مقایسه ی فراوانی انواع سوءاستفاده و مسامحه ی دوران کودکی بین دو گروه وابسته غیر وابسته به مواد

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

دانشیار پزشکی اجتماعی، مرکز تحقیقات علوم اعصاب، دانشگاه علوم پزشکی کرمان

چکیده

هدف از این پژوهش، مقایسه‌ی فراوانی انواع سوءاستفاده و مسامحه‌ی دوران کودکی بین دوگروه وابسته و غیر وابسته به مواد است.
روش‌کار: این مطالعه‌ی مورد-شاهدی در یکی از شهرستان‌های استان کرمان (بردسیر) در سال 1389 انجام شد. تعداد 212 بیمار دارای اختلال وابستگی به مواد در گروه مورد و 216 نفر بدون این اختلال در گروه شاهد به صورت متوالی انتخاب شدند. ابزارها مشتمل بر داده‌های زمینه‌ای، پرسش‌نامه‌ی آسیب‌های دوران کودکی (CTQ) و پرسش‌نامه‌ی 12 سئوالی سلامت عمومی (GHQ-12) به صورت بدون نام توسط آنان تکمیل و جهت پی بردن به ارتباط انواع مختلف سوءاستفاده از کودک با وابستگی به مواد در بزرگسالی از مدل رگرسیون لجستیک استفاده شد. جهت مقایسه‌ی نمره‌ی حیطه‌های پرسش‌نامه  بین دو گروه از آزمون تحلیل واریانس چند متغیره استفاده شد.
یافته‌ ها: در گروه مورد 3/70% و در گروه شاهد 8/33% حداقل یکی از انواع سوءاستفاده و مسامحه را گزارش کردند (001/0P<). میانگین نمره‌ی پرسش‌نامه‌ی آسیب‌های دوران کودکی در گروه مورد و شاهد به ترتیب 0/1±2/47 و 6/0±8/35 بود (001/0P<). پس از تطبیق دو گروه از نظر داده‌های زمینه‌ای و نمره‌ی
پرسش‌نامه‌ی سلامت عمومی، سوءاستفاده‌ی عاطفی (06/5=OR) ، مسامحه‌ی فیزیکی (96/1 =OR) و سوءاستفاده‌ی جنسی ( 89/1 =OR) با وقوع وابستگی به مواد ارتباط معنی‌دار نشان دادند.
نتیجه گیری: درگروه وابسته به مواد شیوع تمامی انواع سوءرفتار دوران کودکی در مقایسه با گروه شاهد بیشتر بود. از بین آن‌ها و پس از تطبیق سایر متغیرها سه نوع سوءاستفاده‌ی عاطفی، مسامحه‌ی فیزیکی و سوءاستفاده‌ی جنسی ارتباط واضحی نشان دادند.
 

کلیدواژه‌ها


سوءاستفاده از کودکان یکمشکل جهانیاست که شیوع آن در کشورهای در حال توسعه در مقایسه با کشورهای توسعه­یافته بیشتر است (1). بر اساس آمار سازمان جهانی بهداشت 20 درصد زنان و 10 درصد مردان تاریخچه­ی سوءاستفاده­ی جنسی دارند و 20 تا 25 درصد کودکان گزارش سوءاستفاده فیزیکی کرده­اند (2). سوءاستفاده از کودک پیامدهای متعددی در درازمدت بر جای می­گذارد که از آن جمله می­توان به افسردگی، چاقی و رفتارهای جنسی پرخطر اشاره نمود که
 می­تواند بر توسعه­ی اقتصادی و اجتماعی اثر منفی بگذارد (2).

در مورد ارتباط سوءاستفاده­ی دوران کودکی و مصرف مواد در مراحل بعدی زندگی پژوهش­های متعددی انجام شده است ولی قریب به اتفاق این مطالعات محدود به کشورهای غربی بوده است. به هر حال نتیجه­ی این مطالعات حاکی از وجود ارتباط بین سوءمصرف مواد و سوءاستفاده دوران کودکی
می­باشد (3،4). در مطالعات محدودی که در زمینه­ی شیوع آسیب دوران کودکی در ایران انجام شده است شیوع تنبیه جسمی در پسران 1/34 درصد و در دختران 4/32 درصد بوده است (5). از سوی دیگر نشان داده شده است که در ایران فراوانی سوءاستفاده از کودک در طبقات اقتصادی­اجتماعی پایین و کسانی که پدر یا مادر معتاد دارند بیشتر است (6).

شیوع سوء­مصرف مواد در ایران در حد هشدار­دهنده­ای است به طوری که کشور ایران در زمره­ی یکی از پرمصرف­کننده­ترین مواد مخدر در سطح دنیا محسوب می­گردد(7). در مجموع مطالعاتی که به ارتباط مصرف مواد با تاریخچه­ی سوءاستفاده­ی دوران کودکی پرداخته­اند هیچ یک به طور اختصاصی این رابطه را در استفاده­کنندگان مواد مخدر ارزیابی نکرده­اند (3،4،8). این مطالعه با هدف تعیین ارتباط تجربه­ی آسیب دوران کودکی با وابستگی به مواد در سنین بعد از 18 سالگی در ایران به عنوان یکی از کشورهای خاورمیانه می­پردازد.

روش­کار

این مطالعه­ی مورد شاهدی در یکی از شهرستان­های جنوب شرقی ایران (بردسیر) در سال 1389 انجام شد. به تمام افراد در مورد اهداف مطالعه توضیح داده شد و ضمن اطمینان خاطر دادن در مورد محرمانه ماندن داده­ها، موافقت کسب اطلاعات از آنان گرفته شد. 448 نفر وارد مطالعه شدند (224 نفر در هر گروه) که در نهایت به علت شرایط ناکافی برخی پرسش­نامه­ها تحقیق بر 216 نفر در گروه شاهد و 212 نفر در گروه مورد انجام شده است.

در گروه مورد، نمونه­ها به صورت متوالی از 4 کلینیک درمان وابستگی به مواد انتخاب شدند. معیار ورود به مطالعه سن بالای 18 سال و اعتیاد به مواد مخدر بر اساس معیارهای چهارمین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی بود. افراد گروه شاهد از مراجعین به مراکز بهداشتی­درمانی سطح شهرستان به صورت متوالی انتخاب شدند و بر اساس مصاحبه بر اساس چهارمین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی و خودگزارشدهی، وابستگی به مواد نداشتند (9). به تمام افراد پرسش­نامه­های مشتمل بر داده­های زمینه­ای، وضعیت سوءاستفاده دوران کودکی و سلامت عمومی روانی داده شد و افراد در یک محل خصوصی اقدام به تکمیل پرسش­نامه نمودند. از آنان خواسته شد پرسش­نامه­های بدون نام را در یک جعبه­ی در بسته قرار دهند تا نسبت به محرمانه ماندن آن اطمینان حاصل نمایند. درب جعبه­ها در پایان مطالعه گشوده شد. ابزار اصلی به کار رفته در این پژوهش پرسش­نامه­ی آسیب­های دوران کودکی[1] (CTQ) بود.

CTQیک پرسش­نامه­ی خودگزارشی مشتمل بر 28 سئوال در پنج حیطه­ی سوءاستفاده­ی عاطفی، سوءاستفاده­ی فیزیکی، سوءاستفاده­ی جنسی، مسامحه­ی عاطفی و مسامحه­ی فیزیکی می­باشد که هر سئوال با معیار پنج­ درجه­ای لیکرت میزان
می­شد. علاوه بر جمع امتیازها بر اساس نقطه­ی برش برای هر یک از حیطه­ها نوع متوسط تا شدید تعیین شد (سوءاستفاده­ی عاطفی 13 و بالاتر، سوءاستفاده­ی فیزیکی 10 و بالاتر، سوءاستفاده­ی جنسی 8، مسامحه­ی عاطفی 10 و بالاتر و مسامحه­ی فیزیکی 10 و بالاتر) (10) و به این ترتیب بر اساس توصیه­ی مبدعین پرسش­نامه (10) افراد به دو گروه تقسیم شدند: کسانی که نمره­ی آن­ها در محدوده­ی متوسط تا شدید قرار داشت به عنوان دارای سابقه­ی سوءاستفاده­ی دوران کودکی و نمره­ی کمتر از آن به عنوان بدون سابقه­ی سوءاستفاده دوران کودکی در نظر گرفته شدند (10). پایایی و روایی CTQ به زبان فارسی تایید شده است (11).

[2]GHQ-12 نیز یک پرسش­نامه­ی خودگزارشی و مشتمل بر 12 سئوال برای سنجش سلامت روانی است. این پرسش­نامه به زبان فارسی روا و پایا می­باشد (12). با توجه به آن که ارتباط سلامت روان و وابستگی به مواد می­تواند به عنوان یک متغیر بالقوه­ی زمینه­ای در سبب­شناسی مصرف مواد نقش داشته باشد، به منظور پی بردن به ارتباط خالص (تطبیق شده)
سوء­رفتارهای دوران کودکی با مصرف مواد در سنین بالاتر، از پرسش­نامه­ی مذکور استفاده شد تا تاثیر احتمالی مخدوش
کننده سلامت روانی در تحلیل رگرسیونی از بین برود. در این پرسش­نامه هر سئوال 4 گزینه دارد که نمره­گذاری آن به شیوه­ی 0،0،1،1 انجام شد و به این ترتیب نمره­ی هر شخص بین 0 تا 12 می­توانست باشد. کسانی که نمره­ی بالاتر از 7/3 داشتند مشکل سلامت روانی داشتند (12).

علاوه بر آن سئوالات زمینه­ای در مورد سن، جنس، سطح تحصیلات، وضعیت تاهل، سابقه­ی بیماری روان­پزشکی و سئوالاتی در مورد خصوصیات مصرف مواد اپیوئیدی در گروه مورد پرسیده شد (سن شروع مصرف و نوع ماده­ی مصرفی) و نقش آنان با استفاده از رگرسیون لجستیک تطبیق شد.

جهت مقایسه­ی متغیرهای کمی و درصد بین دو گروه از آزمون­های تی و مجذور خی استفاده شد. جهت پی بردن به ارتباط انواع مختلف سوءاستفاده از کودک با وابستگی به مواد در بزرگسالی ضمن تطبیق نمودن متغیرهای زمینه­ای از رگرسیون لجستیک مدل Stepwise و جهت مقایسه­ی نمره­ی حیطه­های CTQ بین دو گروه از MANOVA استفاده شد.

نتایج

در این مطالعه تعداد 212 پرسش­نامه از گروه مورد و 216 پرسش­نامه ازگروه شاهد مورد تحلیل آماری قرار گرفتند. میانگین سنی افراد مورد بررسی در گروه مورد 7/6±4/31 سال و در گروه شاهد 5/7±8/30 سال بوده است (367/0=P). در گروه مورد 4/84 درصد و در گروه شاهد 9/76 درصد از افراد، مرد بودند (05/0=P). سایر متغیرهای زمینه­ای در جدول 1 توصیف شده­اند.

جدول 1- مقایسه­ی متغیرهای زمینه­ای بین دو گروه وابسته به مصرف مواد و غیر وابسته

متغیر

گروه شاهد

(216n=)

گروه مورد

(212n=)

P

سن

 

(5/7±) 8/30

(7/6±) 4/31

367/0

جنس

مرد

زن

(%9/76) 166

(%1/23) 50

(%4/84) 79

(%6/15) 33

050/0

تحصیلات

ابتدایی

راهنمایی یا دیپلم ناقص

دیپلم

دانشگاهی

(%6/5) 12

(%9/21) 47

(%2/50) 108

(%3/22) 48

(%5/17) 37

(%3/37) 79

(%8/35) 76

(%4/9) 20

001/0<

وضعیت ازدواج

مجرد

متاهل

سایر

(%3/33) 72

(%6/61) 133

(%1/5) 11

(%7/30) 65

(%3/61) 130

(%8) 17

440/0

سکونت دوران کودکی

شهر

روستا

(%9/31) 69

(%1/68) 147

(%2/39) 83

(%8/60) 129

119/0

سکونت کنونی

شهر

روستا

(%8/58) 127

(%2/41) 89

(%3/61)130

(%2/38)81

504/0

تعدادافرادخانوار

 

(1/2±) 6/4

(1/2±) 8/4

336/0

داشتن سابقه­ی بیماری روان­پزشکی

 

(%9/0) 2

(%2/5) 11

010/0

 

متوسط سن اولین شروع مصرف مواد 7/5±5/20 سال بوده است. بیشترین نوع ماده­ی مصرفی افراد گروه معتاد، تریاک و شیره (7/54%) و هرویین (9/34%) بود. بقیه­ی افراد نیز مخلوطی از مواد را مصرف می­کردند.

ضریب پایایی (آلفای کرونباخ) پرسش­نامه­های CTQ و GHQ-12 به ترتیب 90/0 و 85/0 بود. در تمامی حیطه­های CTQ نمره­ی سوءاستفاده و مسامحه به طور معنی­داری در گروه مورد بیشتر از گروه شاهد بوده است (001/0>P). نمره­کل CTQ در گروه مورد 0/1±2/47 و در گروه شاهد 6/0±8/35 بود (001/0P<) (جدول 2). نمره­ی GHQ-12 در گروه مورد با 2/0±8/4 به طور معنی­داری از گروه شاهد با 2/0±0/3 بالاتر بود (001/0P<). تعداد 149 نفر (3/70%) افراد گروه مورد و تعداد 73 نفر (8/33%) افراد گروه شاهد حداقل یکی از انواع سوءاستفاده و مسامحه­ی متوسط تا شدید را تجربه کرده بودند (001/0P<). در تمام حیطه­هایCTQ  سوءاستفاده و مسامحه­ی متوسط تا شدید در گروه مورد بیشتر از شدید بوده است (جدول 3).

 

جدول2-مقایسه­ی میانگین(± انحراف معیار) نمرات پرسش­نامه­ی آسیب­های دوران کودکی (و حیطه­های آن)و پرسش­نامه­ی سلامت عمومی روانی بین دو گروه شاهد و مورد

حیطه­ی پرسش­نامه

گروه شاهد

(216n=)

گروه مورد

(212n=)

P

سوءاستفاده­ی عاطفی

(2/0±) 0/7

(4/0±) 1/11

001/0<

سوءاستفاده­ی فیزیکی

(2/0±) 0/6

(2/0±) 1/7

001/0<

سوءاستفاده­ی جنسی

(1/0±) 8/5

(2/0±) 3/7

001/0<

مسامحه­ی عاطفی

(2/0±) 8/8

(3/0±) 6/11

001/0<

مسامحه­ی فیزیکی

(2/0±) 9/7

(3/0±) 1/11

001/0<

نمره­ی کل پرسش­نامه­ی آسیب­های دوران کودکی

(6/0±) 8/35

(0/1±) 2/47

001/0<

نمره­ی پرسش­نامه­ی سلامت عمومی روانی

(2/0±) 0/3

(2/0±) 8/4

001/0/<

 

جدول3مقایسه­ی فراوانی موارد متوسط تا شدید سوءاستفاده و مسامحه در دو گروه شاهد و مورد

سوءاستفاده/مسامحه

گروه شاهد

(216n=)

گروه مورد

(212n=)

P

سوءاستفاده­ی عاطفی

(%2/4) 9

(%0/34) 72

001/0<

سوءاستفاده­ی فیزیکی

(%6/5) 12

(%2/13) 28

007/0<

سوءاستفاده­ی جنسی

(%1/11) 24

(%6/31) 67

001/0<

مسامحه­ی عاطفی

(%2/10) 22

(%3/28) 60

001/0<

مسامحه­ی فیزیکی

(%7/22) 49

(%7/51) 118

001/0<

حداقل یکی از انواع

(%8/33) 73

(%3/70) 149

001/0<

 

باتوجه به نمرات پرسش­نامه GHQ-12 در مجموع 88 نفر (7/40%) از گروه شاهد و 124 نفر ( 5/58%) از گروه مورد از سلامت روانی عمومی برخوردار نبودند (001/0P<). در تحلیل چندمتغیره­ی رگرسیون لجستیک در مقایسه با تحصیلات دانشگاهی افراد با تحصیلات ابتدایی 91/3 برابر بیشتر خطر وابستگی و سوء­مصرف مواد را داشته­اند (003/0=P) (جدول 4). سوءاستفاده­ی عاطفی (001/0P<، 06/5=OR)، سوءاستفاده­ی جنسی (036/0=P، 89/1=OR) و مسامحه­ی فیزیکی (006/0=P، 96/1 =OR)می­توانند با افزایش ریسک وابستگی و سوءمصرف مواد در افراد ارتباط داشته باشند.

 ارتباط سایر متغیرها در جدول 4 نشان داده شده است.

 

      جدول4- ارتباط متغیرهای انتخابی* با سوءمصرف مواد با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک گام به گام

متغیر

نسبت شانس تطبیق یافته

حدود اطمینان %95

P

تحصیلات   

ابتدایی

91/3

68/9-58/1

003/0

 

راهنمایی

54/2

04/5-28/1

008/0

 

دیپلم

41/1

66/2-74/0

296/0

 

دانشگاهی

مرجع

 

 

سوءاستفاده­ی عاطفی

بلی

06/5

18/11-30/2

001/0<

 

خیر

 

 

 

سوءاستفاده­ی جنسی

بلی

89/1

433-04/1

036/0

 

خیر

مرجع

 

 

مسامحه­ی فیزیکی

بلی

96/1

18/3-21/1

006/0

 

خیر

مرجع

 

 

سلامت روانی

بلی

مرجع

 

 

 

خیر

51/1

33/2-98/0

061/0

 

 بحث و نتیجه­گیری

یافته­ها نشان داد سوءاستفاده­ی دوران کودکی یکی از عوامل خطر برای وابستگی به مواد مخدر است. این نتایج از اهمیت خاصی برخوردار است زیرا در این مطالعه سعی گردید علاوه بر بهره بردن از ابزارهای استاندارد و کم نمودن احتمال نقصان گزارش­دهی (13)، تاثیر تطبیق یافته­ی آسیب دوران کودکی با اندازه­گیری همزمان سایر متغیرهای زمینه­ای از قبیل سن، جنس، سطح تحصیلات و نیز سلامت عمومی روانی مورد تحلیل قرار گیرد.

در آنالیز دومتغیره دو گروه از نظر متغیرهای جمعیت­شناختی (به جز تحصیلات) تفاوت قابل توجهی با یکدیگر نشان ندادند (جدول 1). مقایسه­ی نمرات حیطه­های CTQ و نمره­ی کل CTQ و GHQ-12 در دو گروه مورد و شاهد حاکی از بالاتر بودن این نمرات در گروه معتاد بود (جدول 2). به عبارتی تمامی انواع سوءاستفاده از شدت بیشتری در گروه مصرف
کنندگان برخوردار بودند (001/0P<).

پس از آن که نمرات حیطه­های CTQ به گروه­های با سوءاستفاده و بدون سوءاستفاده تقسیم شدند (14)، باز هم نتایج مشابهی به دست آمد (جدول 3). مسامحه­ی فیزیکی (7/51%)، سوءاستفاده­ی عاطفی (0/34%) و سوءاستفاده­ی جنسی (6/31%) به ترتیب بیشترین شیوع را در گروه معتاد نشان دادند. بیش از دو سوم افراد معتاد حداقل یکی از انواع سوءاستفاده را گزارش کردند، در صورتی که در گروه شاهد یک سوم افراد چنین تاریخچه­ای را گزارش نمودند (جدول 3).

 به این نکته باید توجه داشت که اگر چه درصد مردان در گروه مورد (وابسته به مواد) در مقایسه با شاهد بیشتر بود (جدول 1) و بر اساس گزارش­های جهانی شیوع سوءاستفاده­ی دوران کودکی در زنان دو برابر مردان است (2) ولی به علت فاحش نبودن اختلاف نسبت جنسی دو گروه در رگرسیون چندمتغیره، این اختلاف تاثیری نشان نداد (جدول 4). سطح تحصیلات تنها متغیر زمینه­ای بود که در مدل رگرسیون چندمتغیره با وقوع اعتیاد ارتباط معنی­دار نشان داد، به طوری که کسانی که از تحصیلات ابتدایی برخوردار بودند در مقایسه با افراد دارای تحصیلات دانشگاهی حدود 4 برابر بیشتر در معرض خطر اعتیاد بودند، بدون توجه به آن که سابقه­ی سوءاستفاده دوران کودکی داشته­اند یا خیر (جدول 4). البته سطح تحصیلات به نوعی با شرایط تربیتی حاکم در خانه
می­تواند مرتبط باشد. در سایر تحقیقات انجام شده در کشور نیز ارتباط سطح تحصیلات با وقوع اعتیاد به اثبات رسیده است (16). ارتباط سلامت عمومی روانی با اعتیاد نیز تقریبا معنی­دار شد (جدول 2)، به طوری که در کسانی که بر اساس نمره­ی برش GHQ-12 از سلامت روانی برخوردار نبودند، احتمال اعتیاد 5/1 برابر بود. البته به این نکته باید توجه نمود که در مطالعه­ی مقطعی، تقدم و تاخر این دو متغیر قابل تمایز نیست و به روشنی نمی­توان گفت که اعتیاد منجر به کاهش سلامت روان شده است یا وجود اختلالات روانی منجر به اعتیاد شده است.

همان طور که شیوع سوءاستفاده از کودک در کشورهای مختلف با یکدیگر فرق می­کند (2)، الگوی ارتباط آن با
سوء­مصرف مواد نیز در فرهنگ­های مختلف و بسته به نوع ماده متفاوت به نظر می­رسد. به طور مثال در مطالعه­ای که در هائیتی به منظور پی بردن به ارتباط سوءاستفاده دوران کودکی و سلامت روانی انجام شده، مسامحه­ی فیزیکی شایع­ترین نوع بود و 7/85 درصد مردان حداقل یکی از انواع سوءاستفاده دوران کودکی راگزارش کردند (15). در مطالعه­ای که سابقه­ی سوءاستفاده­ی دوران کودکی با استفاده از CTQ بین دو گروه استفاده­کنندگان و بدون استفاده اکستازی مقایسه شد، نمرات حیطه­های سوءاستفاده­ی عاطفی و سوءاستفاده­ی جنسی بین دو گروه اختلاف معنی­دار نشان نداد (8).

هنگامی که متغیرهایی که در آنالیز دومتغیره، تفاوت معنی­داری بین دو گروه معتادان مواد و شاهد نشان دادند، وارد مدل رگرسیون لجستیک شدند، سوءاستفاده­ی عاطفی (06/5=OR)، مسامحه­ی فیزیکی (96/1=OR) و سوءاستفاده­ی جنسی (89/1=OR) ارتباط معنی­دار نشان دادند (جدول 4).

این ارتباط در مطالعات متفاوت ارقام مختلفی نشان داده­اند. در یک مطالعه­ی در آمریکا که به ارتباط انواع سوءاستفاده­ی دوران کودکی با سوءاستفاده ناسالم با رفتارهای غیر بهداشتی از جمله سیگار کشیدن پرداخته بود، تنها سوءاستفاده­ی جنسی با سیگار کشیدن ارتباط نشان داد (14).

در مطالعه­ی دیگری که در آمریکا انجام شد، سوءاستفاده­ی فیزیکی و سوءاستفاده­ی جنسی و مسامحه­ی عاطفی بیشترین ارتباط را نشان دادند (4).

در مطالعه حاضر سوءاستفاده­ی فیزیکی در مدل نهایی رگرسیون لجستیک باقی نماند که شاید علت آن بالا بودن نسبی تنبیه بدنی و سوءاستفاده­ی فیزیکی در هر دو گروه مورد و شاهد و به بیان دیگر در کل جامعه باشد (5).

به هرحال باید این موضوع را در نظر داشت که بسته به زمینه­ی مطالعه، روش کار، نوع مواد مورد مطالعه و فرهنگ جامعه این ارتباطات، متفاوت است (3). سوءاستفاده­ی دوران کودکی از طریق ساز و کارهای متنوع زیستی­روانی­اجتماعی از قبیل تاثیر بر ساختار مغز (1) و رشد روانی و عملکرد شناختی و اجتماعی (4) منجر به افزایش احتمال مصرف مواد در سنین بالاتر
 می­شود و لذا پیشگیری از آن می­تواند اثرات بالقوه در کاهش شیوع مصرف مواد داشته باشد. در مطالعات سبب­شناسی اعتیاد بر سبک تربیتی والدین به عنوان یکی از علل اصلی مصرف مواد توسط نوجوانان صحه گذاشته شده است (16). در
سبک­های مستبدانه که احتمال سوءاستفاده و مسامحه­ی عاطفی بیشتراست احتمال مصرف مواد توسط فرزندان بیشتر می شود (16). این مطالعه از دو محدودیت اصلی برخوردار بود: با توجه به این که دراین مطالعه از روش نمونه­گیری آسان استفاده شده و فقط مراجعین مراکز درمانی وارد مطالعه شده­اند لذا
تعمیم­پذیری نتایج باید با احتیاط صورت گیرد.

به علاوه کم­گزارش­دهی انواع سوءاستفاده­ی دوران کودکی می­تواند سبب کاهش احتمال کشف نتایج مثبت شود (3).

در مجموع احتمال وقوع انواع سوءاستفاده و مسامحه­ی دوران کودکی در افراد وابسته به مواد در مقایسه با گروه غیر وابسته به مواد بیشتر بود به ویژه ارتباط قابل توجهی بین سوءاستفاده­ی عاطفی و سوءاستفاده­ی جنسی و مسامحه­ی فیزیکی دردوران کودکی با احتمال وابستگی به مواد در سال­های بعد وجود دارد.

 



[1]Childhood Trauma Questionnaire                      

[2]General Health Questionnaire

 

1. Mikton C, Butchart A. Child maltreatment prevention: A systematic review of reviews. Bull WHO 2009; 87: 353-61.
2. World Health Organization. Child maltreatment. World Health Organization, Geneva.  Available from: http://www.who.int/mediacentre/factsheets/fs150/en/index.html
3. Downs WR, Harrison L. Childhood maltreatment and the risk of substance problems in later life. Health Soc Care Commun 1998; 6: 35-46.
4. Moran PB, Vuchinich S, Hall NK. Association between types of maltreatment and substance use during adolescence. Child Abuse Negl 2004; 28: 565-74.
5. Jabergaderi N, Babaie A, Noori K, Zadmir N, Noori R, Kazemi M, et al. [Frequency of life traumatic events and their psychological impact in 7-15 years old urban students of Kermanshah city in 2006]. Behbood 2008; 12: 190-201. (Persian)
6. Shojaeizadeh D. Child abuse in the family: An analytical study. Journal of Iranian public health 2001; 30: 45-8.
7. United Nations. World Drug Report. United Nations Office on Drugs and Crime.  Vienna.  2010: 34- 9.  Available from: http://www.unodc.org/...//2010/.../wdr2010/World_Drug_Report_2010_lo-res.pdf
8. Singer LT, Linares TJ, Ntiri S, Henry R, Minnes S. Psychosocial profiles of older adolescent MDMA users. J Drug Alcohol Depend 2004; 74: 245-52.  
9. Brener ND, Billy JOG, Grady WR. Assessment of factors affecting the validity of self-reported health-risk behavior among adolescents: Evidence from the scientific literature. J Adolesc Health  2003; 33: 436-57.
10. Bernstein D, Fink L. Childhood trauma  questionnaire: A retrospective  self-report questionnaire and manual. San Antanio, The Psychological Corporation.  1998: 17-9.
11. Garrusi B, Nakhaee N. Validity and reliability of a Persian version of the childhood trauma questionnaire. J Psychol Rep 2009; 104: 509-16.
12. Montazeri A, Harirchi AM, Shariati M, Garmaroudi G, Ebadi M, Fateh A. The 12-item General Health Questionnaire (GHQ-12): Translation and validation study of the Iranian version. Health Qual Life Outcomes 2003; 1: 66.
13. Martsof DS. Childhood maltreatment and mental and physical health in Haitian adults. J Nurs Scholarsh 2004; 36: 293-9.
14. Hardt J, Rutter M. Validity of adult retrospective reports of adverse childhood experiences:  Review of the evidence. J Child Psychol Psychiatry 2004; 45: 260-73. 
15. Rodgers CS, Lang AJ, Laffaye C, Satz LE, Dresselhaus TR, Stein MB. The impact of individual forms of childhood maltreatment on health behavior. Child Abuse Negl 2004; 28: 575-86.
16. Nakhaee N, Jadidi N. Why do some teens turn to drugs? A focus group study of drug users experiences. J Addict Nurs 2009; 20: 203-8.