نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
مدرس گروه مامایی دانشکده ی پرستاری و مامایی مشهد
چکیده
کلیدواژهها
حاملگی و دوره
ی پس از زایمان، مادر و خانواده
اش را با انواع تقاضا رو به رو می
کند. معمولا مادران به خوبی از عهده
ی مراقبت از کودک برآمده و با تاثیرات خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی ناشی از آن سازش می
یابند (1) اما این دوران می
تواند به حدی تنش
زا باشد که سبب برانگیختگی بیماری
های روانی گردد (2،3).
اندوه، افسردگی و سایکوز پس از زایمان، هرکدام نمای
بالینی مشخصی داشته و زنان را در همه
ی طبقات اجتماعی و فرهنگی درگیر می
کنند (4).
شایع
ترین اختلال خلقی زنان در دوره
ی پس از زایمان اندوه است که یک اختلال خلقی خود محدود شونده و گذرا است و حدود50 تا80 درصد زنان، آن را تجربه می
کنند (5،6) اما در برخی موارد ممکن است این زنان به افسردگی پس از زایمان مبتلا شوند (5).
راهنمای تشخیصی آماری اختلالات روانی[1] (DSM-IV) شروع افسردگی پس از زایمان را در 4 هفته
ی اول پس از زایمان می
داند. مفهوم افسردگی پس از زایمان به طور شایع در جامعه
ی پزشکی و پرستاری پذیرفته شده است، حتی زمانی که آغاز آن در این محدوده
ی زمانی نباشد (11-7). محققان در غالب اوقات، افسردگیی را که در 3 ماه پس از زایمان شروع می
شود جزو همین تشخیص در نظر می
گیرند (3). برخی از کارشناسان بر این باورند که زنان تا یک
سال پس از زایمان در معرض خطر بالای ابتلا به افسردگی هستند (10). افسردگی مادر در هفته
ها و ماه
های اول پس از زایمان ممکن است سبب تضعیف ارتباط مادر و کودک شده و به پیدایش مشکلات رفتاری بعدی در کودک منجر گردد (12،13). اختلالات افسردگی علاوه بر هزینه
ی مستقیم برای سیستم خدمات بهداشتی، هزینه
های غیرمستقیم بیشتری به دلیل ناتوانی در انجام کار ایجاد می
کنند (14) و در ایالات متحده
ی آمریکا سالانه 30 تا50 بیلیون دلار صرف هزینه
های پزشکی درمان افسردگی شده و تا سال 2020، افسردگی دومین علت ناتوانی در جهان خواهد بود (10). پیشرفت افسردگی پس از زایمان به طور معمول تدریجی بوده و غالبا طی 2 تا 3 هفته پس از زایمان شروع می
شود (15). افسردگی پس از زایمان در یک مطالعه 10 تا 15 درصد و در مطالعه
ی دیگر در کرمان 1/31 درصد گزارش شده است (2،16). شیوع افسردگی پس از زایمان به ابزار مورد استفاده برای سنجش افسردگی، فرهنگ جامعه، حجم نمونه و مدت زمانی که زن در دوره
ی پس از زایمان از نظر افسردگی تحت بررسی است، بستگی دارد (2،3،10،12).
علایم کلی افسردگی شامل خستگی، خلق افسرده، از دست دادن علاقه به انجام اغلب فعالیت
ها، تغییر واضح اشتها یا وزن، بی
خوابی یا پرخوابی، تغییرات روانی حرکتی، احساس بی
ارزشی یا گناه، کاهش تمرکز و افکار دایمی مرگ یا خودکشی است (19-17). مطالعات کمی در مورد علایم مختص افسردگی پس از زایمان انجام شده و تنها ذکر شده است که اضطراب، بی
حوصلگی و عصبانیت در افسردگی پس از زایمان وضوح بیشتری دارد (2). اگرچه خستگی یکی از علایم افسردگی است ولی این احتمال وجود دارد که این نشانه بدون حضور افسردگی به عنوان مقدمه و متغیر پیشگو برای وقوع افسردگی مطرح شود (20).
بر اساس تعریف انجمن تشخیصی پرستاری آمریکای شمالی، خستگی عبارت است از علامتی نامطبوع و احساس ناتوانی در انجام کارهای فکری و جسمی که در اثر به
هم خوردن تعادل و عدم هماهنگی عرضه و تقاضای انرژی بدن رخ می
دهد (21). خستگی پس از زایمان غالبا به پیامد طبیعی تغییرات فیزیولوژیک زایمان و سازگاری فرد با نقش جدید مادری نسبت داده می
شود. میزان خستگی از 20 درصد قبل از زایمان به 50 تا 64 درصد پس از آن افزایش می
یابد (2). خستگی ممکن است سبب تقابل ضعیف فرد با نوزاد، اعضای خانواده و همکاران در محیط کاری شده و مشکلات خلقی شدیدتر چون افسردگی پس از زایمان را به وجود آورد (22).
خستگی در اکثر زنانی که افسردگی پس از زایمان را تجربه می
کنند دیده می
شود و اگرچه یکی از علایم افسردگی است اما نتایج یک مطالعه نشان می
دهد که خستگی و افسردگی در دوره
ی پس از زایمان الگوهای جداگانه و مشخصی دارند و زنان قادرند بین این دو تفاوت قایل شوند (2).
دنیس[2] و همکار وی گزارش کردند که خستگی مادر با شروع علایم افسردگی در هفته
های 4 و 8 پس از زایمان با مبنای تشخیصی نمره
ی آزمون افسردگی ادینبورگ بیشتر از 12، ارتباط دارد (23). در برخی مطالعات ارتباط ضعیفی بین خستگی و اشک
ریزی در هفته
ی اول و افسردگی هفته
های 2 و 3 پس از زایمان ذکر شده است در حالی که در یک مطالعه
ی دیگر، خستگی به طور معنی
داری با افسردگی روزهای 2 و 14 پس از زایمان همبستگی داشته اما در 6 هفته پس از زایمان این همبستگی مشاهده نشده است (2).
آزمون
های متعددی برای ارزیابی افسردگی پس از زایمان موجوداست اما ابزار پیش
گو
یی کمی برای تعیین دقیق زنان در معرض خطر افسردگی پس از زایمان وجود دارد و در هیچ
کدام از آن
ها نیز خستگی به طور خاص مطرح نشده و
ارتباط خستگی مستقل از افسردگی هنوز با ابهاماتی مواجه است (2). با توجه به دسترسی محدود به مطالعاتی در این زمینه و نتایج متفاوت آن
ها، پژوهش حاضر با هدف تعیین ارتباط خستگی مادر با افسردگی پس از زایمان انجام شد.
روش
کار
این پژوهش از نوع همبستگی طولی است و بر روی 64 نفر از زنان باردار مراجعه کننده به 5 مرکز بهداشتی درمانی دولتی شهر مشهد در سال 1387 انجام شده است. حجم نمونه با استفاده از برآورد نسبت بر اساس فاصله
ی اطمینان و مطالعه
ی مقدماتی که نشان داد 3/8 درصد مادران پس از زایمان مبتلا به افسردگی می
باشند، حداقل 53 نفر محاسبه گردید. با توجه به احتمال ریزش 20 درصد از نظر جا به جایی منزل یا انصراف از مشارکت در مطالعه، حجم نمونه به 64 نفر افزایش یافت.
معیارهای ورود به مطالعه شامل ملیت ایرانی، مذهب اسلام، سکونت در شهر مشهد، دسترسی به تلفن، سواد خواندن و نوشتن، دارا بودن شاخص توده
ی بدنی 29-8/19 در اوایل حاملگی، میزان هموگلوبین در محدوده
ی طبیعی، ازدواج اول، حاملگی خواسته و تک
قلو، سن حاملگی 36 هفته، کسب نمره
ی کمتر از 10 در آزمون افسردگی ادینبورگ، عدم سابقه
ی دو سقط یا بیشتر و یا جنین ناهنجار، عدم استفاده از داروهای موثر بر روان یا داروهایی با عارضه
ی خستگی، عدم اعتیاد به سیگار، الکل و مواد مخدر، نداشتن مشکلات طبی، روانی، مامایی و عدم تجربه
ی رویداد تنش
زا طی6 ماه گذشته، نداشتن مشکلاتی نظیر تب، اسهال، استفراغ و درد شدید طی هفته
ی گذشته و نداشتن سابقه
ی جراحی در حاملگی فعلی بود.
ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل فرم
های مصاحبه، مشاهده و معاینه
ی پژوهشگرساخته بود که شامل مشخصات فردی، خانوادگی، سابقه
ی مامایی و اطلاعات مربوط به مادر و نوزاد در دوره
ی پس از زایمان می
گردید. چک لیست اصلاح شده
ی علایم خستگی[3] (MFCS) شامل30 عبارت است که هر عبارت به صورت 5 نقطه
ای لیکرت رتبه
بندی شده است. این مقیاس علایم جسمی و روانی خستگی را طی هفته
ی گذشته ارزیابی نموده و نمونه
ی مورد پژوهش می
تواند نمره
ای بین صفر تا 120 کسب نماید. مقیاس افسردگی ادینبورگ از 10 قسمت 4 گزینه
ای تشکیل شده و گزینه
های هر سئوال امتیازی بین صفر تا 3 بر اساس شدت علایم به خود اختصاص می
دهند. از مقیاس حمایت اجتماعی کاسدی، عزت نفس آیزنگ و کیفیت روابط با همسر برای مشخص شدن سایر متغیرهای مرتبط با افسردگی استفاده شد. جهت تعیین اعتبار علمی فرم
های انتخاب نمونه و فرم
های مصاحبه از روش روایی صوری و محتوا استفاده شد. روایی ویرایش فارسی آزمون افسردگی ادینبورگ و مقیاس کیفیت روابط با همسر در مطالعه
ی خدادوستان، روایی چک
لیست اصلاح شده
ی علایم خستگی توسط نشاط و روایی مقیاس حمایت اجتماعی و عزت
نفس در مطالعه
ی کرکه
آبادی، تایید شده است (26-24). مصاحبه
ی روان
شناس بالینی و روان
پزشک بر اساس ملاک
های تشخیصی راهنمای تشخیصی آماری اختلالات روانی انجام شد. این ملاک
های تشخیصی، توسط انجمن روان
پزشکی آمریکا[4] در سال 1994 تدوین شده و کاربرد آن توسط روان
شناس و روان
پزشک روا می
باشد (7). پایایی هم
ارز (851/0=r)، پایایی آزمون افسردگی ادینبورگ (889/0=α)، چک
لیست اصلاح
شده
ی علایم خستگی (88/0=α)، مقیاس حمایت اجتماعی (783/0=α)، مقیاس کیفیت روابط با همسر (864/0=α) و عزت
نفس آیزنگ (741/0=α) با استفاده از فرمول آلفای کرونباخ تایید گردید.
نمونه
گیری به روش چندمرحله
ای انجام و در نمونه
گیری طبقه
ای از تقسیم
بندی مراکز بهداشت شهر مشهد در سه منطقه
ی 1،2 و3 استفاده شد. در نمونه
گیری خوشه
ای با در نظرگرفتن تعداد درمانگاه در هر منطقه، 5 مرکز بهداشتی درمانی از سه منطقه
ی فوق انتخاب گردید. حجم نمونه
ی مربوط به هر مرکز بر اساس تعداد مادران باردار مراجعه کننده در هر ماه تعیین می
شد. در انتها با مراجعه به مراکز بهداشتی درمانی مورد نظر، 64 زن باردار واجد شرایط از میان دریافت کنندگان مراقبت
های دوران بارداری، مورد مطالعه قرار گرفتند.
در ابتدا با ارایه
ی معرفی
نامه
ی رسمی وکسب مجوز از مسئولین مرکز بهداشت استان خراسان رضوی برای جمع
آوری داده
ها به واحد مراقبت مامایی مراکز بهداشتی منتخب مراجعه شد. نمونه
های پژوهش بر طبق معیارهای ورود،گزینش و به آن
ها در مورد اهداف و نحوه
ی اجرای پژوهش، توضیحات لازم ارایه
گردید.
در مورد رایگان بودن تمام هزینه
ها و نگه
داری محرمانه
ی پاسخ
ها و ارایه
ی اطلاعات به صورت کلی به نمونه
ها اطمینان داده
شد. با رضایت آگاهانه
ی کتبی، جهت شرکت در پژوهش و مختار بودن به انصراف در هر مرحله از تحقیق، فرم انتخاب نمونه
ها تکمیل و سپس قد، وزن و فشارخون آنان اندازه
گیری
گردید. در صورت داشتن شرایط ورود به مطالعه، چک لیست اصلاح شده
ی علایم خستگی توسط نمونه تکمیل و مصاحبه به طور انفرادی و در محیط خلوت توسط پژوهشگر انجام و قرار ملاقات بعدی برای هفته
ی 37 بارداری تعیین شد.
در هفته
ی 37، معیارهایی چون کسب نمره
ی بیش از 9 از مقیاس افسردگی ادینبورگ، مشکلات بزرگ مالی، روحی یا مرگ یکی از نزدیکان باعث حذف نمونه
گردید. درصورت دارا بودن معیارهای حین پژوهش، فرم حمایت اجتماعی، عزت
نفس و کیفیت روابط با همسر، هم
چنین چک لیست
اصلاح شده
ی علایم خستگی مجددا توسط نمونه تکمیل
شد. در روزهای 5، 14 و28 پس از زایمان با مراجعه به درب منازل، پرسش
نامه
ی افسردگی ادینبورگ و چک
لیست علایم خستگی توسط نمونه تکمیل گردید. در صورت کسب نمره
ی بیشتر از 9 در آزمون افسردگی ادینبورگ در هر نوبت، روان
شناس بالینی برای مصاحبه و تشخیص احتمالی افسردگی پس از زایمان در منزل حضور یافته و تشخیص نهایی و درمان افسردگی توسط روان
پزشک در درمانگاه بیمارستان روان
پزشکی ابن
سینا انجام می
گرفت.
در این پژوهش 2 نفر به دلیل نمره
ی بالای10 در آزمون افسردگی ادینبورگ در هفته
ی 37 حاملگی، 1 نفر به دلیل بستری شدن نوزادش در بیمارستان و 1 نفر به دلیل انصراف از ادامه
ی تحقیق، حذف شده و در نهایت تحلیل آماری روی داده
های60 نفر با نرم افزار SPSS نسخه
ی 14 و با استفاده از آزمون
های خی دو، آزمون دقیق فیشر، همبستگی اسپیرمن و لامبدا، آنالیز واریانس با مقادیر تکراری و رگرسیون لجستیک در سطح معنی
داری 05/0 انجام شد.
ارتباط خستگی با نمره
های غیرطبیعی آزمون ادینبورگ و افسردگی با رعایت تقدم خستگی با دو متغیر نام
برده مورد تحلیل قرارگرفت.
نتایج
نتایج پژوهش نشان داد که 3/78 درصد از نمونه
ها در گروه سنی 21 تا30 سال قرار داشته، 7/61 درصد آنان دارای تحصیلات متوسطه، 95 درصد خانه
دار و میزان درآمد ماهانه
ی90 درصد از زنان مورد بررسی در حد کفاف بود. میزان سزارین در زنان مورد بررسی 3/43 درصد و میزان سزارین انتخابی 7/57 درصد از کل سزارین
ها بود.60 درصد نوزادان دختر و40 درصد پسر بودند.
میانگین نمره
ی عزت
نفس، حمایت اجتماعی و کیفیت روابط با همسر در زنان افسرده و غیرافسرده تفاوت معنی
داری نداشت (جدول1). در این مطالعه 3/28 درصد افراد مورد پژوهش نمره
ی آزمون ادینبورگ10 و بیشتر داشتند و 9/9 درصد آن
ها بر اساس مصاحبه
ی بالینی مبتلا به افسردگی بودند.
جدول1- مقایسه
ی میانگین نمره
ی مقیاس عزت نفس،
حمایت
اجتماعی و کیفیت روابط با همسر در زنان مبتلا و غیرمبتلا به افسردگی پس از زایمان
متغیر |
افسردگی |
میانگین |
انحراف معیار |
P Df t |
||
عزت نفس |
+ |
20/122 |
19/15± |
994/0 58 324/0 |
||
- |
00/127 |
5 9/9± |
||||
|
|
|
||||
حمایت اجتماعی |
+ |
60/ 12 |
07/2± |
438/1 58 156/0 |
||
- |
2/11 |
08/2± |
||||
|
|
|
||||
کیفیت روابط با همسر |
+ |
.2/38 |
05/2± |
371/1 58 176/0 |
||
- |
40/35 |
53/4± |
||||
در این پژوهش رابطه
ی معنی
داری بین سن مادر (002/0=P)، تحصیلات همسر (036/0=P)، وضع مسکن (010/0=P)، داشتن مرخصی استعلاجی و استراحت در منزل طی حاملگی (011/0=P)، اختلال خواب در سه ماهه
ی آخر حاملگی (037/0=P)، نگرانی در مورد به
هم
خوردن تناسب اندام (016/0=P)، نوع زایمان طبیعی و سزارین (012/0=P)، فشار شدید از روی شکم حین زایمان (016/0=P)، برش میان
دو راه (049/0=P) و رفتار نوزاد آرام، معمولی و بی
قرار (027/0=P) با افسردگی پس از زایمان مشاهده شد. اما این رابطه با تحصیلات مادر، شغل مادر و همسر، میزان درآمد ماهانه
ی خانواده، تعداد حاملگی، سابقه
ی ملال پیش از قاعدگی، بی
خوابی طی زایمان، طول مدت زایمان و جنس نوزاد معنی
دار نبود.
در آزمون همبستگی اسپیرمن در همه
ی مقاطع زمانی مورد سنجش، میزان خستگی با نمرات آزمون افسردگی ادینبورگ همبستگی بالایی دارد (جدول2). با استفاده از همبستگی لامبدا، خستگی هفته
های 36 و 37 بارداری با افسردگی پس از زایمان روز 5 به ترتیب (000/0=P و 045/0=P)، خستگی هفته
ی 37 بارداری با افسردگی پس از زایمان روز 14 (045/0=P) و خستگی هفته
ی 37 بارداری و روز 14 پس از زایمان با افسردگی پس از زایمان روز 28 معنی
دار بود (000/0=P ، 000/0=P) (جدول3).
جدول2- همبستگی نمرات خستگی مادر در هفته
های 36 و 37 بارداری، روزهای 5 و 14 و 28 پس از زایمان با نمره
ی آزمون افسردگی ادینبورگ
نمره |
نمره |
||
در روز 5 |
در روز 14 |
در روز 28 |
|
هفته |
624/0= r 000/0=P |
389/0= r 002/0=P |
386/0= r 003/0=P |
|
|
|
|
هفته |
479/0= r 001/0=P |
543/0= r 000/0=P |
299/0= r 049/0=P |
|
|
|
|
5 روز پس از زایمان |
|
299/0= r 049/0=P |
366/0= r 005/0=P |
|
|
|
|
14 روز پس |
|
|
307/0= r 019/0=P |
جدول3- همبستگی بین میزان خستگی مادر در هفته
های 36 و 37 بارداری و روزهای 5 و 14 پس از زایمان و وجود افسردگی در روزهای 5، 14 و 28 پس از زایمان
|
افسردگی پس از زایمان |
||
نمره |
روز 5 |
روز14 |
روز 28 |
هفته |
000/1= r 000/0=P |
000/0= r 794/0=P |
309/0= r 794/0=P |
|
|
|
|
هفته |
651/0= r 045/0=P |
651/0= r 045/0=P |
000/1=r 000/0=P |
|
|
|
|
5 روز پس از زایمان |
|
482/0= r 438/0=P |
65/0=r 089/0=P |
|
|
|
|
14 روز پس از زایمان |
|
|
000/0= r 000/0=P |
میانگین نمرات خستگی در همه
ی زنان از هفته
ی 36 بارداری تا روز 28 پس از زایمان کاهش
یافت. میزان خستگی در زنان دارای نمره
ی کمتر از 10 آزمون افسردگی ادینبورگ، کاهش یکنواختی داشت در حالی که میزان خستگی در زنان دارای نمره
ی غیرطبیعی ادینبورگ (بیشتر یا مساوی10) نوسان
دار یا افزایش یابنده بود (نمودار 1).
با استفاده از رگرسیون لجستیک پیش
بینی احتمال وجود افسردگی پس از زایمان به میزان خستگی هفته
ی 36 حاملگی (036/0=P) و خستگی روز 14 پس از زایمان (014/0=P) وابسته است که در 95درصد موارد، توان پیش
بینی منطبق بر واقعیت دارد.
نمودار1- تغییرات میانگین خستگی در زنان دارای نمره
ی طبیعی و غیرطبیعی آزمون ادینبورگ
بحث و نتیجه
گیری
در همه
ی مقاطع زمانی مورد سنجش، میزان خستگی با نمرات آزمون افسردگی ادینبورگ همبستگی بالایی داشت اما در شرایطی که افسردگی توسط روان
پزشک تشخیص داده شده بود، این روند در اکثر زمان
ها قابل تایید بود چنان که بین خستگی هفته
ی 36 بارداری با افسردگی پس از زایمان روز 5 و خستگی هفته
ی 37 بارداری با افسردگی پس از زایمان روز 5 ،14 و28 و خستگی روز 14 پس از زایمان با افسردگی پس از زایمان روز 28 معنی
دار بود.
بازوکی[5] افسردگی پس از زایمان را توسط ابزار علامت
شناسی افسردگی مرکز مطالعات اپیدمیولوژیک[6] (ES-DS) بررسی و نشان داد بین خستگی روز 7، 14 و 28 پس از زایمان با افسردگی پس از زایمان روز 28 همبستگی مثبتی وجود دارد (2).
این نکته در یافته
ها
ی پژوهش حاضر قابل توجه است که در زمانی
که مبنای تشخیص، آزمون
های افسردگی است، خستگی در همه
ی مقاطع زمانی با آن همبستگی مستقیم و نزدیکی دارد ولی در موارد افسردگی تایید شده توسط روان
پزشک در همه
ی مقاطع زمانی این همبستگی دیده نمی
شود. از آن جا که آزمون افسردگی ادینبورگ، فقط یک آزمون غربالگر است به نظر می
رسد در برخی مواقع جهت بروز افسردگی باید عوامل کمک
کننده
ی بیشتری وجود می
داشته است.
در پژوهش حاضر بین متغیرهای عزت نفس، حمایت اجتماعی و کیفیت روابط با همسر با افسردگی پس از زایمان رابطه
ی آماری معنی
دار وجود نداشت (جدول1). هاپکینز[7] و همکاران ذکر کردند که حمایت اجتماعی با افسردگی پس از زایمان رابطه
ای ندارد (27). رضایت زناشویی از عوامل پیشگویی
کننده
ی افسردگی پس از زایمان شناخته شده
است (28).
دکاستر[8] ، ساری[9]، رابرتسون[10] و مک کوئین فقدان حمایت خانوادگی و اجتماعی را با اختلال روانی پس از زایمان مرتبط دانستند (1، 8، 29، 30). صدر و همکاران بیان کردند که عدم برخورداری از حمایت اجتماعی با افسردگی پس از زایمان ارتباط دارد (000/0=P) (31).
اما در مطالعه
ی متاآنالیز بک عزت
نفس، حمایت اجتماعی و علت تفاوت این یافته
ی پژوهش حاضر با سایر پژوهش
های ذکر شده احتمالا به دلیل معیارهای ورود و خروج برای انتخاب نمونه
های مورد پژوهش بوده است که به طور مستقیم و غیرمستقیم بر عزت
نفس، حمایت اجتماعی و کیفیت روابط با همسر تاثیرگذار می
باشد. مواردی چون تک همسری، ازدواج اول، عدم سابقه
ی بیماری
های طبی و روانی، نداشتن همسر یا فرزند معلول و جنین ناهنجار، نداشتن اختلاف خانوادگی شدید، عدم تحمل تنش
های بزرگ طی 6 ماه گذشته، سبب شده است افرادی به این مطالعه وارد شوند که دارای نمرات مناسب و بالایی در زمینه
ی عزت
نفس، حمایت اجتماعی و کیفیت روابط با همسر هستند. انتخاب نمونه
های مورد پژوهش با این ویژگی دارای این فایده بوده است که متغیرهای مداخله
گر موثر بر ارتباط خستگی با افسردگی حذف شده و از سوی دیگر جامعه
ی مورد پژوهش از افرادی شکل گرفته است که از حمایت اجتماعی خوبی برخوردار هستند، نمرات عزت
نفس آن
ها متوسط به بالا وکیفیت رابطه با همسرشان مناسب بوده است. به همین جهت یافته
های پژوهش حاضر با یافته
ها
ی اکثر پژوهشگران هم
خوانی ندارد.
نقاط قوت این پژوهش شامل نمونه
گیری احتمالی، انجام مصاحبه
ی بالینی روان
پزشک برای تشخیص نهایی افسردگی، سنجش خستگی در هفته
های 36 و37 بارداری و روز 5 و14 پس از زایمان، رعایت تقدم سنجش خستگی قبل از وقوع افسردگی و پی
گیری آن در سه نوبت جداگانه در روزهای 5، 14 و 28 پس از زایمان بود.
محدودیت
هایی این پژوهش شامل عدم بررسی نقش هورمون
ها و وراثت در بروز افسردگی پس از زایمان بود که بررسی دقیق آن
ها در این پژوهش امکان
پذیر نبوده و تنها با حذف تاریخچه
ی خانوادگی بیماری
های
روانی و پرسش دو سئوال در مورد تغییرات خلقی مرتبط با مصرف قرص
های پیش
گیری از بارداری و سابقه
ی سندرم پیش از قاعدگی تا حدی کنترل شد. با توجه به پی
گیری تا روز 28 پس از زایمان و معیارهای سخت
گیرانه
ی ورود و خروج نمونه، قابلیت تعمیم یافته
ها تا حد زیادی کاهش می
یابد.
بر اساس نتایج پژوهش، پیش
گیری از خستگی مادر به عنوان یکی از عوامل مرتبط، احتمالا در کاهش افسردگی موثر خواهد بود لذا جامعه
ی پزشکی می
تواند از طریق شناسایی مادران خسته و آگاهی دادن به زن باردار و خانواده
اش نقش مراقبتی
خود را بهینه
تر ایفا نموده و برنامه
ریزی مناسب در جهت ارتقای سلامت روانی مادر، نوزاد و خانواده انجام دهد. هم
چنین پیشنهاد می
شود با تعیین نمره
ی برش خستگی برای وقوع افسردگی، پژوهشی به روش کوهورت انجام شود.
تشکر و قدردانی
این پژوهش با حمایت مالی معاونت پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی مشهد و تایید کمیته
ی اخلاق دانشگاه انجام گرفته و با منافع نویسندگان ارتباطی نداشته است. هم
چنین از همکاری صمیمانه
ی جناب آقای دکتر مظلوم، سرکار خانم طالقانی روان
شناس بالینی، ماماهای درمانگاه
های منتخب و نمونه
های مورد پژوهش قدردانی می
گردد.
[1]Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders-IV
[2]Dennis
[3]Modified Fatigue Checklist Symptoms (MFCS)
[4] American Psychiatric association
[5]Bazoky
[6]Epidemiological Studies-Depressive Symptomatology
[7]Hopkins
[8]Decoster
[9]Suri
[10]Robertson