دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1684-4300
18
5
2016
08
22
نقش هوش هیجانی و عاطفهی مثبت و منفی در تابآوری زنان باردار نخستزا
243
248
FA
جابر
علیزاده گورادل
دانشجوی دکترای تخصصی روانشناسی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
مهری
مولایی
0000-0001-7823-8869
دانشجوی دکترای تخصصی روانشناسی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران
mehri.molaee@yahoo.com
اصغر
پوراسمعلی
باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان، واحد اردبیل، دانشگاه آزاد اسلامی، اردبیل، ایران
asghar pouresmali@yahoo.com
10.22038/jfmh.2016.7439
<strong>مقدمه</strong><strong>:</strong> تابآوری یکی از موضوعات مطرح در روانشناسی سلامت است. بسیاری از تحقیقات به بررسی عواملی پرداختهاند که با این متغیر، در ارتباط میباشند. هدف این پژوهش بررسی نقش هوش هیجانی و عاطفهی مثبت و منفی در پیشبینی تابآوری زنان باردار نخستزا است. <br/><strong>روشکار:</strong> جامعهی آماری این پژوهش توصیفی-همبستگی شامل تمام زنان باردار نخستزای شهرستان اردبیل در سال 1393 (سهماههی آخر بارداری) است که تعداد 122 زن باردار با اولین تجربهی بارداری از مراکز کنترل بارداری این شهر به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامهی تابآوری کانر و دیویدسون (CD-RISC)، فرم کوتاه رگهی هوش هیجانی پترایدز و مقیاس عاطفهی مثبت و منفی (PANAS) استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با کمک نرمافزار آماری SPSSنسخهی 20 استفاده شد. <br/><strong>یافتهها:</strong> بین متغیرهای هوش هیجانی و عاطفهی مثبت و منفی با تابآوری ارتباط معنیداری وجود دارد (05/0><em>P</em>). همچنین به جز مولفهی درک هیجانها سایر مولفههای هوش هیجانی، خوشبینی (251/0=β، 001/0><em>P</em>)، خودآگاهی (486/0=β، 0001/0><em>P</em>) و مهارتهای اجتماعی (283/0=β، 0001/0><em>P</em>)، عاطفهی مثبت (343/0=β، 0001/0><em>P</em>) و عاطفهی منفی (410/- =β، 0001/0><em>P</em>) قادرند میزان تابآوری را در زنان باردار نخستزا پیشبینی کنند. <br/><strong>نتیجهگیری:</strong> بر اساس نتایج، زنان بارداری که دارای عاطفهی مثبت و هوش هیجانی بالاتر بودند، تابآوری بیشتری داشتند.
تابآوری,عاطفه,نخستزا,هوش هیجانی
https://jfmh.mums.ac.ir/article_7439.html
https://jfmh.mums.ac.ir/article_7439_a3deb6e62156a393155a8f34acd98b55.pdf
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1684-4300
18
5
2016
08
22
ارتباط طرحوارههای ناسازگار اولیه و عزت نفس جنسی در زنان روسپی
249
258
FA
حسین
شاره
0000-0002-0102-2290
استادیار روانشناسی بالینی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران
hsharreh@yahoo.com.au
10.22038/jfmh.2016.7441
<strong>مقدمه</strong><strong>:</strong> پژوهش حاضر به منظور بررسی ارتباط بین طرحوارههای ناسازگار اولیه و عزت نفس جنسی در زنان روسپی انجام شد. <br/><strong>روشکار:</strong> در یک طرح توصیفی- همبستگی که در بهمن ماه 1394 انجام شد، 108 نفر از زنان روسپی مقیم مرکز نگهداری زنان توس مشهد به صورت نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامههای طرحوارههای ناسازگار اولیهی یانگ- فرم کوتاه و عزت نفس جنسی زنان- فرم کوتاه استفاده شد. تحلیل دادهها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون گام به گام و آزمون تی مستقل در نرمافزار SPSS نسخهی 22 صورت گرفت. <br/><strong>یافتهها:</strong> بین نمرات اغلب طرحوارههای ناسازگار اولیه با عزت نفس جنسی در زنان روسپی، رابطهی معکوس وجود داشت (05/0<em>P</em><). سه طرحوارهی محرومیت هیجانی، رهاشدگی/ بیثباتی و بیاعتمادی/ بدرفتاری برای عزت نفس جنسی زنان روسپی، پیشبینیکنندهی معنیداری بودند (05/0<em>P</em><). نمرات طرحوارههای انزوای اجتماعی، نقص/شرم، شکست، خویشتنداری/خودانضباطی ناکافی و معیارهای سرسختانه/عیبجویی افراطی زنانی که با والدین زندگی میکردهاند پایینتر از زنانی است که با غیر والد زندگی میکردهاند (05/0<em>P</em><). همچنین، میزان عزت جنسی زنان روسپی که با والدین زندگی میکردهاند بالاتر از زنان روسپی بود که با غیر والد زندگی میکردهاند (017/0=<em>P</em>). <br/><strong>نتیجهگیری:</strong> به نظر میرسد هر چه میزان طرحوارههای ناسازگار اولیهی زنان روسپی بیشتر باشد عزت نفس جنسی آنان پایینتر خواهد بود. عدم زندگی با والدین در مراحل رشد، نقش عمدهای در شکلگیری طرحوارههای ناسازگار اولیه و در نتیجه کاهش عزت نفس جنسی دارد.
طرحواره,عزت نفس جنسی,زنان
https://jfmh.mums.ac.ir/article_7441.html
https://jfmh.mums.ac.ir/article_7441_f5d3ea0526081a849ca9034f7937661d.pdf
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1684-4300
18
5
2016
08
22
بررسی مقایسهای تابآوری، باورهای فراهیجانی و بهزیستی روانشناختی در زنان بارور و نابارور
259
264
FA
هاشم
جبرائیلی
0000-0002-4007-5096
دانشجوی دکترای تخصصی روانشناسی سلامت، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
h.jebraeili@yahoo.com
جواد
هاشمی
کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی، باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان، واحد اردبیل، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل، اردبیل، ایران
عالیه
ناظمی
کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی، باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان، واحد اردبیل، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل، اردبیل، ایران
10.22038/jfmh.2016.7483
<strong>مقدمه</strong><strong>:</strong> با توجه به شیوع بالای مشکلات روانی ناشی از ناباروری در زنان نابارور و لزوم شناخت وضعیت روانی آنها به منظور انجام مداخلاتی در جهت کمک به آنها، پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسهای تاب آوری، باورهای فراهیجانی و بهزیستی روانشناختی در زنان بارور و نابارور انجام شد. <br/><strong>روشکار:</strong> جامعهی آماری این پژوهش علی-مقایسهای شامل تمام زنان نابارور مراجعهکننده به مراکز بهداشتی درمانی شهرستان مشگین شهر در سال 1393 بود. تعداد 80 زن نابارور و 80 زن بارور به شیوهی نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. دادهها با استفاده از پرسشنامههای تابآوری، باورهای فراهیجانی و بهزیستی روانشناختی جمعآوری و با نرمافزار SPSS و با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره، تحلیل شدند. <br/><strong>یافتهها:</strong> بین زنان بارور و نابارور در متغیرهای تابآوری (001/0<em>P</em><، 47/10=F)، باورهای فراهیجانی (031/0<em>P</em><، 75/4=F) و بهزیستی روانشناختی (001/0<em>P</em><، 31/12=F) تفاوت معنیداری وجود دارد و در تمام این متغیرها نمرات زنان نابارور، کمتر از نمرات زنان بارور است. <br/><strong>نتیجهگیری:</strong> با توجه به یافتههای پژوهش حاضر که از سطوح پایینتر تابآوری، باورهای فراهیجانی و بهزیستی روانشناختی در زنان نابارور نسبت به زنان بارور حکایت دارد، ضرورت توجه به سلامت روان زنان نابارور و انجام مداخلاتی در جهت کمک به آنها بیش از پیش آشکار میشود.
بهزیستی روانشناختی,تابآوری,ناباروری,هیجان
https://jfmh.mums.ac.ir/article_7483.html
https://jfmh.mums.ac.ir/article_7483_283a9e0830b03f609e8d29ac91590677.pdf
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1684-4300
18
5
2016
08
22
ارتباط استرس ادراک شده با صفات شخصیتی کارکنان فوریت پزشکی
265
271
FA
مریم
میرحقی
کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شاهرود، شاهرود، ایران
سعید
سرابیان
استادیار گروه روانشناسی، دانشگاه پیام نور، مرکز مشهد، مشهد، ایران
sarabians@yahoo.com
10.22038/jfmh.2016.7480
<strong>مقدمه</strong><strong>:</strong> کارکنان فوریت پزشکی در محیطی پرتنش به مراقبت از مصدومین بدحال میپردازند. مشخص نیست در این کارکنان چه صفات شخصیتی با درک استرس کمتری ارتباط دارند. هدف پژوهش حاضر شناسایی صفات کارکنانی است که در روبهرویی با شرایط تنشزا، عملکرد شغلی بالایی نشان میدهند. <br /><strong>روشکار:</strong> این مطالعهی توصیفی-مقطعی از فروردین تا شهریور 1394 بر روی کارکنان فوریت پزشکی استان خراسان رضوی به روش همبستگی و به شکل میدانی انجام گرفت. تعداد 190 نفر مرد به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل فرم مشخصات جمعیتشناختی، پرسشنامهی شخصیت نئو-فرم کوتاه (NEO-FFI) و مقیاس استرس ادراک شدهی کوهن بودند. دادهها با شاخصهای توصیفی و استنباطی (همبستگی و رگرسیون) و با کمک نرمافزار SPSSنسخهی 16 تحلیل شدند. <br /><strong>یافتهها:</strong> از بین صفات شخصیتی، رگهی شخصیتی روانرنجوری، همبستگی معنیدار مثبت اما برونگرایی و توافق و باوجدان بودن، همبستگی معنیدار منفی با استرس ادراک شده دارند (001/0<em>P</em><). همچنین روانرنجوری، گشودگی نسبت به تجربه، توافق و باوجدان بودن 5/59 درصد تغییرات در استرس ادراک شده را تبیین کردند. <br /><strong>نتیجهگیری:</strong> به نظر میرسد آن دسته ازکارکنان فوریت پزشکی که سطح بالاتری از رگههای شخصیتی مرتبط با ثبات هیجانی، تمایل به یاری رساندن، تلاش برای موفقیت و احساس مسئولیت دارند، میتوانند در روبهرویی با شرایط تنشزا و بحرانی، استرس ادراک شدهی کمتر و کارآمدی بیشتری داشته باشند.
استرس,خدمات فوریت پزشکی,شخصیت,عملکرد شغلی
https://jfmh.mums.ac.ir/article_7480.html
https://jfmh.mums.ac.ir/article_7480_e70688d7c0f1326d395ff5a2402f1e0d.pdf
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1684-4300
18
5
2016
08
22
اثربخشی درمان شناختیرفتاری بر افسردگی و امید به زندگی بیماران مبتلا به هپاتیت ب
272
278
FA
وحید
جعفرنیا
کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تربت جام، ایران
vjafarnia@yahoo.com
مرتضی
بادله
دانشجوی دکترای روانشناسی سلامت، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
morteza_badeleh@yahoo.com
حمید
سیفی
کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، مشهد، ایران
seyfih2@mums.ac.ir
جعفر
حسنی
دانشیار گروه روانشناسی بالینی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
hasanimehr57@gmail.com
مهدی
مدنیفر
دانشجوی ارشد روانشناسی شناختی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
10.22038/jfmh.2016.7490
<strong>مقدمه</strong><strong>:</strong> با توجه به لزوم درمانهای مناسب روانشناختی در بیماریهای مزمن نظیر هپاتیت ب، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی گروهدرمانی شناختیرفتاری بر افسردگی، امید به زندگی بیماران مبتلا به هپاتیت نوع ب، انجام شد. <br/><strong>روشکار:</strong> جامعهی آماری این کارآزمایی بالینی شامل بیماران 40-25 سالهی مبتلا به هپاتیت نوع ب در سطح شهر مشهد در سال 1391 میباشند که دارای همبودی اختلال افسردگی (بر اساس ملاکهای چهارمین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی و پرسشنامهی افسردگی بک) و میزان پایین امید به زندگی (طبق آزمون امیدواری اشنایدر) بودهاند. تعداد 28 نفر به صورت نمونهگیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه 14 نفری آزمون و شاهد تقسیم شدند. گروه آزمون به مدت 3 ماه، هر هفته تحت درمان شناختی-رفتاری قرار گرفت و گروه شاهد هیچ آموزشی دریافت نکرد. بعد از اتمام دوره، مجددا آزمونهای مذکور به عنوان پسآزمون در تمام افراد اجرا گردید. برای تحلیل دادهها از آمار توصیفی و آزمون تحلیل کوواریانس و نرمافزار SPSSنسخهی 19 استفاده گردید. <br/><strong>یافتهها:</strong> تحلیل آزمون کوواریانس نشان داد که اثر گروهدرمانی شناختیرفتاری در افزایش امید به زندگی بیماران هپاتیت نوع ب، معنیدار بوده است (01/0><em>P</em>). هر چند این درمان بر افسردگی بیماران اثربخش بوده اما از نظر آماری معنیدار گزارش نگردید (18/0=<em>P</em>). <br/><strong>نتیجهگیری:</strong> به نظر میرسد گروهدرمانی شناختی رفتاری به عنوان یک رویکرد درمانی میتواند در بهبود افسردگی و به خصوص افزایش امید به زندگی بیماران مبتلا به هپاتیت ب موثر باشد.
افسردگی,امید به زندگی,درمان شناختیرفتاری,هپاتیت ب
https://jfmh.mums.ac.ir/article_7490.html
https://jfmh.mums.ac.ir/article_7490_f319ba4890efac06340a7774cd8e009e.pdf
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1684-4300
18
5
2016
08
22
مقایسهی ابعاد کمالگرایی، سیستمهای مغزی-رفتاری و تابآوری در بیماران عروق کرونر و افراد عادی
279
286
FA
مینا
مجتبایی
استادیار گروه روانشناسی بالینی، دانشکدهی روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن، ایران
mojtabaie@riau.ac.ir
میترا
صالح
دانشکدهی روانشناسی، دانشگاه علوم و تحقیقات هرمزگان، ایران
mitrasaleh1349@gmail.com
10.22038/jfmh.2016.7489
<strong>مقدمه</strong><strong>:</strong> امروزه در جوامع مختلف با روند صعودی بیماریهای قلبی–عروقی مواجه هستیم. مطالعهی حاضر با هدف مقایسهی ابعاد کمالگرایی، سیستمهای مغزی-رفتاری و تابآوری در بیماران عروق کرونر و افراد عادی میباشد. <br/><strong>روشکار:</strong> در این پژوهش علی-مقایسهای، دادهها از 150 نفر بیمار عروق کرونری مراجعهکننده و بستری شده در بیمارستانهای قلب و عروق شهر تهران در سال 1392 و 150 نفر سالم جمعآوری شدند. این افراد با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس کمالگرایی چندبعدی فراست، مقیاس سیستمهای بازداری و فعالسازی رفتاری کارور وایت و مقیاس تابآوری کانر-دیویدسون بودند. جهت تحلیل دادهها از روشهای آماری تحلیل رگرسیون لجستیک دوجملهای و یو مان-ویتنی و نسخهی 18 نرمافزار SPSS استفاده گردید. <br/><strong>یافتهها:</strong> بر اساس نتایج، ابعاد کمالگرایی متغیرهای تردید نسبت به اعمال، انتظارات والدین و نظم و ترتیب با متغیر ملاک (در دو وضعیت بیمار و سالم) رابطهی مثبت و معنیدار داشتند (05/0><em>P</em>). در سیستم مغزی-رفتاری، بازداری رفتاری و تفریحطلبی فعالسازی با متغیر ملاک رابطهی منفی و معنیدار و جنگ و گریز با متغیر ملاک، رابطهی مثبت و معنیدار داشتند (05/0><em>P</em>). تابآوری در دو گروه بیمار کرونری و افراد سالم، تفاوت معنیداری نشان نداد (158/0=<em>P</em>). <br/><strong>نتیجهگیری:</strong> اجزای خاصی از ابعاد کمالگرایی و سیستمهای مغزی-رفتاری با بیماری عروق کرونر قلب، ارتباط اختصاصی دارد و میتوانند مولفههای مناسبی در تحلیلهای روانشناختی بروز بیماری کرونر قلب باشند.
بیماری عروق کرونر,تابآوری,سیستم مغزی-رفتاری,کمالگرایی
https://jfmh.mums.ac.ir/article_7489.html
https://jfmh.mums.ac.ir/article_7489_701b70498262aafdfc0dee8bdbad7b3f.pdf
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1684-4300
18
5
2016
08
22
بررسی اثربخشی تحریک با جریان مستقیم از روی جمجمهی ناحیهی پشتی-جانبی قشر پیشپیشانی بر ولع مصرف در سوءمصرفکنندگان شیشه
287
293
FA
مهدی
حلمزاده
کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
10.22038/jfmh.2016.7491
<strong>مقدمه</strong><strong>:</strong> با توجه به شیوع سوءمصرف شیشه و لزوم درمانهای مناسب برای آن، هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی تحریک با جریان مستقیم از روی جمجمهی ناحیهی پشتی-جانبی قشر پیشپیشانی بر کاهش میزان ولع مصرف در سوءمصرفکنندگان شیشه بود. <br/><strong>روشکار:</strong> این مطالعهی بالینی، در طی آذر 1393 تا تیر 1394 با جامعهی آماری افراد مبتلا به حداقل یک سال سوءمصرف شیشه (بر اساس ملاکهای تشخیصی چهارمین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی و انجام آزمایش) مراجعهکننده به مرکز درمان اعتیاد مهرآوران و مرکز درمان پرهیزمدار مشهد، انجام شد. از طریق نمونهگیری هدفمند 21 نفر، انتخاب و به شیوهی تصادفی در سه گروه برابر (تحریک آندی راست، تحریک آندی چپ و شم) قرار گرفتند. از پرسشنامههای مشخصات جمعیتشناختی، سنجش ولع پایهی مصرف آمفتامین، آزمون تصویری سنجش ولع القایی مصرف شیشه استفاده شد. دادهها با کمک آمار توصیفی، تحلیل کوواریانس و نرمافزار SPSSنسخهی 20 تحلیل شدند. <br/><strong>یافتهها:</strong> نتایج نشان داد تحریک با جریان مستقیم از روی جمجمهی ناحیهی پشتی-جانبی قشر پیشپیشانی تاثیر معنیداری در کاهش میزان ولع القایی مصرفکنندگان دارد (002/0=<em>P</em>). در حالی که تحریک این ناحیه به صورت آندی راست/کاتدی چپ در کاهش ولع مصرف تاثیر معنیداری داشت (001/0=<em>P</em>)، تحریک آندی چپ/کاتدی راست با کاهش معنیداری در میزان ولع، همراه نبود (397/0=<em>P</em>). بر خلاف ولع القایی، تحریک ناحیهی پشتی-جانبی قشر پیشپیشانی چپ و راست در کاهش ولع پایهی آزمودنیها موثر بود (000/0=<em>P</em>). <br/><strong>نتیجهگیری:</strong> بر اساس نتایج، به نظر میرسد میتوان از تحریک با جریان مستقیم از روی جمجمهی ناحیهی پشتی-جانبی قشر پیشپیشانی راست و چپ به عنوان درمان موثر در کاهش ولع مصرف پایه و القایی شیشه در بیماران سوءمصرفکنندهی آن استفاده کرد.
آمفتامین,تحریک الکتریکی مستقیم مغز,ولع
https://jfmh.mums.ac.ir/article_7491.html
https://jfmh.mums.ac.ir/article_7491_7592b3eb898fd74ef1b3704d8601e266.pdf
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1684-4300
18
5
2016
08
22
مقایسهی درمان فعالسازی رفتاری گروهی و شناختدرمانی گروهی در کاهش شدت علایم اختلال اضطراب اجتماعی
294
299
FA
الهام
طاهری
0000-0002-9867-0728
دکترای تخصصی روانشناسی بالینی، انستیتو روانپزشکی تهران، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایران
elhamtaheri85@gmail.com
مهدی
امیری
0000-0002-6506-3390
استادیار روانشناسی بالینی، مرکز تحقیقات روانپزشکی و علوم رفتاری، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
amiri.psy@gmail.com
بهروز
بیرشک
استاد گروه روانشناسی بالینی، انستیتو روان-پزشکی تهران، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایران
bbirashk@yahoo.com
بنفشه
غرایی
دانشیار گروه روانشناسی بالینی، انستیتو روان-پزشکی تهران، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایران
b.gharraee@gmail.com
10.22038/jfmh.2016.7481
<strong>مقدمه</strong><strong>:</strong> پژوهش حاضر با هدف مقایسهی درمان فعالسازی رفتاری گروهی و شناختدرمانی گروهی در کاهش شدت علایم اضطراب اجتماعی و افسردگی و کاهش ارزیابیهای منفی و بهبود عملکرد کلی انجام شد. <br/><strong>روشکار:</strong> نمونهی این پژوهش بالینی شامل 23 دانشجو با تشخیص اختلال اضطراب اجتماعی با استفاده از مصاحبه ساختاریافته برای اختلالات روانی و بودن تحت درمان روانشناختی یا دارویی همزمان با پژوهش بود. افزون بر آن، شرکتکنندگان پرسشنامههای فوبی اجتماعی، افسردگی بک، تعبیر رویدادهای اجتماعی و مقیاس سازگاری اجتماعی و کاری را نیز تکمیل کردند. شرکتکنندگان به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول تحت 8 جلسه درمان فعالسازی رفتاری گروهی و گروه دوم تحت 8 جلسه شناختدرمانی گروهی قرار گرفتند. شرکتکنندگان ابزارهای پژوهش را در مقاطع زمانی پس از درمان و 3 ماه پیگیری مجددا تکمیل کردند. دادهها با استفاده از آمار توصیفی، تحلیل کوواریانس و نرمافزار SPSS تحلیل شدند. <br/><strong>یافتهها:</strong> نتایج مقایسهی پس از درمان نشان داد که درمان فعالسازی رفتاری گروهی در کاهش شدت علایم افسردگی برتری معنیداری نسبت به شناختدرمانی گروهی داشت (05/0><em>P</em>) و شناختدرمانی گروهی در کاهش ارزیابیهای منفی برتری معنیداری نسبت به فعالسازی رفتاری گروهی داشت (05/0><em>P</em>). همچنین این دو درمان در کاهش شدت علایم اضطراب اجتماعی و افزایش عملکرد کلی، اثر برابری داشتند (05/0<<em>P</em>). در مقطع پیگیری نیز نتایج به طور کلی نشان داد که اثرات درمانها تداوم داشتند. <br/><strong>نتیجهگیری:</strong> بر اساس نتایج، هر دو روش درمان فعالسازی رفتاری گروهی و شناختدرمانی گروهی اثر مثبتی بر اختلال اضطراب اجتماعی داشتند و میتوانند در درمان این اختلال مورد استفاده قرار گیرند. اگر چه تاثیر فعالسازی رفتاری گروهی در کاهش شدت علایم افسردگی و تاثیر شناختدرمانی گروهی در کاهش ارزیابیهای منفی، بیشتر بود.
اختلال اضطراب اجتماعی,افسردگی,شناختدرمانی,عملکرد فعالسازی رفتاری
https://jfmh.mums.ac.ir/article_7481.html
https://jfmh.mums.ac.ir/article_7481_d41d8cd98f00b204e9800998ecf8427e.pdf