تاثیر تعاملی روان درمانی بدنی و پس خوراند زیستی بر کنش عصب روان شناختی عزت نفس و هوش هیجانی مادران کودکان مبتلا به ناتوانی های یادگیری

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 کارشناس ارشد مشاوره ی خانواده، دانشگاه فردوسی مشهد

2 استادیار دانشکده ی علوم تربیتی و روان شناسی، دانشگاه فردوسی مشهد

چکیده

 این پژوهش جهت بررسی تاثیر تعاملی روان‌درمانی بدنی و پس‌خوراند زیستی بر کنش عصب-روان‌شناختی عزت نفس و هوش هیجانی مادران کودکان مبتلا به ناتوانایی‌های ویژه‌ی یادگیری طراحی شده است.
روش‌کار: این پژوهش کارآزمایی بالینی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه شاهد در سال 1389 انجام شد. کل آزمودنی‌ها شامل 17 نفر از مادران کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری در مشهد می‌باشند که به طور تصادفی در دو گروه آزمون (7 نفر) و شاهد (10 نفر) تقسیم شدند. قبل از شروع مطالعه، تمام آزمودنی‌ها با پرسش‌نامه‌ی عزت نفس کوپراسمیت و هوش هیجانی بار-ان ارزیابی گردیدند. گروه آزمون، تحت یک دوره‌ی سه ماهه روان‌درمانی بدنی (دو جلسه‌ی 90 دقیقه‌ای در هفته، در مجموع 24 جلسه) و آموزش پس‌خوراند زیستی (هر دو هفته یک بار، در مجموع 6 جلسه) قرار گرفتند. پس از اتمام دوره‌ی آموزش، تمام آزمودنی‌ها توسط ابزارهای ذکر شده، ارزیابی مجدد شدند. برای بررسی نرمال بودن یافته‌های دو گروه، از آزمون کولموگروف-اسمیرنوف استفاده شد و با توجه به نرمال بودن نمرات عزت نفس و هوش هیجانی در دو گروه، برای مقایسه‌ی میانگین نمرات از آزمون تی مستقل با سطح معنی‌داری 05/0>P استفاده شد.
یافته ها: نمرات مربوط به عزت نفس (042/0=P) و هوش هیجانی (011/0=P) در گروه آزمون نسبت به شاهد به طور معنی‌داری افزایش یافته بود.
نتیجه‌ گیری: نتایج این پژوهش حاکی از اثربخشی روان‌درمانی بدنی و
پس‌خوراند زیستی در افزایش عزت نفس و هوش هیجانی مادران کودکان مبتلا به ناتوانایی‌های یادگیری است.
 

کلیدواژه‌ها


حرکت یک حقیقت اساسی زندگی است، تمامی رفتارهای قابل مشاهده­ی انسان از حرکت بدن تشکیل شده‌اند. حرکت، اهمیتی درون­روانی،‌ تطابقی و میان­فردی دارد. حرکت، اظهارات نسبتا غیر حسی و اولیه از سطوح درونی‌تر و وسیله‌ای برای روبه­رو شدن با محیط و برقراری ارتباط با دیگران است. بدون حرکت، زندگی وجود نخواهد داشت و این اصل برای تمامی جوانب هستی انسان به طور مساوی به کار می‌رود. البته از لحاظ جسمی این مسئله خیلی قابل درک است، زیرا هنگامی که ماهیچه‌ها حرکت نکنند خشک خواهند شد و قسمتی از بدن، حیات خود را از دست خواهد داد. ‌از لحاظ ذهنی و هوشی نیز این مسئله قابل توجه است،‌ مغزی که آموزش، تفکر و تحرک نبیند راکد مانده و قدرت تفکر را از دست می‌دهد،‌ تفکر خود نوعی حرکت است (1).

حرکت­درمانی علمی است که شامل استفاده از ارتباط غیر کلامی از طریق حرکت و تلفیق با تمرین­های روان­شناسی و روان­پزشکی می‌شود و نوعی روان­درمانی است که بیان
روانی­حرکتی را به عنوان روش اصلی خود مورد استفاده قرار می­دهد. فرض اساسی در این رویکرد این است که حرکات بدنی، بازتاب حالت­های هیجانی درونی هستند و تغییر در حرکات می­تواند منجر به تغییرات در روان و افزایش سلامتی شود. این روش به افراد کمک می‌کند که با تجربه­ی پیوستگی بنیادی بدن، ‌ذهن و روان که هدف نهایی در حرکت­درمانی است، دوباره احساس تمامیت را به دست آورند (2).

ورزش و فعالیت بدنی اثرات مثبتی بر سلامت دارد که به خوبی شناخته شده­اند. ثابت شده است که ورزش منجر به دگرگونی­های عصبی شده، کارکرد مغز و سلامت روانی را افزایش می‌دهد. کارکرد عصبی­زیستی مغز انسان با سبک زندگی فعال و غیر فعال او مرتبط است. بنابراین به نظر می‌رسد که فعالیت بدنی محرک مهمی برای سازگاری‌های عصبی مغز در تمامی گروه­های سنی باشد. اثرات اصلی ورزش بر کارکرد مغز در تغییر جریان خون،‌ کاهش خطر انحطاط عصبی و نقایص شناختی مرتبط با سن و هم­چنین بهبود کارکرد یادگیری و حافظه می‌شود. بسیاری از مطالعات، فواید ناشی از ورزش از جمله کاهش نقایص نورونی وابسته به سن و افزایش و ازدیاد سلول­ها و نورون­زایی را نشان داده‌اند (3). دیپل- هپ به نقل از وسلز بلوم بیان می‌کند که حرکت­درمانی یک روش روان­درمانی است که از هوشیاری، بیان و پذیرش بدنی برای تسهیل یکپارچگی فیزیکی، هیجانی، شناختی و معنوی در التیام اختلالات ذهن و بدن استفاده می‌کند. افراد، خود، دیگران و جهان را از طریق بدن­شان تجربه می‌کنند. بنا بر این اولین گام در جهت یکپارچگی ذهن و بدن،لزوم شناخت افراد از بدن­شان است. از فواید فیزیکی و روان­شناختی حرکت­درمانی می‌توان به افزایش عزت نفس،‌ حمایت اجتماعی بیشتر، افزایش حس کنترل و توانایی بیشتر برای کنارآمدن با حوادث تنش‌زا اشاره نمود (به نقل از 2). تحقیقات نشان داده‌اند که سطح فعالیت بدنی اثر بسیار نافذ و مستقیمی بر وضعیت ذهنی و چگونگی برخورد افراد با چالش­های روانی دارد. هم­چنین ورزش یک روش مناسب و قابل کنترل در کمک به افرادی است که با تنش­ها و نگرانی­های زندگی روزمره سر و کار دارند. به طور کلی سطح بالای فعالیت بدنی، فرد را در واکنش به چالش­های غیر منتظره، توانا کرده و باعث می­شود که هرگز از پیامدهای ناخوش­آیند اجتناب ننماید. بوک­ورث و دیشمن در مرور ادبیات نتیجه گرفتند که همبستگی مثبتی بین ورزش و عزت نفس وجود دارد اما این اثرات برای افرادی که در ابتدا عزت نفس پایین‌تری دارند قوی­تر است. به طور کلی هر رفتاری از جمله ورزش که حس شایستگی و پیشرفت را تحریک کند و
لذت­بخش درک شود و تغییرات مطلوبی در مشخصه‌های بدنی (مثل کاهش وزن و افزایش قدرت) ایجادکند، تاثیر مثبتی بر عزت نفس به ویژه در بعد بدنی خواهد داشت. آن­ها نتیجه گرفتند که عزت نفس مثبت با سلامت روانی مطلوب همراه می‌شود،‌ بنابراین ارتباط ورزش با بهبودی خودپنداره­ی بدنی و با عزت نفس بهتر،‌ دلیل دیگری برای انتخاب و ادامه­ی سبک زندگی فعال از نظر بدنی را پیشنهاد می‌کند (به نقل از 4). هدف اصلی در حرکت­درمانی، یکپارچگی بین ذهن و بدن است و توجه به این نکته است که تغییرات در رفتار حرکتی، بازتاب و نتیجه­ی تغییرات در روان است (5). اگر چه تمرکز اولیه­ی حرکت­درمانی بر این بعد است ‌اما درمانگران حرکتی از صورت­های یکپارچه­ای از درمان­ها نظیر آرام­سازی، حساسیت­زدایی، نمایش، مداخلات شناختی و روش­های روایتی در رویکردهای حرکت­درمانی یکپارچه استفاده می‌کنند (6). جلسات حرکت­درمانی، فرصتی را برای مراجعین فراهم می‌کند که در یک محیط امن و غیر تهدیدآمیز، نگرانی‌ها، اضطراب­ها و تعارض­های هیجانی درونی خود را بیان کنند (7). بنابراین حرکت، وسیله‌ای برای بیان ترس، غمگینی، خشم، لذت (2)، پرورش تعاملات اجتماعی، ‌بیان احساسات و به دست آوردن حس خودکنترلی است (8).

توانایی تشخیص علایم بدنی خود، هوشیاری شخص را از کارکرد بدنی و توانایی اصلاح سطوح نامناسب کارکرد را در صورت نیاز افزایش می‌دهد (9). یکی از اهداف پس­خوراند زیستی،‌ افزایش درک کارکردهای روان­شناختی بدن است (10). پس­خوراند زیستی یک روش درمانی است که برای بهبود سلامتی افراد توسط علایم بدنی‌شان در کنترل ویژگی­های فیزیولوژی استفاده می‌شود (9). در دهه­ی 1970 پژوهشگران نشان دادند که افراد قادرند کنترل ارادی چند کارکرد خودکار را بدون این که به عوامل شناختی نسبت داده شوند، به دست گیرند. این کارکردهای خودکار عبارتند از تنش عضلانی، فشار خون، [1]GSR، ضربان و ریتم قلب و تنفس. با آگاه کردن افراد از این کارکردهای خودکار، آن­ها قادر به افزایش درک واکنش­های احشایی بدن خود هستند (10). عزت نفس، تجربه­ای از شایستگی­های فرد در کنار آمدن با چالش­های اساسی زندگی و احساس شاد بودن است که شامل دو جزء می­باشد: 1- خودکارآمدی: اطمینان در توانایی شخص برای تفکر، یادگیری، انتخاب، تصمیم­گیری مناسب و تسلط بر چالش­ها و مدیریت تغییرات. 2- احترام به خود: اعتماد به پیشرفت، موفقیت، دوستی، احترام به دیگران، عشق و اختصاص دادن فرصتی برای خود (11). عده‌ای از پژوهشگران؛ عزت نفس را یک تایید واقع­بینانه و درونی
می­دانند و بیان می­کنند که عزت نفس، بازتاب چگونگی نگرش و ارزش فرد از خویش است که در اکثر سطوح بنیادی روان­شناختی تجربه می­کند (12). هر فرد نیاز فزاینده­ای به عزت نفس دارد زیرا عزت نفس، هسته­ی مرکزی جنبه­های روان­شناختی آدمی است که او را از اضطراب محافظت
می­نماید و نسبت به آسیب­پذیری و فناپذیری آگاه می­گرداند، نقش محوری عزت نفس در محافظت خویش از اضطراب در تعامل­های اولیه­ی فرد با والدین و سایر عوامل اجتماعی ریشه دارد (13).

با توجه به تحقیقات بیان شده در مورد تاثیر حرکت و ورزش و هم­چنین آگاه شدن از کارکردهای خودکار بدن بر سلامتی انسان، پژوهش حاضر به دنبال این مسئله است که آیا
روان­درمانی بدنی و پس­خوراند زیستی در افزایش هوش هیجانی و عزت نفس مادران کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری موثر است؟

روش­کار

پژوهش حاضر، کاربردی و از نوع شبه­آزمایشی است که در سال 1389 در مشهد انجام یافته است. از آن جایی که در این پژوهش امکان انتخاب تصادفی آزمودنی‌ها وجود نداشت، تنها از روش گمارش تصادفی استفاده شده است .این مطالعه پس از تایید کمیته‌ی پژوهشی دانشکده­ی علوم تربیتی و روان­شناسی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شده است. در ابتدا جهت شرکت در پژوهش، 30 نفر از مادران کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری از طریق تماس تلفنی دعوت شدند و در طی
جلسه­ای، کلیات و جزئیات طرح برای آزمودنی­ها توضیح داده و به آن­ها اطمینان داده شد که اطلاعات­شان به صورت کاملا محرمانه حفظ خواهد شد و سپس به سئوالات آزمودنی­ها پاسخ داده شد. در پایان جلسه، افراد به طور داوطلبانه برای شرکت در پژوهش ثبت نام کردند و نتایج پژوهش در پایان جلسات درمانی برای آزمودنی­ها توضیح داده شد. طرح این پژوهش از نوع پیش­آزمون و پس­آزمون با گروه شاهد است که قبل از ارایه­ی متغیر مستقل، هر دو گروه آزمون و شاهد مورد ارزیابی قرار گرفتند. متغیرهای مستقل در این پژوهش، حرکت‌درمانی و پس­خوراند زیستی هستند. جامعه­ی آماری شامل تمام مادران دانش­آموزان با دامنه­ی سنی 18-6 سال شهر مشهد بودند که به علت ناتوانیهای ویژه­ی یادگیری[2] (SLD) به سازمان آموزش و پرورش کودکان استثنایی ارجاع شده و توسط متخصصین سازمان مذکور با استفاده از ابزار معتبر مورد ارزیابی دقیق قرار گرفته و در نهایت به عنوان کودکان مبتلا به SLD شناسایی شده‌اند. ناتوانیهای یادگیری در این کودکان نباید تحت تاثیر عواملی نظیر عقب­ماندگی ذهنی، نقص دیداری، نقص شنیداری، معلولیت حرکتی و ... باشد.

نمونه­ی مورد نظر شامل 17 نفر از مادران کودکان مبتلا به SLD بودند که در سه گروه جای گرفتند: 10 نفر به عنوان گروه شاهد، 7 نفر تحت روان­درمانی بدنی (به مدت 3 ماه، 24 جلسه) همراه با پس­خوراند زیستی (هر 2 هفته یک بار، در مجموع 6 جلسه) قرار گرفتند. نمونه به صورت نمونه­گیری در دسترس انتخاب شد. لازم به ذکر است که پژوهش حاضر در سایت کارآزمایی بالینی با کد IRCT2012070710200N1 به ثبت رسیده است.

خلاصه محتوای جلسات درمان:

اجرای جلسات حرکت­درمانی از حرکات کششی ایستا به سمت حرکات کششی پویا، بر اساس برنامه­ای منظم و از پیش تعیین شده به گونه‌ای که به نیاز خودانگیختگی حرکت توسط هر فرد پاسخ داده شود (یعنی ضمن این که فرد فرامین حرکتی پژوهشگران و جمع را اجرا می­کند، در آن حد آزادی دارد تا آن چنان که می‌خواهد اجرا کند و فقط الگوسازی شده و کمترین ایراد شفاهی یا رفع نقص شفاهی مطرح شد)، انجام شد.

در هر جلسه­ی پس­خوراند زیستی، در مورد حجم تنفس، دمای بدن، تنش عضلانی و ضربان قلب به آزمودنی‌ها بازخورد داده و تغییرات ایجاد شده نسبت به جلسات قبل بررسی شد.

ابزارهای پژوهش:

الف- آزمون عزت نفس کوپر اسمیت[3] (SEI): کوپر اسمیت این مقیاس را بر اساس تجدید نظر بر روی مقیاس راجر و دیموند تهیه و تدوین کرد. آزمون عزت نفس کوپر اسمیت دارای 58 ماده است که 8 ماده­ی آن یعنی شماره­های 6، 13،20، 27، 34،41، 48، 55 دروغ­سنج هستند. در مجموع 50 ماده­ی آن به 4 خرده­مقیاس (عزت نفس کلی، عزت نفس اجتماعی، عزت نفس خانوادگی و عزت نفس تحصیلی) تقسیم شده است.

نیسی این پرسش­نامه را نخست ترجمه و میزان روایی آزمون را از طریق همبستگی میان­نمره­ای این آزمون با معدل سال آخر دانش­آموزان به دست آورد که برای پسران 96/0 و برای دختران 71/0 بود. میزان پایایی نیز با روش آزمون-بازآزمون برای پسران 90/0 و برای دختران 92/0 محاسبه گردید (به نقل از 14).

پرسش­نامه­ی هوش هیجانی بار-ان[4] (EQ-I): نخستین پرسش­نامه­ی معتبر فرافرهنگی جهت سنجش هوش هیجانی است که در سال 1997 توسط بار-ان ساخته شد. این
پرسش­نامه از تعداد 133 سئوال کوتاه تشکیل شده که با روش لیکرت پنج درجه‌ای انتخاب می‌شوند و دارای 5 مقیاس و 15 خرده­مقیاس است که به قرار زیر می‌باشند:

مقیاس درون­فردی: خودآگاهی هیجانی،‌ ابراز وجود، احترام به خود، خودشکوفایی و استقلال. مقیاس بین فردی: همدلی، روابط بین فردی و مسئولیت اجتماعی. مقیاس سازش‌پذیری: حل مسئله، آزمون واقعیت و انعطاف‌پذیری. مقیاس مدیریت تنش: تحمل فشار روانی و کنترل تکانه. مقیاس خلق عمومی: شادکامی و خوش‌بینی. نمرات بسیار بالا یا پایین تقریبا نادر هستند و اغلب افراد، نمره­ی نزدیک 100 به دست می‌آورند. کسب نمره­ی بالای 100، نشانه­ی افراد باهوش از نظر هیجانی و کسب نمرات پایین‌تر، نشان‌دهنده­ی نیاز به بهبود مهارت‌های هیجانی در حوزه‌های اختصاصی است. در تحقیقات بار-ان، ضرایب بازآزمایی بعد از یک ماه 85/0 و بعد از چهار ماه 75/0 گزارش شده است. هم­چنین همسانی درونی با استفاده از روش آلفای کرونباخ در هفت نمونه از جمعیت‌های مختلف، برای خرده­مقیاس‌ها بین 69/0 (مسئولیت اجتماعی) تا 86/0 (احترام به خود) با میانگین 76/0 به دست آمد (15). این پرسش­نامه در ایران بر روی دانشجویان ایرانی هنجاریابی شده و تعداد عبارت‌های آن به 90 عبارت کاهش یافته است و ضریب آلفای کرونباخ آن برای دانشجویان پسر 74/0 و برای دانشجویان دختر 68/0 و برای کل افراد 93/0 گزارش شده است.

روایی این پرسش­نامه نیز با روش تحلیل عاملی اکتشافی در پژوهشی محاسبه شد که از بین 13 عامل در ساختار عاملی نمونه­ی آمریکای شمالی، هشت عامل برای آزمودنی‌های ایرانی روایی داشت. این عوامل عبارتند از: خودخرسندی (شامل خرده­مقیاس احترام به خود به همراه بخشی از خودشکوفایی و خوش­بینی)، کنترل تکانه، خوشی (شامل بخشی از شادکامی وخودشکوفایی)، حل مسئله، خودآگاهی هیجانی، روابط بین فردی، مسئولیت اجتماعی و انعطاف­پذیری. به طور کلی این هشت عامل 3/35 درصد از واریانس کل را تبیین می کنند. بررسی­ها در خصوص روایی آزمون، میزان بالای روایی را گزارش می­کنند. مطالعه­ی روایی صوری و محتوایی آزمون، بیانگر روایی خوبی برای آزمون است.
یافته­های روایی­یابی EQ-I نشان می­دهند که این پرسش­نامه، هوش هیجانی را بر پایه­ی همبستگی نمره­ی کل (EQ) با سایر ابزارهای سنجش معتبر هوش هیجانی که نشان­دهنده­ی این سازه یا جنبه­های بسیار مرتبط و آشکار آن هستند، ارزیابی
می­کند. (به نقل از 15).

در این پژوهش از آمار توصیفی برای محاسبه­ی شاخص‌های گرایش مرکزی و پراکندگی نظیر انحراف معیار و میانگین و از آمار استنباطی به منظور تجزیه و تحلیل داده‌ها استفاده شد. به این ترتیب ابتدا نرمال بودن داده‌ها با آزمون کولموگراف-اسمیرنوف بررسی شده و پس از رد فرض صفر نرمال نبودن داده‌ها از آزمون مقایسه­ی میانگین در دو گروه مستقل (آزمون تی) استفاده شده است.

نتایج

در این پژوهش بر روی 17 نفر از مادران دانش­آموزان مبتلا به اختلال یادگیری، میانگین سن آزمودنی‌ها در گروه آزمون و شاهد به ترتیب 36 و 3/38 سال بود. هم­چنین 28/14 درصد از آزمودنی‌ها در گروه آزمون و 10 درصد در گروه شاهد دارای تحصیلات ابتدایی بودند. 42/71 درصد گروه آزمون و 60 درصد گروه شاهد دیپلم داشتند، 28/14 درصد گروه آزمون و 10 درصد گروه شاهد نیز دارای تحصیلات کارشناسی بودند.

در ابتدا برای بررسی نرمال بودن داده‌های پیش‌آزمون، از آزمون کلموگروف-اسمیرنوف استفاده شده است. جدول 1 نشان­دهنده­ی مقدار سطح معنی­داری مجموع نمرات آزمون عزت نفس در دو گروه (به ترتیب برابر با 936/0 و 894/0) و هوش هیجانی (به ترتیب برابر با 712/0 و 947/0) می‌باشد و از آن جا که این مقادیر از 05/0 بیشتر است توزیع داده­ها نرمال بوده و می‌توان از آزمون­های پارامتریک در تحلیل داده‌ها استفاده کرد.

 

جدول 1- نرمال بودن نمرات پیش‌آزمون عزت نفس و هوش هیجانی در مادران دانش­آموزان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری

گروه

متغیر

تعداد

آماره­ی

 کولموگراف-اسمیرنوف

سطح

معنی­داری

آزمون

عزت نفس

هوش هیجانی

7

7

536/0

700/0

936/0

712/0

شاهد

عزت نفس

هوش هیجانی

10

10

576/0

524/0

894/0

947/0

 

نتایج این پژوهش در جدول 2 آورده شده است. همان طور که در این جدول ملاحظه می­شود با مقایسه­ی میانگین پیش‌آزمون و پس‌آزمون در دو گروه می‌توان به این نتیجه رسید که میانگین در گروه آزمون در هر دو متغیر نسبت به گروه شاهد تغییرات قابل توجهی داشته است و متوسط نمرات پس­آزمون در این گروه بیشتر از متوسط نمرات پس­آزمون در گروه شاهد می‌باشد.

برای آزمون فرضیه از آزمون مقایسه­ی تفاضل میانگین در دو گروه مستقل (آزمون تی) استفاده شد.

با توجه به جدول 2 سطح معنی‌داری در مقایسه­ی عزت نفس و هوش هیجانی بین دو گروه به ترتیب برابر با 04/0 و 01/0 و کمتر از 05/0 می‌باشد. بنابراین در این پژوهش بین میزان عزت نفس(آزمون یک دامنه،‌ 15=df، 04/0=P، 32/2=t) و هوش هیجانی (آزمون یک دامنه،‌ 15=df، 01/0=P، 94/2=t) مادرانی که در فرایند حرکت­درمانی و پس­خوراند زیستی شرکت کرده‌اند و گروه شاهد، تفاوت معنی­داری وجود دارد.

بحث

نتایج پژوهش حاضر حاکی از آن است که بین تاثیر تعاملی روان­درمانی بدنی و پس­خوراند زیستی با افزایش هوش هیجانی و عزت نفس مادران کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری رابطه­ی مثبت معنی­داری وجود دارد. به این صورت که مادرانی که تحت تاثیر متغیرهای مذکور قرار گرفتند سطح عزت نفس و هوش هیجانی بالاتری را نشان دادند.

 

جدول 2- مقایسه­ی پس‌آزمون در آزمون عزت نفس و هوش هیجانی در مادران دانش­آموزان مبتلا به ناتوانی های یادگیری

گروه

متغیر

میانگین

انحراف معیار

تی

df

P

هوش هیجانی

آزمون

 

پیش­آزمون

پس­آزمون

پیش­آزمون

پس­آزمون

86/333

43/354

91/322

18/319

35/41

02/25

29/35

16/38

94/2

15

01/0

شاهد

 

عزت نفس

آزمون

 

پیش­آزمون

پس­آزمون

پیش­آزمون

پس­آزمون

57/30

40

64/29

82/32

22/10

36/3

52/9

65/10

23/2

15

02/0

شاهد

 

 

چندین مطالعه­ی پژوهشی، ارتباط بین مشارکت در فعالیت بدنی و عزت نفس را مورد بررسی قرار داده‌اند. تقریبا 60 درصد این مطالعات، ارتباط مثبتی را بین مشارکت در فعالیت بدنی و سطح بالای عزت نفس گزارش کرده‌اند (16). این به پذیرش گسترده­ی افزایش عزت نفس به عنوان یک پیامد خودکار از مشارکت در فعالیت بدنی منجر شده است (17).

بنابراین اسپنس و همکاران، اسچمالز و همکاران، اسکیلدر و همکاران در پژوهش خود نشان دادند که فعالیت بدنی به طور مثبت اما متوسط با میزان کلی عزت نفس و به همان اندازه جنبه‌های ویژه­ی درجات چند بعدی خودپنداره­ی بدنی همبسته است. در نتیجه، شواهد حاکی از آن است که شرکت در فعالیت بدنی و ورزش با افزایش عزت نفس از طریق تاثیر واسطه‌ای افزایش خودپنداره­ی بدنی، سازگار است (به نقل از 18). هیدووان‌ لانگزدورف در پژوهش خود نیز نشان داد حرکت­درمانی موزون[5] (DMT) در کمک به بهبود بیماری‌هایی از قبیل سرطان سینه با بهبود تصویر بدنی و عزت نفس موفق بوده است (به نقل از 19). مدل عزت نفس و ورزش[6] (EXSEM) که توسط سانسترویم[7] و مورگان ایجاد شد نیز نتیجه­ی این پژوهش را تایید می‌کند، این یک مدل مبتنی بر صلاحیت است که در آن تغییرات در برازندگی بدنی منجر به افزایش خود‌کارآمدی شده سپس صلاحیت بدنی ناشی از آن به افزایش ادراک عزت نفس کلی منجر می‌شود (به نقل از 20). پژوهشگران چندین بعد از خودپنداره را در ورزشکاران ممتاز و یک گروه غیر ورزشکار، مقایسه کردند و دریافتند که ورزشکاران مرد و زن به طور معنی‌داری سطح بالاتری از عزت نفس را نسبت به مردان و زنان غیر ورزشکار دارند که با نتایج این پژوهش هم­خوانی دارد (21). ترودی اسکوپ، از پیشگامان اصلی DMT بر اهمیت حرکت در بهبود عزت نفس تاکید کرده است. او معتقد است که عزت نفس فرد می‌تواند از طریق افزایش کارکرد موثر فیزیکی بهبود یابد (به نقل از 19).

در تاثیر پس­خوراند زیستی بر سطح عزت نفس می‌توان به پژوهش بریس[8] و همکاران اشاره کرد که اثربخشی پس­خوراند زیستی را بر عزت نفس کودکان با بدکارکردی مثانه اجرا کردند و نشان دادند که پس­خوراند زیستی باعث بهبود عزت نفس می‌شود. که با یافته­های این پژوهش هم­خوانی دارد. هم­چنین آل­عاصمی تاثیر تعاملی مشاوره­ی راجرزی و پس­خوراند زیستی را بر خودپنداره، مورد بررسی قرار داد. یافته‌های او تفاوت معنی­داری در خودپنداره­ی گروه آزمون و شاهد نشان داد (22،23).

در زمینه­ی تاثیر روان­درمانی بدنی بر هوش هیجانی مطالعاتی انجام شده است که هم­سو با نتایج این پژوهش می‌باشد. از جمله­ی این پژوهش­ها می­توان به پژوهش تابش در خصوص مقایسه­ی هوش هیجانی در بین زنان ورزشکار با مهارت‌های باز و بسته و غیر ورزشکار در بین 80 ورزشکار باشگاه­های برتر شهر اصفهان و 80 فرد غیر ورزشکار اشاره نمود. وی در این پژوهش نشان داد که بین میانگین هوش هیجانی ورزشکاران و غیر ورزشکاران، تفاوت معنی­داری وجود دارد (24). در برخی یافته‌های پژوهشی ادعا شده است که حرکات بدنی معین به شخص در کنار آمدن با تجربه­ی یک هیجان کمک می‌کند (25). کاستلانو[9] و همکاران نیز در پژوهش خود ارتباط بین حرکات ‌بدنی و پویایی‌های حرکتی با هیجان‌ها را نشان دادند (26).

استولتز[10] پس­خوراند زیستی را در ترکیب آرمیدگی تدریجی بر بهزیستی هیجانی دانشجویان انجام داد و سپس نتیجه گرفت که پس­خوراند زیستی همراه با آرمیدگی، تاثیر مثبتی بر بهزیستی هیجانی این دانشجویان دارد. چرنیکوا[11] و همکاران، پس­خوراند زیستی را در بیماران مبتلا به پارکینسون و آتاکسی مخچه‌ای انجام دادند و یکی از نتایج پژوهش آن­ها، تاثیر مثبت پس­خوراند زیستی بر حالات هیجانی این بیماران بود. یافته‌ی این پژوهش در تاثیر پس­خوراند زیستی بر هوش هیجانی با یافته‌های پژوهشی پیشین هم­سو است (27،28).

مطالعه­ی حاضر با محدودیت‌هایی مواجه بود. اول این که مادران شرکت­کننده در این پژوهش به دلیل آگاهی کم از مسایل روان­شناختی خود و مسئولیت صرف در پیشرفت تحصیلی کودک­شان، رغبت چندانی برای درمان نداشتند و تنها به دنبال درمان اختلال یادگیری فرزند خود بودند. دوم، در

حیطه­ی   حرکت‌درمانی   و   پس­خوراند  زیستی   در  درمان

 

مشکلات روان­شناختی، منابع نظری و پژوهشی اندکی در ایران موجود است.

نتیجه­گیری

به طور کلی این طرح پژوهشی توانست الگوی مناسبی را برای درمان مسایل عصب-روان­شناختی (عزت نفس و هوش هیجانی مادران کودکان مبتلا به ناتوانی­های یادگیری ارایه دهد. در پژوهش­های مختلف ثابت شده است که مسایل روان­شناختی در نتیجه­ی بدکارکردی سیستم عصبی به وجود می‌آیند. بنابراین با توجه به نتایج این پژوهش، اگر از روش­های مداخله‌ای مانند روان­درمانی بدنی و پس­خوراند زیستی برای ایجاد تغییراتی در سیستم عصبی استفاده شود، می‌توان به نحو مطلوب‌تری این مشکلات عصب-روان­شناختی را مدیریت نمود. لذا پس از اتمام دوره‌های درمانی بر اساس نمرات حاصل شده، بهبودی‌هایی در مسایل آزمودنی‌ها مشاهده شد که گواهی بر تغییرات مطلوب در سیستم عصبی می‌باشد.



[1]Galvanic Skin Response

[2]Special Learning disabilities

[3]Coopersmith Self Esteem Inventory

[4]Bar-on Emotional Quotient Inventory

[5]Dance/Movement Therapy

[6]Exercise and Self-Esteem Model

[7]Sonstroem

[8]Bryce

[9]Castellano

[10]Stoltz

[11]Chernikova

 

1.Ghanaei Chaman Abad A. [The effect of sport rhythmic exercise on the function of neuropsychological function of memory in students with special learning disabilities]. Ph.D. Dissertation. Tabriz University, College of educational sciences and psychology, 2007: 5-6. (Persian)
2. Wessels-Bloom SL. Dancing for life: An exploration of the effectiveness of dance-movement therapy as an intervention for HIV. MA. Dissertation. Rand Afrikaans University, College of Arts, 2004: 74-84.
3. Helmich I, Latini A, Sigwalt A, Carta MG, Machado S, Velasques B, et al. Neurobiological alterations induced by exercise and their impact on depressive disorders. Clin Pract Epidemiol Ment Health 2010; 6: 115-25.
4. Antshel KM, Joseph GR. Maternal stress in nonverbal learning disorder: A comparison with reading disorder. J Learn Disabil 2006; 39(3): 194.
5. Cleary S. Dance movement therapy and sensory integration: An integrated approach to working with children. MA. Dissertation. Naropa University, Department of somatic psychology, 2002: 38.
6. Leslie Flint A. Dance/movement therapy: A unique career opportunity. MA.Document resume. Dissertation. U.S. University of North Carolina Greensboro, Department of educational sciences, 1998: 1-11.
7. Bannon V. Dance/movement therapy with emotionally disturbed adolescents. Couns Psychol 1994; 15 (1): 7-14.
8. Redman D. The Effectiveness of dance/movement therapy as a treatment for students in a public alternative school diagnosed with attention deficit hyperactivity disorder: A pilot study]. MA. Dissertation. Drexel University, College of nursing and health professions, 2007: 23.
9. Melczer AR. Treating adolescent depression: The application of beauty experiences and biofeedback to the traditional therapeutic process. Chicago: Loyola University, School of social work, 2008: 4.
10. Holten V. Bio-and neuro-feedback applications in stress regulation. M.Sc. Dissertation. Central Militair Hospital, Neuroscience and cognition, track behavioral neuroscience, 2009: 16-7.
11. Michael BS. Differences in self-esteem between genders: A look at middle school. MA. Dissertation. Marshall University, 2005: 2-3.
12. Paxton HL. The effects of childhood obesity on self-esteem. MA. Dissertation. Marshall University, 2005: 2-3.
13. Ghanaei Chaman Abad A. [Study of the correlation of Karate and self-respect in deaf students]. MA. Dissertation. Tehran Univesity, College of educational sciences and psychology, 1995: 1-20. (Persian)
14. Mojiry Nezhad M. [The efficacy of group therapy the approach of interpersonal (attachment) on improving of consistency in gender role, decreasing of anxiety and depression and promoting self-esteem on men suffering from gender identity disorder]. Ferdowsi University of Mashhad, College of educational sciences and psychology, 2010: 90-1. (Persian)
15. Zarrati I. [The relationship between emotional intelligence and attachment styles]. J of educational sciences and psychology, 2004: 31-37.(Persian)
16. McAuley E, Mihalko SL, Bane SM. Exercise and self-esteem in middle-aged adults: Multidimensional relationships and physical fitness and self-efficacy influences. J Behav Med 1997; 20: 67-70.
17. McAuley E, Blissmer B, Katula J, Duncan TE, Mihalko SL. Physical activity, self-esteem, and self-efficacy relationships in older adults: A randomized controlled trial. Ann Behav Med 2000; 22(2): 131-9.
18. Bobbio A. Relation of physical activity and self-esteem. Percept Mot Skills 2009; 108: 549-57.
19. Levy FJ. Dance/movement therapy: A healing art. American Alliance for Health, Physical Education, Recreation and Dance, Reston, VA. National Dance Association, 1988: 17-100.
20. Spence J, McGannon KR, Poon P. The effect of exercise on global self-esteem: A quantitative review. J Sport Exerc Psychol 2005; 27: 311-34.
21. Griffin M,  Kirby S. The effect of gender in improving body image and self esteem. Athletic insight: The online journal of sport psychology 2007; 9(3): 83-92.
22. Bryce W, Salle P, Luiz J, Angela B, Sharon G, Bruno L, et al. Outcome of a prospective randomized trial investigating effect of biofeedback on self esteem in pediatric patients with dysfunctional voiding. Canadia Urological Association Journal. 2011; 5(3 Suppl 1): S3-S114.  
23. Al Asemi R. Effectiveness of the counseling program based on client centered counseling and biofeedback on reducing the degree of stress, trait anxiety and improve the self-concept among a sample of teachers. Damascus University journal 2011; 27: 19.
24. Tabesh S. [Comparison of emotional intelligence between athletes female (with skills of open and closed) and non athletes]. Journal of movement 2004; 14: 33-42. (Persian)
25. Shaarani AS, Romano DM. Basic emotions from body movements. United Kingdom: Sheffield, Regent Court, Department of computer science, 2003: 1-2.
26. Castellano G, Villalba SD, Camurri A. Recognizing human emotions from body movement and gesture dynamics. ACII, 2nd International Conference on Affective Computing and Intelligent Interaction. Volume 4738; 2007: 71-82.