The relationship between alexithymia and attachment to mother in young adolescents

Document Type : Research Paper

Author

Abstract

The level of awareness to different emotions and ability of a person to speak about himself/herself, are related to parent’s response to their children. This study aims to analyze the correlation between alexithymia and attachment to mother in adolescents.
 Materials and Methods: In this correlational descriptive study which was done in 2008-2009, 120 students (60 girls, 60 boys), aged 13-15, were selected through multi-stage randomized sampling in Rasht (North of Iran). Questionnaires used in this study were Toronto Alexithymia Scale (TAS-20) and Inventory of Parents and Peers Attachment. SPSS software was used to analyze data through Pearson correlation and stepwise regression analysis tests.
 Results: The components of trust has negative significant correlation with Difficulty Identifying Feeling (DIF) (P=0.012) and positive significant correlation with components of Difficulty Describing Feelings (DDF) (P=0.01), Externally-Oriented Thinking (EOT) (P<0.001) and the total score of alexithymia (P=0.001). The component of relationship with mother has significant negative correlation with DIF (P=0.01) and positive significant correlation with DDF (P=0.04), EOT (P<0.001) and the total score of alexithymia (P=0.009). The total score of attachment has negative significant correlation with DIF (P=0.006) and positive significant correlation with components EOT (P<0.001) and the total score of alexithymia (P=0.007). Regression analysis showed that relationship with mother, and maternal alienation components can predict alexithymia.
 Conclusion: Providing a safe relationship and meeting children's needs in the first year of his life, has a desirable effect on child’s physical and psychological health and his social skills in the next years of his life.
 

Keywords


هیجان­ها[1]، شناخت[2] وکردار[3] سه حوزه­ی مهم در روان­شناسی هستند. موضوع هیجان به دلیل بی­علاقگی رفتارگرایان نسبت به تجربیات ذهنی و عدم توافق صاحب­نظران در تعریف واحدی از آن، سال­ها مورد غفلت قرار گرفته بود (1،2). تجارب هیجانی آسیب­زا، پیامدهای جسمانی و روان­شناختی منفی دارند و به همین خاطر بیان افکار، احساسات و هیجانات پنهانی، زیربنای اغلب روش­های روان­درمانگری[4] است. سیفنئوس[5] واژه­ی آلکسی­تایمیا[6] را برای نام بردن افرادی ابداع کرد که قادر به بیان احساسات و هیجان­های درونی خود نبوده و از شناخت احساسات دیگران نیز ناتوانند.

تعامل و گرایش فرد به دیگران، از گرایش به کسی که از او مراقبت می­کند آغاز می­گردد و فرآیند رشد، دامنه­ی این تمایل را به دیگران گسترش می­دهد. با توجه به نقش و اهمیت هیجان در درک احساس­های خود و دیگران، نقش رابطه­ی کودک با اطرافیانش در شکل­گیری و شناخت هیجان­ها در سال­های اول زندگی برجسته می­شود. کودک از ارتباط اولیه با مادر خود می­آموزد که عواطف مثبت و منفی خود را ابراز کند و قادر به درک عواطف طرف مقابل خود نیز باشد. آن چه که کودک از ارتباط اولیه­ی خود با مادر یاد می­گیرد به دوران بزرگسالی نیز تعمیم می­یابد (5-3).

سبب­شناسی آلکسی­تایمیا از سه دیدگاه روان­کاوی، فیزیولوژیک و فرهنگی­اجتماعی بررسی می­شود. آلکسی­تایمیا در دیدگاه روان­کاوی از دو بعد، به عنوان نوعی مکانیسم دفاعی واپس­روی[7] و به عنوان نوعی نقص در ساختار روانی در نظر گرفته می­شود. دیدگاه فیزیولوژیک فقدان ارتباط نورونی مناسب بین دستگاه لیمبیک و نئوکورتکس را مطرح می­کندکه محل بازنمایی هوشیارانه­ی احساسات و تخیل است. هم­چنین دیدگاه فرهنگی­اجتماعی نیز آلکسی­تایمیا را مربوط به طبقه­ی اجتماعی و تفاوت­های هوشی بین بیماران و طبقه­ی متوسط و پایین جامعه می­داند (9-6).

به اعتقاد کینگ[8] و همکاران آلکسی­تایمیا ساختاری است که احتمالا با کنترل هیجان مرتبط است، زیرا آلکسی­تایمیا، عدم ابراز هیجان به دلیل نقص در توانایی پردازش و تنظیم هیجان­ها یا بازداری آگاهانه­تر ابراز هیجان است. در واقع افراد مبتلا به آلکسی­تایمیا قادر به تشخیص احساسات و بیان هیجان­ها­ی خود نیستند و این در حالی است که قابلیت­های هیجانی می‌تواند سازگاری مناسبی را در ارتباط با محیط و دیگران به همراه داشته باشد (12-10).

واژه­ی دلبستگی[9] برای توصیف تمایل کودک در گرایش به افراد نزدیک و احساس امنیت بیشتر در حضور این افراد به کار می­رود. کودکان بر اساس رفتارهایشان در یکی از سه گروه دلبسته­ی ایمن[10]، دلبسته­ی ناایمن­اجتنابی[11] و دلبسته­ی ناایمن‌دوسوگرا[12] طبقه­بندی می­شوند (15-13). فروید[13] معتقد بودکودک به شخص یا شیئی که به او غذا می­دهد و امکان ارضای دهانی را برای او فرا هم می­سازد، دلبسته می­شود (16). هری هارلو[14] طی آزمایش­هایی با بچه­میمون­ها نشان داد که علت اصلی دلبستگی، تغذیه نیست بلکه آرامش از راه
تماس است (17).

نظریه­پرداز اصلی دلبستگی جان بالبی[15] است که بر اساس مشاهده­ی ویژگی­های روابط مادر و کودک در موقعیت­های مختلف به این نتیجه رسید که پیوندهای مادر و کودک، مسئول تنظیم تجربه­های عاطفی و رفتاری کودک است. دلبستگی، پیوند نزدیک هیجانی بین کودک و مراقب او است و دلبستگی ایمن جنبه­ی مهمی از رشد اجتماعی است که معمولا کودک از مادر به عنوان پایگاهی برای کشف دنیا استفاده می­کند (3،17،18). طبق نظر بالبی، این تجربه­های تعاملی نخستین، درون­سازی[16] می­شوند و با تشکیل مدل­های خودکاوی[17] چگونگی رابطه­ی فرد با دیگران (کسانی که برای وی اهمیت ویژه دارند) را تعیین می­کنند. هم­چنین مشخص خواهند کرد که فرد شرایط تنش­زا را چگونه تجربه خواهد نمود، احساسات مرتبط با آن شرایط را چگونه نشان خواهد داد و روش­های مواجهه­ی وی با آن شرایط چگونه خواهد
بود (19). مطالعات زیادی رابطه­ی دلبستگی با پدر و مادر و همسالان را مورد بررسی قرار داده و اهمیت دلبستگی را در طول زندگی مشخص کرده اند. تعدادی از پژوهش­ها نشان می­دهند که نوع دلبستگی بر عملکرد نوجوانان تاثیر می­گذارد (20). هم­چنین مطالعات نشان داده که دلبستگی ایمن، با اعتماد به نفس بالا، رضایت از زندگی و پایین بودن سطح اضطراب رابطه دارد (21،22).

با فراهم کردن رابطه­ی امن و تامین­کننده­ی نیازهای کودک در ماه­ها و سال­های اول زندگی می­توان تاثیر مطلوبی بر سلامت جسمی، روانی و هیجانی و نیز توانایی­های اجتماعی کودکان در سال­های بعدی زندگی گذاشت. مطالعه­ای بر روی دوقلوها نشان داد که محیط مدرسه در هر سه عامل آلکسی‌تایمیا موثر است. هم­چنین بین نمره­ی آلکسی­تایمیای دانشجویان و دلبستگی به مادران­شان همبستگی مثبت پیدا شد (22،23).

پژوهش­ها نشان دادند که ارتباط دلبستگی با مراقب ممکن است تعیین­کننده­ی مهمی در ویژگی­های آلکسی­تایمیا باشد و سبک دلبستگی اجتنابی پیش­بینی­کننده­ی قوی برای ناتوانی هیجانی است. به علاوه سه مقیاس آلکسی­تایمیا با سبک­های دلبستگی ارتباط دارد. جنبه­های شناختی ناتوانی هیجانی با سبک دلبستگی اجتنابی و نبود رابطه­ی مناسب با پدر قابل پیش­بینی بود (24،25). هازن[18] و شیور[19] نشان دادند که سبک­های دلبستگی در روابط عاطفی نوجوانان و بزرگسالان نیز مشاهده می­شود. بزرگسالان ایمن از اعتماد به نفس، مهارت­های اجتماعی و توانایی برقراری روابط عاطفی و صمیمی نسبتا پایدار و رضایت­بخشی برخوردارند. اجتناب­گراها ممکن است علاقه­مند به برقراری روابط عاطفی و صمیمی باشند اما در هر حال از این نوع روابط ناراحت هستند، تمایلی به برقراری روابط صمیمی درازمدت ندارند، با خودآشکارسازی مشکل دارند و از مهارت­های اجتماعی بی­بهره­اند. دوسوگراها از طرد شدن و ترک شدن نگرانند، در روابط با دیگران مستعد
بی­اعتمادی هستند، با وجود مخاطرات روابط صمیمی مشتاق برقراری چنین روابطی هستند و ممکن است به گونه­ای نامناسب به خودآشکارسازی­های صمیمانه بپردازند و با یک نگاه، عاشق شوند و قهر و آشتی­های مکرر داشته باشند (26،27). با توجه به نقش گسترده­ی دلبستگی و آلکسی­تایمیا در زندگی فردی و اجتماعی کودکان و نوجوانان لزوم مطالعه و پژوهش در این زمینه مشخص می­شود. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه­ی بین آلکسی­تایمیا و دلبستگی به مادر در نوجوانان و پاسخ به این پرسش­ها می­باشد که آیا از روی دلبستگی به مادر می­توان آلکسی­تایمیا را پیش بینی نمود؟ و آیا بین مولفه­های دلبستگی به مادر و مولفه­های آلکسی­تایمیا رابطه­ای وجود دارد؟

روش­کار

این مطالعه از نوع توصیفی­همبستگی است. جامعه­ی آماری این پژوهش را دانش­آموزان پایه­ی سوم راهنمایی مشغول به تحصیل در مدارس ناحیه­ی 2 شهر رشت در سال تحصیلی 88- 1387 تشکیل داده­اند.

 از این جامعه، 120 دانش­آموز (60 دختر و 60 پسر) به شیوه­ی نمونه­گیری تصادفی چندمرحله­ای انتخاب شدند. ابتدا از میان مدارس ناحیه­ی 2 شهر رشت چهار مدرسه‌ی راهنمایی (2 مدرسه­ی دخترانه و 2مدرسه­ی پسرانه) به تصادف انتخاب و سپس در هر کدام از این مدارس تعداد 30 نفر از دانش­آموزان سوم راهنمایی به شیوه­ی تصادفی ساده انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. این دانش­آموزان با توجه به متغیرهایی از جمله سن بین 15-13 سال و تحصیلات یکسان انتخاب شدند. پرسش­نامه­ها در کلاس و در حضور پژوهشگر تکمیل شد.

هم­چنین به منظور رعایت مسائل اخلاقی نام و نام خانوادگی آزمودنی­ها درج نشد و به تمام آن­ها اطمینان داده شد که اطلاعات آزمون محرمانه خواهند بود. در این پژوهش از دو پرسش­نامه برای گردآوری داده­ها استفاده شده است.

پرسش­نامه­ی آلکسی­تایمیا-20 (TAS-20 )[20]: این مقیاس 20 ماده­ای توسط بگبی[21] و همکاران ساخته شده و آلکسی­تایمیا را در سه زیرمقیاس دشواری در تشخیص احساس (7 ماده)، دشواری در توصیف احساس (5 ماده) و تفکر برون­مدار (8 ماده) ارزیابی می­کند. روش نمره­گذاری این آزمون به شیوه­ی لیکرت است. دامنه­ی پاسخ به هر ماده پنج درجه و از کاملا مخالف تا کاملا موافق متغیر است. به پاسخ کاملا مخالف، نمره­ی یک و به پاسخ کاملا موافق، نمره­ی پنج تعلق می­گیرد و ماده­های 19،18،10،5،4 به دلیل منفی بودن جهت سئوال با آلکسی­تایمیا به شیوه­ی معکوس نمره­گذاری می­شوند. در این مقیاس نمره­ی بالاتر نشان­دهنده­ی شدت بیشتر آلکسی­تایمیا است (28). قربانی و همکاران آلفای این مقیاس را در نمونه­ی ایرانی برای دشواری در تشخیص احساس74/0، برای دشواری در توصیف احساس 61/0 و برای تفکر برون­مدار 50/0 به دست آورده­اند (29). محمد، اعتبار کل مقیاس را در نمونه­ی ایرانی با استفاده از روش دونیمه­سازی و بازآزمایی 74/0 و 72/0 و روایی مقیاس را 85/0 گزارش کرد (30).

پرسش­نامه­ی دلبستگی(IPPA)[22]: این پرسش­نامه که ابتدا توسط آرمسدن[23] و گرینبرگ[24] طراحی شد دارای دو بخش بود. در بخش اول، میزان دلبستگی ایمن به والدین و در بخش دوم، میزان دلبستگی به همسالان سنجیده می­شد. این آزمون دارای 58 سئوال در بخش اول و 25 سئوال در بخش دوم بود. بعدها این مولفان با تفکیک دلبستگی به والدین به دو قسمت دلبستگی به پدر و دلبستگی به مادر پرسش­نامه­ای تهیه نمودند که دارای 75 سئوال (25 سئوال مربوط به دلبستگی به پدر، 25 سئوال مربوط به دلبستگی به مادر و 25 سئوال مربوط به دلبستگی به همسالان) بود. پرسش­نامه مورد استفاده در این پژوهش سه نوع دلبستگی یعنی دلبستگی به مادر، پدر و همسالان را مورد سنجش قرار می­دهد. هم­چنین سه زیرمقیاس اعتماد (میزان اعتماد متقابل نوجوانان و چهره­ی دلبستگی)، ارتباط (چگونگی ارتباط نوجوانان با والدین و همسالان) و بیگانگی (میزان خشم و عصبانیت نوجوانان از والدین و همسالان) را در هر کدام از دلبستگی­های مادر، پدر و همسالان مشخص می­کنند.سئوالات این آزمون با استفاده از مقیاس 5 درجه­ی لیکرتی (همیشه این طور است تا هیچ وقت این طور نیست) با مقیاس فاصله­ای پاسخ داده می­شود که در این پژوهش تنها از قسمت دلبستگی به مادر استفاده شده است. اعتبار درونی (آلفای کرونباخ) این آزمون توسط آرمسدن و گرینبرگ در روش آزمون مجدد در فاصله­ی سه هفته بر روی یک نمونه­ی 27 نفری از آزمودنی­های 20-18 ساله انجام شد که شامل دلبستگی به مادر 87/0، دلبستگی به پدر 89/0 و دلبستگی به همسالان 92/0 بود (31). در پژوهش نصرتی میزان ضریب آلفای کرونباخ عبارت بود از: دلبستگی به مادر 82/0، دلبستگی به پدر 83/0 و دلبستگی به همسالان 92/0. اعتبار درونی (آلفای کرونباخ) مربوط به این آزمون در پژوهش حاضر با بررسی یک نمونه­ی 30 نفره در مورد دلبستگی به مادر 88/0 و در مورد دلبستگی به همسالان 87/0 بود (32). در این پژوهش جهت تحلیل داده­ها از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره استفاده شد.

نتایج

در این مطالعه 120 نفر شرکت داشتند که شامل 60 دختر و60 پسر بودند. میانگین سنی آزمودنی­ها به تفکیک دختران 08/14 سال و پسران 28/14 سال بود. هم­چنین بیشترین فراوانی آزمودنی­ها از نظر سطح سنی 14 سال (8/60%) و کمترین آنها 13 سال (3/8%) بود. تمام آزمودنی­ها در کلاس سوم راهنمایی سال تحصیلی 88-1387 مشغول به تحصیل بودند.  با توجه به نتایج جدول (1) بالاترین میانگین مربوط به مولفه­ی نمره­ی کل دلبستگی به مادر یعنی 40/76 و پایین­ترین میانگین در مولفه­ی بیگانگی به مادر 03/15 می­باشد. جدول (2) نشان می­دهد که مولفه­های اعتماد، ارتباط و بیگانگی به مادر به ترتیب 130/0،004/0 و001/0 از آلکسی ایمیا را پیش­بینی می­کنند (0001/0>P). هم­چنین برای بررسی قدرت پیش­بینی مولفه­های دلبستگی به مادر در آلکسی­تایمیا از رگرسیون چندمتغیره به شیوه­ی همزمان استفاده شد.

در این الگو، نمره­ی کل آلکسی­تایمیا  به  عنوان متغیر ملاک و

جدول1- شاخص­های توصیفی مولفه­های دلبستگی به مادر و آلکسی­تایمیا

متغیرها

میانگین

انحراف استاندارد

اعتماد

02/33

6/20

ارتباط

35/28

13/5

بیگانگی 

03/15

62/5

نمره­ی کل دلبستگی

0 4/76

67/10

توانایی تشخیص و تمییز احساس                  

45/21

26/5

توانایی در بیان احساس                             

23/16

68/3

تفکر برون­مدار

04/26

01/5

نمره­ی کل آلکسی­تایمیا

73/63

11/9

 

مولفه­های دلبستگی به عنوان متغیر پیش بین به کار برده شد. نتایج نشان داد که مولفه­های دلبستگی به مادر 08/0 واریانس مشترک با نمره­ی کل آلکسی­تایمیا را تبیین می­کنند
 (001/0P<، 3=df، 77/3=F). همان طور که در جدول همبستگی (جدول3) مشهود است، مولفه­ی اعتماد به مادر با توانایی تشخیص و تمییز احساس رابطه­ی منفی و معنی­دار در سطح (05/0>P) و با توانایی بیان احساس، تفکر برون­مدار و نمره­ی کل آلکسی­تایمیا در سطح (01/0>P) رابطه­ی مثبت و معنی­دار دارد. مولفه­ی ارتباط با مادر، رابطه­ی منفی و معنی­دار با توانایی تشخیص و تمییز احساس (05/0>P) و رابطه­ی مثبت و معنی­دار با توانایی بیان احساس (05/0>P) و تفکر برون­مدار و نمره­ی کل آلکسی تایمیا (01/0>P) دارد.

مولفه­ی نمره­ی کل دلبستگی با توانایی تشخیص و تمییز احساس رابطه­ی منفی و معنی­دار (01/0>P) و رابطه­ی مثبت و معنی­دار با تفکر برون­مدار و نمره­ی کل آلکسی­تایمیا (01/0>P) دارد.


 

جدول2- تحلیل رگرسیون چندگانه­ی مولفه­های دلبستگی به مادر و آلکسی­تایمیا

عامل­ها

شاخص­ها 

مجموع مجذورات

درجه آزادی

میانگین مجذورات

F

سطح معنی­داری

اعتماد به مادر

رگرسیون

767/878

3

292/922

744/3

130/0

خطا

700/9002

116

77/960

کل

467/9881

119

 

 

 

ارتباط با مادر

رگرسیون

602/878

2

439/301

709/5                     

004/0

خطا

865/9002

117

76/948

کل

467/9881

119

 

 

 

بیگانگی با مادر

رگرسیون

540/877

1

877/540

501/11              

001/0

خطا

926/9003

118

76/304

کل

467/9881

119

 

 

 

جدول3- ماتریس همبستگی بین مولفه­های دلبستگی به مادر و مولفه­های آلکسی­تایمیا

 

توانایی تشخیص و تمییز احساس

توانایی بیان احساس

تفکر برون­مدار

نمره­ی کل آلکسی­تایمیا

مولفه‌های دلبستگی به مادر

اعتماد به مادر

229/0-*

235/0**

608/0**

298/0**

ارتباط با مادر

231/0-*

184/0*

536/0**

236/0**

بیگانگی با مادر

20/0

141/0-

000/0

068/0

نمره­ی کل دلبستگی  به مادر          

250/0-**

147/0

601/0**

246/0**

*همبستگی در سطح 05/0>P معنی­دار است، **همبستگی در سطح 01/0>P معنی­دار است

 

 

بحث و نتیجه­گیری

بر اساس نتایج این پژوهش، می­توان از طریق مولفه­های دلبستگی به مادر (ارتباط، بیگانگی) آلکسی­تایمیا را پیش­بینی نمود. هم­چنین  بین  مولفه­های  دلبستگی  به  مادر  و  مولفه­های آلکسی­تایمیا رابطه­ی معنی­داری وجود دارد. این یافته­ها با نتایج پژوهش­های قبلی همسو است (27-20) که می­توان آن­ها را با

 

 

چندین احتمال تبیین کرد. دلبستگی به ایجاد رابطه­ی قوی بین دو نفر گفته می­شود که هر یک از طرفین برای تداوم آن، تلاش می­کنند. عده­ای از روان‌شناسان رشد معتقدند که دلبسته شدن کودک به مراقب در نخستین سال زندگی، مبنای محکمی برای رشد بعدی او می­شود. به نظر می­رسد الگوی دلبستگی اولیه با نحوه­ی کنار آمدن کودک با تجربه­های چند سال بعد نیز ارتباط داشته باشد (3،5). هم­چنین پژوهش­ها نشان می­دهند که کودکانی که قبل از ورود به دومین سال زندگی، دلبسته­ی ایمن هستند، آمادگی بیشتری برای رو به رو شدن با تجارب و روابط جدید دارند. والدینی که در دوره­ی نوباوگی به نیازهای فرزندان خود توجه دارند در نخستین دوره­ی کودکی او نیز پیوسته کارآیی بیشتری در ایفای وظایف خود نشان می­دهند و فرزندان­شان را به خودپیروی و تلاش برای سازگاری با تجربه­های جدید، تشویق و به آن­ها فرصت بیان هیجانات­شان را می­دهند (33،34).

بالبی بر اساس مشاهده­ی ویژگی­های روا بط مادر و کودک در موقعیت­های مختلف به این نتیجه رسید که پیوندهای مادر و کودک مسئول تنظیم تجربه­های عاطفی و رفتاری کودک است. تعاملی که بین نوزاد و مادر در موقعیت دلبستگی ایمن وجود دارد، باعث یادگیری مهارت­های زبانی بهتر کودک می­گردد. بنا بر این کودکان دلبسته­ی ایمن، واژگان هیجانی بیشتری می­آموزند و این مسئله می­تواند به آن­ها در درک حالات ذهنی و عواطف و احساسات دیگران کمک کند. توانایی کنترل بر احساس خود برای به دست آوردن بینش روان­شناختی و درک خود، نقش تعیین­کننده­ای دارد. میزان مهارت افراد در بیان احساسات، شایستگی اجتماعی مهمی است و این مهارت به فرد در کنار آمدن با دیگران کمک می‌کند.کاستی در این زمینه در ارتباطات میان فردی، مشکلاتی را ایجاد می­کند و در واقع فقدان این مهارت حتی در باهوش‌ترین افراد نیز می­تواند باعث بروز مشکلات ارتباطی گردد. این ناتوانی می­تواند شکستی اندوهبار در زندگی این افراد باشد و آن­ها را مستعد ابتلا به انواع اختلالات و بیماری‌های روانی گرداند (3،4،39-35).

بنا بر این مادرانی که نسبت به کودک خود ابراز عواطف کمی دارند و اکثرا او را به حال خود رها کرده و به او می­آموزند که عواطف خود را سرکوب کند، سبب بروز ویژگی­هایی در کودک می­شوند که شامل ناتوانی در تشخیص و درک هیجان­های خود و دیگران، ضعف در تنظیم هیجان­های خود و اشکال در توانایی همدلی و حل مسائل و تعارضات می­باشد که از نشانه­های اساسی آلکسی­تایمیا است. این ویژگی­ها معمولا موجب بروز مشکلاتی در نوع ارتباط نوجوانان با خانواده و ایجاد نگرانی در والدین می­گردد (40،41).

با توجه به نقشی که سبک­های دلبستگی بر عملکرد نوجوانان دارد باید خانواده­ها را متوجه اهمیت وجود رابطه­ی سالم و امن بین اعضای خانواده نمود و با تشویق خانواده­ها به ایجاد رابطه­ی امن و تامین­کننده­ی نیازهای کودک در ماه­ها و سال­های اول زندگی تاثیر مطلوبی بر سلامت جسمی و روانی و توانایی­های اجتماعی کودکان در سال­های بعدی زندگی ایجاد کرد.

البته محدود بودن جامعه­ی آماری و نوع این پژوهش، در تعمیم یافته­ها، تفسیر و اسنادهای علت­شناختی متغیرهای مورد بررسی، محدودیت­هایی را ایجاد می­کند. پیشنهاد می­شود این پژوهش با نمونه­های گسترده­تر و در فرهنگ­های مختلف و در گروه‌های سنی دیگر نیز بررسی شود.


 



[1]Emotion

[2]Cognition

[3]Conation

[4]Psychotherapy

[5]Sifneos

[6]Alexithymia

[7]Regression

[8]King

[9]Attachment

[10]Secure Attachment

[11]Insecure Avoidance Attachment

[12]Insecure Ambivalence Attachment

[13]Froid

[14]Hary Harlow

[15]John Bowlby

[16]Assimilation

[17]Self-Exploration

[18]Hazan

[19]Shaver

[20]Toronto Alexithymia Scale                                                                                                                                           

[21]Bagby

[22]Inventory of Parents and Peers  Attachment

[23]Armesden

[24]Greenberg

 

1. Ciarrochi J, Forgas J, Myer J. Emotional intelligence in every day life. USA: Taylor, Francis group; 2001: 40-1.
2. Parker JDA, Taylor GJ, Bagby RM. The relationship between emotional intelligence and alexithymia. Pers Individ Dif 2001; 30: 107-15.
3. Bowlby J, Ainsworth M. The origins of attachment theory. Dev Psychol 1992; 28: 759-75.
4. Bowlby J. The making and breaking of affection bond. Br J Psychiatry 1976; 130: 201-10.
5. Mayseless O, Wiseman H, Hai I. Adolescents relationships with father, mother and friend. J Adolesc Res 1998; 13: 101-23.
6. Joukamaa M. Alexithymia-epidemiological findings. J Psychosom Res 2004; 56: 581-673.
7. Joukamaa M, Saarijarvi S, Muuriaisniemi ML, Salokangas RKR. Alexithymia in a normal elderly population. Compr Psychiatry 1996; 37: 144-7.
8. Berenbaum H, Raghavan C, Huynh-Nhu L. Culture and alexithymia: Mean levels, correlates ,and the role of parental socialization of emotion. Emotion 2002; 2: 341-60.
9. Lumly MA. Family factors related to alexithymia characteristics. Psychosom Med 1996; 58: 211-6.
10. King LA, Emmons RA. Conflict over emotional expression: Psychological and physical correlates. J Pers Soc Psychol 1990; 58: 864-77.
11. King LA. Ambivalence over emotional expression and reading emotions in situations and faces. J Pers Soc Psychol 1998; 74: 753-62.
12. King LA, Emmons RA, Woodley S. The structure of inhibition. J Res Pers 1992; 26: 85-102.
13. Ainsworth M, Belher MC, Waters E, Wall S. Patterns of attachment: A psychological study of the strong situation. New Jersey: Erlbaum; 1978: 3-27, 95.
14. Anisworth MD. Attachment beyond infancy. Am Psychologist 1989; 44: 709-16.
15. Mansour M, Dadsetan P. [Genetic psychology]. Tehran: Jarf; 1990: 145-56. (Persian)
16. Gottman TM. Emotional intelligence [cited 2004]. Available from: URL; http://www.worldcongress.org/wef-spkrs/hojat.htm
17. Santrock JW. [Psychology 7]. Firoozbakht M. (translator). Tehran: Rasa; 2003: 202-4. (Persian)
18. Cassidy J, Shaver J. Handbook of attachment: Theory, research, and clinical applications. New Jersey: Guilford; 2003: 84-90.
19. Gorge S, Solomon R. Attachment and care giving: The care giving behavioral system. In: Cassidy J, Shaver J. (editors). Handbook of attachment: Theory, research, and clinical applications. New Jersey: Guilford; 2003: 127-35.
20. Elizabeth M, Harris-Waller J, lioydl A. Understanding alexithymia: Association with peer attachment style and mind-mindedness. Department of psychology, Durham University. Pers Individ Dif 2008; 45: 146-52.
21. Sharon M, Gordon N. Brief report: Peer attachment in adolescents. School of psychology of University of Ulster. J Adolesc 2009; 32: 443-7.
22. Coren M, Coren N, Openhem R. Some researches on relationship between mothers and children [cited 2004]. Available from: URL; http://journal of child psychology.com
23. Fukunishi IH, Yoshida H, Wogan J. Development of the alexithymia scale for children: A preliminary study. Psychol Report 1998; 82: 43-9.
24. Rick A, Stijn V. The relationship between perceived parenting, adult attachment style and alexithymia in alcoholic in patients. Ghent University, Belgium. Addict Behav 2006; 31: 1265-70.
25. Parker JDA, Taylor GJ, Bagby RM. The alexithymia construct: Relationship with sociodemographic variables and intelligence. Compr Psychiatry 1998; 30: 434-41.
26. Hazan C, Shaver PR. Family cohesion and age as determinants of homesickness in university students. Soc Behav Pers 1998; 26: 195-202.
27. Cooper ML, Shaver PR, Collins NL. Attachment styles, emotion regulation and adjustment in adolescence. J Pers Soc Psychol 1998; 74: 1380-97.
28. Bagby RM, Parker JDA, Taylor GJ. The twenty-item Toronto alexithymia scale- I. Item selection and cross-validation of the factor structure. J Psychosom Res 1994; 38: 23-32.
29. Ghorbani N, Bing MN, Watson PJ, Davision HK, Mack DA. Self-reported emotional intelligence: Construct similarity and function dissimilarity of higher-order processing in Iran and United States. Int J Psychol 2002; 37: 297-308.
30. Muhammad SA. Comparison of personality traits between IBS and healthy people. Msc dissertation of clinical psychology. Tehran: Institute of psychiatry. 2001: 58-60. (Persian)
31. Armesden BN, Greenberg MT. The inventory of parent and peer attachment: Individual differences and their relationship to psychological well-being in adolescence. J Youth Adolesc 1987; 16: 247-54.
32. Nosrati MS. [Evolutionary relationship of identity with the base rate of interest in adolescent boys Gonabad]. MS.c. Dissertation. Tehran; Shahid Beheshti University, College of psychology, 2004. (Persian)
33. Sadock BJ. Sadock VA. Kaplan and Sadock's synopsis of psychiatry: Behavioral science/clinical psychiatry; Porafkari N (translator). Tehran. Shahre Ab. Ayandehsazan. 2007, 247-8. (Persian)
34. Bromwich RM. The interaction approach to early intervention. Infant Mental Health J 2001; 11: 66-79.
35. Raval V, Goldberg S, Atkinson L, Benoit D, Myhal N, Poulton L, et al. Maternal attachment, maternal responsiveness and infant attachment. Infant Behav Dev 2001; 24: 281-304.
36. Poposck S. Preverbal communication and attachment. Hillsdale, New Jersey: Erlbaum; 1998: 97-109.
37. Zineh D. Understanding attachment disorders in children. [on-line]. Available: http://aboutkidshealth.ca/ofhc/news/sratt/3950.asp.1979
38. Cassidy J. The insecure/ambivalent pattern of attachment: Theory and research. Child Dev 1999; 65: 971-91.
39. Gecas V, Seff MA. Family and adolescents: A review of the 1980s. J Mar Fam 1990; 52: 941-58.
40. Shroeder CS, Gordon BN. [Assessment and treatment of childhood problems]. Firoozbakht M. (translator). Tehran: Danzhe; 2004: 32-4. (Persian)
41. Yelsma P, Way I, Mete V, Black-Pond AM. Understanding alexithymia and language skills in children: Implications for assessment and intervention. ASHA membership directory 2007; 38: 128-39.