی متحمل بار منفی زیادی میشوند (3-1). کشورهای در حال توسعه از این قاعده مستثنی نیستند و انگ بیماری علاوه بر سایر فشارهای روانی به آنها وارد میشود (4). امروزه مداخلات انجام شده برای رفع نیازهای مراقبان بیماران جزء استانداردهای درمان بیماران محسوب شده (5) و از دو جهت اهمیت دارد. یکی این که مطالعات فراتحلیلی نشان دادهاند که رفع نیازهای خانواده جهت بهبود ارتباطشان با بیماران موثر بوده و یک عامل مهم در جلوگیری از عود بیماری است (1،6،7). از سوی دیگر زمانی که بستگان بتوانند راهبردهای تطابقی خود را ارتقا دهند فشار روانی بر خانواده کاهش مییابد (1).
وانهاستر[1] و همکاران نشان دادند که نیازها میتوانند در سه سطح ارزیابی شوند: 1- در سطح مشکلات 2- در سطح مداخلات 3- در سطح خدمات (8)، ولی از آن جا که یک مشکل خاص میتواند با مداخلات متفاوتی حل شود برخی پیشنهاد میکنند بهتر است نیازها در سطح مداخلات ارزیابی شوند (9). سئوال مهم دیگر این است که نیازسنجی بر اساس پرسش از چه کسانی باشد؟ برخی به پرسش از افراد متخصص تاکید دارند (10) برخی دیگر نظر بیماران و مراقبان را به همان اندازه مهم میدانند (11). تاکنون دو آزمون جهت ارزیابی نیازهای مراقبان فراهم شده است:
1- پرسشنامهی برنامهی اساسی نیازهای مراقبین[2] (RCNS) که نیازها را در سطح مشکلات و نه در سطح مداخلات ارزیابی میکند (12).
2- پرسشنامهی ارزیابی نیازهای مراقبان بیماران اسکیزوفرنی[3] (CNA-S) که به بررسی نیازهای خانوادهها و مداخلات لازم برای هرکدام پرداخته و روایی و پایایی آن اثبات شده است (13).در مطالعهای نشان داده شد که خانوادههای با بار هیجانی بالا[4]، سطح بالاتری از اختلالات رفتاری و فشار روانی را در مقایسه با خانوادههای با بار هیجانی پایین تجربه میکنند (14). در همین راستا مطالعهای در ایران نشان داده است که 60 درصد از بیماران در خانوادههای با بار هیجانی بالا زندگی
میکنند (15).
با وجود اهمیت بسیار زیاد سنجش و رفع نیازهای مراقبان بیماران در سیر و پیشآگهی بیماران و کاهش فشار روانی وارد بر خانواده، یک مطالعهی مروری نشان داد که شایعترین دلیل ترک درمان توسط بیماران، عدم هماهنگی بین نیازهای بیماران و مراقبان با خدمات دریافتی است (16) و این مسئله لزوم سنجش نیازهای مراقبان درسطح مداخلات هماهنگ برای رفع نیازها را ضروری میسازد. تاکنون در کشور ما مطالعهای جهت ارزیابی نیازهای خانوادهی بیماران در سطح مداخلات انجام نشده و پرسشنامهی CNA-S تنها وسیلهی ارزیابی است که نیازها را در سطح مداخلات ارزیابی کرده و روایی و پایایی آن اثبات شده است، لذا این پژوهش به اعتباریابی و تطبیق فرهنگی آن پرداخته است.
روشکار
این پژوهش به روش مقطعی انجام شده و ابزار پژوهش شامل پرسشنامهی اطلاعات جمعیتشناختی و پرسشنامهی
CNA-S میباشد. پرسشنامهی CNA-S یک ابزار
مصاحبهی پژوهشی و شامل 18 مورد از نیازهای خانوادهی بیماران میباشد و برای هر نیاز چند راه حل (بین 2 تا 6 راه حل) پیشنهاد شده است. این پرسشنامه برای هر مورد، ساختار مشخصی دارد یعنی در ابتدا هر مشکل به صورت یک سئوال اصلی پرسیده میشود، سپس سئوالات تکمیلی برای توصیف بهتر هر سئوال (به صورت مصاحبهی نیمهساختاریافته) ارایه میشود. شدت هر مشکل با سه مقیاس سنجیده میشود:
1- بدون مشکل یا مشکل اندک 2- مشکل متوسط 3- مشکل جدی یا شدید. اگر مراقب بیمار هر حوزه از مشکل را به صورت مشکل متوسط و یا جدی (مقیاس2و3) انتخاب کند، مصاحبهگر مداخلات موثر برای هر مشکل را ارزیابی میکند و مصاحبهشونده میتواند بیش از یک راه حل را انتخاب نماید. روایی و پایایی پرسشنامه در سال 2006 در اتریش اثبات شده است (13). برای انجام این پژوهش، پس از ترجمهی
پرسشنامه به فارسی، دو گروه کانونی[5] شامل یک گروه 10 عضوی از یکی از بستگان بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی یا طیف اسکیزوفرنی و گروه دوم شامل 8 نفر از افراد مجرب و متخصص (روانپزشک و روانشناس) تشکیل شده و 18 مورد پرسشنامه بین اعضای دو گروه به طور جداگانه به بحث گذاشته و بر اساس اهمیت نمرهدهی شد. در نهایت هیچ موردی حذف نگردید و از آن جایی که چند مورد پیشنهاد شده در سئوالات تکمیلی پرسشنامه وجود داشت، مورد جدیدی هم اضافه نشد. به این ترتیب فرم نهایی پرسشنامه تکمیل گردید. سپس از 50 نفر از مراقبان اصلی بیماران دو قطبی و طیف اسکیزوفرنی بستری شده در دو مرکز روانپزشکی بیمارستانهای طالقانی و امام حسین(ع) شهر تهران در سال 88 که به صورت غیر تصادفی (در دسترس) انتخاب شده بودند (برای هر بیمار تنها یک مراقب اصلی که با بیمار زندگی میکند) دعوت شد و مصاحبهی نیمهساختاریافته بر اساس پرسشنامهی نهایی انجام شد. دادههای به دست آمده با استفاده از نرمافزار آماری SPSS نسخهی 17 و روشهای فراوانی، درصد فراوانی، میانگین، انحراف معیار و آلفای کرونباخ و تست کروسکالوالیس مورد تحلیل قرار گرفت. در زمینهی اخلاق پژوهش، قبل از تکمیل پرسشنامه، نحوهی انجام کار به مراقبین توضیح داده شده و پس از کسب اجازه، مصاحبه انجام میشد و مطالب پرسشنامهها کاملا محرمانه نگهداری شد.
نتایج
پنجاه نفر از اعضای خانواده و مراقبان بیماران در این پژوهش شرکت کردند که 70 درصد آنان زن و 30 درصد مرد بودند. از نظر میزان تحصیلات اعضای خانواده، 58 درصد دیپلم و بالاتر از دیپلم داشتند. میانگین سن مراقبان 40/46 سال با انحراف معیار 95/11 بود. مراقبان اصلی بیماران، مادران (36 درصد) و سپس خواهرها و برادرها (34 درصد) بودند.
تشخیص اختلال روانپزشکی بیماران به صورت 20 درصد مبتلا به اختلال اسکیزوفرنی، 58 درصد اختلال دوقطبی و 22 درصد اختلال اسکیزوافکتیو بود. 52 درصد بیماران مرد و 48 درصد زن با میانگین سنی 82/34 سال و انحراف معیار 59/12 بودند و میانگین دفعات بستری آنان 32/3 با انحراف معیار 35/3 بود. میانگین طول دورهی بیماری 28/9 سال با انحراف معیار 76/7 بود. یافتههای به دست آمده در مورد نیازهای اعضای خانواده به این صورت بود که به طور میانگین 88/79 درصد از بستگان تمامی 18 حوزهی مشکل را به عنوان مشکل جدی یا شدید قلمداد کردند. نسبتی از بستگان که هر حوزهی مشکل را به عنوان مشکل جدی و شدید تعیین کردند در جدول (1) آمده است.
جدول 1- درصد پاسخهای به صورت مشکل جدی و شدید مراقبان اصلی بیماران به هجده مورد پرسشنامهی ارزیابی
نیازهای مراقبان بیماران اسکیزوفرنی
حوزهی مشکلات |
*درصد |
تعداد |
1- نداشتن اطلاعات کافی در مورد نشانهها و سیر بیماری |
84 |
42 |
2- نداشتن اطلاعات کافی در مورد درمان |
86 |
43 |
3- نداشتن اطلاعات کافی در مورد بازتوانی |
98 |
49 |
4- نداشتن اطلاعات کافی در مورد عود و پیشگیری |
78 |
39 |
5- مشکلات ارتباط با متخصصان |
82 |
41 |
6- ترس از برچسب زدن و تبعیض |
72 |
36 |
7- مشکلات ارتباطی و کشمکش با بیمار |
92 |
46 |
8- مشکلاتی که به با عود و بحران بیماری ایجاد میشود |
86 |
43 |
9- باری که به دلیل عدم پیگیری درمان منجر به رفتاری خطرناک در بیمار میشود |
86 |
43 |
10- تنش مراقبان ناشی از رویدادهای قبلی |
78 |
39 |
11- بار مالی |
72 |
36 |
12- ناامیدی ایجاد شده به دلیل سیر مزمن بیماری |
94 |
47 |
13- احساس گناه-مقصر بودن |
70 |
35 |
14- نداشتن وقت کافی برای خود |
88 |
44 |
15- جدایی از اجتماع-درگیری درون خانواده |
60 |
30 |
16- مداخلهی بیش از حد به دلیل زندگی با بیمار در خانهی مشترک |
68 |
34 |
17- بار بر دوش بچههای کوچک و یا خواهر و برادر بیمار |
68 |
34 |
18- از پا در آمدن با بیماری مراقب |
76 |
38 |
*از آن جایی که هر یک از بستگان بیش از یک نیاز را به عنوان مشکل جدی و شدید میتوانستند انتخاب کنند، جمع درصدهای به دست آمده بیش از صد شد.
چهار مشکلی که اکثر مراقبان آن را جدی تلقی کردند به ترتیب شامل نداشتن اطلاعات کافی جهت توانبخشی بیماران (98 درصد)، ناامیدی و رنج مراقبان ناشی از سیر مزمن بیماری (94 درصد)، مشکلات ارتباطی با بیماران (92 درصد) و نداشتن وقت کافی مراقبان (88 درصد) و مشکلی که کمترین تعداد مراقبان، آن را مشکل جدی دانستند انزوای اجتماعی و کاهش روابط مراقبان با سایر اعضای خانواده و بستگان (60 درصد) بود. به طور میانگین 84/92 درصد افرادی که 18 حوزهی نیاز را به عنوان مشکل متوسط یا جدی قلمداد کرده بودند، حداقل یک راه حل پیشنهادی برای هر نیاز را مفید دانسته و انتخاب کردند. از این تعداد 66/50 درصد بیش از یک راه حل را برای حل مشکلات مفید دانستند. راه حلهای پیشنهادی برای هر حوزه که بیشترین درصد را به خود اختصاص دادهاند در جدول (2) آمده است.
جدول 2- درصد راه حلهای موثر و کارآمد انتخاب شده توسط مراقبین اصلی بیماران برای هجده مورد پرسشنامهی ارزیابی
نیازهای مراقبان بیماران اسکیزوفرنی
راه حل |
*درصد |
تعداد |
1- گرفتن اطلاعات درمورد علایم بیماری از اعضای تیم درمان |
76 |
38 |
2- گرفتن اطلاعات درمورد درمان بیماری از اعضای تیم درمان |
72 |
36 |
3- گرفتن اطلاعات درمورد بازتوانی از اعضای تیم درمان |
70 |
35 |
4- گرفتن اطلاعات درمورد عود و پیشگیری از اعضای تیم درمان |
74 |
37 |
5- دسترسی به متخصصان در شرایط اورژانس اطلاعات راجع به سرویسهای اورژانس |
56 |
28 |
6-گروهدرمانی با هدایت متخصصان |
80 |
40 |
7- ایجاد برنامههای روزانه برای بیماران خارج از منزل |
60 |
30 |
8- دسترسی به مراکز اورژانس و بحران |
64 |
32 |
9- ویزیت بیماران در منزل توسط متخصصان |
48 |
24 |
10- مشاورهی خانوادگی |
56 |
28 |
11- بیمهی همگانی برای بیماران |
70 |
37 |
12- مشاوره و حمایت مراقبان توسط متخصصان |
74 |
37 |
13- مشاورهی خانوادگی |
56 |
28 |
14- برنامهی روزانه برای بیماران خارج از محیط خانه |
62 |
31 |
15- مشاوره و حمایت مراقب توسط متخصصان |
46 |
23 |
16- مکانهای جداگانه برای بیماران جهت بازتوانی |
56 |
28 |
17- مشاوره با متخصصان جهت توضیح چگونگی تاثیر بیماری بر بچهها |
62 |
31 |
18- مشاوره و حمایت مراقب توسط متخصصان |
52 |
26 |
*از آن جایی که هر یک از بستگان برای هر نیاز، بیش از یک راه حل را
میتوانستند انتخاب کنند، جمع درصدهای به دست آمده بیش از صد شد.
همچنین نسبتی از بستگان که هر حوزهی مشکل را برحسب تشخیص بیماری به عنوان مشکل جدی تعیین کردند در جدول (3) مشهود است.
جدول 3-درصد پاسخهای به صورت مشکل جدی و شدید مراقبین اصلی بیماران به هجده مورد پرسشنامهی ارزیابی نیازهای مراقبان بیماران اسکیزوفرنی (برحسب تشخیص بیماری)
حوزهی مشکلات |
اسکیزوفرنی |
دوقطبی |
اسکیزوافکتیو |
1- نداشتن اطلاعات کافی در مورد نشانهها و سیر بیماری |
80 |
2/86 |
8/81 |
2- نداشتن اطلاعات کافی در مورد درمان |
80 |
2/86 |
9/90 |
3- نداشتن اطلاعات کافی در مورد بازتوانی |
90 |
100 |
100 |
4- نداشتن اطلاعات کافی در مورد عود و پیشگیری |
70 |
3/79 |
8/81 |
5- مشکلات ارتباط با متخصصان |
90 |
8/82 |
7/72 |
6- ترس از برچسب زدن و تبعیض |
70 |
9/75 |
9/63 |
7- مشکلات ارتباطی و کشمکش با بیمار |
80 |
1/93 |
100 |
8- مشکلاتی که به دلیل عود و بحران بیماری ایجاد میشود |
100 |
3/79 |
9/90 |
9- باری که به دلیل عدم پیگیری درمان منجر به رفتاری خطرناک در بیمار میشود |
100 |
3/79 |
9/90 |
10- تنش مراقبان ناشی از رویدادهای قبلی |
80 |
3/79 |
7/72 |
11- بار مالی |
50 |
3/79 |
7/72 |
12- ناامیدی ایجاد شده به دلیل سیر مزمن بیماری |
100 |
1/93 |
9/90 |
13- احساس گناه- مقصر بودن |
60 |
4/72 |
7/72 |
14- نداشتن وقت کافی برای خود |
100 |
8/82 |
9/90 |
15- جدایی از اجتماع- درگیری درون خانواده |
70 |
3/48 |
8/81 |
16- مداخلهی بیش از حد به دلیل زندگی با بیمار در خانهی مشترک |
70 |
5/65 |
2/72 |
17- بار بر دوش بچههای کوچک و یا خواهر و برادر بیمار |
75 |
2/69 |
1/57 |
18- از پا درآمدن یا بیماری مراقب |
60 |
4/72 |
100 |
*از آن جایی که هر یک از بستگان بیش از یک نیاز را به عنوان مشکل جدی و شدید میتوانستند انتخاب کنند، جمع درصدهای به دست آمده بیش از صد شد.
ثبات درونی 18 مورد پرسشنامه با تست آلفای کرونباخ اندازهگیری شد و آلفای برابر 74/0به دست آمد. همچنین در مقایسهای که بین نیازهای سه گروه خانوادهی بیماران مبتلا به اختلالات دوقطبی، اسکیزوفرنی و اسکیزوافکتیو با استفاده از تست کروسکالوالیس در رابطه با مشکلات انجام شد، فقط مورد جدایی خانواده از اجتماع و درگیری درون خانواده از لحاظ آماری معنیدار بود که در خانوادهی بیماران مبتلا به اختلال اسکیزوافکتیو بیشتر گزارش شده بود (04/0=P) ولی این تفاوت در سایر موارد، معنیدار نبود (05/0<P).
بحث و نتیجهگیری
همان طور که قبلا ذکر شد در این پژوهش به طور میانگین 88/79 درصد از بستگان 18 مورد پرسشنامه را جزء نیازهای جدی خود دانستند. در مطالعهای که با این پرسشنامه در اتریش انجام شده 89 درصد از بستگان، این نیازها را جدی تلقی کردند. مقایسهی پنج نیاز اولی که در هر دو مطالعه بیشترین میزان را به خود اختصاص دادهاند، نشاندهندهی نیازهای مشترکی از جمله ناامیدی و رنج مراقبان، مشکلات ناشی از عدم پذیرش درمان بیماران و مشکلات ایجاد شده در عود بیماری بوده است (13). اگر چه پاسخ به این سئوال که آیا نیازهای مشترکی در جامعهی ایران در قیاس با کشورهای توسعهیافته وجود دارد، تنها با یک مطالعه امکانپذیر نیست؛ ولی شاید یکی از دلایل شباهت نتایج، این باشد که 60 درصد بیماران در کشور ما در خانوادههای با بار هیجانی بالا زندگی میکنند (15) و این وضعیت بیشتر مشابه کشورهای غربی و توسعهیافته است. از سوی دیگر اختلالات دوقطبی و اسکیزوفرنی در تمام دنیا شیوع و تظاهرات و ازمان تقریبا یکسان دارند و نیازهای مشترکی را برای مراقبان ایجاد
میکنند. البته تفاوتهایی در نوع نیازها در مطالعهی ایران و اتریش وجود دارد که از جملهی آنها ابراز کمترین نیاز در مورد انزوای اجتماعی مراقبان در ایران بوده است، حال آنکه در مطالعهی وانکاتا[6] این مورد جزء نیازهای با درصد بالا
میباشد و در مقابل، ترس از برچسب زدن و تبعیض، کمترین
درصد را به دست آورده است که این مساله با توجه به
تفاوتهای فرهنگی دو جامعه قابل توجیه است (13).
در مقایسهی نوع نیازهای به دست آمده، چهار نیاز اولی که در این مطالعه به دست آمد شامل نداشتن اطلاعات کافی در مورد توانبخشی بیماران، ناامیدی و رنج ناشی از سیر مزمن بیماری، مشکلات ارتباطی مراقبان و اعضای خانواده با بیماران و نداشتن وقت کافی برای خود بود. در مطالعهی دیگری که در ایران در مورد فشار روانی و نیازهای خانواده بیماران انجام شده، بستری کوتاه مدت یک ماهه، خدمات توانبخشی و پیگیری درمان در منزل جزء نیازهای اولیهی مراقبان بوده است (17). مقایسهی نتایج این دو پژوهش که هر دو در ایران انجام شده،
نشاندهندهی نیازهای مشترک از جمله نیاز مراقبان به خدمات توانبخشی و بازتوانی بیماران، فشار روانی ناشی از داشتن بیمار مبتلا به اختلال روانپزشکی و اختلالات ارتباطی با بیمار و نداشتن وقت کافی برای مراقبان میباشد و این در حالی است که بیشتر خدمات ارایه شده در کشور ما محدود به درمان دورهی حاد بیماری است و خدمات بعد از ترخیص، اندک بوده و تاکنون به آن پرداخته نشده است.
در مطالعهی مشابهی که در سال 1981 انجام شد، نیازهایی که برای خانوادهها در اولویت قرار داشت شامل دانستن علایم بیماری، راهکارهای اختصاصی برای انطباق با رفتارهای بیمار و ارتباط با افرادی بود که تجربیات مشابه دارند و کمترین نیاز، درمان خود عضو خانواده بود (18)، از مقایسهی مطالعاتی که در سالهای گذشته انجام شده (18،19) با مطالعاتی که در سالهای اخیر صورت گرفته (13) چنین برداشت میگردد که نیازهایی که در گذشته وجود داشتهاند همچنان به عنوان مشکلات و نیازهای عمدهی مراقبان مطرح هستند که علت آن، عدم ارایهی خدمات متناسب با نیازهای خانوادهی بیماران بوده است. در مقایسهی نتایج جمعیتشناختی، در این مطالعه مراقبان اصلی بیماران، ابتدا مادران و سپس خواهر و برادرها بودند. بیش از پنجاه درصد آنها تحصیلات دیپلم و بالاتر و میانگین سنی 4/46 سال داشتند. در دو مطالعهی دیگر هم مراقبان اصلی مادران بودند (18،19) اما از نظر میزان تحصیلات نتایج در مطالعات مختلف، متفاوت بوده است. در مطالعهی هاتفیلد[7]، اشاره شده است که اعضای خانواده که دارای سن بالاتر، سطح تحصیلات بیشتر و دارای بیماران با سن بالاتر (متوسط 8/31 سال) بودند سازگاری و تطابق بهتری با بیماری داشتند (18). از مقایسهی نتایج این مطالعه با مطالعهی هاتفیلد شاید بتوان نتیجه گرفت که خانوادههای این مطالعه هم در این دسته قرار میگیرند و انتظار میرود تطابق و سازگاری بهتری با بیماری داشته باشند، اما یک مطالعهی مروری نشان داد که جنس، سطح تحصیلات، سطح درآمد و کلاس اجتماعی ارتباطی با فشار روانی کلی روی خانواده ندارد(7).
اگر چه پرسشنامهی CNA-Sبرای ارزیابی نیازهای خانوادهی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی تهیه شده است، در این پژوهش جهت ارزیابی نیازهای خانوادهی هر سه گروه بیماران اسکیزوفرنی، اسکیزوافکتیو و دوقطبی استفاده شد و در تحلیل آماری، تفاوت معنیداری به جز یک مورد بین نیازها دیده نشد. این مطلب میتواند نشاندهندهی این مسئله باشد که بیماریهای روانپزشکی شدید، نیازهای مشترکی برای مراقبان ایجاد میکنند. محدودیتهای این مطالعه شامل این موارد
میباشند: الف- روش نمونهگیری به صورت غیرتصادفی (در دسترس) بوده است. ب- از آن جایی که مصاحبه نیمه است،ساختار یافته بوده و فقط توسط یک مصاحبهگر انجام شدهامکان سوگیری در مصاحبه وجود داشته است.
ج- عدم ارزیابی شدت بیماری بیماران و احتمال متفاوت بودن
نیازهای مراقبان در شدتهای متفاوت بیماری وجود دارد.
د- از آن جایی که نمونهها تنها از دو مرکز روانپزشکی و در یک شهر گرفته شدهاند، قابل تعمیم به کل جامعه نمیباشند.
در نهایت با توجه به این که این ابزار ارزیابی با استفاده از نظرات دو گروه کانونی از خانوادهی بیماران و متخصصان تدوین شده و 88/79 درصد از بستگان، تمام 18 حوزهی مشکلات را به عنوان مشکل جدی قلمداد کردند، 84/92 درصد حداقل یکی از راه حلهای پیشنهادی را برای هر مشکل مفید دانستند و سئوالات پرسشنامه از ثبات درونی قابل قبولی (74/0=α)برخوردار است، این ابزار ارزیابی میتواند به عنوان یک ابزار مطابق با فرهنگ به توسط محققان و کسانی که در حوزهی سلامت روان کار میکنند جهت سنجش نیازها و مداخلات راهگشا برای اعضای خانوادهی بیماران مورد استفاده قرار گیرد، شاید از بار سنگینی که بر دوش خانوادهی بیماران وجود دارد کاسته شود.
[1]Van Hasster
2Relatives Cardinal Needs Schedule
[3]Careers’ Needs Assessment for Schizophrenia
4High Expressed Emotion
[5]Focus Group
[6]Wancata
[7]Hatfield