نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استاد گروه روانشناسی، دانشگاه محقق اردبیلی
2 دانشجوی دکترای روان شناسی عمومی، دانشگاه محقق اردبیلی
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
امروزه مسئلهی اعتیاد [1]به مواد مخدر و انواع داروها، مشکلی جهانی و فراگیر بوده و بعد از بحرانهای نابودی محیط زیست، بمب اتمی و فقر، به عنوان چهارمین بحران جهان مطرح است (1). به گزارش دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد[2] (UNODC)، تخمین زده شده بین 250-172 میلیون نفر در جهان حداقل یک بار در سال، از مواد مخدر غیر قانونی استفاده کردهاند (2).
در کشور ایران نیز به دلیل شرایط ویژهی جغرافیایی (همجواری با یک کشور بزرگ تولیدکنندهی مواد افیونی) و همچنین جوانی جمعیت، عدم اشتغال و دیگر مشکلات اجتماعی-روانی، اعتیاد به مواد مخدر رو به افزایش است تا جایی که بر اساس گزارش UNODC ایران بالاترین نسبت معتادان به هروئین و تریاک را در جهان دارد. بر اساس این آمار از هر 17 نفر، 1 نفر معتاد به این مواد است و 20 درصد از جمعیت 60-15 سال کشور به نحوی در سوءمصرف مواد مخدر دست دارند (2).
مصرف مواد یکی از موانع جدی در توسعهی جوامع است. ارتباط مصرف مواد و رفتارهای اعتیادآمیز با سایر انحرافات مانند خشونت خانگی، کودکآزاری، افزایش آمار طلاق و شیوع بیماریهای واگیردار مانند ایدز و هپاتیت بر دامنهی آسیبزایی آن میافزاید و لزوم توجه ویژه به مبارزه با این پدیدهی خانمانسوز را دوچندان کرده است.
بنا بر پژوهشها، عوامل خطرساز متعددی برای این اختلال مطرح شده است که میتوان به میزان بالای تعارض خانوادگی، مشکلات تحصیلی، بروز همزمان اختلالات روانی چون افسردگی و اختلالات شخصیتی، مصرف مواد از سوی همسالان و والدین، تکانشگری و شروع زودرس مصرف سیگار، اشاره کرد (3).
علاوه بر عوامل بیان شده از میان عوامل متعددی که در رابطه با گرایش به سوءمصرف مواد وجود دارد، میتوان به نقش برجستهی مشکلات هیجانی و ناتوانی در کنترل و تنظیم هیجانات به طور کلی و ناگویی خلقی[3] به طور خاص، اشاره کرد.
هر چند ناگویی خلقی اولین بار به عنوان یک نوع کمبود در پردازش شناختی و نظمدهی حالات عاطفی در ارتباط با بیماران روانتنی مطرح شد اما امروزه به عنوان یک صفت شخصیتی بهنجار در میان تمامی افراد جامعه توزیع شده است (4). با این وجود، پژوهشها نشان دادهاند سطوح بالای ناگویی خلقی با گسترهی متنوعی از اختلالات روانتنی از قبیل آرتریت روماتوئید، بیماریهای قلبی-عروقی و سرطان سینه (5) و اختلالات روانپزشکی مانند افسردگی (6)، اضطراب (7)، نوروزگرایی (8)، الکلیسم و سوءمصرف مواد، سبک زندگی فاقد تحرک، سوءتغذیه و عادات غذایی نادرست (5) در ارتباط هستند.
از میان اختلالات روانپزشکی مرتبط با ناگویی خلقی، اختلال سوءمصرف مواد توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. افراد با درماندگی عاطفی و هیجانی بیشتر، تمایل بیشتری به مصرف مواد مخدر و الکل دارند. این مطلب نشان میدهد که چرا برخی به مواد مخدر وابسته میشوند. آنها اغلب اوقات گرفتار هیجانات و احساساتیاند که گریزی از آن برای خود نمییابند. آنها آگاهی چندانی از عواطف خود نداشته و با احساس عدم کنترل بر زندگی احساسی خود، هیچ تلاشی نمیکنند (9).
کریستال معتقد است که ناگویی خلقی به عنوان نارساکنشوری هیجانی باعث میشود برخی افراد، آمادگی وابستگی به مواد را داشته باشند. همچنین هیجانهای افراد معتاد، کودکانه و در سطح پیشکلامی[4] بوده و ظرفیت شناختی آسیبدیدهی آنها به عدم توانایی تفسیر افسردگی و اضطراب منتهی میشود. در این شرایط، ظرفیت تاخیر واکنش[5] (مهارت من[6]) پایین است. در نتیجه، تعارض فرد با محیط، افزایش یافته و مکررا درماندگی و تنش را در برابر هیجانات تجربه میکند (به نقل از10).
توربرگ[7] و همکاران (11) و حمیدی و همکاران (12) نیز رابطهی بین اعتیاد و ناگویی خلقی را تایید نمودهاند.
مفهوم هوش معنوی که برای اولین بار در ادبیات آکادمیک روانشناسی در سال 1996 توسط استیونز[8] و بعد در سال 1999 توسط امونز[9] مطرح شد، یکی از عوامل اساسی است که ارتباط آن با مشکلات هیجانی و ناگویی خلقی، منطقی به نظر میرسد (به نقل از 13). ویگلیزورث[10] معتقد است که سازههای خودآگاهی هیجانی و همدلی، پایههای اساسی برای رشد هوش معنوی هستند. از سوی دیگر، هنگامی که رشد معنوی آغاز گردید، مهارتهای هیجانی به عنوان بازخورد حاصل از آن، تقویت میشوند و در چرخهای تعاملی قرار میگیرند (به نقل از 14).
رابطهی دو سازهی اساسی هوش معنوی یعنی هوش و معنویت، در ارتباط با ناگویی خلقی مورد توجه بوده است. به عنوان مثال نتایج پژوهشهای پارکر[11] و همکاران (15)، کریمی (16) و غیابی (17) حکایت از آن دارند که هوش هیجانی و ناگویی خلقی، دو سازهی مستقل اما قویا همبستهی از نوع معکوس میباشند.
زوهر و مارشال[12] (18) چهارچوبی را برای تعیین انواع هوش ارایه کردند که مبتنی بر کارکرد سیستمهای عصبی مغز میباشد. آنها کارکرد مغز را از دیدگاه عصبشناسی بررسی کرده و تمام انواع هوشهای ممکن را به سه نوع سیستم عصبی اصلی در مغز پیوند دادند.آنها سه نوع هوش بهرهی هوشی[13]، هوش عاطفی[14] و هوش معنوی[15] را شناسایی کردند و عقیده دارند که تمام هوشهای دیگر زیرمجموعههای این سه نوع هوش کلی تلقی میشوند. هوش اول که مبتنی بر تفکر خطی مغز است، همان بهرهی هوشی است و مناسب حل مسایل ریاضی و منطقی میباشد. دومین نوع هوش که مبتنی بر تفکر تعاملی مغز است، هوش عاطفی است که به افراد کمک میکند عواطف و احساسات خود و دیگران را مدیریت کنند. هوش معنوی نیز به عنوان سومین نوع هوش، مبتنی بر تفکر وحدتبخش مغز است که دو نوع هوش هیجانی و بهرهی هوشی را یکپارچه کرده و شکل میدهد و به دلیل نقش متحدکننده و
انسجامبخش، آن را هوش غایی نامیدند (18) که ارتباط این نوع هوش با ناگویی خلقی نیز منطقی به نظر میرسد.
با وجود پژوهشهای زیاد در ارتباط بین معنویت به عنوان سازهی دیگر هوش معنوی و بهزیستی هیجانی[16]، در خصوص ارتباط بین معنویت و ناگویی خلقی پژوهشهای اندکی در دسترس میباشد (19). کاشول و رایل[17] نشان دادند که بین ناگویی خلقی و معنویت، رابطهی معکوس معنیداری وجود دارد (20) و بانر[18] در بررسی رابطهی بین ناگویی خلقی و معنویت در بین زنان مبتلا به سرطان سینه نشان داد که بین این دو متغیر، رابطهی معنیداری وجود ندارد (19).
با توجه به مطالب بالا و اهمیت ویژگیهای هیجانی افراد در آمادگی و ادامهی مصرف مواد، بررسی عوامل مرتبط با چنین ویژگیهایی بیش از بیش احساس میشود اما با توجه به شیوع اعتیاد در کشور، تعداد این تحقیقات قابل توجه نبوده و ضرورت انجام پژوهشهای متنوع در این زمینه همچنان به شدت احساس میشود، در این راستا این پژوهش با هدف پیشبینی تغییرات ناگویی خلقی بر اساس هوش معنوی در معتادان شهر اردبیل انجام گرفت.
روشکار
جامعهی آماری این پژوهش کاربردی-همبستگی تمامی مردان (درصد بالایی از سوءمصرفکنندگان، مرد هستند) دارای سوءمصرف مواد در سطح شهر اردبیل میباشند که در آذر 1390 به مراکز ترک اعتیاد در شهر اردبیل مراجعه کرده بودند. روش نمونهگیری خوشهای بود، به این صورت که ابتدا لیستی از مراکز ترک اعتیاد شهر اردبیل از سازمان بهزیستی و علوم پزشکی استان تهیه و از میان این مراکز، 3 مرکز به صورت تصادفی انتخاب و نمونهها از میان مراجعین به صورت در دسترس انتخاب شدند. اگرچه که در تحقیقات همبستگی، حداقل حجم نمونه 50 نفر پیشنهاد شده است (21) اما در پژوهش حاضر برای افزایش اعتبار بیرونی نتایج تحقیق، نمونه به حجم 100 نفر (80 نفر معتاد به تریاک، 20 نفر معتاد به هروئین) افزایش یافت.
معیار ورود شامل جنسیت مرد، تاهل و تحصیلات بالاتر از سیکل به منظور توانایی پر کردن پرسشنامهها و معیار خروج شامل ابتلا به اختلالات روانشناختی شدید بود که با استفاده از ارزیابی و اظهار نظر متخصصان مراکز ترک اعتیاد، شناسایی و از جریان پژوهش، حذف شدند.
سپس به افراد نمونه در مورد اهداف مطالعه توضیح داده شد و ضمن اطمینان خاطر دادن در مورد محرمانه ماندن دادهها و همچنین مختار بودن شرکتکننده به انصراف از ادامهی کار، درخواست گردید تا پرسشنامههای خودگزارشی ناگویی خلقی و هوش معنوی را تکمیل نمایند.
الف- مقیاس ناگویی خلقی تورنتو[19](TAS-20): این مقیاس 20 مادهای توسط بگبی، پارکر و تیلور[20] ساخته شده و ناگویی خلقی را در سه زیرمقیاس دشواری در تشخیص احساسات[21] (7 ماده)، دشواری در توصیف احساسات[22] (5 ماده) و تفکر
برونمدار[23] (8 ماده) ارزیابی میکند. در این مقیاس، نمرهی بالاتر نشاندهندهی شدت بیشتر ناگویی خلقی است (22). قربانی، بینگ، واتسون، دویسون و ماک[24]، آلفای این مقیاس را در نمونهی ایرانی، برای دشواری در تشخیص احساسات 74/0، برای دشواری در توصیف احساسات 61/0 و برای تفکر متوجه بیرون 50/0 به دست آوردهاند (23). محمد، اعتبار کل مقیاس را در نمونه ایرانی با استفاده از روش دونیمه کردن و بازآزمایی 74/0 و 72/0 و روایی مقیاس را 85/0 گزارش کرد (24). در نمرهگذاری مقیاس TAS-20، مدستین، فیرر و مالتی[25] نمرات 60 به بالا را به عنوان ناگویی خلقی و نمرات 52 به پایین را به عنوان غیرناگویی خلقی (25) و مولر، آلپرز، ریم و ساب[26] نمرات 60 به بالا را به عنوان ناگویی خلقی بالا و نمرات 52 به پایین را به عنوان ناگویی خلقی پایین در نظر گرفتهاند (26).
ب- مقیاس خودگزارشی هوش معنوی (SISRI-24)[27]: این آزمون توسط کینگ[28] به منظور اندازهگیری تنوع رفتاری، جریان فکری و ویژگی های ذهنی افراد در 24 آیتم ساخته شده است. آزمون دارای چهار زیر مقیاس به نام های تفکر وجودی نقادانه[29] (7 ماده)، معناسازی شخصی[30] (5 ماده)، هوشیاری متعالی[31] (7 ماده) و بسط حالت هوشیاری[32] (5 ماده) است. فرم اولیهی این آزمون 42 سئوالی بود که با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی[33] در نمونهی 619 نفری از دانشجویان دانشگاه ترنت[34] کانادا در 2007، آلفای کرونباخ 95/0 و پایایی از طریق تنصیف 84/0 به دست آمد (27). کینگ پس از بررسی و حذف 18 سئوال اضافی، آزمون 24 آیتمی را مجددا بر 305 دانشجو بررسی کرد و با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی[35] آلفای کرونباخ 92/0 و آلفای استاندارد شده 92/0 به دست آمد. در این پژوهش آلفای کرونباخ برای زیرمقیاسها به ترتیب 78/0، 78/0، 87/0، 91/0 به دست آمد (26). زاهد بابلان و معینیکیا پایایی این آزمون را به روش آلفای کرونباخ در کل 87/0 و برای هر یک از زیرمقیاسها به ترتیب 68/0، 71/0، 63/0، 61/0 به دست آوردند (28).
دادهها با روشهای آمار توصیفی و استنباطی تحلیل شدند. برای توصیف دادهها از جداول توزیع فراوانی، میانگین، انحراف استاندارد و برای تعیین رابطهی هوش معنوی و ناگویی خلقی از آمار استنباطی رگرسیون همزمان وگام به گام استفاده شد.
نتایج
این مطالعه با هدف پیشبینی تغییرات ناگویی خلقی بر اساس هوش معنوی در معتادان شهر اردبیل انجام گرفت، دادههای توصیفی ناگویی خلقی و هوش معنوی در بین افراد معتاد در جدول 1 ارایه شده است.
همان طور که نتایج جدول 1 نشان میدهد، میانگین نمرات ناگویی خلقی در بین افراد معتاد 07/60 برآورد شد که با توجه به نمرهگذاری مدستین و همکاران، نمرات 60 به بالا به عنوان ناگویی خلقی (25) و با توجه به نمره گذاری مولر و همکاران به عنوان ناگویی خلقی بالا (26) در نظر گرفته میشود. پس نتیجه گرفته میشود که ناگویی خلقی در بین افراد معتاد، بالا میباشد.
جدول 1- دادههای توصیفی ناگویی خلقی و هوش معنوی
(با زیرمقیاسهای آن) در بین افراد معتاد اردبیل
متغیر |
میانگین |
انحراف معیار |
تعداد |
ناگویی خلقی |
07/60 |
00/8 |
100 |
تفکر وجودی نقادانه |
07/13 |
15/3 |
100 |
معناسازی شخصی |
79/10 |
04/4 |
100 |
هوشیاری متعالی |
96/14 |
30/4 |
100 |
بسط حالت هوشیاری |
48/11 |
29/3 |
100 |
هوش معنوی کل |
30/50 |
82/10 |
100 |
جدول 2- ضریبهمبستگی پیرسون بین هوش معنوی و زیر مقیاسهای هوش معنوی با ناگویی خلقی در بین افراد معتاد اردبیل
متغیرها |
(1) |
(2) |
(3) |
(4) |
(5) |
(6) |
ناگویی خلقی (1) |
1 |
|
|
|
|
|
تفکر وجودی نقادانه (2) |
18/0- |
1 |
|
|
|
|
معناسازی شخصی (3) |
41/0-** |
28/0** |
1 |
|
|
|
هوشیاری متعالی (4) |
24/0-* |
31/0** |
37/0** |
1 |
|
|
بسط حالت هوشیاری (5) |
44/0-** |
27/0** |
56/0** |
41/0** |
1 |
|
هوش معنوی کل (6) |
43/0-** |
60/0** |
77/0** |
75/0** |
76/0** |
1 |
نتایج مربوط به همبستگی بین متغیرها در جدول 2 نشان
میدهد که هوش معنوی (متغیر پیشبین) با ناگویی خلقی (متغیر ملاک) همبستگی منفی و معنیداری در سطح 01/0>P دارد. همچنین نتایج نشان میدهد که از بین زیرمقیاسهای هوش معنوی به جز زیرمقیاس تفکر وجودی نقادانه، سه زیرمقیاس دیگر یعنی معناسازی شخصی، هوشیاری متعالی و بسط حالت هوشیاری، رابطهی منفی معنیداری با ناگویی خلقی دارند که این معنیداری برای متغیر هوشیاری متعالی درسطح 05/0>P و برای دو متغیر دیگر در سطح 01/0>P معنیدار میباشد.
جهت بررسی پیشبینی ناگویی خلقی توسط هوش معنوی از رگرسیون همزمان استفاده شد که نتایج آن در جدول 3 آمده است.
جدول 3- پیشبینی تغییرات ناگویی خلقی بر اساس هوش معنوی کل با مدل هم زمان
مدل |
R |
مجذورR |
Rتعدیل شده |
خطای معیار |
معنیداری |
1 |
43/0 |
19/0 |
18/0 |
23/7 |
001/0 |
نتایج تحلیل رگرسیون در جدول 3 نشان میدهد که هوش معنوی کل 18درصد از نمرات ناگویی خلقی را پیشبینی میکند.
بر این اساس، هوش معنوی کل به طور معنیداری نمرات ناگویی خلقی را پیشبینی میکنند، بنا بر این به منظور بررسی سهم تفکیکی هرکدام از عوامل، در ادامه از مدل رگرسیون گام به گام استفاده شد. برای این کار زیرمقیاسهای هوش معنوی به عنوان متغیرهای پیشبین و ناگویی خلقی به عنوان متغیر ملاک وارد مدل رگرسیون شدند که نتایج آن در جدول 4 ارایه شده است.
جدول 4- پیشبینی تغییرات ناگویی خلقی بر اساس زیرمقیاسهای هوش معنوی با مدل گام به گام
مدل |
R |
R2 |
Rتعدیل شده |
خطای معیار |
R2تغییر |
F تغییر |
معنیداری |
1 |
44/0a |
19/0 |
18/0 |
22/7 |
18/0 |
47/23 |
001/0 |
2 |
48/0b |
23/0 |
22/0 |
07/7 |
07/0 |
86/14 |
001/0 |
a) متغیر پیشبین: بسط حالت هوشیاری
b) متغیرهای پیشبین: بسط حالت هوشیاری، معناسازی شخصی
نتایج رگرسیون گام به گام جدول 4 نشان میدهد که از چهار زیرمقیاس هوش معنوی، دو زیرمقیاس (بسط حالت هوشیاری و معناسازی شخصی) ناگویی خلقی را به طور معنیداری پیشبینی کرده و دو زیرمقیاس دیگر (تفکر وجودی نقادانه و هوشیاری متعالی) پیشبین ناگویی خلقی نبوده و از مدل رگرسیون خارج شدند. بسط حالت هوشیاری به تنهایی 18 درصد، بسط حالت هوشیاری، معناسازی شخصی 22 درصد (معناسازی شخصی به تنهایی 7 درصد) از واریانس ناگویی خلقی را پیشبینی میکنند.
بحث
پژوهش حاضر با هدف پیشبینی تغییرات ناگویی خلقی بر اساس هوش معنوی در بین معتادان شهر اردبیل انجام گرفت. با تحلیل دادهها در بخش توصیفی، میانگین نمرات ناگویی خلقی در بین افراد معتاد 07/60 برآورد شد که نشاندهندهی ناگویی خلقی بالا میباشد (25،26) پس نتیجه گرفته میشود که ناگویی خلقی در بین افراد معتاد بالا میباشد. این یافته با نتایج یافتههای قبلی همخوان است (10،12،29) اما از آن جایی که هدف اصلی پژوهش حاضر، پیشبینی تغییرات ناگویی خلقی بر اساس هوش معنوی در بین معتادان شهر اردبیل بود، در این راستا نتایج بررسی ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که هوش معنوی کل و سه زیرمقیاس آن (معناسازی شخصی، هوشیاری متعالی و بسط حالت هوشیاری) رابطهی منفی
معنیداری با ناگویی خلقی دارند. تحلیل دادهها با روش رگرسیون همزمان نشان داد که هوش معنوی کل 18درصد از نمرات ناگویی خلقی را پیشبینی میکند. همچنین بنا بر نتایج روش رگرسیون گام به گام از چهار زیرمقیاس هوش معنوی، دو زیرمقیاس (بسط حالت هوشیاری و معناسازی شخصی) ناگویی خلقی را به طور معنیداری پیشبینی میکنند و دو زیرمقیاس دیگر (تفکر وجودی نقادانه و هوشیاری متعالی) پیشبین ناگویی خلقی نبوده و از مدل رگرسیون خارج شدند.
در زمینهی هوش معنوی در ارتباط با ناگویی خلقی، تحقیقات بسیار کمی انجام شده اما با توجه به دو سازهی اصلی هوش معنوی یعنی هوش و معنویت در ارتباط با ناگویی خلقی پژوهشهایی وجود دارد که بر اساس آنها و ادبیات تحقیق، میتوان یافتههای این بخش را تبیین کرد. به عنوان مثال، نتایج پژوهشهای پارکر و همکاران (15)، کریمی (16) و غیابی (17) حکایت از آن دارند که هوش هیجانی و ناگویی خلقی، دو سازهی مستقل اما قویا همبسته از نوع معکوس میباشند. کاشول در بررسی خود نشان داد که بین ناگویی خلقی و معنویت، رابطهی معکوس معنیداری وجود دارد (20).
به طور کلی هوش، رفتار حل مسئلهی سازگارانهی فرد است که روشهای مقابله با مسائل و مشکلات را در اختیار فرد قرار میدهد. در این راستا هوش معنوی، دادههای سراسر مغز و
همچنین هر دو نوع هوش هیجانی و بهرهی هوشی را یکپارچه کرده و شکل میدهد (21). هوش معنوی سبب میشود افراد در مقابل سئوالاتی چون من کیستم، چرا هستم، درون من چه میگذرد و چه چیزی اهمیت دارد، از روابط فیزیکی و شناختی خود فراتر رفته وارد حوزهی متعالی دیدگاه فرد به زندگی گردیده و از سازهی معنویت به عنوان یک راهبرد مقابله در برابر مشکلات استفاده کنند (28). در مقابل احتمالا افراد با هوش معنوی پایین در مواجهه با مسایل و مشکلات مختلف از راهبردهای مقابلهی ناسازگارانه استفاده میکنند که به نظر
میرسد ناگویی خلقی دارای مولفههای مشابه با این راهبردهای مقابله باشد. یکی از این راهبردهای مقابله با مشکل در تمییز دادن احساسات و حواس فیزیکی مشخص میشود. به طوری که افراد با ناگویی خلقی بالا در ابراز کلامی احساسات درونی دچار نقص بوده و بدنشان از جانب آنها احساس خود را بیان میکند. احساس درد، نمونهی بارز چنین ابرازی میباشد که این افراد برای مقابله و تسکین چنین احساساتی به خوددرمانی و استفاده از مواد مخدر روی میآورند. در حالی که در افراد با هوش معنوی بالا چنین واکنشی دیده نمیشود (3).
هوش معنوی را میتوان با تمرینهای مختلف توجه، تغییر هیجانها و تقویت رفتارهای اخلاقی افزایش داد لذا زمانی که موضوعات هیجانی و اخلاقی، حل نشده باقی میمانند، مانع رشد این هوش میشوند. هنگامی که رشد معنوی آغاز گردید، مهارتهای هیجانی به عنوان بازخورد حاصل از آن، تقویت و نیرومند میشوند و در یک چرخهی تعاملی قرار میگیرند (14). احتمالا ناگویی خلقی به عنوان وقفهای در این چرخه باعث میشود رشد هوش معنوی به طور مناسبی در این افراد صورت نگیرد.
همچنین مازلو از تجارب معنوی به تجربه در اوج[36] یاد کرده و آن را برای توصیف شهود، عرفان و روشنگری درونی به کار برده و چون منبعی برای بالندگی شخصیت و رضایت شخصی میداند که در فرد احساسی پدید میآورد که وی خود را مسئول، فعال و مرکزی خلاق برای کنشهای خود و دریافت آن دیده و خود را فردی آزاده، با اراده و تعیینکننده میشمارد (به نقل از 28). به نظر میرسد افراد با هوش معنوی پایین از تجارب معنوی به عنوان ساز و کار حل مشکل، کمتر بهره
میبرند و لذا در این شرایط، تعارض فرد با محیط افزایش یافته و مکررا درماندگی و تنش در برابر هیجانها را تجربه نماید که چنین نارساکنشوری هیجانی، مشخصهی اصلی ناگویی خلقی است که باعث میشود برخی افراد، آمادگی وابستگی به مواد را داشته باشند (10).
از آن جا که در پژوهش حاضر تنها جمعیت مردان، بررسی شدند لذا امکان تعمیم نتایج آن به جمعیت زنان مقدور نبوده که این میتواند به همراه استفاده از ابزارهای خودگزارشدهی که گاه میتواند از اعتبار نتایج بکاهد از محدودیتهای این پژوهش باشد. همچنین از آن جایی که نمونههای این پژوهش معتاد به تریاک وهروئین بودند و به دلیل همآیندی اعتیاد با سایر اختلالات روانی، پیشنهاد میشود که پژوهشهای مشابه با گروههای مصرفی مواد مختلف و با کنترل دقیق اختلالات
همزمان انجام گیرد.
نتیجهگیری
بر اساس یافته های این پژوهش، هوش معنوی به دلیل پیوندش با معنویت، ارزش، و پرورش تخیل میتواند به انسان توان تغییر و تحول بدهد و میتوان از آن به عنوان یک سپر دفاعی در برابر اعتیاد بهره جست و همچنین میتوان با پرورش هوش معنوی توانایی های کنترل و تنظیم هیجانات از جمله ناگویی خلقی افراد معتاد را بهبود داده و در رهایی افراد معتاد از اعتیادشان مدد رساند. از این رو بر اساس یافته های این پژوهش، رواندرمانگرها، متخصصان ترک اعتیاد و نهادهای مسئول میتوانند در کنار روشهای معمول ترک، با تقویت تواناییهای معنوی و هیجانی، به کاهش وابستگی به مواد در آنها کمک کنند.
[1]Addiction
[2]United Nations Office on Drugs and Crime
[3]Alexithymia
[4]Preverbal
[5]Delay Action
[6]Ego
[7]Thorberg
[8]Stivenz
[9]Emmons
[10]Wigglesworth
[11]Parker
[12]Zohar and Marshall
[13]Intelligence Quotient
[14]Emotional Intelligence
[15]Spiritual Intelligence
[16]Emotional Well-Being
[17]Cashwell and Rayle
[18]Banner
[19]Toronto Alexithymia Scale
[20]Bagby, Parker and Taylor
[21]Difficulty Identifying Feelings
[22]Difficulty Describing Feelings
[23]Externally-Oriented Thinking
[24]Bing, Watson, Davison and Mack
[25]Modestin, Furrer and Malti
[26]Muller, Alpers, Reim and Sub
[27]Spiritual Intelligence Self-Report Inventory
[28]King
[29]Critical Existential Thinking
[30]Personal Meaning Production
[31]Transcendental Awareness
[32]Conscious State Expansion
[33]Exploratory Factor Analysis
[34]Trent
[35]Confirmatory Factor Analysis
[36]Peak-Experiences