2024-03-28T14:32:40Z
https://jfmh.mums.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=220
مجله اصول بهداشت روانی
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1028-6918
1390
13
50
اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی به شیوه ی گروهی (با تکیه بر مولفه های هوشیاری فراگیر بنیادین، تحمل پریشانی و تنظیم هیجانی) بر نشانه های افسردگی در دانشجویان
مرتضی
مدرس غروی
هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی (DBT) به شیوهی گروهی بر نشانههای افسردگی از طریق بهبود مولفههای هوشیاری فراگیر، تحمل پریشانی و تنظیم هیجانی است. روشکار: در این پژوهش شبهآزمایشی با استفاده از شیوهی نمونهگیری داوطلبانه از میان دانشجویان شاغل به تحصیل در دانشگاههای فردوسی و علوم پزشکی مشهد در سال تحصیلی 88-1387، تعداد بیست نفر که با استفاده از پرسشنامهی افسردگی بک دارای نشانههای افسردگی بودند، شناسایی شده و به طور تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند. پرسشنامهی هوشیاری فراگیر فریبرگ (FMI)، مقیاس تحمل پریشانی (DTS) و مقیاس دشواریهای تنظیم هیجانی (DERS) روی دو گروه اجرا گردید. سپس رفتاردرمانی دیالکتیکی به شیوهی گروهی در هشت جلسه و طی چهار هفته بر روی گروه آزمون بر اساس راهنمای درمانی اجرا شد و گروه شاهد هیچ درمانی دریافت نکردند. در خاتمه، دو گروه، مقیاسهای پژوهش را تکمیل نمودند. ارزیابی پیگیر نیز یک ماه پس از اتمام درمان صورت گرفت. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تی برای نمونههای همبسته تحلیل گردیدند. یافته ها: نتایج حاکی از اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی در کاهش نشانههای افسردگی (001/0P<) و افزایش معنیدار در شاخصهای هوشیاری فراگیر (001/0=P) و تحمل پریشانی (05/0P<) بود. آزمودنیهای گروه آزمون در مقایسه با گروه شاهد در شاخص دشواریهای تنظیم هیجانی، کاهش معنیداری نشان ندادند. بهبودی مشاهده شده در گروه آزمون در پیگیری یک ماهه نیز حفظ شده بود. نتیجه گیری: به نظر میرسد DBT از طریق اثرگذاری بر مولفههای هوشیاری فراگیر و تحمل پریشانی، نشانههای افسردگی را کاهش میدهد
رفتاردرمانی
افسردگی
هوشیاری فراگیر
تحمل
هیجان
2011
06
22
35
124
https://jfmh.mums.ac.ir/article_881_70fc49a6078ac5a7d7860029bcd35073.pdf
مجله اصول بهداشت روانی
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1028-6918
1390
13
50
ارتباط بین سلامت روان و تفکر انتقادی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مقصود امین
خندقی
توجه به تفکر انتقادی یکی از اهداف آموزش عالی و مولفهای کلیدی در سلامت روان دانشجویان است. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط بین سلامت روان و تفکر انتقادی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مشهد صورت گرفت.
روشکار: در این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی 357 نفر از دانشجویان (196 دختر و 161 پسر) که در سال تحصیلی 90-1389 در دانشگاه علوم پزشکی مشهد مشغول به تحصیل بودند با استفاده از جدول کرجسی و مورگان به روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب و با استفاده از پرسشنامههای سلامت عمومی گلدبرگ و آزمون تفکر انتقادی کالیفرنیا (فرم ب) مورد ارزیابی قرار گرفتند. دادههای حاصل با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون و آزمون مانووا تحلیل شدند.
یافته ها: همبستگی معنیداری بین سلامت روان و تفکر انتقادی دانشجویان وجود داشت (01/0>P) که از بین مولفههای سلامت روان اضطراب، بیشترین همبستگی(17/0- =r، 01/0=P) و افسردگی، کمترین همبستگی (06/0- =r، 05/0<P) را با تفکر انتقادی نشان داد. همچنین، واریانس سلامت روان دانشجویان از طریق تفکر انتقادی قابل پیشبینی بود (01/0>P). در ضمن دختران در سلامت روان نسبت به پسران از وضعیت بهتری برخوردار بوده (001/0>P) اما از نظر میزان تفکر انتقادی هر دو جنس در یک سطح قرار داشتند (05/0<P).
نتیجه گیری: با توجه به رابطهی معنیدار بین سلامت روان و تفکر انتقادی، میتوان نتیجه گرفت که بهبود فرایند تفکر انتقادی به ارتقای سطح سلامت روان دانشجویان منجر میگردد. به ویژه این که مهارتهای تفکر انتقادی در دانشجویان رشتههای مرتبط با مشاغل پزشکی و بهداشتی، ضرورتی مضاعف دارد
انتقادی
تفکر
دانشجو
سلامت روان
2011
06
22
23
114
https://jfmh.mums.ac.ir/article_1013_7fe01bcf393e5c51f25da4e8f7e2defc.pdf
مجله اصول بهداشت روانی
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1028-6918
1390
13
50
اثربخشی درمان چند وجهی لازاروس بر وضعیت ناتوانی گسترده در بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس
محمود
بهرامخانی
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان چند وجهی لازاروس بر وضعیت ناتوانی گستردهی بیماران مبتلا به مالتیپلاسکلروزیس بود.
روشکار: پژوهش حاضر از نوع نیمهآزمایشی میباشد که در سال 1388 در شهر قزوین انجام شد. تعدادی از بیماران مبتلا به مالتیپلاسکلروزیس به صورت در دسترس انتخاب شدند. پس از ارزیابیهای اولیه، 40 نفر از این بیماران به صورت جایگزینی تصادفی در دو گروه (20 نفر گروه آزمون و 20 نفر گروه شاهد) قرار گرفتند. 12 جلسهی 90 دقیقهای درمان چند وجهی لازاروس در طی 3 ماه در گروه آزمون به صورت گروهی انجام گرفت. از 20 نفر آزمودنی گروه آزمون، 16 نفر درمان را تکمیل کردند. وضعیت ناتوانی گستردهی بیماران (EDSS) قبل و بعد از درمان توسط یک متخصص بیماریهای مغز و اعصاب ارزیابی شد. دادهها با استفاده از آزمون یومنویتنی تحلیل شد.
یافته ها: مقایسهی تفاوت وضعیت ناتوانی بیماران دو گروه نشان داد که درمان چند وجهی، اثر معنیداری بر کاهش نمرهی EDSS (035/0=P) و سیستمهای کنشوری رودهای-مثانهای (0005/0P<) و سربرال (014/0=P) داشته است. درمان مذکور، اثر معنیداری بر سیستمهای پیرامیدال و بینایی نداشت.
نتیجه گیری: شیوهی درمان چند وجهی در کاهش میزان ناتوانی بیماران مبتلا به مالتیپلاسکلروزیس موثر است.
درمان چند وجهی
مالتیپل اسکلروزیس
ناتوانی
2011
06
22
47
136
https://jfmh.mums.ac.ir/article_1014_d1db4b06fdd5ed291d45902209486596.pdf
مجله اصول بهداشت روانی
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1028-6918
1390
13
50
تحلیل مسیر منبع کنترل، نشانگان افسردگی و پیشرفت تحصیلی بر افکار خودکشی:نقش تعدیل کنندگی جنس
زهرا
فدایی
مطالعات شیوعشناسی نشان میدهد که مشکلات مربوط به بهداشت روانی در بین دانشجویان، یکی از عمدهترین مسائل آموزش عالی است. لذا این پژوهش با هدف بررسی نقش منبع کنترل، نشانگان افسردگی و پیشرفت تحصیلی بر افکار خودکشی دانشجویان انجام شد.
روشکار: پژوهش حاضر از نوع همبستگی و بر حسب نوع استفاده از نتایج، کاربردی است. نمونهای شامل250 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران در سال تحصیلی 88-1387 است که به روش خوشهای چند مرحلهای انتخاب و با مقیاسهای افکار خودکشی (SIS)، افسردگی دانشجویان (UCDI) و منبع کنترل راتر مورد اندازهگیری قرار گرفتند. دادههای به دست آمده از مقیاسهای مذکور با استفاده از روش تحلیل مسیر به کمک نرمافزار لیزرل تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج بررسی همبستگی بین متغیرهای پیشبین و ملاک حاکی از آن است که جهت رابطه در هر دو گروه دختر و پسر در ماتریس همبستگی دو متغیره یکسان است. اما معنیداری ضرایب و میزان واریانس تبیین شدهی بین متغیرها در دو گروه دختر و پسر متفاوت است.
نتیجه گیری: یافتهها حاکی از ضرورت توجه به متغیرهای منبع کنترل، میزان افسردگی و پیشرفت تحصیلی و ارتباط آنها با افکار خودکشی دانشجویان است. جهت حفظ و ارتقای بهداشت روانی، پیشرفت تحصیلی دانشجویان و ارایهی خدمات مناسب بهداشت روانی باید به نقش اثربخشی این متغیرها توجه شده و در آزمونهای غربالگری و پایش سلامت روانی دانشجویان مد نظر قرار گیرند.
افسردگی
افکار خودکشی
پیشرفت تحصیلی
دانشجویان
منبع کنترل
2011
06
22
59
148
https://jfmh.mums.ac.ir/article_1015_0f8552989504201c6972ffe344077890.pdf
مجله اصول بهداشت روانی
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1028-6918
1390
13
50
اثربخشی درمانگری شناختی رفتاری در به کارگیری راهبردهای مقابله ای و کاهش درد زنان مبتلا به کمردرد مزمن
ندا
گلچین
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی درمانگری شناختیرفتاری بر تغییر بهکارگیری راهبردهای مقابلهای و کاهش درد زنان مبتلا به کمردرد مزمن انجام شده است.
روشکار: این پژوهش از نوع مطالعههای نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه شاهد است. از میان تمام زنان مبتلا به کمردرد مزمن مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی و یک مطب خصوصی در شهر تهران در سال 1389، 30 زن به طور تصادفی انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مساوی آزمون و شاهد جایگزین شدند. گروه آزمون طی 12 هفته جلسات 90 دقیقهای درمان شناختیرفتاری تورک و فری را تجربه کردند. در حالی که گروه شاهد فقط پیگیری شدند. از پرسشنامههای سبکهای مقابلهای لازاروس و فولکمن و ناتوانی کمردرد کبک در دو مرحلهی پیشآزمون و پسآزمون استفاده شد. دادهها با شاخصهای توصیفی و آزمون تحلیل واریانس یک سویه با استفاده از نسخهی شانزدهم نرمافزار SPSS تحلیل شدند.
یافته ها: نمرههای آزمودنیهای گروه آزمون در هر یک از زیرمقیاسهای مقابلههای ناکارآمد وکمردرد کاهش معنیداری نسبت به گروه شاهد داشت (05/0P<). همچنین، نمرههای مقابلههای کارآمد آزمودنیهای گروه آزمون به طور معنیداری نسبت به گروه شاهد افزایش یافته بود (05/0P<).
نتیجه گیری: درمانگری شناختیرفتاری از طریق تاثیرگذاری روی مولفههای زیستیروانیاجتماعی درد مزمن و تغییر دادن شناختهای ناسازگار باعث کاهش کمردرد و بهکارگیری سبکهای مقابلهای ناکارآمد و افزایش سبکهای مقابلهای کارآمد میشود.
درمانگری شناختی رفتاری
کمردرد
مقابله
2011
06
22
9
160
https://jfmh.mums.ac.ir/article_1016_1250bbb1bb1b9aaa8054be03fda466de.pdf
مجله اصول بهداشت روانی
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1028-6918
1390
13
50
مقایسه ی ساختار انگیزشی و سبک های خوردن در زنان مبتلا به اضافه وزن و چاقی و دارای وزن طبیعی
جواد
صالحی فدردی
این پژوهش با هدف بررسی ساختار انگیزشی و سبکهای خوردن در زنان مراجعهکننده به یکی از مجموعههای ورزشی شهر مشهد اجرا شد.
روشکار: در این پژوهش توصیفیمقایسهای، در پاییز 1389 بر اساس نمایهی تودهی بدنی (BMI)، 60 نفر خانم مبتلا به اضافه وزن و 60 نفر خانم دارای وزن در محدودهی طبیعی به روش نمونهگیری در دسترس به صورت داوطلبانه در پژوهش شرکت کردند. آزمودنیها پرسشنامههای اهداف شخصی و عادات خوردن داچ را تکمیل کردند. برای آزمون فرضیهها از MANCOVA و ANOVA و تحلیل رگرسیون استفاده شد.
یافته ها: دو گروه از نظر ساختار انگیزشی و سبکهای خوردن تفاوت داشتند، به طوری که افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی، ساختار انگیزشی غیر انطباقیتر و در مقیاس خوردن هیجانی، هیجانی سرگردان، هیجانی مشخص و بیرونی نمرات بالاتری را گزارش کردند (05/0>P). همچنین، افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی با سابقهی شکست مکرر، ساختار انگیزشی غیر انطباقیتری نسبت به افراد موفق (بدون سابقهی شکست) داشتند (001/0≥P). به علاوه، نتایج تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد که ساختار انگیزشی میتواند ورای اثرات سن و تحصیلات، BMI و تعداد شکست در رژیمدرمانی را پیشبینی کند و سبک خوردن میتواند BMI پیشبینی کند (001/0≥P).
نتیجه گیری: افراد مبتلا به اضافه وزن و چاقی، ساختار انگیزشی غیر انطباقیتر و سبک خوردن متفاوتی نسبت به افراد با وزن طبیعی داشتند. همچنین، افراد مبتلا به اضافه وزن با شکستهای مکرر، ساختار انگیزشی غیر انطباقیتری نسبت به افراد موفق داشتند. ساختار انگیزشی، تعداد شکست در رژیمدرمانی و BMI را پیشبینی کرد و سبک خوردن، BMI را پیشبینی نمود.
اضافه وزن
انگیزش
چاقی
رژیم
سبک خوردن
2011
06
22
81
170
https://jfmh.mums.ac.ir/article_1017_56c3e9b426a38f8e25bea60342663d57.pdf
مجله اصول بهداشت روانی
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1028-6918
1390
13
50
رابطه ی نگرش مذهبی و علایم اختلال استرس پس از سانحه در زلزله زدگان شهرستان بم
محمدعلی
گودرزی
مضامین دینی حاکی از این است که انسان به هنگام برخورد با شرایط تهدیدکننده، خدا را میخواند. تحقیقات آسیبشناسی روانی نیز نشان داده است که وقایع تکاندهنده و تهدیدکننده ممکن است در برخی از افراد مستعد، علایم اختلال استرس پس از سانحه را ایجاد نماید. لذا هدف این تحقیق، بررسی رابطهی بین نگرش مذهبی و علایم اختلال استرس پس از سانحه در افرادی بود که در زلزلهی بم حضور داشتند.
روشکار: تحقیق حاضر از نوع همبستگی و پسرویدادی است. آزمودنیها شامل 117 نفر (70 مرد و 47 زن) از مردم شهرستان بم بودند که به روش نمونهگیری تصادفی ساده از بین افرادی که در حادثهی زلزله حضور داشتند، انتخاب شدند. آزمودنیها دو مقیاس نگرش مذهبی و اختلال استرس پس از سانحهی میسیسیپی (اشل) را به صورت فردی تکمیل کردند. برای تحلیل دادهها از روشهای آماری ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون گام به گام و آزمون تی استفاده شد.
یافته ها: نگرش مذهبی تنها قادر بود مولفههای ناتوانی در مهار عاطفی و افسردگی مقیاس اشل را به صورت معکوس پیشبینی کند. همچنین، آزمودنیهای دارای علایم خفیف در مقایسه با آزمودنیهای دارای علایم شدید، نگرش مذهبی برتری نشان دادند (001/0P<).
نتیجه گیری: نگرش مذهبی میتواند در کاهش علایم عاطفی اختلال استرس پس از سانحه موثر باشد ولی بر علایم خودآیند آن تاثیری ندارد.
اختلال استرس پس از سانحه
افسردگی
زلزله
عاطفه
کنترل
2011
06
22
93
182
https://jfmh.mums.ac.ir/article_1018_dce723fcb5cd13572c141d428ca7fbee.pdf
مجله اصول بهداشت روانی
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1028-6918
1390
13
50
بررسی ارتباط سبک دلبستگی بالغین به والدین با تنش، اضطراب و افسردگی
مرتضی
مدرس غروی
سبکهای دلبستگی از منابع درونفردی هستند که میتوانند سطوح تنش و ناتوانی را در شرایط ناگوار تعدیل کنند و اثرات منفی تنش را کمرنگتر جلوه دهند. بنا بر نتایج پژوهشها، سبکهای دلبستگی، اهمیت پیشبینیکنندهی زیادی در بهداشت روانی دارد. با توجه به اهمیت سلامت روان در زندگی افراد که از مواد مخلکنندهی آن تنش، اضطراب و افسردگی است و وجود نظریهی مهم دلبستگی بالبی و دسترسی محدود پژوهشگر به مقالاتی که فرضیات مشتق از این نظریه را آزمون کند، پژوهشی با هدف تعیین ارتباط سبکهای دلبستگی بالغین به والدین با تنش، اضطراب و افسردگی انجام شد.
روشکار: این مطالعهی توصیفی همبستگی در سال 1388 بر 170 زن متاهل 44-15 ساله که به روش آسان از درمانگاه زنان بیمارستان قائم (عج) و مطب متخصص زنان شهر مشهد انتخاب شدند، انجام شد. دادهها با پرسشنامهی سبک دلبستگی بالغین به والدین و مقیاس تعیین همزمان تنش، اضطراب و افسردگی جمعآوری و با نرمافزار SPSS نسخهی 14در سطح معنیداری 05/0 با استفاده از آزمون آماری پیرسون تحلیل شد.
یافته ها: تنش، اضطراب و افسردگی، ارتباط منفی با سبک دلبستگی ایمن به والدین دارد که در مورد افسردگی با دلبستگی ایمن به پدر و مادر و تنش با دلبستگی ایمن به مادر معنیدار گردید و هر سه مولفه، ارتباطی مثبت و معنیدار با سبک دلبستگی سرد به پدر و مادر دارند (01/0P<).
نتیجه گیری: بر اساس نظریهی بالبی، دلبستگی برای تکوین شخصیت و روابط بهنجار ضروری بوده و پایهای برای سلامت روانی است.
اضطراب
افسردگی
بالغ
تنش
دلبستگی
2011
06
22
194
202
https://jfmh.mums.ac.ir/article_1019_ed98d32a2075f3162a245a5e1254e703.pdf