Document Type : Research Paper
Author
Abstract
Keywords
بیماریهای روانی مزمن، اختلالاتی نامعلوم و مزمن همراه با دورههای تکرارشونده و علایم روانی هستند که عملکرد شخص را شدیدا تحت تاثیر قرار میدهند (1). در حال حاضر چهل میلیون نفر در سراسر جهان از اختلالات شدید روانی رنج میبرند و بیش از 90 درصد جمعیت کشورهای در حال رشد عملا از هیچ گونه مراقبت بهداشت روانی بهره نمیبرند (2). هزینههای مستقیم و غیر مستقیم این بیماران نه تنها خانواده بلکه جامعه را نیز با فشار مالی چشمگیری رو به رو مینماید. بیماریهای روانی، زیانهای زیادی از جمله زیانهای فرهنگی، عاطفی، سیاسی، اقتصادی، فردی، اجتماعی و خانوادگی بر جامعه وارد میکنند (3). شایعترین کمبودها، اجتماعی هستند و هر نشانهای که حاکی از کسب مهارتهای جدید یا بیانگر بیدار شدن علایق قدیمی باشد نیز عامل مثبت تلقی میشود (4). بیماری روانی به دلیل سیر ازمان بیماری غالبا با پدیدهی بستری شدن در بیمارستان، درمان ناکافی، ترخیص، عود بیماری و بستری مجدد همراه است و در پی آن مهارتها، تواناییها و فرصتهای بیماران محدود شده و مشکلات بین فردی در آنان به وجود میآید. شرکت دادن بیماران در فعالیتهای گروهی، بازخورد مثبت و حمایت اعضا و تشویق آنان یکی از راههای بهبود مهارتها است (3). گرایش بیشتر افراد به درمانهای روانشناختی از یک طرف و به چالش کشیده شدن درمانهای کلاسیک گذشته از طرف دیگر، زمینه را برای پیدایش گروهی جدید از درمانها آماده ساخته است. یکی از درمانهای جدید و جذاب اخیر، درمانهای مبتنی بر هنرهای آفرینشی است که دارای چهار زیرگروه اصلی هنردرمانی[1]، موسیقیدرمانی[2]، رقصدرمانی[3] و نمایشدرمانی[4] است. در تمام این درمانها از بیان خلاق برای ایجاد تغییرات درمانبخش استفاده میشود. در درمان با هنرهای آفرینشی، تاکید عمده بر استفاده از رسانهی هنر به جای مشاهدهی آثار هنری است (5). در واقع، هنردرمانی شکلی از درمان با استفاده از مواد هنری ساده است. بیان خود به خودی غیر قضاوتگرانه به فرد اجازه میدهد که آزادانه دربارهی افکار و احساسات سرکوب شده بدون تهدید واکنش دیگران، صحبت کند. وقتی که احساسات فاش نشده بیان میگردند، مراجع و هنردرمانگر قادر هستنند با مسایلی که به سطح آمده و آشکار شدهاند، کار کنند. هنردرمانی به عنوان یک ابزار اولیه و ثانویه برای درمان، مفید است و میتواند برای کودکان، نوجوانان و بزرگسالان در قالب فردی و گروهی و طیف وسیعی از نیازها به کار رود. به خاطر طبیعت ذاتی مواد و فرآیند تخیل، هنردرمانی خلاقیت را تشویق میکند (6). اشکال هنری قادرند با فرآیندهای فکری عمیق، ارتباط برقرار کنند و از آن طریق به تداوم تغییر روانی تاثیر بگذارند و تقویتکنندهی امید رهایی از درد روانی باشند (7). هنر درمانی گروهی، عملکرد اساسی را در جهت اجتماعی شدن مجدد ارایه میدهد. پایه و اساس هرگونه هنردرمانی گروهی، وارد نمودن شرکتکنندهها در فرآیند ساختاری هنر و به مشارکت گذاشتن فعالیت هنری این افراد است. این مشارکت باعث میشود که مراجعین بر ترس از رویارویی مستقیم با احساسشان غالب شوند. در این رابطه، فعالیت هنری در مراحل اولیهی گروهدرمانی باعث پیشرفت اعتماد، احترام متقابل و احساسی از عزم و موفقیت و ارتباط بیشتر با دیگر اعضای گروه میشود (8). هنر درمانی، یک وسیلهی درمان و یا حداقل یک امر جنبی برای تمرکز حواس، دقت، یادگیری و بالا بردن روابط اجتماعی است و باعث میگردد افراد به جای تعارض و تمارض به تبادل نظر و تفاهم بپردازند (5).
در طول استفاده از هنردرمانی گروهی، افراد با بیماری روانی میتوانند به ارتباطشان با یکدیگر و با محیطشان، استحکام ببخشند. با فرافکنی زندگی درونیشان با کار هنری، آنها میتوانند با هیجانات خود ارتباط برقرار کنند و حس عمیقتری از همدلی و تعاون را با یکدیگر توسعه دهند. با مشخص شدن ارزش روابط و روشهای افشاگری برای عمیق شدن در آنها، میتوان گامهایی را به سمت تجربهی عینی و معنا بخشیدن به ارتباط با دیگران برداشت (9). کرولی[5] ضمن انجام تحقیقی با عنوان تاثیر هنردرمانی بر فهم مسایل جسمی، روانشناختی و روحانی بیماران رو به مرگ دریافت که هنردرمانی توانایی درک نیازهای جسمی، روانشناختی و معنوی بیماران رو به مرگ را افزایش میدهد و به بیماران جهت درک هیجانات دشوار و عمیق، حواسپرتی از درد جسمانی و افزایش تعاملات و احساس کنترل کمک به سزایی میکند (10).کراپیک[6] در تحقیقی به بررسی این سئوال پرداخت که آیا هنردرمانی میتواند برونداد کلامی و نمادین بیماران اسکیزوفرنی را افزایش دهد. پس از تحقیقات، وی به این نتیجه رسید که هنردرمانی، کمبودهای شناختی مانند اختلال تفکر و مهارتهای تولید زبان این افراد را تحت تاثیر قرار داده است (11). رهگوی نیز در ضمن انجام تحقیقی نیمهتجربی در مرکز روانپزشکی رازی تهران دریافت که اجرای نمایش روانی گروهی به عنوان نوعی از هنردرمانی بر کاهش میزان افسردگی زنان مبتلا به اختلال روانی مزمن موثر بوده است (2). با توجه به تحقیقات ذکر شده و اثبات موثر بودن روشهای درمانی ترکیبی به نظر میرسد که هنردرمانی گروهی میتواند به عنوان روشی مجزا و یا به صورت تلفیقی با سایر روشهای درمانی در درمان بیماران روانی مزمن و عوارض ناشی از آن و بهبود و ارتقای سطح کیفی روابط و زندگی آنان مورد استفاده قرار گیرد. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر هنردرمانی گروهی بر مهارت ارتباط بینفردی بیماران روانی مزمن انجام گرفته است.
روشکار
این مطالعه یک پژوهش نیمهتجربی است که به منظور تعیین تاثیر هنردرمانی گروهی بر مهارت ارتباط بینفردی زنان مبتلا به اختلالات روانی مزمن در سال 1389 انجام گرفت. این افراد از سوی روانپزشک مرکز نگهداری و بازتوانی بیماران روانی مزمن عاتف مشهد بر اساس چهارمین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، تشخیص ابتلا به بیماریهای محور یک شامل اختلالات بالینی (انواع اسکیزوفرنیا، اختلالات خلقی و افسردگی) و محور دو شامل اختلالات شخصیت (اختلال شخصیت مرزی، خودشیفته، نمایشی و ضداجتماعی) را دریافت کردهاند. گروهدرمانگران طی شش دهه مطالعه و تجربه، شیوهی معمول برگزاری جلسات را تشکیل جلسات به صورت هفتهای 2-1 بار در هفته با زمان بین 90-45 دقیقه و تعداد 15-8 نفر مناسب دانستهاند که البته فراوانی جلسات و تعداد افراد شرکتکننده در گروهدرمانی بستگی به هدف و گرایش گروهدرمانگر و موسسهی ارایهدهندهی گروهدرمانی دارد (12). بنابراین تعداد 28 نفر از بین 50 بیمار پس از ارزیابی روانی واجد معیارهای ورودی پژوهش (فاقد حالات هذیانی و توهم و نیز با توانایی کلامیسازی بودند که در دورهی عود بیماری قرار نگرفته و توانایی خواندن و نوشتن جهت پاسخگویی به پرسشنامه را داشتند) معرفی و به روش نمونهی در دسترس انتخاب شدند و به شیوهی گمارش تصادفی و به قید قرعه به دو گروه آزمون و شاهد (14 نفر در هر گروه) تخصیص یافتند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، خردهآزمون مهارت ارتباط بین فردی بوده است که از پرسشنامهی هنجار شدهی هوش هیجانی بار-آن[7] استخراج گشته است. این آزمون 117 سئوالی که در سال1980 توسط بار-آن تدوین گشت پس از ترجمه و هنجاریابی توسط سموعی و همکاران در ایران به 90 سئوال تقلیل یافته است. این آزمون 15 خردهمقیاس (حل مسئله، شادمانی، استقلال، تحمل فشار روانی، خودشکوفایی، خودآگاهی هیجانی، عزت نفس، واقعگرایی، روابط بین فردی، خوشبینی، کنترل تکانش، انعطافپذیری، مسئولیتپذیری اجتماعی، همدلی و خودابرازی) را در بر میگیرد. پایایی آزمون مورد نظر، از طریق روش آلفای کرونباخ 93/0 محاسبه گردیده است و رابطهای بین نمرهی کل هر مقیاس و نمرهی کل آزمون از طریق تحلیل روایی عاملی (001/0=∞) تایید گردیده است (13). اعضای هر دو گروه آزمون و شاهد با اطلاع از طرح پژوهشیدرمانی رضایت خود را جهت شرکت در گروه هنردرمانی اعلام کردند. به این ترتیب، تمامی اطلاعات مربوط به ارزیابی روانی و نتایج پرسشنامهی بیماران تنها در دسترس درمانگر گروه قرار داشت. قبل از انجام مداخله، میزان مهارت ارتباط بین فردی در هر دو گروه نمونه با خردهآزمون ذکر شده توسط محقق اندازهگیری شد. سپس گروه آزمون تحت 8 جلسه هنردرمانی گروهی در جلسات به مدت یک ساعت و نیم و دو بار در هفته به مدت 1 ماه قرار گرفتند و گروه شاهد، درمانهای معمول را ادامه دادند. در طول این جلسات از ابزار هنری (تئاتر[8]، نمایش عروسکی[9] و نقاشی[10]) جهت افزایش حس تعاون، همدلی، بیان خود، ابراز احساسات و خواستهها و گوش کردن فعال استفاده شد.در تئاتر درمانی، تکنیکهای صندلی یاور، فن مضاعف، معکوسسازی نقش، ایفای نقش و فعالیت در موقعیتی شبیه زندگی واقعی فرد میتواند به وی کمک کند بهتر و دقیقتر، انگیزهها و احساسات خود را بشناسد. بیان خواستهها و احساسات از پشت پرده و فرافکنی زندگی و انتقال هویت شخص به عروسک دستکشی در نمایشی عروسکی به بیان هنری فرد سرعت می بخشد (14). نقاشی، تجربهی هنری است که اصالتا نوعی آموزش و توسعهی خلاقیت است (15). در نتیجه، کیفیت انتزاعی و خاصیت قوی فرآیند نقاشی در تکنیک ترسیم با گرفتن یک مداد در دست دو نفر و نقاشی گروهی، علاوه بر ایجاد فرصتی برای بیان خلاقیت بیماران، تمرین نقش های اجتماعی مختلف و ایجاد موقعیتی برای ابراز تعارضات درونی به اصل تعادل روانی و تسهیلسازی تعامل بین افراد و تخلیه و بیان راحت ذهنیات، کمک میکند. از این تکنیکها جهت تبادل نظر اعضا، ایجاد احترام متقابل، همانندسازی و حس موفقیت و ارزشمندی در گروه نیز استفاده گردید. پس از اتمام مداخله، میزان مهارت ارتباط بین فردی در هر دو گروه نمونه به عنوان پسآزمون اندازهگیری گردید. در نهایت دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمون تحلیل کوواریانس مورد پردازش آماری قرار گرفتند.
نتایج
یافتهها در جدول 1 (ارزیابی همگنی واحدهای پژوهش در دو گروه آزمون و شاهد از نظر متغیرهای زمینهای) نشان دادند که مقطع تحصیلی راهنمایی و دبیرستان با 36/0 در گروه آزمون و مقطع تحصیلی دبیرستان با 43/0 در گروه شاهد بیشترین درصد را دارا بوده است. افراد مجرد بیشتر از متاهلین (71% در برابر 29%) و در هر دو گروه مساوی بودهاند. میانگین سن در گروه آزمون 7 ±31 سال و در گروه کنترل 6 ±32 سال بوده است که اختلاف معنیداری نداشتند.
میانگین طول مدت بیماری روانی در گروه آزمون 10/207/5 سال و در گروه شاهد 07/211/4 سال می باشد و دو گروه اختلاف معنیداری نداشتند و میانگین طول مدت اقامت در مرکز بازتوانی در گروه آزمون 03/24 سال و در گروه شاهد 04/103/3 سال میباشد. مقایسه توسط آزمون تی مستقل نشان داد دو گروه از نظر متغیرهای فوق اختلاف معنیداری نداشتند (239/0=P). در نتیجه، دو گروه نمونه از نظر متغیرهای میزان تحصیلات، وضعیت تاهل، سن، طول مدت تشخیص بیماری و طول مدت بستری در مرکز، همسان بودند. علاوه بر این، اعضای دو گروه نمونه از نظر نوع تشخیص بیماری روانی نیز با یکدیگر مورد مقایسه قرار گرفتند. در گروه آزمون و در محور (1) اسکیزوفرنی با 29/0 و در محور (2) اختلال شخصیت مرزی با 21/0 و در گروه شاهد نیز اسکیزوفرنی با 29/0 و اختلال شخصیت مرزی با 14/0 بیشترین درصد را دارا بودهاند. بنابراین دو گروه نمونه از نظر نوع تشخیص روانپزشکی نیز با یکدیگر همتا بودهاند. همسانی اعضای دو گروه در متغیرهای زمینهای سبب میشود عوامل مداخلهای احتمالی،کمترین تاثیر را در نتایج حاصل میگذارند. یافتهها در جدول 2 (ارزیابی آمارههای توصیفی در دو گروه آزمون و شاهد) بیانگر این مطلب هستند که میانگین نمرات اعضای گروه آزمون پس از مداخلهی هنردرمانی از 28/16 به 14/23 افزایش و انحراف استاندارد نیز از 98/2 به 52/1 کاهش یافته است. در حالی که میانگین گروه شاهد تنها 29/0 افزایش و انحراف استاندارد آن از 05/3 به 65/1 تقلیل یافته است. از آن جا که انحراف استاندارد نمرات بیش از انحراف استاندارد میانگینها است، توصیف خطای معیار میانگین (انحراف استاندارد میانگین) بهتر بوده است و خطای نمونهگیری را کاهش میدهد. در جدول 2 و در گروه آزمون و شاهد کاهش خطای معیار میانگینها از 79/0 به 42/0 هستیم در حالی که در گروه شاهد خطای معیار پیش از مداخله 81/0 بوده که پس از آن به 58/0 کاهش یافته است. دادههای فوق نشان میدهند که هر دو گروه قبل از مداخله، تفاوت چندانی از لحاظ میانگینها،
جدول 1- ارزیابی همگنی واحدهای پژوهش در دو گروه آزمون و شاهد از نظر متغیرهای زمینهای
متغیرهای زمینهای |
رده متغیر |
گروه آزمون (14=n) |
گروه شاهد (14=n) |
p |
||
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
|||
میزان تحصیلات |
ابتدایی |
2 |
14/0 |
1 |
7/0 |
P>05/0 |
راهنمایی |
5 |
36/0 |
5 |
36/0 |
||
دبیرستان |
5 |
36/0 |
6 |
43/0 |
||
دانشگاه |
2 |
14/0 |
2 |
14/0 |
||
تاهل |
مجرد |
10 |
71/0 |
10 |
71/0 |
|
متاهل |
4 |
29/0 |
4 |
29/0 |
||
سن |
|
7±31 |
6±32 |
|||
طول مدت تشخیص بیماری |
|
10/2±07/5سال |
07/2±11/4 سال |
|||
طول مدت اقامت در مرکز بازتوانی |
|
03/2±4 سال |
04/1±03/3 سال |
|||
تشخیص روانپزشکی در محور 1
|
افسردگی |
2 |
14/0 |
3 |
21/0 |
|
اسکیزوفرنی |
4 |
29/0 |
4 |
29/0 |
||
خلقی (دوقطبی) |
3 |
21/0 |
2 |
14/0 |
||
وسواس |
0 |
0/0 |
1 |
7/0 |
||
تشخیص روانپزشکی در محور 2
|
ضد اجتماعی |
1 |
7/0 |
1 |
7/0 |
|
مرزی |
3 |
21/0 |
2 |
14/0 |
||
نمایشی |
1 |
7/0 |
1 |
7/0 |
جدول 2- ارزیابی آمارههای توصیفی در دو گروه آزمون و شاهد
گروههای نمونه آمارههای توصیفی |
میانگین |
انحراف استاندارد |
خطای معیار میانگین |
|||
پیشآزمون |
پسآزمون |
پیشآزمون |
پسآزمون |
پیشآزمون |
پسآزمون |
|
گروه آزمون |
28/16 |
14/23 |
98/2 |
52/1 |
79/0 |
42/0 |
گروه شاهد |
21/16 |
50/16 |
05/3 |
65/1 |
81/0 |
58/0 |
انحراف استاندارد و خطای معیار میانگین نداشتهاند، اما پس از مداخلهی هنردرمانی در گروه آزمون، تفاوت به طور معنیداری بیش از گروه شاهد بوده است. یافتهها در جدول 3 (نتایج تحلیل کوواریانس نمرات آزمون ارتباط بین فردی افراد در دو گروه نمونه) اختلاف معنیدار آماری در میزان نمرات مهارت ارتباط بین فردی بعد از مداخله در گروه آزمون و شاهد را نشان دادند (0001/0>P). همچنین نتایج مربوط به یافتههای درونگروهی نشاندهندهی اختلاف معنیدار بین میزان نمرات مهارت ارتباط بین فردی حتی پس از تعدیل نمرات پیشآزمون قبل و بعد از مداخله در گروه آزمون بودند (0001/0>P). علاوه بر این، تعامل دو عامل فوق، اثر زمان (پیشآزمون و پسآزمون) و اثر گروه (آزمون و شاهد) نیز از لحاظ آماری معنیدار گزارش گردید (001/0=P).
بحث و نتیجهگیری
نتایج تحلیل آماری پژوهش حاضر، افزایش میزان نمرات مهارت ارتباط بین فردی، پس از اجرای هنردرمانی گروهی در گروه آزمون را نشان داد (0001/0>P) (جدول3) که با نتایج تحقیق کاسیتی در 1976 که تحت عنوان بررسی اثر موسیقی
درمانی در روابط بین فردی و همبستگی گروهی بیماران
روانپزشکی نوروتیک (رواننژند) و سایکوتیک (روانپریش) مرد بیمارستان لویزیانای امریکا انجام شده است، منطبق میباشد. در این تحقیق همانند طرح حاضر، پژوهشگر، طیف
جدول 3- نتایج تحلیل کوواریانس نمرات آزمون ارتباط بین فردی افراد در دو گروه نمونه
منابع تغییر |
درجهی آزادی |
میانگین مجذورات |
آمارهی F |
مقدار احتمال |
اثر گروه (شاهد-آزمون) |
1 |
043/67 |
553/33 |
000/0 |
اثر هنردرمانی (پیشآزمون-پسآزمون) |
1 |
431/107 |
766/53 |
000/0 |
تعامل اثر گروه و هنردرمانی |
1 |
913/26 |
469/13 |
001/0 |
وسیعی از بیماران را در گروه، شرکت داده و تنها به یک نوع خاص از آنان اکتفا نکرده است و 14 نفر از بیماران را به طور تصادفی در دو گروه نمونه جای داده و سپس 14 جلسهی گروهدرمانی را اجرا نموده است. نتایج نشاندهنده افزایش چشمگیر روابط بیماران و کاهش انزوای آنان به خصوص در بیماران اسکیزوفرن بوده است. علاوه بر این، جاروزینسکی در سال 1983 طی پژوهشی بر بیماران اسکیزوفرن دریافت موسیقی و رقص به عنوان بخشی از انواع هنر درمانی میتواند رابطه بین فردی و روحیه اجتماعی بیماران روان پزشکی مزمن را افزایش داده و در ایجاد احساسهای مثبت حاصل از احساس مسئولیت و ارتباط با یکدیگر، موثر است (به نقل از 16). در پژوهش صورت گرفته توسط جاروزینسکی از ابعاد موسیقی و رقص استفاده شده در حالی که در پژوهش حاضر از نقاشی، تئاتر عروسکی و رواننمایشی کمک گرفته شده است. با این حال هر دو تحقیق، تاثیری معنیدار بر بهبود و افزایش رابطهی بین فردی در بیماران روانی داشتهاند. همچنین بررسی لینچ و چوسا در 1996 با عنوان هنرهای بسیار ویژه[11] تاکید کرد که افراد ناتوانی که در قالب فعالیتهایی نظیر رقص، هنر، نمایش و موسیقی با افراد عادی تعامل داشتهاند، به میزان چشمگیری بهبود در عزت نفس، رفتار و فعالیتهای اجتماعی را تجربه نمودهاند (به نقل از 17). البته روابط بین فردی به عنوان یک فعالیت و رفتار اجتماعی در دو تحقیق مطرح شده است، اما در طرح لینچ و چوسا بر خلاف تحقیق حاضر در اجرای فرآیند گروهی، از تعامل بیماران و افراد عادی نیز استفاده شده است که این موضوع میتواند سبب تاثیر الگوبرداری بیماران از افراد عادی در میزان بهبودی آنان نیز بشود. هنر برقراری ارتباط با دیگران از مهارتهای اولیهای است که چنان چه فرد به آن مجهز باشد، میتواند بسیاری از هیجانات مخرب را از خود دور ساخته و از سلامت روانی بیشتری برخوردار شود (18). چه بسیار اختلالات عاطفی (مانند احساس منزوی شدن، طرد شدن، تنها بودن و ...) که از ناتوانی در ایجاد روابط صحیح با دیگران شکل میگیرد (19). در تحقیق حاضر سعی شده است مهارت ارتباط بین فردی به عنوان یک مهارت اولیهی مورد نیاز بشر با کمک ابزار هنری در بیماران روانی مزمن بهبود یابد تا به کمک آن بتوان خودجوشی، خلاقیت، اجتماعی شدن مجدد و از همه مهمتر یادگرفتن تجربی این بیماران را فعال نمود. یادگیری عینیتگرا در کار هنری به همراه افزایش خلاقیت و اعتماد به نفس به این افراد کمک کرد تا به طور مستقیم دست به تجربهی رفتارهایی بزنند که تا کنون جرات انجام آن را نداشتند. خلق سازهی هنری نیز در جهت اهداف گروه در همان لحظه توسط اعضای گروه، احساس توانمندی و ارزشمندی را در اعضا رشد داده و جراتورزی آنان به صورت مستقیم قابل مشاهده بوده است.
با توجه به این نکته که نتایج به دست آمده از 28 بیمار روانی مزمن در قالب یک گروه هنردرمانی کوتاه مدت نمیتواند بسیار تعمیمپذیر باشد، پیشنهاد میگردد در پژوهشهای آتی تعداد جلسات هنردرمانی برای این نوع بیماران افزایش یابد. از آن جا که طرح حاضر با محدودیت زمانی مواجه بوده است، پیشنهاد میگردد در طرحهای بعدی از فرآیند جلسات
پیگیری[12] جهت حصول اطمینان از اثرات درازمدت این شیوهی مداخلهای استفاده شود. با توجه به یافتههای پژوهش ذکر شده در جدول 3 که تاثیر اجرای هنردرمانی گروهی بر افزایش میزان مهارت ارتباط بین فردی زنان مبتلا به اختلالات روانی مزمن بستری در مرکز نگهداری و بازتوانی بیماران روانی مزمن عاتف در شهر مشهد را نشان میدهد، پیشنهاد میگردد که از این شیوه جهت افزایش توانمندی در دیگر مهارتهای زندگی چون همدلی[13]، ابراز وجود[14]، بیان خواستهها، کنترل خشم و بهبود مهارتهای کلامی و غیر کلامی[15] در این بیماران استفاده شود. همچنین در طرح حاضر با محدودیت بهکارگیری تنها سه بعد از هنر (نقاشی، رواننمایش و تئاتر عروسکی) میتوان در طرحهای آتی از دیگر ابعاد هنردرمانی چون موسیقی، رقص، قصه، کلاژ، مجسمهسازی و ... بهره گرفت. با توجه به این موضوع که در مرکز ذکر شده تعداد بیماران روانی با یک تشخیص معین به تعداد قابل ملاحظهای نمیرسید تصمیم به برگزاری گروهی با بیماریهای متفاوت گرفتیم. در نتیجه میتوان با توجه به مراکز گوناگون تخصصیتر بر یک بیماری روانی مانند اسکیزوفرنیا و یا غیره تمرکز کرد. این پژوهش در راستای بهبود یک مهارت روانی در بیماران روانی مزمن انجام شد، لیکن در طرحهای آتی
میتوان بر روی ابعاد وسیعتری از توانبخشی روانی و جسمانی در قالب پیشگیری نوع سوم کار کرد. علاوه بر این، پژوهشگران
میتوانند حتی در بهبود تعاملات و شکوفایی استعدادهای بشری افراد عادی با طیف سنی کودکان تا میانسالان، در مراکز غیر بستری و نیز مراکز آموزشی در قالب پیشگیری نوع اول، پس از انجام پژوهشهای مشابه و اخذ نتیجهی مثبت از هنردرمانی در قالبهای گروهی و فردی بهره برند تا گامی در جهت بهبود و ارتقای سلامت روان جامعه برداشته شود.
[1]Art Therapy
[2]Music Therapy
[3]Dance Therapy
[4]Psychodrama
[5]Crowly
[6]Krapick
[7]Bar-On
[8]Theatre
[9]Puppet Show
[10]Painting
[11]Very Special Arts
[12]Follow-Up
[13]Empathy
[14]Self-Assertivity
[15]Nonverbal and Verbal Skills