نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دکترای روان شناسی سلامت، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج
چکیده
کلیدواژهها
مطالعات متعددی حاکی از افزایش مشکلات روانشناختی به ویژه نشانههای افسردگی و اضطراب در بین بیماران مبتلا به بیماری کرونری قلب[1] (CHD) میباشد (1،2). به گونهای که بعضی از مطالعات نشان میدهند که افسردگی در بیماران CHD سه برابر شایعتر از افراد عادی است (3). افسردگی یک عامل خطر برای بروز بیماریهای قلبیعروقی[2] (CVD) و افزایش شیوع و مرگ و میر در بیماران مبتلا به CVD میباشد (4). مطالعات فراتحلیل اخیر نشان دادهاند که نشانههای افسردگی با افزایش خطر رویداد قلبی در بیماران CHD مرتبط است (8-5). به گونهای که وجود نشانههای افسردگی بعد از سکتهی قلبی[3] (MI) با افزایش خطر حملهی قلبی بعدی و مرگ در بیماران CHD همراه است (1) و خطر نسبی مرگ با افزایش افسردگی، بیشتر میشود (9). بر این اساس، مطالعات مذکور نشان میدهند افسردگی و مخصوصا افسردگی شدید میتواند بروز CHD و بدتر شدن پیشآگهی در بیماران CVD را پیشبینی نماید (4،10). اضطراب نیز مانند افسردگی از متداولترین واکنشهای روانشناختی بیماران مبتلا به CHD و نارسایی قلبی[4] (HF) است (11). میزان اضطراب در بین بیماران قلبیعروقی زیاد است و در صورت عدم درمان، خطر رویداد قلبی بعدی را افزایش میدهد (12،13). میزان شیوع اضطراب در مطالعات گوناگون، متفاوت گزارش شده است؛ در واقع طبق بعضی از آمارها حدود 42 درصد از بیماران CHD (14)، 50 درصد از بیماران با سندرم کرونری حاد[5](ACS) (15) و 63 درصد بیماران HF (16) دارای اضطراب زیادی میباشند. علاوه بر این 40 درصد بیماران HF از اضطراب اساسی رنج میبرند اما به طور کلی سطح اضطراب در این بیماران 60 درصد بالاتر از افراد عادی است (17،18) و در مقایسه با سایر بیماران قلبی و بیماران سرطانی یا ریوی از سطوح بالاتر و بدتری از اضطراب برخوردارند (16،19،20) که این اضطراب پس از وقوع MI منجر به پیامدهای منفی در حد متوسط تا شدید میشود و مستقل از افسردگی با رویداد قلبی عودکننده در طی 6 ماه (21) و 3 سال (22) و شکایات قلبی بیمارستانی (23) ارتباط داشته، تاثیر مخربی بر پیشآگهی در بیماران CHD دارد (20،21،24،25).
در یک مطالعهی فراتحلیلی روست مارتنز، دجونگ و دنولت[6]، نشان دادند که اضطراب یک عامل خطر مستقل برای بروز CHD و مرگ قلبی است (26). با این وجود اگر چه مطالعات متعددی اشاره دارند که اضطراب میتواند در ایجاد CHD در افراد سالم (27) و نیز بر مرگ قلبی (30-28) و بروز سکتهی قلبی (5،13) موثر باشد، اما سایر مطالعات ارتباطی را نشان ندادند (31،32). از طرف دیگر از مدتها قبل تشخیص داده شده است که رویدادهای تنشزای زندگی در بروز افسردگی نقش دارند (33) و همانند افسردگی، خطر CHD با تنش افزایش مییابد (34،35). تنش مزمن زندگی نقش مهمی در گسترش تصلب شرایین و CHD دارد (38-36).
درمانهای شناختیرفتاری[7](CBT) از زمانی که آئرون بک[8] و همکارانش آن را ارایه نمودهاند به طور گستردهای در زمینهی درمان افسردگی به کار رفته و اثربخشی آن، مورد ارزیابی قرار گرفته است. مطالعات نشان داده است که CBT حداقل به اندازهی داروهای ضد افسردگی در درمان افسردگی خفیف تا متوسط موثر است (40).
همچنین CBT به عنوان درمان انتخابی افسردگی پیشنهاد شده و امتیاز آن بر دارودرمانی این است که مانع عود بیماری
میگردد. تا کنون چندین مداخلهی شناختیرفتاری گروهی و انفرادی طولانیمدت ساخته شده و اثربخشی آنها بر روی نمونههای نسبتا بزرگی از بیماران کرونری قلب بررسی شده است. در پروژهی پیشگیری از عود کرونری[9] (RCPP) یک مداخلهی شناختیرفتاری گروهی به صورت جلسات دو هفته یک بار و به مدت یک سال اجرا شد. نتایج، حاکی از کاهش خصومت و افسردگی در بیماران MI بود (40). برنامهی سازگاری با شرایط مزمن با استفاده از آموزش، حمایت و مهارتها[10](ACCESS) یک برنامهی کوتاهمدت (6 جلسهای) مبتنی بر فنون CBT و خودمدیریتی بیماری است که بر روی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی و انسداد ریوی مزمن[11] (COPD) اجرا شد. نتایج نشان داد که این برنامه به طور معنیداری منجر به کاهش اضطراب در بیماران میگردد (41). در برنامهی افزایش بهبودی در بیماری کرونری قلب[12] (ENRICHD) اثر بخشی مداخلهی شناختیرفتاری گروهی و انفرادی و ترکیب این دو در نمونهی وسیعی از بیماران مبتلا به نارسایی قلبی (HF) افسرده، بررسی شد. نتایج نشان داد که اضافه نمودن آموزش گروهی شناختیرفتاری به درمان انفرادی به کاهش پیامدهای پزشکی (42)، کاهش افسردگی و افزایش حمایت اجتماعی از بیماران HF منجر میشود (43). این نتایج در مطالعهی حمایت، آموزش و پژوهش در بررسی نارسایی قلبی مزمن[13] (SEARCH) (44) وپروژهی زندگی جدید[14] (45) تکرار شده است. علاوه بر این ترکیب CBT با ورزش بهتر از CBT به تنهایی منجر به کاهش افسردگی در بیماران با نارسایی قلبی میشود (46). با وجود این، بهبودی چندان چشمگیر نبوده است. به عنوان نمونه یک مطالعهی فراتحلیلی اخیر نشان میدهد که درمان افسردگی با دارودرمانی و یا CBT (47،48) و یا اجرای مداخلات روانیاجتماعی مختلف (49) تاثیر اندکی بر بهبودی نشانههای افسردگی بیماران CHD دارد. بر این اساس فرازر-اسمیت و لسپرانس[15] نتیجه گرفتند که مطالعات محدودی که تاکنون بر روی بیماران قلبی صورت گرفته است به تغییرات بارزی در آنها منجر نشده است که بتوان نتیجه گرفت که درمان افسردگی تاثیر مهمی بر رویدادهای قلبی دارد (50). مشکل دیگر این است که اغلب برنامههای مداخلهای ساخته شده، طولانیمدت و اجرای آن نیاز به نیروی متخصص و با تجربهی بالینی زیاد دارد که کاربرد آن را محدود میسازد. دردر پژوهش حاضر یک برنامهی مداخلهی شناختیرفتاری گروهی کوتاهمدت طراحی و اجرا شد که عوامل خطر قابل تعدیل چندگانهی جسمی، روانی و اجتماعی را پیگیری
میکند و معطوف به کاهش تنش، اضطراب، افسردگی و رفتار تیپ A، تغییر رژیم غذایی ناسالم و افزایش فعالیت بدنی در بیماران کرونری قلب مزمن میباشد. نام این برنامه، مداخلهی شناختیرفتاری گروهی برای بیماری کرونری قلب[16] (CBGI-CHD) میباشد که شامل 12 جلسهی هفتگی 5/2 ساعته است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامهی CBGI-CHD بر تنش، اضطراب ، افسردگی و الگوی رفتاری تیپ A در بیماران کرونری قلب مزمن انجام گرفته است که در این مقاله نتایج مربوط به تنش و افسردگی گزارش میشود. لذا مطالعهی حاضر به این سئوال اساسی پاسخ داده است: آیا مداخلهی شناختیرفتاری گروهی برای بیماری کرونری قلب (CBGI-CHD) در کاهش تنش و افسردگی بیماران کرونری قلب مزمن موثر است؟
روشکار
آزمودنیها
از بین 95 نفر بیمار مبتلا به بیماری کرونری قلب مزمن که حداقل 3 ماه از تشخیص بیماری آنها گذشته بود و از آبان سال 88 تا فروردین سال 89 به بخش قلب بیمارستان امام رضا (ع) و تعدادی مطبهای خصوصی پزشکان قلب و عروق در شهر مشهد مراجعه نمودند، تعداد 46 نفر که واجد ملاکهای تحقیق بودند، به عنوان نمونه انتخاب شدند. از این تعداد 24 نفر (20 مرد و 4 زن) در گروه آزمون و 22 نفر (18 مرد و 4 زن) در گروه شاهد به طور تصادفی جایگزین شدند. معیار تشخیص بیماری کرونری قلب تشخیص مندرج در پروندهی پزشکی بیمار توسط متخصص قلب و عروق بود و بیمارانی که حداقل 3 ماه از زمان تشخیص آنها گذشته بود به عنوان بیمار کرونری قلب مزمن در نظر گرفته شدند. انتخاب آزمودنیها به این صورت بود که پس از ارجاع بیماران کرونری قلب توسط متخصص قلب و عروق، مصاحبهگران آموزش دیده شامل یک نفر دانشجوی دکترای روانشناسی سلامت، یک نفر دستیار قلب و عروق و دو نفر کارشناس ارشد روانشناسی، مصاحبهی بالینی به عمل آورده و بیمارانی را که واجد ملاکهای تحقیق بودند به عنوان نمونه انتخاب کردند. معیارهای ورودی تحقیق شامل حدکثر سن 70 سال، حداقل تحصیلات سیکل (8 سال)، توانایی نوشتن و گوش کردن عادی، تکمیل فرم رضایت آگاهانهی شرکت در برنامهی درمانی توسط بیمار بودند و معیارهای خروجی تحقیق شامل وجود اختلالات روانی ایجابکنندهی درمانهای فوری (مانند نشانههای روانپزشکی، وابستگی به مواد و خودکشی)، تحت درمان با داروهای ضدافسردگی و ضداضطراب و یا برنامهی رواندرمانی یا مداخلهی روانشناختی بودن در هنگام اجرای تحقیق، وجود تنشسازهای شدید زندگی (مانند طلاق یا سوگواری) در هنگام اجرای تحقیق و ناتوانی جسمی شدید که مانع از شرکت بیمار در جلسات درمانی گردد.
ابزار تحقیق
افسردگی: نشانههای افسردگی با استفاده از نسخهی فارسی پرسشنامهی افسردگی بک، ویرایش دوم[17] (BDI-II)
اندازهگیری شد. BDI-II یک پرسشنامهی خودسنجی 21 مادهای افسردگی است. هر ماده، نمرهای بین 3-0 و نمرهی کل پرسشنامه بین 63-0 میباشد. در BDI-II نمرات 13-0 نشان
دهندهی افسردگی جزئی، 19-14 افسردگی خفیف، 28-20 افسردگی متوسط و 63-29 نشاندهندهی افسردگی شدید
میباشد. این پرسشنامه دارای روایی و اعتبار بسیار بالا و نسبت به تغییر حاصل از رواندرمانی در بیماران پزشکی، حساس بوده (51،54-52)، شایعترین ابزار برای اندازهگیری افسردگی در بیماران قلبی است (55).
تنش: نشانههای تنش با استفاده از نسخهی فارسی خردهمقیاس تنش از مقیاسهای افسردگی، اضطراب و تنش[18] (DASS-42) اندازهگیری شد (56). مقیاس تنش، یک مقیاس خودسنجی 14 مادهای است. هر ماده، نمرهای بین 3-0 گرفته و نمرهی کل بین 42-0 میباشد. در این مقیاس، نمرات 14-0 نشاندهندهی عدم تنش، 18-15 تنش خفیف، 25-19 تنش متوسط، 33-26 تنش شدید و 42-34 تنش خیلی شدید میباشد. مقیاس تنش، سرآسیمگی، تنش و عاطفهی منفی را اندازه میگیرد (57). DASS شاخص معتبر و روایی از افسردگی، اضطراب و تنش در جمعیتهای بزرگسال بالینی و غیر بالینی است (59-57).
اضطراب: نشانههای اضطراب با استفاده از نسخهی فارسی مقیاس خودسنجی اضطراب زونگ[19] اندازهگیری شد. این مقیاس در سال 1970 توسط ویلیام زونگ ابداع شد (60) و یکی از متداولترین پرسشنامههای بالینی در رابطه با شدت اضطراب است. این آزمون به صورت فردی و گروهی قابل اجرا بوده و شامل 20 ماده میباشد. به هر یک از مادهها بین 1 تا 4 نمره تعلق میگیرد و به این ترتیب، حداکثر نمره، 80 خواهد بود. یعنی دامنهی نمره بین 20 تا 80 میباشد. آیتمها به شیوهی مستقیم و بعضی به صورت معکوس، نمرهگذاری می شود. نمرههای زیر 45 نشان میدهند که اضطراب وجود ندارد. نمرات بین 45 تا 59 گویای اضطراب کم تا متوسط و نمرات 60 تا 74 نشاندهندهی اضطراب شدید و بیش از 75 گویای اضطراب بسیار شدید میباشد. همبستگی بین دو آزمون اضطراب زونگ و هامیلتون، 75/0 و ضریب اعتبار آلفای این مقیاس 84/0 گزارش شده است (61).
روش پژوهش: مطالعهی حاضر از نوع مطالعات تجربی است که در آن از طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه شاهد استفاده شد. پس از جایگزینی تصادفی بیماران در گروه آزمون و گروه شاهد، پیشآزمون به عمل آمد. سپس بیماران گروه آزمون در کنار دریافت مراقبت معمول پزشکی به مدت 12 جلسهی 5/2 ساعته به صورت هفتگی تحت مداخلهی شناختیرفتاری گروهی برای بیماری کرونری قلب قرار گرفتند، اما بیماران گروه شاهد در این مدت تنها مداخلهی معمول پزشکی را دریافت نمودند. بیماران هر دو گروه در خط پایه و بلافاصله پس از پایان مداخله به BDI-II، مقیاس اضطراب زونگ (SAS) و خردهمقیاس تنش از DASS پاسخ دادند.
برنامهی مداخله به صورت گروهی در بخش قلب بیمارستان امام رضا (ع) اجرا شد. نویسندهی اول مقاله که روانشناس سلامت است و دارای آموزش رسمی در زمینهی CBT است به عنوان درمانگر اصلی و دو نفر کارشناس ارشد روانشناسی و آموزشدیده در زمینهی CBT و یک نفر دستیار قلب به عنوان همکاران او، کار اجرای برنامهی مداخله را به عهده داشتند.
مداخله: برنامه CBGI-CHD شامل 12 جلسه 5/2 ساعته است که به صورت جلسات هفتگی و در مدت 3 ماه قابل اجرا
میباشد. این مداخله از ساختار گروهدرمانی شناختیرفتاری تبعیت میکند و ساختار هر جلسه شامل بررسی تکالیف خانگی (15دقیقه)، مرور جلسهی قبل (5 دقیقه)، ارایهی موضوع اول و تمرین (60 دقیقه)، استراحت و پذیرایی (15 دقیقه)، ارایهی موضوع دوم و تمرین (40 دقیقه)، خلاصه و جمعبندی (5 دقیقه) و ارایهی تکالیف خانگی جلسهی بعد (10 دقیقه)میباشد.
موضوع و محتوای جلسات به شرح جدول 1 میباشد.
روشهایآماری: تفاوتهای گروهها در متغیرهای جمعیت
شناختی با استفاده از آزمون تی و مجذور خی بررسی شد. تحلیلهای کوواریانس (ANCOVAS) که نمرهی متغیر وابسته در خط پایه را به عنوان یک همپراکنش خطی مورد استفاده
قرار میدهد، برای آزمون تفاوتهای بین گروههای آزمون و شاهد در میزان تغییر در شاخصهای افسردگی، تنش و اضطراب
استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی: پروپوزال این تحقیق مورد تایید دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج قرار گرفته و قبل از اجرای مداخله، تمام بیماران فرم رضایت آگاهانهی شرکت در برنامهی درمانی را امضا نمودند. پس از پایان اجرای برنامهی درمانی بر روی بیماران گروه آزمون، بیماران گروه شاهد نیز این برنامه را دریافت نمودند.
جدول 1- محتوای جلسات مداخلهی CBGI-CHD
جلسات |
محتوا |
1 |
آشنایی اعضای گروه با هم، معرفی برنامه، آشنایی با بیماریهای عروق کرونر قلب (روانشناس و متخصص قلب و عروق) |
2 |
عوامل خطر بیماری کرونری قلب (CHD) و راههای پیشگیری و کنترل آنها (روانشناس و متخصص قلب و عروق) |
3 |
نقش رژیم غذایی و فعالیت بدنی در CHD (روانشناس و کارشناس ورزش و کارشناس تغذیه) |
4 |
تنش و تاثیر آن بر CHD، شناخت نشانههای تنش و موفقیتهای تنشزا و تاثیر تنش بر CHD (روانشناس، سایر جلسات توسط روانشناس انجام شده است) |
5 |
روشهای مقابله با تنش (1)، شناخت روشهای مقابلهی مسئلهمدار، هیجانمدار و ناسازگارانه |
6 |
روشهای مقابله با تنش (2)، شناخت فنون عملی مدیریت تنش، آرامسازی عضلانی |
7 |
الگوی رفتاری تیپ A (TABD) و CHD، شناخت ویژگیهای TABP و نقش آن در CHD |
8 |
راههای مقابله با TABP، شناخت مدل A-B-C و نقش افکار منفی در ایجاد خشم، شناخت خطاهای شناختی شایع و راههای کاهش آنها |
9 |
افسردگی، اضطراب و CHD، شناخت نشانههای افسردگی و اضطراب و تاثیر آنها بر CHD |
10 |
راههای شناختی کاهش افسردگی و اضطراب در بیماران مبتلا به CHD، شناخت مدل شناختی بک در مورد افسردگی و اضطراب کار بر اساس مدل A-B-C و شناخت افکار خودآیند منفی و خطاهای شناختی رایج در بیماران افسرده و مضطراب |
11 |
راههای رفتاری کاهش افسردگی و اضطراب در بیماران مبتلا به CHD، شناخت تاثیر ورزش، آرامسازی عضلانی، شوخطبعی، حمایت اجتماعی، معنویت و دینداری بر کاهش افسردگی و اضطراب |
12 |
جمعبندی و مرور برنامه، دریافت بازخورد از بیماران، تعیین جلسات پیگیری و مراسم اختتامیه |
|
|
نتایج
در پژوهش حاضر تعداد 46 نفر از بیماران کرونر قلبی که واجد ملاکهای پژوهش بودند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. همانطور که مشاهده میشود بیش از80درصد نمونه مورد مطالعه را مردان تشکیل میدهند و بیش از 90 درصد آنها متاهل میباشند. همانطور که مشاهده میشود بین دوگروه آزمون و شاهد، تفاوت معنیداری در متغیرهای جمعیتشناختی و دادههای بالینی در خط پایه وجود ندارد اما بیماران گروه آزمون نسبت به گروه شاهد، نمرات بالاتری را در BDI-II و مقیاس تنش DASS گرفتهاند.
همان طور که در نمودار 1 نیز نشان داده شده است، نمرات افسردگی گروه آزمون از 5/19 در پیشآزمون به 4/12 در پسآزمون رسیده است که حدود 7 نمره، کاهش را نشان
میدهد اما این کاهش در گروه شاهد حدود 1 نمره است.
جدول 2- نتایج آزمون خی دو در مورد جنسیت و تاهل در خط پایه (پیشآزمون)
P |
شاهد (درصد)22=n |
آزمون (درصد)24=n |
کل (درصد) 46=n |
متغیر |
5/0 |
(1/39) 18 |
(3/41) 19 |
(4/80) 37 |
مردان |
6/0 |
(7/45) 21 |
(8/47) 22 |
(5/93) 43 |
متاهل |
همچنین نتایج نشان میدهد که نمرات اضطراب گروه آزمون، پس از مداخله کاهش یافته ولی این کاهش در حد معنیداری نیست. علاوه بر این، نتایج نشان میدهند که تفاوت نمرات تنش (DASS) گروه آزمون و شاهد، پس از مداخله، معنیدار است (05/0>P). لذا میتوان نتیجه گرفت که مداخلهی درمانی تاثیر معنیداری بر کاهش تنش بیماران داشته است. این تفاوت در نمودار 3 نیز قابل ملاحظه است.
جدول3- نتایج آزمونتی در مورد متغییر های جمعیت شناختی و بالینی در خط پایه(پیش آزمون)
p |
شاهد (S.D)میانگین |
آزمون (S.D)میانگین |
کل (S.D)میانگین |
متغیر |
48/0 |
(48/10) 59 |
(17/9) 57 |
(77/9) 58 |
سن |
55/0 |
(92/3) 5/11 |
(95/2) 5/12 |
(42/3) 12 |
تحصیلات |
15/0 |
(42/10) 5/14 |
(43/12) 5/19 |
(42/11) 17 |
افسردگی |
90/0 |
(95/7) 61/35 |
(99/6) 33/35 |
(47/7) 47/35 |
اضطراب |
73/0 |
(86/11) 28 |
(23/10) 12/29 |
(04/11) 56/28 |
تنش |
جدول 4- مقایسهی گروه آزمون و گروه شاهد در خط پایه و پس از مداخله (ANCOVA)
متغیرها |
خط پایه (پیشآزمون) |
پس از مداخله (پسآزمون) |
||||||
آزمون (24=n) میانگین (S.D) |
شاهد (22=n) میانگین (S.D) |
P |
آزمون (18=n) میانگین (S.D) |
شاهد (18=n) میانگین (S.D) |
P |
|||
افسردگی ( BDI-II) |
5/19 (4/12) |
5/14 (42/10) |
15/0 |
4/12 (11) |
2/13 (7/9) |
31/0 |
||
اضطراب (SAS) |
33/35 (99/6) |
|
|
33/34 (48/9) |
36 (8/6) |
41/0 |
||
تنش (DASS) |
12/29 (23/10) |
|
73/0 |
3/21 (6/8) |
7/24 (8) |
015/0 |
بحث و نتیجهگیری
نتایج این مطالعه نشان میدهد که یک مداخلهی نسبتا کوتاه مدت شناختیرفتاری گروهی میتواند منجر به کاهش معنیدار تنش در بیماران کرونری قلب مزمن گردد. با توجه به این که تنش با افزایش خطر بروز بیماریهای عروق کرونر ارتباط دارد، کاهش در میزان تنش ممکن است پیامدهای مطلوبی برای پیشآگهی بیماران مبتلا به CHD داشته باشد. علاوه بر این به نظر میرسد کاهش تنش در یک دورهی نسبتا کوتاه زمانی، امکانپذیر است.
دلایل متعددی برای این کاهش وجود دارد. یکی این که بیماران پس از CHD احتمالا تلاش کردهاند که شیوهی زندگیشان را تغییر داده و تنش را مدیریت نمایند تا از وقوع مجدد رویداد کرونری جلوگیری کنند.
مداخلهی CBGI-CHD تمرکز ویژهای بر آگاه ساختن بیماران از نقش تنش در CHD و روشهای کاهش و مدیریت تنش در زندگی دارد که میتواند یکی از دلایل احتمالی کاهش تنش در گروه آزمون باشد.
اگر چه این مداخله، تاثیر معنیداری در کاهش افسردگی و اضطراب بیماران گروه آزمون نداشت اما در مقایسه با گروه شاهد، بیماران این گروه کاهش بیشتری در افسردگی و اضطراب پس از مداخله نشان دادند. نتایج مطالعات انجام شده در این خصوص، متفاوت و گاهی متناقض است، به گونهای که در بعضی از مطالعات، کاهش معنیداری در نمرات افسردگی (45) و اضطراب (41) در گروه آزمون در مقایسه با گروه شاهد پس از مداخله مشاهده شده است. تعدادی از این مطالعات، حاکی از اثربخشی CBT بر افسردگی بیماران قلبی است و همان عناصری که باعث اثربخشی CBT در سایر بیماران است میتواند نتایج مطلوبی را در بیماران افسرده پس از MI پیشبینی کند (45). علاوه بر این، مداخلههای روانی تربیتی نیز در کاهش افسردگی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی موثر است (44). سایر مطالعات نشان میدهند که مداخلات مبتنی بر CBT میتواند منجر به کاهش افسردگی (40،42،43،46) و اضطراب (62) در بیماران قلبی شود، اما این کاهش معنیدار نیست. علاوه بر این، در مطالعهی فراتحلیلی
نمودار 1- تغییرات در میزان افسردگی بیماران گروه آزمون و شاهد از پیشآزمون تا پسآزمون
نمودار 2-تغییرات در میزان اضطراب بیماران گروه آزمون و گروه شاهد از پیشآزمون تا پسآزمون
دوسلدورپ[20] و همکاران که اثر برنامههای آموزش سلامتی روانیتربیتی و مدیریت تنش را بر روی بیماران مبتلا به CHD بررسی نموده است، نتایج نشان میدهد که این مداخلهها تاثیری بر افسردگی بیماران نداشتهاند (63). نتایج مطالعهی حاضر همسو با مطالعات مذکور نشان میدهد که مداخلهی CBGI-CHD منجر به کاهش افسردگی و اضطراب بیماران مبتلا به CHD شده است اما این کاهش در حد معنیداری نیست. دلایل متعددی برای معنیدار نشدن آن وجود دارد. ابتدا آن که بیماران مورد مطالعه از ابتدا چندان افسرده نبودهاند و سطح اضطراب پایینی داشتهاند، لذا با وجودی که پس از مداخله، افسردگی و اضطراب گروه آزمون، کاهش مییابد اما به حد معنیداری نمیرسد. به این جهت در بعضی از مطالعات پیشنهاد میشود که بیماران دچار اضطراب و افسردگی زیاد، شناسایی و تحت درمان قرار گیرند (64). دوم آن که، قبل از مداخله بیماران گروه آزمون دارای نمرات بالاتری در افسردگی (5/19) در مقایسه با گروه شاهد (5/14) بودهاند. لذا با وجود کاهش افسردگی پس از مداخله در گروه آزمون (4/12) و شاهد (2/13) ولی این کاهش، معنیدار نیست. سرانجام آن که این احتمال وجود دارد که افت (کاهش) آزمودنیها، بیشتر شامل بیماران افسردهتر و مضطربتر باشند و سرانجام این که افسردگی و اضطراب، سازههای مقاومی نسبت به تغییر هستند و اغلب به طور همزمان در بیماران کرونری قلب روی داده و با یکدیگر نیز دارای ارتباط درونی نسبتا قویی هستند (65) و نتایج مطالعات طولانیتر (که قبلا ذکر شدند) نیز حاکی از تاثیر اندک بر افسردگی و اضطراب بیماران قلبی است.
نمودار 3- تغییرات در میزان تنش بیماران گروه آزمون و شاهد از پیشآزمون تا پسآزمون
این در حالی است که در مداخلهی حاضر، تنها سه جلسه به نقش افسردگی و اضطراب و راههای کاهش آنها در بیماران مبتلا به CHD پرداخته شد و مداخله بیشتر متمرکز بر کاهش تنش و عوامل خطر رفتاری بود تا این که به نشانههای افسردگی و اضطراب بپردازد. لذا به نظر میرسد برای تغییرات در افسردگی واضطراب باید محتوای مداخله با آن منطبق شده و جلسات بیشتری به کاهش افسردگی و اضطراب اختصاص یابد. مداخلهی CBGI-CHD میتواند برای کاهش تنش وافسردگی و اضطراب در بیماران کرونری قلب به کار رود اما در مورد افسردگی واضطراب، این برنامه نیاز به بازنگری در محتوا و افزایش جلسات درمان افسردگی و اضطراب دارد.
مزیت مطالعه حاضر نسبت به مداخله های طولانی قبلی این است که بیماران تحت یک مداخلهی نسبتا کوتاهمدت قرار میگیرند و اجرای آن توسط متخصصان تقریبا آموزشدیده امکانپذیر بوده و نیاز به تجربهی بالینی زیاد و تخصص بالایی ندارد، لذا به سادگی در مراکز مراقبت سلامت عمومی قابل استفاده میباشد. از محدودیتهای عمدهی این مطالعه، کوچک بودن اندازهی نمونه، پایین بودن نسبی سطح تحصیلات بیماران که ممکن است بر درک آنها از مفاهیم CBT تاثیرگذار بوده باشد و نیز عدم کنترل عوامل مداخلهگری مانند تنشهای شغلی و خانوادگی بیماران در هنگام اجرای مداخله میباشد. علاوه بر این، اکثر نمونهی مورد مطالعه، مردان هستند لذا نتایج را فقط میتوان به بیماران مرد تعمیم داد. تحقیقات نشان میدهند که CBT سنتی در ایجاد تغییر پایدار در رفتار سلامتی در بیماران قلبی موفق نبوده اما برای شروع تغییر رفتار مناسب بوده است (66). لذا انجام تحقیقات بعدی با دورههای طولانیتر پیگیری توصیه میشود.
[1]Coronary Heart Disease
[2]Cardiovascular Disease
[3]Myocardial Infarction
[4]Heart Failure
[5]Acute Coronary Syndrome
[6]Roest, Martens, De Jong and Denollet
[7]Cognitive Behavioral Therapy
[8]Aaron Beck
[9]The Recurrent Coronary Prevention Projects
[10]Adjusting to Chronic Conditions using Education, Support and Skills
[11]Cardiopulmonary
[12]The Enhancing Recovery in Coronary Heart Disease
[13]The Support, Education and Research in Chronic Heart Failure Study
[14]The New Life Project
[15]Frasure-Smith and Lesperance
[16]Cognitive Behavioral Group Intervention for Coronary Heart Disease
[17]The Beck Depression Inventory–II
[18]The Depression Anxiety Stress Scales
[19]The Zung Self-Rating Anxiety Scale
[20]Dusseldorp