نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی، دانشگاه فردوسی مشهد
چکیده
کلیدواژهها
اختلالات نافذ رشد[1]، یکی از انواع اختلالاتی است که خانوادهها را با چالشهای بسیاری رو به رو میکنند (1،2). این اختلالات، گروهی از اختلالات روانی هستند که در آنها نقص در مهارتهای تعامل اجتماعی، رشد زبان و طیف گستردهای از رفتارها وجود دارد. درخودماندگی[2]، مشهورترین این اختلالات است که با رفتارهای کلیشهای، تحریکپذیری، رفتارهای تخریبی و اشکال جدی در ارتباط اجتماعی کودک مشخص میشود و معمولا قبل از سه سالگی بروز میکند (3). متوسط شیوع این اختلال 22 مورد در هر 10000 نفر است و میزان آن در پسران 4 تا 5 برابر دختران است (5،4). والدین این کودکان به علت رفتارهای مخرب و غیرعادی کودکشان، سختی و مشکلات فراوانی در نگهداری از کودک و مهارتهای والدگری تجربه میکنند (6). آنها بایستی به طور دایم خود را با نیازهای متغیر کودک هماهنگ کنند. بنا بر این ممکن است در مدیریت رفتارهای کودکشان با مشکلاتی مواجه شوند. همین امر موجب میشود که والدین نسبت به صلاحیت و تواناییهای خود در نقش والدگری تردید داشته و به این نتیجه برسند که خودکارآمدی[3] لازم در کنترل و مدیریت رفتارهای کودک را ندارند (7،8).
خودکارآمدی والدینی یک ساختار شناختی مهم در ارتباط با عملکرد والدین است. خودکارآمدی والدینی به ارزیابی والدین نسبت به توانایی خود در ایفای نقش والدگری گفته میشود (11-9). والدین به منظور احساس خودکارآمدی نیازمند دانش و اطلاعات در زمینهی روشهای موثر مراقبت از کودک هستند. آنها بایستی به تواناییهای خود اعتماد کرده و مطمئن باشند که عملکردشان تاثیر مثبتی بر رفتارهای کودکان میگذارد (12،13).
شواهد مختلف نشان میدهد که مشکلات رفتاری و رشدی کودکان مبتلا به درخودماندگی، تاثیر بهسزایی بر کاهش خودکارآمدی والدینی دارد (15،14). بررسیهای انجام شده بر روی والدین این کودکان نشان میدهد که آنها در مقایسه با والدین کودکان عادی،کودکان مبتلا به سندرم داون[4] و کودکان دچار سایر اختلالات رشدی، خودکارآمدی
پایینتری را احساس میکنند (18-16). سطوح پایینتر خودکارآمدی این والدین باعث میشود که آنها گرایش بیشتری به استفاده از شیوههای منفی والدگری داشته باشند و به میزان کمتری از برنامههای درمانی و خدمات ارایه شده برای کودکانشان بهره ببرند و در تصمیمگیری دربارهی
مناسبترین راهبردهای درمانی برای کودک شکست بخورند. این امر تاثیرات منفی بر رشد کودک گذاشته و رفتارهای مخرب بیشتری را منجر میشود (21-19).
بنا بر این با توجه به این حقیقت که خودکارآمدی پایین مادران تاثیر بهسزایی بر روند رشد کودک میگذارد، به نظر میرسد که ارایهی برنامههای درمانی زودهنگام برای حمایت موثر از کودکان و خانوادههایشان، از پیامدهای منفی این اختلال جلوگیری کند و انرژیهای سرشار خانواده را پیش از سرکوب شدن در مسیری صحیح هدایت کند (22). این پیامدهای مثبت زمانی که والدین در روند درمان کودکشان درگیر شوند، دو چندان میشود (1).
مداخلات خانواده محور[5] از جمله مداخلات زودهنگام است که بر مشارکت والدین، متمرکز میباشد. آموزش والدین عنصر اصلی این مداخلات است (23). برنامههای آموزش والدین از طریق فراهم آوردن اطلاعات مناسب دربارهی شرایط کودک و نحوهی رفتار با او، مکانسیم سازگاری والدین را بهبود میبخشد و موجب میشود والدین شرایط کودک خود را بهتر بپذیرند و در پیشرفت کودک نقش موثرتری داشته باشند. همین امر موجب افزایش خودکارآمدی
میشود (24،25).
یکی از انواع برنامههای تدوین شده برای آموزش والدین کودکان درخودمانده، برنامهی آموزش والدین و پروراندن مهارتها[6] است. این برنامه، والدمدار بوده و با هدف حمایت از والدین کودکان پیشدبستانی مبتلا به درخودماندگی طراحی شده است. برنامهی مذکور مبتنی بر اصول مداخلات زودهنگام و روشهای شناختیرفتاری است و تمرکز اصلی آن، آموزش والدین دربارهی درخودماندگی و بهبود مهارتهای والدینی در زمینهی مدیریت رفتاری است (26).
تونگ[7] و همکاران اثربخشی این برنامه بر سازگاری و سلامت روان والدین کودکان مبتلا به درخودماندگی را پس از 6 ماه پیگیری
نشان دادند (27).
با توجه به افزایش روزافزون تشخیص درخودماندگی در ایران، کمبود نیروی متخصص و امکانات و اثرات مفید مشارکت والدین در روند درمان این کودکان، به نظر میرسد که وجود الگوهای درمانی و آموزشی قابل اجرا توسط والدین (همراه آموزش و نظارت اولیه) بتواند کمک شایان توجهی به گسترش پوشش مداخلات بنماید. این پژوهش با درک این نیاز کوشیده است که با جهتگیری عملگرایانهی مبتنی بر توانمندسازی والدین به این امر ضروری اهتمام ورزد و رضایتمندی والدین را از ارتباط با کودکشان فراهم آورد. بر این اساس هدف این پژوهش آن بود که اثربخشی برنامهی آموزش والدین و پروراندن مهارتها را بر افزایش خودکارآمدی و رضایت مادران کودکان مبتلا به درخودماندگی مورد بررسی قرار دهد.
روشکار
مطالعهی حاضر یک تحقیق شبهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون و پیگیری با گروه شاهد است. جامعهی آماری این پژوهش که در زمستان 1388 و بهار 1389 اجرا گردید، مادران کودکان 3 تا 7 سالهی دچار اختلال درخودماندگی، مراجعه کننده به مراکز سازماندهی، درمان و توانبخشی کودکان درخودماندهی شهر مشهد میباشد.
بر اساس مقادیر گزارش شده در پژوهش واحد تحقیقات داروشناسی روانی کودکان درخودمانده، میزان اندازهی اثر[8] برنامهی آموزش والدین برای تنش والدینی در حد بزرگ محاسبه شد (92/0=f2 ) (28). با استفاده از برنامهی G*Power سطح معنیداری 05/0=P و 95/0=Power، تعداد 16 نفر و در نهایت با در نظر گرفتن احتمال ریزش، 21 نفر به عنوان حجم نمونه محاسبه گردید (29) که به شیوهی نمونهگیری در دسترس انتخاب شده و به طور تصادفی در دو گروه آزمون (10 نفر) و گروه شاهد (11 نفر) قرار گرفتند. به منظور رعایت ملاحظات اخلاقی، در جلسهی توجیهی، اهداف مورد نظر پژوهش برای والدین توضیح داده شد. علاوه بر این به آنان اطمینان داده شد که نتایج پژوهش به صورت نتیجهگیری کلی منتشر خواهد شد و آنان اختیار کامل دارند که در پژوهش شرکت نکنند و یا در هر مرحله که بخواهند مختارند از ادامهی پژوهش انصراف دهند.
برنامهی آموزش والدین و پروراندن مهارتها به مدت 3 ماه در 11 جلسهی آموزشی 120 دقیقهای برای گروه آزمون اجرا شد. محتوای آموزشی جلسات در جدول (1) نشان داده شده است. جلسات آموزش توسط دو نفر (درمانگر و کمکدرمانگر) هدایت میشدند.
شیوهی برگزاری جلسات به صورت بحث گروهی بود، یعنی درمانگران به طور مستقیم مطالب آموزشی را بازگو میکردند و در عین حال از مادران خواسته میشد که در جلسات حضور فعال داشته و در بحثها شرکت کنند.
همچنین از مثالهای واقعی و ایفای نقش جهت روشن نمودن مطالب استفاده میشد. در پایان هر جلسه نیز به والدین تکلیف داده میشد تا آن چه را که طی هر جلسه آموختند، در منزل انجام دهند.
در مورد گروه شاهد، هیچ گونه مداخلهای به جز درمانهای معمول انجام نشد. از شرکتکنندگان گروه آزمون خواسته شد در جلسهی اول، جلسهی آخر و 70 روز پس از آخرین جلسه پرسشنامهی خودکارآمدی والدینی را پر کنند. شرکت
کنندگان گروه شاهد نیز همزمان با گروه آزمون، در سه نوبت به پرسشنامه پاسخ دادند. در نهایت، دادههای پیشآزمون، پسآزمون و دورهی پیگیری به کمک نرمافزار SPSS و آزمونهای تی مستقل، یو منویتنی و تحلیل واریانس مختلط مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
ابزار مورد استفاده در این پژوهش مقیاس احساس صلاحیت والدینی بود.
جدول 1- محتوای برنامهی آموزش والدین و پروراندن مهارتها
جلسات |
محتوای برنامه |
جلسهی اول |
معارفه، بیان قواعد، بیان اهداف گروه، آمادهسازی و تکمیل پرسشنامهها |
جلسهی دوم |
بحث دربارهی نشانهشناسی و سببشناسی اختلال درخودماندگی و مشکلات همراه |
جلسهی سوم |
فرآیند پذیرش: بحث دربارهی واکنشها و احساسات والدین، بحث دربارهی فرآیند مواجهه و سازگاری با اختلال درخودماندگی |
جلسهی چهارم |
معرفی مشکلات رفتاری و آموزش نحوهی تغییر رفتارهای نامناسب با استفاده از روش تقویت، خاموشی، تنبیه |
جلسهی پنجم |
آموزش برنامهیABC ، مشخص کردن الگوی دقیق رفتار هدف |
جلسهی ششم |
آموزش نحوهی استفاده از شکلدهی و زنجیرهسازی برای ایجاد مهارتهای جدید |
جلسهی هفتم |
تحلیل و آموزش مدیریت رفتارهای تکرارشونده و علایق ویژه، قشقرقهای خلقی، رفتارهای خودآزارانه و ترسها |
جلسهی هشتم |
معرفی انواع مشکلات ارتباطی کودک، ارایهی راهبردهای موثر برای برقراری ارتباط |
جلسهی نهم |
بحث دربارهی مشکلات گفتاری کودکان (با ارایهی متخصص گفتاردرمانی) |
جلسهی دهم |
بحث دربارهی اهمیت بازی در بهبود انزوای اجتماعی کودک، آموزش نحوهی استفاده از بازی برای یادگیری تماس چشمی و تعاملات اجتماعی |
جلسهی یازدهم |
بحث و جمعبندی جلسات، تبادل تجارب، بیان پیشنهادات و انتقادات، اجرای پرسشنامه |
|
|
مقیاس صلاحیت والدینی[9]:
این مقیاس، یک پرسشنامهی 16 سئوالی است که احساس والدین را از والد بودن آنها ارزیابی میکند و این که آیا به باور خود، توانایی لازم را برای والد بودن دارند یا خیر. این مقیاس دارای دو شاخص فرعی رضایت (9 ماده) و کفایت (7 ماده) میباشد. شیوهی نمرهگذاری نیز به روش لیکرت بر حسب پاسخهای 1 تا 6 (از کاملا موافقم تا کاملا مخالفم) انجام میشود. از حاصل جمع نمرههای دو شاخص فرعی، نمرهی کلی مقیاس به دست می آید. جانستون و ماش[10] آلفای همسانی درونی کل مقیاس را 79/0 و برای مقیاسهای فرعی کفایت و رضایت به ترتیب 76/0 و 75/0 گزارش نمودند (9). این پرسشنامه پس از ترجمه به فارسی و تایید دو متخصص از نظر روایی محتوایی، به صورت مقدماتی بر روی 35 نفر از مادران کودکان مبتلا به درخودماندگی اجرا شد. ضریب قابلیت اعتماد همسانی درونی از طریق محاسبهی آلفای کرونباخ برای کل مقیاس 57/0 به دست آمد.
نتایج
در این پژوهش 21 نفر مادر شرکت کردند که از این تعداد 10 نفر در گروه آزمون و 11 نفر در گروه شاهد بودند. میانگین و استاندارد سن کودکان در گروه آزمون برابر با 60/5 و 34/1 و در گروه شاهد برابر با 18/5 و 66/1 بوده است. کودکان گروه آزمون شامل 9 پسر و 1 دختر و کودکان گروه شاهد شامل 10 پسر و 1 دختر بودند. میانگین و انحراف استاندارد سن مادران در گروه آزمون برابر با 20/32 و 18/4 و در گروه شاهد برابر با 17/31 و 45/6 بوده است. همچنین 70 درصد مادران گروه آزمون و 7/63 درصد مادران گروه شاهد تحصیلات دیپلم و بالاتر از آن داشتند.
برای بررسی معنیداری تفاوت متغیرهای جمعیتشناختی (سن مادر، سن کودک و میزان تحصیلات مادر) در دو گروه از آزمون تی مستقل برای سن و از آزمون یو منویتنی برای متغیر میزان تحصیلات استفاده شد. در این میان، دو گروه آزمون و شاهد از نظر متغیر سن مادر (84/0=P، 197/0-=(19)t) و متغیر سن کودک (53/0=P، 62/0-= (19)t) و متغیر میزان تحصیلات (85/0=P، 81/0-=Ζ) تفاوت معنیداری نداشتند.
به منظور بررسی تاثیر آموزش والدین بر خودکارآمدی والدینی از آزمون تحلیل واریانس مختلط استفاده شد. در این آزمون، زمان (نمرات آزمودنیها در جلسات پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری) به عنوان عامل درون آزمودنی و گروه (شاهد و آزمون) به عنوان عامل بین آزمودنی وارد مدل شدند. میانگین و انحراف استاندارد نمرات آزمودنیها در جلسات پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری در جدول (2) و نتایج آزمون تحلیل واریانس مختلط در جدول (3) نشان داده شده است. مفروضهی آزمون کرویت موخلی معنیدار نمیباشد (51/0=P) یعنی کوواریانسها یکنواخت میباشند. یعنی علاوه بر این از آن جا که مقیاس اندازهگیری مورد نظر فاصلهای بوده
و توزیع طبیعی داشته است و آزمودنیها به صورت مستقل انتخاب و به تصادف در دو گروه قرار گرفتهاند، سایر مفروضههای آزمون تحلیل واریانس مختلط رعایت شده است.
جدول 2- میانگین و انحراف استاندارد نمرات آزمودنیها در جلسات پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری
متغیر |
گروه
|
میانگین پیشآزمون |
انحراف استاندارد پیشآزمون |
میانگین پسآزمون |
انحراف استاندارد پسآزمون |
میانگین پیگیری |
انحراف استاندارد پیگیری |
صلاحیت والدینی |
شاهد |
63/63 |
06/8 |
00/63 |
27/6 |
45/59 |
88/5 |
آزمون |
10/65 |
85/7 |
10/62 |
39/8 |
50/60 |
54/5 |
|
رضایت |
شاهد |
72/29 |
27/6 |
09/30 |
46/5 |
81/27 |
82/5 |
آزمون |
60/32 |
91/6 |
70/30 |
49/6 |
30/31 |
37/5 |
|
خودکارآمدی |
شاهد |
90/33 |
43/3 |
90/32 |
26/3 |
63/31 |
90/3 |
آزمون |
50/32 |
75/3 |
40/31 |
62/3 |
20/29 |
87/1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
همان طور که از جدول (3) معلوم میشود، اثر زمان اندازه گیری به لحاظ آماری معنیدار (70/0=P، 172/3=(38‚2)=F) نیست. به عبارت دیگر صلاحیت والدینی از جلسهی پیش آزمون تا جلسهی پیگیری افزایش معنیدار نداشته است. اثر تعامل زمان با گروه در احساس صلاحیت والدینی (70/0=P، 259/0=(38‚2)=F)، معنیدار نیست یعنی تفاوت معنیداری بین دو گروه در میزان افزایش نمرات احساس صلاحیت از جلسهی پیشآزمون تا جلسهی پیگیری وجود ندارد. همچنین، اثر زمان اندازهگیری به لحاظ آماری در خردهمقیاس رضایت (46/0=P، 712/0 =(38‚2)=F) معنیدار نیست. به عبارت دیگر، میزان رضایت از جلسهی پیشآزمون تا جلسهی
پیگیری افزایش معنیدار نداشته است. اما اثر زمان در خرده مقیاس کارآمدی (36/0=P، 630/3=(38‚2)=F) معنیدار است. یعنی میزان کارآمدی از جلسهی پیشآزمون تا جلسهی پیگیری تغییر معنیدار داشته است. علاوه بر این اثر
تعامل زمان با گروه در خردهمقیاس رضایت
(49/0=P، 634/0=(38‚2)=F) و کارآمدی (86/0=P، 147/0=(38‚2)=F) معنیدار نیست. یعنی دو گروه در میزان افزایش رضایت و کارآمدی از جلسهی پیشآزمون تا جلسهی پیگیری تفاوت معنیداری ندارند.
جدول 3- نتایج آزمون تحلیل واریانس مختلط با توجه به نمرات آزمودنیها در پرسشنامهی صلاحیت والدین
اندازهی اثر |
P |
F |
میانگین مجذورات |
df |
اثر اصلی |
متغیرها |
143/0 235/0 |
073/0 70/0 |
172/3 259/0 |
391/141 554/11 |
2 2 |
زمان* گروه** × زمان |
صلاحیت |
036/0 032/0 |
46/0 49/0 |
712/0 634/0 |
494/13 002/12 |
2 2 |
زمان گروه × زمان |
رضایت |
160/0 008/0 |
036/0 86/0 |
630/3 147/0 |
490/41 681/1 |
2 2 |
زمان گروه × زمان |
کارآمدی |
بحث و نتیجه گیری
مراقبت از کودک مبتلا به درخودماندگی، محدودیتهای روانی و هیجانی قابل ملاحظهای را برای هر فرد در خانواده به وجود میآورد (30). بنابراین والدین این کودکان به خصوص
مادران بیشتر در معرض پیامدهای منفی قرار میگیرند (31). پژوهشها نشان میدهد مادران کودکان مبتلا به درخودماندگی در مقایسه با مادران دیگر اختلالات نافذ رشد، ذهنی و یا جسمی، خودکارآمدی پایینتری را احساس میکنند (32).
با توجه به تاثیر خودکارآمدی پایین والدین بر روند پیشرفت کودکان، به نظر میرسد که تدارک یک برنامه آموزشی برای توانمندسازی والدین از اهمیت به سزایی برخوردار است. برنامههای تنظیم شده برای آموزش والدین از طریق فراهم آوردن اطلاعات مناسب درباره شرایط کودک و نحوهی رفتار با او، به والدین کمک میکند تا مشکلات رفتاری و یادگیری کودک خود را درک کرده و آنها را به خوبی کنترل و مهار کنند (33). این برنامهها میتوانند موجب افزایش خودکارآمدی والدین شوند (25،34،35).
در این راستا، این پژوهش در صدد بود تا اثربخشی آموزش والدین با برنامهی آموزش والدین و پروراندن مهارتها بر افزایش خودکارآمدی مادران کودکان مبتلا به درخودماندگی را مورد بررسی قرار دهد. نتایج این پژوهش، شواهد کافی برای فرضیهی پژوهش مبنی بر این که آموزش والدین موجب افزایش خودکارآمدی والدینی میشود، فراهم نکرد.
عدم افزایش معنیدار خودکارآمدی ممکن است به این علت باشد که در این برنامه، مشکلات هیجانی والدین و مسایل زناشویی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. پژوهشهای مختلف نشان دادهاند که مشکلات هیجانی مثل افسردگی و اضطراب والدین و ناسازگاریهای زناشویی بر کاهش خودکارآمدی والدین کودکان مبتلا به درخودماندگی نقش به سزایی دارد. بنا بر این توجه محدود به مشکلات هیجانی و مسایل زناشویی والدین در این برنامهی آموزشی، میتواند یکی از عوامل موثر بر عدم افزایش معنیدار خودکارآمدی باشد (7،8،15). علاوه بر این، از آن جا که خودکارآمدی والدینی تحت تاثیر حمایتهای اجتماعی موجود در جامعه قرار میگیرد (7،8،21)، بنا بر این به نظر میرسد که نبود امکانات کافی و عدم حمایتهای اجتماعی در ایران یکی از عوامل موثر بر عدم افزایش معنیدار خودکارآمدی والدین بوده است. همچنین فشردگی جلسات درمان به علت برنامههای سال تحصیلی کلینیک و محدودیت زمانی برنامهی مورد نظر، باعث شد که والدین حمایت کمتری را دریافت کنند. کین[11] و همکاران نشان دادند که افزایش خودکارآمدی والدین به میزان حمایتی که والدین از این برنامهها دریافت میکنند، بستگی دارد. آنها اثربخشی دو نوع مداخلهی خانواده محور را بر افزایش خودکارآمدی والدین کودکان مبتلا به درخودماندگی بررسی کرده و به این نتیجه رسیدند که والدینی که حمایت بیشتری را دریافت کرده بودند،خودکارآمدی بیشتری را گزارش دادند (24).
از سوی دیگر، عدم افزایش معنیدار خودکارآمدی والدینی را میتوان بر اساس محتوای سئوالات پرسشنامهی احساس صلاحیت والدینی تبیین نمود. این پرسشنامه، احساس کلی خودکارآمدی والدین را در نقش والدگری میسنجد و خودکارآمدی والدین را در زمینهی مدیریت مشکلات کودک مورد بررسی قرار نمیدهد.
کروسما[12] نشان داد که آموزش گروهی والدین کودکان مبتلا به آسپرگر، خودکارآمدی آنها را در مدیریت مشکلات رفتاری کودکشان افزایش میدهد، اما تاثیری بر افزایش خودکارآمدی کلی والدین ندارد (36). بنا بر این از آن جا که این برنامه بر افزایش مهارتهای والدین در زمینهی مدیریت رفتاری متمرکز است، پرسشنامه صلاحیت والدینی به تغییرات خودکارآمدی مادران در زمینهی مدیریت مشکلات رفتاری حساسیت چندانی نشان نداده است.
در مجموع با وجود آن که یافتههای پژوهش حاضر نشان داد که این برنامه تاثیر به سزایی بر خودکارآمدی والدین ندارد، اما به نظر میرسد که مناسبسازی این برنامه با نیازهای والدین کودکان درخودمانده در ایران، توجه بیشتر به بهداشت روانی والدین این کودکان، فراهم کردن حمایتهای اجتماعی و ساختن پرسشنامهی مناسبتر که بتواند خودکارآمدی والدین کودکان درخودمانده را در مدیریت رفتاری بسنجد، بتواند تاثیرات مثبتی بر والدین بگذارد. پژوهشگر در روند تحقیق حاضر با محدودیتهایی رو به رو بود که ممکن است بر کیفیت پژوهش تاثیر گذاشته باشند. از این جمله میتوان به فشردگی جلسات درمان به دلیل برنامههای سال تحصیلی کلینیک و شرایط خاص آزمودنیها اشاره کرد. محدودیت احتمالی دیگر این پژوهش، عدم شرکت پدران در این برنامه بود. مشغولیت پدران در ساعات اجرای این برنامه باعث شد آنها نتوانند در این پژوهش شرکت کنند. علاوه بر این عدم دسترسی کافی به خانوادههایی که به تازگی کودکشان تشخیص درخودماندگی دریافت کردهاند، منجر شد که پژوهشگر از خانوادههایی که 1 تا 3 سال از تشخیص اختلال کودکشان گذشته بود، برای شرکت در این برنامه دعوت به عمل آورد. در انتها پیشنهاد میشود که در برنامههای آموزشی به مشکلات هیجانی والدین توجه بیشتری شود. همچنین الگوهای آموزشی دیگری که با نیازهای فرهنگی و اجتماعی ایران هماهنگ باشد، تهیه و تدوین شده و مورد آزمایش تجربی قرار بگیرد.
[1]Pervasive Developmental Disorder
[2]Autism
[3]Self-Efficacy
[4]Down's Syndrome
[5]Family-Based Intervention
[6]Parent Education and Skills Training Program
[7]Tonge
[8]Effect Size
[9]Parenting Sense of Competence
[10]Mash and Johnstone
[11]Keen
[12]Kroodsma