Document Type : Research Paper
Author
Abstract
Keywords
اضافه وزن و چاقی وضعیتهایی هستند که در آنها وزن بدن از محدودهی طبیعی فراتر میرود و توسط نمایهی تودهی بدنی (BMI)[1] (وزن به مجذور قد) ارزیابی میشود (1). این پدیده یکی از مشکلات جامعهی بشری است. متخصصان علم تغذیه و تربیت بدنی و روانشناسان در تلاش هستند تا راهحلهایی را برای کاهش وزن و چاقی ارایه دهند. تحقیقات نشان دادهاند که چاقی با بیماریهای جسمی و خطرناک مانند دیابت و سکتههای قلبی، نقرس، ناباروری و نازایی در زنان، بعضی از انواع سرطان و بیماریهای تنفسی ارتباط دارد (2،3). همچنین، چاقی با پیامدهای عصبشناختی مضر مثل تباهی[2] (تحلیل رفتگی) قشر پیشانی و آسیب مادهی سفید مغز، پیوند یافته است (4،5) و عامل خطر مستقلی برای دمانس آلزایمر میباشد. بررسیهای جدید به پیوند چاقی با کارکردهای شناختی ضعیف اشاره کردهاند (6،7). در چند پژوهش به رابطهی بین کارکردهای اجرایی ضعیف با چاقی اشاره شده است (13-7). مطالعات کشوری که به منظور ارزیابی عوامل خطرساز بیماریهای غیر واگیر صورت گرفته است، نشان دادهاند که 37 درصد مردان و 48 درصد زنان ایرانی، مبتلا به اضافه وزن هستند (14). در انگلستان بین سالهای 1980 و 1997 شیوع اضافه وزنی در مردان از 39 درصد به 62درصد و در زنان از 32 درصد به 53 درصد افزایش داشته است. در همین دوره زمانی چاقی در مردان سه برابر یعنی از 6 درصد به 17درصد ودر زنان از 8 درصد به 20درصد افزایش یافته است. ارقام اخیر انگلستان مقادیر چاقی را برای مردان و زنان حدود 22 درصد نشان
می دهد. الگوهای مشابهی از اضافه وزن در اکثر جوامع در حال پیشرفت مشاهده شده است. در ایالات متحده تخمین های اخیر، شیوع اضافه وزن در بالغین را حدود 61 درصد و چاقی را 26 درصد می داند (15) و اکنون قریب به بیش از 300 میلیون فرد چاق و بیش از یک میلیون مبتلا به اضافه وزن در سراسر دنیا وجود دارند (16). همچنین، سازمان بهداشت جهانی[3] (WHO) برآورد کرده است که در سال 2015، نزدیک به 3/2 بیلیون بزرگسال مبتلا به اضافه وزن، بیش از هفتصد میلیون نفر چاق و نیز 4/2 درصد جمعیت، فوق چاق شوند (17). درمان قطعی این دسته از افراد بسیار دشوار است ولی کاهش وزن پایدار این گروه از افراد باعث بهبودی شایان توجه در بیماریهای ناشی از چاقی، افزایش کیفیت زندگی و افزایش طول عمر میشود (18). این اطلاعات روانشناسان را بر آن داشته تا راهحلهایی را برای کاهش چاقی و حفظ وزن طبیعی پس از انجام برنامهی لاغری بیابند و به جامعه پیشنهاد کنند. تا کنون نظریات و عوامل متعددی در بررسی زمینههای چاقی مورد توجه قرار گرفته است. در این پژوهش سعی شده تا مسئلهی اضافه وزن و علل آن از دیدگاه انگیزشی مورد توجه قرار گیرد.
اهداف، نقش کلیدی در رفتار بشر ایفا میکنند و انجام هر کاری در زندگی مستلزم انتخاب و تعقیب یک هدف است. از این رو اهداف، بخش جداییناپذیر زندگی هر انسانی هستند. اهداف را میتوان بر اساس کوچکی یا بزرگی، بلند مدت یا کوتاه مدت و یا اشتیاقی (مثبت) یا اجتنابی (منفی) تقسیمبندی نمود. هر شخصی برای رسیدن به اهداف خود مسیر و فرآیند ویژهای را طی میکند. فرآیندهایی که به پیگیری اهداف منجر شوند، انگیزش[4] و الگوی شناختی و رفتاری خاص هر فرد در دنبال کردن اهدافش، ساختار انگیزشی[5] فرد نامیده
میشود (19،20). الگوی تعقیب اهداف توسط فرد به عوامل مختلفی از جمله اجتنابی یا اشتیاقی بودن هدف، چهارچوب زمانی عمل، پیشبینی جزئیات، موانع موجود بر سر راه
پیگیری اهداف و تعارض بین اهداف مختلف بستگی دارد (21). رفتار و تجربیات افراد در طول زندگی، پیرامون تعقیب و لذت ناشی از رسیدن به اهداف شکل میگیرد. از این رو تعقیب یک هدف مناسب برای رسیدن به سلامت روانشناختی از اهمیت خاصی برخوردار است. مطالعات طولی محققان نشان داده است که احساس رضایت از زندگی و بهزیستی به داشتن اهداف دستیافتنی بستگی دارد، بهخصوص در افرادی که نسبت به اهداف خود تعهد بیشتری احساس میکنند. البته همهی اهداف فرد به یک اندازه بر بهزیستی نقش ندارند. برای مثال، اهدافی که خود فرد آنها را انتخاب میکند در بهزیستی وی نقش بیشتری دارند (22).
به اعتقاد ککس و کلینگر[6]، آسیبهای شناختی، هیجانی و رفتاری ارتباط تنگاتنگی با مشکلات مربوط به تعقیب هدف دارند، یعنی هر چه قدر مشکلات و آسیبهای موجود بر سر راه تعقیب هدف بیشتر باشند، آسیبهای شناختی، هیجانی و رفتاری نیز بیشتر بروز میکنند. قابل ذکر است که تعقیب یک هدف بر تعقیب سایر اهداف که فرد در حال تعقیب آنها است، تاثیر دارد. به عنوان مثال اگر یک هدف مهم با هدف دیگر تداخل کند، تضاد حاصل از این تداخل موجب میشود که انگیزهی فرد نسبت به هر دو هدف کاهش یابد. همچنین بالا بودن تعداد اهداف متضاد در زندگی، باعث تجربهی هیجانات منفی بیشتری میشود و سلامت روانی و بهزیستی فرد به خطر میافتد (20).
به دلیل اهمیت اهداف در زندگی و اهمیت ساختار انگیزشی هر فرد در پیگیری اهداف، تحقیقات متعددی دربارهی ساختار انگیزشی انجام گرفته است. به عنوان مثال، شاملو و ککس در پژوهش خود نشان دادند که کنترل و انگیزش درونی با الگوی انگیزشی انطباقی[7]، همبستگی مثبت و با مصرف الکل، همبستگی منفی دارد (23). مطالعهی ککس و کلینگر نشان داد ساختار انگیزشی، تعیینکننده نهایی مصرف الکل است. مصرفکنندگان الکل انتظار دارند پس از مصرف، پیامدهای هیجانی مثبت را تجربه کنند. در نتیجه میتوان با استفاده از ساختار انگیزشی، از هدفهای غیر شیمیایی استفاده کرد تا رضایتمندی را بدون مصرف الکل تجربه کنند. الگوی انگیزشی ککس و کلینگر بیان میدارد که سوءمصرف مواد عمدتا در بافتی از نارضایتمندیها و ناکامیها روی میدهد و در ارزیابی سوءمصرف مواد باید ساختار انگیزشی بررسی شود (20). نتایج مطالعات آنها نشان داد که اگر دانشجویان، ساختار انگیزشی انطباقی داشته باشند، کمتر به مصرف الکل روی خواهند آورد و ساختار انگیزشی انطباقی میتواند به تجربهی رضایتمندی از زندگی منجر شده و ساختار انگیزشی غیر انطباقی، تجربهی ناکامی و نارضایتی و بهدنبال آن خلق منفی را در پی خواهد داشت. وجود یک ساختار انگیزشی غیر انطباقی، مبتلایان به سوءمصرف را از رسیدن به سایر هدفهای زندگی باز میدارد و به این ترتیب به شدت گرایشهای اعتیادی آنها میافزاید. بدون بازسازی ساختارهای انگیزشی موثر در پدیدآیی و تداوم رفتارهای اعتیادی، امکان غلبه بر مشکل و تکانههای کنترلناپذیر مصرف، بسیار دشوار و معمولا دستنیافتنی است (19). همچنین، بین ساختار انگیزشی و رضایتمندی زناشویی (24) و نیز بین ساختار انگیزشی و سلامت عمومی (25)، رابطهی مثبت و بین ساختار انگیزشی و مشکلات زناشویی، رابطهی منفی وجود دارد (26).
ککس و کلینگر ویژگیهای انگیزش غیر انطباقی را شامل: الف- ناامیدی در موفقیت، ب- عدم آگاهی یا اطلاعات ناکافی برای رسیدن به موفقیت، ج- تعهد ناکافی برای دست
یابی به هدف، د- احساس کنترل پایین و هـ- کمبود مشوقها و هدفهای مناسب در زندگی میدانند (19). این ویژگیها، چهارچوب نظری بکری را برای تحلیل مولفههای انگیزشی غیر انطباقی فراهم میآورند. از آن جمله میتوان تلاش برای ایجاد انگیزهی تغییر و اصلاح رفتارهای آسیبرسان مانند رفتارهای اعتیادی و سوءمصرف مواد، پرخوری و بدخوری را نام برد.
یکی دیگر از مولفههایی که احتمالا در میزان موفقیت یا عدم موفقیت رژیمگیرندگان نقش دارد، سبک خوردن است. در این زمینه سه نظریهی اصلی وجود دارد. نظریهی اول، نظریهی روانتنی[8] است. بر اساس این نظریه، برخی افراد گرسنگی واقعی را تشخیص نمیدهند و بیشتر در پاسخ به حالتهای هیجانی شروع به خوردن میکنند. به سبک خوردن این افراد «هیجانی[9]» میگویند. نظریهی دوم که نظریهی بیرونی بودن[10] نامیده میشود بیان میکند که افراد چاق بیشتر تحت تاثیر محرکهای محیطی اقدام به خوردن میکنند و نه بهخاطر گرسنگی واقعی که به این سبک خوردن «بیرونی[11]» میگویند. سومین نظریه که نظریهی بازداری یا منع[12] نام دارد، رفتار خوردن در افراد چاق را به خاطر رژیم داشتن میداند. بهعبارت دیگر حالت تعارضی وجود دارد که این افراد به دلیل منع شدن از غذاهای ممنوع، بیشتر نسبت به خوردن این غذاها تمایل پیدا میکنند. این سبک خوردن «بازداری شده» نامیده میشود (27). شناسایی سبک خوردن افراد میتواند علاوه بر طرحریزی مناسب برنامهی درمانی به عنوان عاملی برای پیشبینی رفتار خوردن فرد و برآورد میزان موفقیت وی در کاهش وزن در نظر گرفته شود. سبک خوردن هیجانی، پیشبینیکنندهی خوبی برای پرخوری در موقعیتهای هیجانی است. از این رو افراد دارای این سبک خوردن، در واکنش به تنش به سراغ شیرینیجات، شکلات و کیک میروند (28). سبک خوردن منع شده نمیتواند پیشبینیکنندهی پرخوری در شرایط هیجانی و تنشزا باشد. دادههای رفتاری و فیزیولوژیک، حاکی از آن است که این سبک فقط نشاندهندهی آسیبپذیری فرد نسبت به بازگشت مجدد وزن است (29). در پژوهشی بر روی دوقلوها و خانوادههای آنها، محققان دریافتند که سبکهای خوردن منع شده و هیجانی میتوانند پیشبینیکنندهی افزایش وزن در مدت طولانی باشند (30).
بارتن، اسمیت و لایتاولر[13] در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که سبک خوردن بیرونی، عامل مهمی در پیشبینی میزان اشتیاق[14] (هوس) فرد به خوراکیها است. نتایج پژوهش آنان نشان داد که سبک خوردن بیرونی با نمرهی بالا در نمایهی تودهی بدنی، همبستگی مثبت دارد (31).
آنشوتز، فناشتراین، فندوون و انگلس[15] در مطالعهی خود نشان دادند که خوردن بیرونی با افزایش مصرف چربیها و کربوهیدراتها و کسب مقدار زیادی انرژی همراه بود، در حالی که برای خوردن هیجانی و منع شده، چنین ارتباطی وجود نداشت (32). نتیجهی پژوهش مقدسزاده نشان داد که افراد چاقی که رژیم غذایی داشتند، بیشتر دارای سبک خوردن هیجانی و بازداری شده بودند (33) اما، اغلب مطالعات صورت گرفته در جوامع غیر ایرانی نشان داده است که سبک خوردن بیرونی در افراد چاق، بیشتر دیده میشود (31،32).
با توجه به نقش ساختار انگیزشی در پیگیری اهداف (از جمله کاهش وزن) و در نتیجه رضایتمندی از زندگی، و نیز نقش سبکهای خوردن در موفقیت رژیمگیرندگان، در این مطالعه به بررسی ساختار انگیزشی و سبکهای خوردن در افراد مبتلا به اضافه وزن، چاقی و دارای وزن طبیعی میپردازیم. اگر علل زیربنایی شکستهای مکرر برای رسیدن به وزن طبیعی شناسایی شوند، میتوان برنامهی درمانی مناسب برای افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی اجرا نمود تا از شکستهای مکرر در راه رسیدن به هدف پیشگیری نمود و احساس کفایت و کارآمدی این دسته از افراد را تقویت نمود (34). بنا بر این پاسخگویی به سئوالات زیر از اهمیت خاصی برخوردار است: آیا افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی در مقایسه با افراد دارای وزن طبیعی، ساختار انگیزشی غیر انطباقیتری دارند؟ آیا سبکهای خوردن (بیرونی، بازداری شده و هیجانی) در افراد دارای اضافه وزن و چاقی و دارای وزن طبیعی متفاوت است؟ آیا افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی با سابقهی شکستهای مکرر در رژیم درمانی، در مقایسه با افراد موفق (بدون شکستهای مکرر)، ساختار انگیزشی غیر انطباقیتری دارند؟ بنابراین، هدف این پژوهش بررسی ساختار انگیزشی و سبکهای خوردن در افراد مبتلا به اضافه وزن، چاقی و دارای وزن طبیعی میباشد.
روش کار
پژوهش حاضر مطالعهای مقایسهای از نوع تحقیقات توصیفی است. آزمودنیها مراجعهکنندگان به یکی از مجموعههای ورزشی شهر مشهد با هدف کاهش وزن و یا با اهداف دیگر (سلامتی، مهارت و از این قبیل) در پاییز 1389 بودند. برآورد حجم نمونه با استفاده از روشهای آزمون فرضیه و اندازههای اثر به دست آمده از تحقیقات قبلی و تحلیل توان صورت گرفت (35). حجم نمونه برای دو گروه افراد مبتلا به اضافه وزن و دارای وزن طبیعی برابر با 120 نفر بود. بنابراین، 60 خانم مبتلا به اضافه وزن و چاقی و 60 خانم دارای وزن طبیعی به صورت نمونهگیری در دسترس و به صورت داوطلبانه در پژوهش شرکت کردند. با توجه به اینکه نمایهی تودهی بدنی برای افراد زیر سن بلوغ قابل استفاده نیست، دامنهی سنی شرکتکنندگان بین 60-18 سال بود. به منظور رعایت اخلاق پژوهش، ابتدا آزمودنیها برگهای حاوی اطلاعات طرح را مطالعه و در صورت تمایل به شرکت در طرح، رضایتنامهی کتبی را امضا کردند. همچنین، شمارهی تماس ناظر طرح در اختیار شرکتکنندگان قرار گرفت تا ناظر طرح در صورت ایجاد ابهام، پاسخگو باشد.
برای آزمون سئوالهای پژوهش، ابتدا از آزمون آماری t مستقل استفاده شد. سپس به منظور بررسی سبکهای خوردن در دو گروه از تحلیل MANCONA استفاده شد که در آن سبکهای خوردن به عنوان متغیر وابسته، نمایهی تودهی بدنی به عنوان عامل و سن و سطح تحصیلات به عنوان متغیر کنترل وارد مدل شدند. همچنین به منظور بررسی تفاوت ساختار انگیزشی (انطباقی) دو گروه افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی و دارای وزن طبیعی و نیز دو گروه افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی با شکستهای مکرر در رژیم درمانی و افراد موفق (بدون شکست در رژیم درمانی)، از یک رشته تحلیل ANOVA استفاده شد که در آن ساختار انگیزشی به عنوان متغیر وابسته، نمایهی تودهی بدنی به عنوان عامل و سن و سطح تحصیلات به عنوان متغیر کنترل وارد مدل شدند. تحلیل بیشتری بر دادههای پژوهش انجام شد. برای پیشبینی نمایهی تودهی بدنی از روی متغیرهای سبک خوردن و ساختار انگیزشی از تحلیل رگرسیون استفاده شد. در گام اول، سن و تحصیلات به عنوان متغیر پیشبین و نمایهی تودهی بدنی بهعنوان متغیر ملاک (وابسته) وارد مدل شدند. در گام دوم، سبکهای اصلی خوردن (هیجانی، بیرونی و بازداری شده) و ساختار انگیزشی به متغیر پیشبین افزوده شدند. برای پیشبینی تعداد شکست در رژیم درمانی از روی متغیرهای سبک خوردن و ساختار انگیزشی از تحلیل رگرسیون دیگری استفاده شد. در گام اول، سن و تحصیلات به عنوان متغیر پیشبین و تعداد شکست در رژیم غذایی به عنوان متغیر ملاک (وابسته) وارد مدل شدند. در گام دوم، سبکهای خوردن و ساختار انگیزشی به متغیر پیشبین افزوده شدند.
آزمودنیها: مراجعان به یکی از مجموعههای ورزشی شهر مشهد که داوطلب شرکت در پژوهش بودند، پس از مطالعهی برگ اطلاعات تحقیق و تکمیل رضایتنامهی شرکت در تحقیق، پرسشنامههای اهداف شخصی (فرم کوتاه) و عادات خوردن داچ[16] (DEBQ) را تکمیل کردند. وزن و قد هر آزمودنی اندازهگیری و سپس نمایهی تودهی بدنی محاسبه شد. پس از آنکه تعداد آزمودنیها به 120 نفر (60 نفر مبتلا به اضافه وزن و چاقی و 60 نفر دارای وزن طبیعی) رسید، ارایهی پرسشنامه به مراجعان متوقف شد.
ابزارهای پژوهش:
پرسشنامهی اهداف شخصی: این پرسشنامه دربارهی اهداف در 10 حیطهی مختلف زندگی از مراجعان سئوال میکند که عبارتند از: الف- خانه و خانهداری، ب- مسایل مالی و اقتصادی و شغلی، ج- روابط با خانواده، بستگان و آشنایان، د- اوقات فراغت و سرگرمی، ه- موضوعات مربوط به عشق، صمیمیت و مسایل جنسی، و- مسایل مربوط به بهداشت و سلامتی، ز- تغییرات شخصی، ح- مسایل مربوط به آموزش و تحصیل، ط- مسایل مذهبی و معنوی، ی- مصرف مواد (36). سپس نظرشان را دربارهی چگونگی رسیدگی به اهدافشان در یازده بعد، نمرهگذاری میکنند. این ابعاد عبارتند از: الف- گرایش، ب- اجتناب، ج- اطلاعات، د- احتمال موفقیت، ه- کنترل، و- شادمانی، ز- غم، ح- تعارض، ط- تعهد، ی- مدت زمان و ک- شانس (19،36).
در پژوهش صالحی فدردی (2003)، فرم خلاصه شدهی پرسشنامهی اهداف شخصی[17] (PCI) با 10 شاخص، بر روی دو نمونه شامل دانشجویان و سوء مصرف کنندگان الکل صورت گرفت. ضریب آلفای کرونباخ برای نمونهی شامل دانشجویان 77/. و برای نمونهی شامل سوء مصرف کنندگان الکل 75/. محاسبه شد (37). پس از ترجمهی PCI به فارسی و بررسی روایی آن، بر روی یک نمونهی 120 نفری شامل 40 دانشآموز (میانگین سن برابر 88/0±17/25) و 80 بزرگسال (میانگین سن برابر 18/5±42/26) اجراء شد. فرم PCIبه روش مصاحبهی فردی در مورد هر شرکت کننده اجرا شده بود. نتایج بهدست آمده نشان داد که فرم فارسی دارای همسانی درونی مناسب برای هر یک از مؤلفهها و نیز برای کل آزمون میباشد (38).
نمرهی ساختار انگیزشی هر فرد با کم کردن نمرهی اجتناب هر هدف از نمرهی گرایش به علاوه نمرات درستی، واقعبینی، تعهد، نفع هیجانی، اطلاعات (برنامه)، کنترل و امید محاسبه میشود.
پرسشنامهی عادات خوردن داچ:جهت مشخص نمودن سبک خوردن (بیرونی، هیجانی یا بازداری شده) از این پرسشنامه استفاده شد. این پرسشنامه شامل دو قسمت است: الف- مشخصات آزمودنی و برخی اطلاعات در خصوص قد، وزن، نوسانات وزن و وجود یا عدم وجود پرخوریهای
دورهای. ب- سئوالات آزمون که شامل 33 سئوال و سه خرده
مقیاس برای سنجش سبکهای خورد و خوراک بیرونی (10 پرسش)، هیجانی (13 پرسش) و بازداری (10 پرسش) است. شمارهی پرسشهای مربوط به هر خردهمقیاس در دفترچهی راهنمای پرسشنامه آورده شده است. پرسشها در خصوص عادات خوردن است (مثلا آیا وقتی عصبانی باشید، میل به خوردن پیدا میکنید؟) و پاسخها به صورت رتبهبندی 5
درجهای است که کمترین درجه، کمترین نمره را میگیرد و بیشترین درجه بیشترین نمره را به خود اختصاص میدهد (هرگز=1، به ندرت =2، گاهی =3 ، اغلب=4، بسیار زیاد=5). لازم است که آزمودنیها مشخص نمایند هر پرسش تا چه حد گویای وضعیت آنها است و یکی از پنج گزینه را انتخاب نمایند. مجموع نمرات هر خردهمقیاس، نمرهی خام آن خرده
مقیاس را تشکیل میدهد. برای به دست آوردن نمرهی معیار، باید نمرهی خام به تعداد پرسشهای پاسخ داده شدهی همان مقیاس، تقسیم شود. اگر از هر خردهمقیاس بیش از یک سئوال بیپاسخ بماند، نمرهی آن مقیاس از درجهی اعتبار ساقط است و محاسبه نمیشود. این پرسشنامه از اعتبار[18] و روایی[19] خوبی برخوردار است (36) و مطالعات متعدد، آلفای کرونباخ بالا (93/0- 82/0 =α) را برای مقیاسهای آن گزارش نمودهاند (39). پرسشنامهی یاد شده توسط صالحی فدردی ابتدا به فارسی برگردانده و سپس نسخهی فارسی توسط یک مترجم زبان انگلیسی به انگلیسی ترجمه شد (ترجمهی معکوس[20]) و در اختیار موسسه سازندهی[21] پرسشنامه قرار گرفت.
دستگاههای مورد استفاده:
الف- ترازوی دیجیتال(Seca، آلمان). در حالیکه آزمودنی لباس کمی بر تن داشت، وزن وی با دقت 100 گرم اندازه
گیری شد.
ب- قدسنج (OTM، تهران، ایران). قد با استفاده از استادیومتر[22] قابل حمل با دقت 1/0 سانتیمتر اندازهگیری شد. قد آزمودنی در حالی که بدن وی کاملا صاف و سرش بالا بود و همچنین بدون کفش اندازهگیری شد تا حداکثر قد وی محاسبه شود. نمایهی تودهی بدنی که متداولترین شاخص قد و وزن میباشد از فرمول مجذور قد (متر) تقسیم بر وزن (کیلوگرم) به دست میآید. تمام اندازهگیریهای مربوط به بدن انسان توسط شخص محقق انجام شد.
نتایج
یافتههای پژوهش در دو بخش توصیفی و استنباطی مورد بررسی قرار گرفت. ابتدا به توصیف ویژگیهای جمعیت
شناختی آزمودنیهای دو گروه میپردازیم. این اطلاعات در جدول (1) آورده شده است.
به منظور پاسخگویی به سئوالهای پژوهش شامل آیا افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی در مقایسه با افراد دارای وزن طبیعی، ساختار انگیزشی غیر انطباقیتری دارند؟، آیا سبک خوردن (بیرونی، بازداری شده و هیجانی) در افراد مبتلا به اضافه وزن وچاقی و دارای وزن طبیعی متفاوت است؟ و آیا افراد مبتلا به اضافه وزن با سابقهی شکستهای مکرر در رژیمدرمانی در مقایسه با افراد موفق (بدون شکستهای مکرر)، ساختار انگیزشی غیر انطباقی دارند؟ از آزمون t مستقل استفاده شد. نتایج در سطح آمار توصیفی و استنباطی در جدول (2) آورده شده است.
جدول 1- ویژگیهای جمعیتشناختی در دو گروه افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی و افراد دارای وزن طبیعی
متغیر |
افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی |
افراد دارای وزن طبیعی |
||
میانگین |
انحراف استاندارد |
میانگین |
انحراف استاندارد |
|
سن (سال) |
01/31 |
58/8 |
20/32 |
91/9 |
قد (متر) |
78/159 |
96/6 |
11/162 |
88/4 |
وزن (کیلوگرم) |
46/76 |
93/10 |
18/56 |
68/5 |
نمایهی تودهی بدنی (کیلوگرم بر متر مربع) |
93/29 |
71/3 |
36/21 |
79/1 |
تعداد شکست در رژیم غذایی (تعداد بار) |
50/2 |
26/2 |
68/0 |
98/0 |
تغییرات وزن در 6 ماه گذشته (کیلوگرم) |
00/0 |
00/4 |
98/0- |
41/2 |
جدول 2- آمارههای توصیفی و استنباطی دو گروه افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی و دارای وزن طبیعی
سوال |
افرادمبتلا به اضافه وزن و چاقی |
افراد دارای وزن طبیعی |
t (118) |
p |
-d |
|||
میانگین |
انحراف استاندارد |
میانگین |
انحراف استاندارد |
|||||
الف |
ساختار انگیزشی |
60/50 |
42/10 |
21/63 |
25/5 |
36/8- |
001/0 |
52/1- |
ب |
سبک خوردن هیجانی |
90/2 |
77/0 |
15/2 |
75/0 |
42/5 |
001/0 |
98/0 |
سبک خوردن هیجانی سرگردان |
95/2 |
89/0 |
30/2 |
24/1 |
26/3 |
001/0 |
59/0 |
|
سبک خوردن هیجانی مشخص |
89/2 |
84/0 |
08/2 |
70/0 |
68/5 |
005/0 |
03/1 |
|
سبک خوردن بیرونی |
92/2 |
63/0 |
54/2 |
70/0 |
13/3 |
002/0 |
57/0 |
|
سبک خوردن بازداری شده |
81/2 |
76/0 |
67/2 |
83/0 |
01/1 |
31/0 |
18/0 |
همان طور که جدول (2) نشان میدهد، بین دو گروه از نظر ساختار انگیزشی، سبک خوردن هیجانی، سبک خوردن هیجانی سرگردان، سبک خوردن هیجانی مشخص و سبک خوردن بیرونی، تفاوت معنیداری وجود داشت. همچنین، ساختار انگیزشی افراد دارای سابقهی شکست مکرر در رژیم درمانی متفاوت از ساختار انگیزشی افراد موفق بود (809/0=d [23]، 001/0≥P، 202/4=(118)t).
به منظور بررسی سبکهای خوردن در دو گروه از تحلیلMANCOVA استفاده شد. سبکهای خوردن به عنوان متغیر وابسته، نمایهی تودهی بدنی به عنوان عامل و سن و سطح تحصیلات به عنوان متغیر کنترل وارد مدل شدند. متغیر گروه یک اثر اصلی معنیداری را نشان داد (14/1=d، 001/0≥P، 29/9=(120،1)F). بررسی جدول مربوط به اثرات تفکیکی، نشان داد که دو گروه در متغیرهای زیر تفاوت
معنیداری را نشان دادند: الف- سبک خوردن هیجانی (03/1=d، 001/0≥P، 78/30=(120،1)F) به طوری که گروه افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی از گروه دارای وزن طبیعی نمرهی بالاتری را در این سبک گزارش کردند. ب- سبک خوردن هیجانی سرگردان (61/0=d، 001/0≥P، 85/10=(120،1)F) به طوری که گروه افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی از گروه دارای وزن طبیعی، نمرهی بالاتری را در این سبک گزارش کردند. ج- سبک خوردن هیجانی مشخص (08/1=d، 001/0≥P، 15/34=(120،1)F) به طوری که گروه افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی از گروه دارای وزن طبیعی، نمرهی بالاتری را در این سبک گزارش کردند و د- سبک خوردن بیرونی (66/0=d، 001/0=P، 15/34=(120،1)F) به طوریکه گروه افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی از گروه دارای وزن طبیعی، نمرهی بالاتری را در این سبک گزارش کردند.
به منظور بررسی تفاوت دو گروه افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی و افراد دارای وزن طبیعی در ساختار انگیزشی (انطباقی) از ANOVA استفاده شد. ساختار انگیزشی به عنوان متغیر وابسته، نمایهی تودهی بدنی به عنوان عامل و سن و سطح تحصیلات به عنوان متغیر کنترل وارد مدل شدند. متغیر گروه یک اثر اصلی معنیداری را نشان داد (54/1=d، 001/0≥P، 73/69=(120،1)F). بررسی جدول مربوط به اثرات تفکیکی نشان داد گروه دارای وزن طبیعی از گروه مبتلا به اضافه وزن و چاقی، نمرهی بالاتری را در ساختار انگیزشی انطباقی گزارش کردند.
همچنین، به منظور بررسی تفاوت دو گروه افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی با شکست مکرر در رژیم درمانی و افراد موفق در ساختار انگیزشی (انطباقی) از ANOVA استفاده شد. ساختار انگیزشی به عنوان متغیر وابسته، نمایهی تودهی بدنی به عنوان عامل و سن و سطح تحصیلات به عنوان متغیر کنترل وارد مدل شدند. متغیر گروه یک اثر اصلی معنیداری را نشان داد (22/1=d، 005/0=P، 55/34=(60،1)F). وارسی جدول مربوط به اثرات تفکیکی نشان داد افراد موفق (بدون شکست در رژیمدرمانی) از افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی با شکست مکرر در رژیم درمانی نمره بالاتری را در ساختار انگیزشی انطباقی گزارش کردند.
برای تعیین این که آیا میتوان نمایهی تودهی بدنی را از طریق چند متغیر شامل سن، تحصیلات، نمرات مقیاس سبکهای خوردن (هیجانی، بیرونی، بازداری شده) و ساختار انگیزشی تخمین زد. تحلیلهای بیشتری بر روی این دادهها انجام دادیم و از تحلیل رگرسیون، روش سلسله مراتبی[24] استفاده شد. در گام اول، سن و تحصیلات به عنوان متغیر پیشبین و نمایهی تودهی بدنی به عنوان متغیر ملاک (وابسته) وارد مدل شدند. در گام دوم، سبکهای اصلی خوردن (هیجانی، بیرونی و بازداری شده) و ساختار انگیزشی به متغیر پیشبین افزوده شدند که به افزایش معنیداری در واریانس مدل منجر شد (001/0≥P، 91/11=(119،4)F). نتایج تحلیل رگرسیون در جدول (3) خلاصه شده است.
بحث و نتیجهگیری
نتایج پژوهش حاضر با برخی پژوهشها که تنشهای شغلی فراوان و در نتیجه رضایت شغلی پایین را در تکنسینهای بی
هوشی نشان دادهاند همخوان میباشد. همان طور که در این پژوهشها مطرح شده است تکنسینهای هوشبری درگیر تنش
های زیاد از جمله موقعیتهای بحرانی و اورژانسی، مواجهه با بیماریهای شدید، مرگ بیماران، کار کردن با وسایل بیهوشی پیچیده و پیشرفته (17)، ساعات کار طولانی، کشیکهای شبانه، حالت آماده باش برای اعمال جراحی اورژانس تمرکز و دقت کاری بالا، فشار و بار زیاد کاری، آسیبپذیری اقتصادی (21-18)، تنشهای بینفردی در تقابل با اعضای گروه جراحی (22،26) و قرار گرفتن در معرض بخار مواد شیمیایی، پرتوهای یونیزان، عوامل عفونی و حساسیت به لاتکس (24-22) هستند.
نتایج این پژوهش همچنین با نتایج پژوهش کارتر-اسنل و هگادورن که شیوع بیشتر اختلالات مرتبط با تنش را در پرسنل هوشبری گزارش کردهاند همخوان است (25). در تحقیقات مختلف (14،12-8،6) مشخص شده است که همبستگی بالایی بین کیفیت زندگی پایین و اختلالات روانی مشاهده شده در کارکنان از جمله افسردگی، اضطراب، تنش، شکایتهای جسمی و عملکرد اجتماعی نامطلوب با حمایت شغلی پایین، شرایط نامساعد شغلی، سختی کار و عدم امنیت شغلی وجود دارد که یافتههای پژوهش حاضر تا حدی آنها را تایید
مینماید. بخشایی نشان داد که بین باورهای کارآمدی جمعی و باورهای خودکارآمدی معلمان با فرسودگی شغلی رابطهی منفی و معنیداری وجود دارد که با آن چه که در پژوهش حاضر در مورد ارتباط بین تابآوری و راهبردهای مقابلهای موثر (ارزیابی شناختی، جلب حمایت اجتماعی و حلمسئله) با رضایت شغلی به دست آمد همخوان میباشد و نشان میدهد که افرادی که تابآوری بالایی دارند و از ارزیابی شناختی و رویکرد حل مسئله (تقریبا مشابه خودکارآمدی فردی) و جلب حمایت اجتماعی (تقریبا مشابه خودکارآمدی جمعی) در مواجهه با تنشها بهره میجویند میتوانند تنشها را به نحو موثر مدیریت نموده و رضایت شغلی بالاتری داشته باشند (13). همچنین کینزل و همکاران، دکارد و همکاران و برگمن و همکاران نشان دادند که امکانات پایین برای کنترل کار رضایت شغلی را پایین میآورد و خطر فرسودگی شغلی را افزایش میدهد که نشان دهندهی اهمیت بالای شرایط کاری بر سلامت روانی و تأییدکنندهی یافتههای پژوهش حاضر است (29-27). به علاوه، پژوهشها نشان میدهند که قابل انعطاف بودن ساعات کاری و داشتن اوقات فراغت بیشتر گامی مهم در جهت افزایش کیفیت زندگی خود، دوستان و خانواده است (27) و سیاستهایی که شرایط محیط کار را ارتقا میدهند تاثیرات مثبتی بر وضعیت روانشناختی کارکنان دارند (10).
بنابراین نتایج پژوهش حاضر همسو با سایر مطالعاتی که به بررسی رضایت شغلی و عوامل موثر بر آن در کارکنان پرداختهاند نشان میدهد که تکنسینهای بیهوشی شاغل در اتاق عمل از تنشهای شغلی و مشکلات روانشناختی زیادی رنج میبرند و به خاطر عدم استفاده از مهارتهای مقابلهای مطلوب و عوامل افزایشدهندهی تابآوری رضایت شغلی آنها نیز کم میشود. از آن جا که رضایت شغلی لازمهی حفظ و دوام عملکرد اجتماعی و شغلی کارکنان یک سازمان است و تامین آن وظیفهی اصلی مسئولان میباشد، یافتههای این تحقیق میتواند برای مسئولان در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی برای شناسایی عوامل تاثیرگذار بر روی رضایت شغلی کارکنان و در نتیجه بررسی راهکارهایی در جهت بهبود آنها کمککننده باشد. به نظر میرسد بر اساس نتایج حاصل از رگرسیون و همگام با سایر تحقیقات، کاهش تنش شغلی (از طریق بهبود عوامل موثر بر آن) و آموزش استفاده از راهبرد حلمسئله باعث افزایش رضایت شغلی تکنسینهای بیهوشی شود زیرا افرادی که از راهبردهای مقابلهای موثر برای مقابله با تنش استفاده میکنند نسبت به کسانی که هیجانمدارانه با مشکلات مواجه میشوند و تاب
آوری پایینی دارند آسیبپذیری کمتری در برابر فشارهای روانی دارند. پژوهشها نشان داده است که راهبردهای مقابله
ای مسئلهمدار و شناختی با اضطرابهای موقعیتی، سطوح
پایینتر تنش و منبع کنترل درونی مرتبطاند (40).
اجرای طرح پژوهش بر روی کارکنان بیمارستانهای دولتی از جمله محدودیتهای پژوهش حاضر بود که با انجام تحقیقات گستردهتر هم بر روی کارکنان بیمارستانهای دولتی و هم بر روی کارکنان بیمارستانهای خصوصی قابل رفع است. پیشنهاد میشود در قالب طرحهای آزمایشی اثربخشی آموزش راهبردهای مقابلهای موثر و مدیریت تنش در کاهش تنش شغلی و افزایش رضایت شغلی تکنسینهای بیهوشی مورد بررسی قرار گیرد.
[1]Body Mass Index
[2]Atrophy
[3]World Health Organization
[4]Motivation
[5]Motivational Structure
[6]Cox and Klinger
[7]Adaptive motivational structure
[8]Psychosomatic Theory
[9]Emotional
[10]Externality
[11]External
[12]Restraint
[13]Burton, Smith and Lightowler
[14]Craving
[15]Anschutz, Van Strein, Van De Ven and Engels
[16]Dutch Eating Behaviors Questionnaires
[17]Personal Concern Inventory
[18]Validity
[19]Reliability
[20]Back Translation
[21]Boom Test Uitgevers, Amsterdam, The Netherlands
[22]Stadiometer
[23]در مدلهای ANOVA در SPSS مجذور اتا به عنوان شاخص اندازه اثر محاسبه میشوند. ما مجذورهای اتا را به کوهن d تبدیل کردهایم تا درک اندازهی اثر، آسانتر شود. 20/0=d برابر با اندازهی اثر کوچک، 50/0=d برابر با اندازهی اثر متوسط، 80/0=d برابر با اندازهی اثر بزرگ است.
[24]Hierarchical