per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1684-4300
2017-10-23
19
6
581
589
10.22038/jfmh.2017.9548
9548
Research Paper
مقایسهی خردهمقیاسهای سیستم فعالساز رفتاری تئوری اصلی حساسیت به تقویت گری در بیماران وابسته به متآمفتامین و مواد اپیوئیدی
Comparison of behavioral activation subscales of Gray’s original reinforcement sensitivity theory in opioid and methamphetamine dependent patients
امیر قادری
mostafab178@gmail.com
1
مرجان عالمیخواه
2
محمدامین کریمی
3
نگیسا بشکار
4
امید ساعد
saedomid@gmail.com
5
مصطفی غلامی
6
محمدرضا داوودی
7
مراد رسولی آزاد
rasouliazad-m@kaums.ac.ir
8
کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی کاشان، کاشان، ایران
کارشناس ارشد روانشناسی بالینی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تربت جام، تربت جام، ایران
کارشناس ارشد مشاوره و راهنمایی، اداره کل زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی استان تهران، تهران، ایران
کارشناس ارشد روانشناسی، مرکز تحقیقات سوءمصرف و وابستگی مواد، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، تهران، ایران
استادیار گروه روانشناسی بالینی، دانشکده-ی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی زنجان، زنجان، ایران
کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی کاشان، کاشان، ایران
کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی کاشان، کاشان، ایران
استادیار گروه روانشناسی بالینی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی کاشان، کاشان، ایران
مقدمه: رابطهی بین خردهسیستمهای فعالساز رفتاری با وابستگی به متآمفتامین و اپیوئیدها که شایعترین مواد مورد سوءمصرف در ایران هستند، هنوز مشخص نشده است.هدف این پژوهش مقایسهی خردهسیستمهای فعالساز و سیتم بازداری رفتاری در بیماران وابسته به متآمفتامین و مواد اپیوئیدی با افراد سالم بود.روشکار: در این مطالعهی مورد-شاهدی، بیماران وابسته به متآمفتامین و مواد اپیوئیدی (25 نفر در هر گروه) که در شش ماه اول سال 1391 به کلینیکهای خودمعرف ترک اعتیاد سطح شهر مشهد برای درمان وابستگی مراجعه کرده بودند با نمونهگیری هدفمند انتخاب شده و با 25 فرد سالم همتا در مقیاس بازداری و فعالسازی رفتاری (BAS/BIS) مقایسه شدند. برای تحلیل دادهها از آزمون مجذور خی، آزمون تحلیل واریانس یکراهه و تحلیل واریانس چندمتغیری استفاده شد.یافتهها: نمرات خردهمقیاس سایق سیستم فعالساز رفتاری (BAS-DR) در بیماران وابسته به متآمفتامین بالاتر از اپیوئیدی بود (01/0>P) و بین افراد سالم و دو گروه بیمار، تفاوت معنیداری وجود نداشت (05/0<P). همچنین، نمرات خردهمقیاس پاسخدهی به پاداش سیستم فعالساز رفتاری (BAS-RR) در بیماران وابسته به متآمفتامین نسبت به دو گروه دیگر بالاتر بود (05/0>P). نمرات سومین خردهمقیاس سیستم فعالساز رفتار یعنی تنوعطلبی (BAS-FS) در بیماران وابسته به مواد اپیوئیدی کمتر از افراد سالم بود (05/0>P) و تفاوتی بین افراد سالم و وابسته به متآمفتامین وجود نداشت (05/0<P). سه گروه در سیستم بازداری رفتاری تفاوتی با هم نداشتند (05/0<P).نتیجهگیری: تفاوت در خردهمقیاسهای BAS در بیماران وابسته به مواد مختلف با افراد سالم، سندرم نقص پاداش را در این اختلالات تایید میکند. همچنین وابستگی به متآمفتامین و اپیوئیدها باعث تغییر در عملکرد خردهسیستمهای فعالساز رفتاری در طول زمان میشود.
Introduction: The relationship of behavioral activation subsystems with methamphetamine and opioids dependency, which are the most commonly used illicit substances in Iran, is still unclear. The purpose of this study was to compare the behavioral activation subsystems and behavioral inhibition system of opioid and methamphetamine dependents with those of healthy subjects. Materials and Methods: In this case-control study, two groups of methamphetamine and opioids dependents (25 cases on each group) were selected through purposeful method from patients admitted to substance rehabilitation centers of Mashhad, Iran, during March to September 2012. A group of 25 healthy cases (non-addict) were also matched as the control group. Data was collected using Carver and White’s BAS/BIS scales and analyzed using Chi-square test, one-way analysis of variance, and multivariate analysis of variance. Results: The methamphetamine-dependents group had a higher BAS-DR subscale score than the opioid dependent group (P<0.01), but in neither group these scores were significantly different from the BAS-DR scores of healthy subjects (P>0.05). The BAS-RR scores of the methamphetamine-dependents group were higher than the other two groups (P<0.05). The scores of BAS-FS subscale of the control group was higher than in the opioid-dependent group (P<0.05), but was no difference from the scores of methamphetamine-dependent patients (P>0.05). There was no difference between the three groups in terms of scores of behavioral inhibition system (P<0.05). Conclusion: The difference of BAS subscales of patients with different substance dependencies from those of healthy subjects confirms the role of reward deficiency syndrome in the substance use disorder. Also, methamphetamine and opioid dependencies were found to have a duration-dependent impact on the behavioral activation subsystems.
https://jfmh.mums.ac.ir/article_9548_16821226992c0ac66be94e297fd313a5.pdf
حساسیت به تقویت
سیستم فعالساز رفتاری
متآمفتامین
مواد اپیوئیدی
Reinforcement sensitivity
Behavioral activation system
Methamphetamine
Opioids
per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1684-4300
2017-10-23
19
6
591
598
10.22038/jfmh.2017.9549
9549
Research Paper
رابطهی خودپنداره، عزت نفس و کمالگرایی با شدت آکنه در نوجوانان
The relationship between self-concept, self-esteem and perfectionism with the severity of acne in adolescents
علی افشاری
a_afshari@maragheh.ac.ir
1
پریا پیامی
pariapayami@gmail.com
2
بهرام پیمان نیا
bpeymannia@yahoo.com
3
استادیار گروه روانشناسی، دانشکدهی علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه مراغه، مراغه، ایران
کارشناس ارشد روانشناسی بالینی کودک و نوجوان، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
دانشجوی دکترای تخصصی روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
مقدمه: آکنه یکی از شایعترین بیماریهای پوستی است که حدود 85 درصد افراد جامعه را در دورههایی از زندگی درگیر نموده و میتواند بر جنبههای مختلف فردی و اجتماعی شخصیت افراد تاثیر بگذاردکه از آن جمله میتوان به خودپنداره، عزت نفس و کمالگرایی اشاره کرد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطهی خودپنداره، عزت نفس و کمالگرایی با شدت آکنه در نوجوانان انجام شد.روشکار: این مطالعهی مقطعی-توصیفی در سال 1392 بر روی دانشآموزان مقطع راهنمایی و دبیرستان شهرستان جلفا بر روی 200 نوجوان مبتلا به آکنه با نمونهگیری هدفمند انجام شده است. ابزار پژوهش شامل پرسشنامههای خودپنداره ساراسوت (1984)، عزت نفس روزنبرگ (1965) و چندبعدی کمالگرایی هویت و فلت (1991) بود. دادهها با استفاده از آمار توصیفی، روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون به روش همزمان تحلیل شدند.یافتهها: نتایج نشان داد که خودپنداره (36/0- =r و 01/0≥P) و عزت نفس (83/0- =r و 01/0≥P) رابطهی منفی معنیداری با شدت آکنه دارند. در حالی که کمالگرایی رابطهی مثبت معنیداری با شدت آکنه دارد (58/0=r و 01/0≥P). همچنین در پیشبینی شدت آکنه، عزت نفس دارای بیشترین میزان تعیینکنندگی میباشد (75/0- =β و 01/0≥P). نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این پژوهش، نوجوانان در برابر اثرات روانی- اجتماعی ناشی از آکنه بسیار آسیبپذیر هستند. بر این اساس به نظر می رسد توجه به مراقبتهای روانی در کنار درمان پزشکی آکنه، ضروری است.
Introduction: Acne is one of the most common skin diseases that affect nearly 85% of people in different periods of life. It can affect various individual and social aspects of personality, including self-concept, self-esteem and perfectionism. The purpose of this study was to investigate the relationship between self-concept, self-esteem and perfectionism with acne severity in adolescents. Materials and Methods: This descriptive cross-sectional study was carried out on junior high school and high school students in Jolfa city, western part of Iran (2013). In this study, 200 adolescents with acne were selected through purposeful method of sampling. The instrument used in the study included Saraswot self-concept questionnaire (1984), Rosenberg Self-Esteem Questionnaire (1965), and Hewet and Felt Multidimensional Perfectionism (1991). Data were analyzed using descriptive statistics, Pearson correlation and regression analysis. Results: The findings of the study showed that self-concept and self-esteem had a significant negative relationship with acne severity (r= -0.36, r= -0.83, P≤0.01 respectively). On the other hand, perfectionism has a significant positive relationship with the severity of acne (r= 0.58, P≤0.01). Also, the results showed that in predicting the severity of acne, self-esteem plays a very important role (β= -0.75, P≤0.01). Conclusion: According to the findings of the study, adolescents are vulnerable to the psychosocial effects of acne. On this basis, considering mental health care along with medical treatment is necessary in acne treatment.
https://jfmh.mums.ac.ir/article_9549_2b7e546fbf6cb76b3b1430fc66c1c8fb.pdf
آکنه
خودپنداره
عزت نفس
کمالگرایی
Acne
Perfectionism
Self-concept
Self-Esteem
per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1684-4300
2017-10-23
19
6
599
605
10.22038/jfmh.2017.9550
9550
Research Paper
سوگیری تعبیر چهرههای مبهم در افراد با خصیصهی شخصیتی پارانویید
Interpretation bias towards vague faces in individuals with paranoid personality disorder traits
محسن دوستکام
mohsen_doustkam@yahoo.com
1
سپیده پورحیدری
spourheydari@yahoo.com
2
احمد منصوری
mansoury_am@yahoo.com
3
عضو هیات علمی گروه روانشناسی، واحد نیشابور، دانشگاه آزاد اسلامی، نیشابور، ایران
گروه روانشناسی، واحد نیشابور، دانشگاه آزاد اسلامی، نیشابور، ایران
عضو هیات علمی گروه روانشناسی، واحد نیشابور، دانشگاه آزاد اسلامی، نیشابور، ایران
مقدمه:طبق نظریههای شناخت اجتماعی، سوگیریهای پردازش اطلاعات نقش مهمی در تعبیر و تفسیر روابط میان فردی و تعاملات اجتماعی بازی میکنند. این نظریهها همسو با نظریههای شناختی، بر پردازش اطلاعات یعنی شیوهی ادراک محرکهای بیرونی تاکید دارند. از این رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی سوگیری تعبیر چهرههای مبهم در افراد با خصیصهی شخصیتی پارانویید انجام شد.روشکار:در این پژوهش علی-مقایسهای در 1392-1391، تعداد 40 دانشجوی پسر با خصیصهی شخصیتی پارانویید و 40 فرد بهنجار مراجعهکننده به مرکز مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد به روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شدند. پرسشنامهی بالینی چندمحوری میلون-3 (1994) و تصاویر چهرههای مبهم برای سوگیری ادراکی (2012) در مورد شرکتکنندگان اجرا گردید. دادههای پژوهش با استفاده از آزمون یومنویتنی تحلیل شدند. یافتهها:نتایج نشان داد که تفاوت معنیداری بین افراد با خصیصهی شخصیتی پارانویید و بهنجار در سوگیری تعبیر چهرههای مبهم (0001/0=P) وجود دارد.نتیجهگیری:افراد با خصیصهی شخصیتی پارانویید سوگیری بیشتری نسبت به افراد بهنجار در تعبیر چهرههای مبهم دارند. نتایج این پژوهش بیانگر اهمیت توجه به سوگیری تعبیر افراد با خصیصهی شخصیتی پارانویید یا حتی مبتلا به اختلال شخصیت پارانویید است زیرا این سوگیری میتواند اثرات چشمگیری بر الگوهای رفتاری افراد داشته باشد و سبب تخریب عملکرد آنها شود. همچنین، سوگیری نسبت به پردازش نشانههای منفی به نظر میرسد عمدهترین عنصر شناختی دخیل در روابط بین فردی باشد.
Introduction: According to the social cognitive theories, information processing biases can play an important role in social perception, interpretation of interpersonal relationships, and social interactions. These theories along with cognitive theories emphasize on information processing i.e. the way in which people perceive and interpret external stimuli in different ways. Therefore, the purpose of this study was to investigate interpretation bias towards vague faces in individuals with paranoid personality traits. Materials and Methods: In this causal-comparative study (2012-13), 40 individuals with paranoid personality disorder traits and 40 normal individuals referred to the Counseling Center affiliated with Ferdowsi University of Mashhad in Iran were selected by using simple randomized sampling. The participants completed Millon Clinical Multiaxial Inventory (MCMI-III; 1994) and vague facial images for perceptive bias (2012). Data were analyzed by Mann-Whitney U test. Results: The results showed that there was significant difference between individuals with paranoid personality disorder traits and normal individuals in terms of interpretation of vague faces (P=0.0001). Conclusion: Individuals with paranoid personality traits have more biases than normal individuals in terms of interpreting vague faces. The results of this study indicated the importance of attention to cognitive biases among individuals with paranoid personality traits or paranoid personality disorder because such biases can significantly influence behavioral patterns in individuals, and consequently degrade their functioning. Also, bias towards the processing of negative signs appears to be the most important cognitive element is involved in interpersonal relationships.
https://jfmh.mums.ac.ir/article_9550_9c946235b773530c06018f6bccefd5eb.pdf
خصیصهی پارانویید
چهرههای مبهم
سوگیری تعبیر
Interpretation bias
Paranoid traits
Vague faces
per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1684-4300
2017-10-23
19
6
607
612
10.22038/jfmh.2017.9557
9557
Research Paper
اپیدمیولوژی اختلالات روانپزشکی: وضعیت شهر مشهد در سالهای 94-1389
Epidemiology of psychiatric disorders: The situation of Mashhad city during 2010-2016
هدی خطیبی مقدم
1
فاطمه محرری
mohararifi@mums.ac.ir
2
علی رحمانی فرد
3
مجید خادم رضاییان
majidrezaiyan@yahoo.com
4
دستیار تخصصی روانپزشکی، مرکز تحقیقات روانپزشکی و علوم رفتاری، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
دانشیار گروه روانپزشکی کودک و نوجوان، مرکز تحقیقات روانپزشکی و علوم رفتاری، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
دانشجوی دکترای حرفهای پزشکی، کمیتهی تحقیقات دانشجویی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
متخصص پزشکی اجتماعی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
مقدمه:اختلالات روانپزشکی در حال کسب رتبههای برتر در ایجاد بار ناشی از بیماریها میباشند. بدون شک، شناخت عوامل تاثیرگذار و روند آنها میتواند به پیشگیری و کنترل آنها کمک نماید. هدف مطالعهی حاضر بررسی اپیدمیولوژیک اختلالات روانپزشکی منجر به بستری در شهر مشهد میباشد.روشکار:این مطالعهی مقطعی در بازهی زمانی اول فروردین 1389 لغایت 29 اسفند 1394 در بیمارستان روانپزشکی ینا شهر مشهد انجام شده است. دادههای جمعیتشناختی ثبت شده مربوط به بیماران بستری با استفاده از نرمافزار SPSS نسخهی 16 انجام شد.یافتهها:در این بازهی زمانی، 43770 مرتبه بستری رخ داده بود که بعد از تجمیع موارد بستری مجدد به 4333 مورد رسید. میانگین سنی بیماران 5/12±2/42 سال و بالاترین میزان شیوع در گروه سنی 50-59 سال (9/351 در 100000 نفر) بود. اکثر بیماران را افراد مذکر (75%،3234)، متاهل (60%، 2523) و بیکار (71%، 2740) تشکیل میدادند. در هر دو جنس، شایعترین علت بستری مربوط به اختلالات خلق بود(51% موارد بستری زنان و 37% موارد بستری مردان، 001/0>P). در طول مطالعه روند شیوع موارد منجر به بستری به صورت کاهشی بود.نتیجهگیری:این مطالعه نشان داد که شیوع بیماریهای روانپزشکی منجر به بستری روند کاهشی داشته است که میتواند حاکی از عملکرد مناسب سیستم بهداشتی-درمانی باشد. ادامهی فعالیتهای بهداشتی-درمانی موجود و تمرکز بیشتر بر اختلالات خلقی (به عنوان شایعترین علت بستری) و طراحی مداخلات هدفمند برای گروههای پرخطر (مردان متاهل بیکار) میتواند اثربخشی آنها را افزایش دهد.
Introduction: Psychiatric disorders are gaining top rank in causing the burden of diseases. Certainly understanding the risk factors and their trends can help prevent and control them. This study aimed to investigate the epidemiologic characteristics of psychiatric disorders leading to hospitalization in Mashhad city. Materials and Methods: This cross-sectional study was carried out at the Ibn-e-Sina Psychiatric Hospital in Mashhad, Iran, from March, 21th, 2010 to March 19th, 2016. All of the recorded data for admitted patients during this period have been included. SPSS software version 16 was used for data analysis. Results: In this study, 43770 hospital admissions had occurred which was reduced to 4333 cases after aggregating readmissions. The mean age was 42.2 ± 12.5 years, and the highest prevalence rate was observed in the age group of 50-59 years (352 in 100000 of the population). Most admitted patients were male (75%, 3234), married (60%, 2523) and unemployed (71%, 2740). The most common admission cause was mood disorders in both genders (51% of females and 37% of males, P<0.001). The prevalence of psychiatric disorders leading to hospitalization was declining during the study period. Conclusion: The decreasing level of the psychiatric hospitalization can imply the proper functioning of the health system. The continuation of existing activities, focusing on mood disorders (as the most common cause of admission) and designing targeted interventions for high-risk groups (married unemployed men) can increase their effectiveness.
https://jfmh.mums.ac.ir/article_9557_d850d9e59c0e2efc58cd418077760ec5.pdf
اپیدمیولوژی
اختلالات روانپزشکی
بستری
Epidemiology
Hospitalization
psychiatric disorders
per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1684-4300
2017-10-23
19
6
613
618
10.22038/jfmh.2017.9558
9558
Research Paper
تحلیل محتوای عناصر دیداری، شنیداری و ساختاری موثر بر اختلال استرس پس از ضربهی جنگ
Content analysis of visual, auditory and structural component affecting combat-related posttraumatic stress disorder
محمدجواد احمدیزاده
1
مهدی امیری
amiri.psy@gmail.com
2
الهام طاهری
elhamtaheri85@gmail.com
3
دانشیار گروه روانشناسی، مرکز تحقیقات علوم رفتاری، دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله، تهران، ایران
استادیار گروه روانشناسی بالینی، مرکز تحقیقات روانپزشکی و علوم رفتاری، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
دکترای تخصصی روانشناسی بالینی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایران
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف تحلیل محتوای عناصر دیداری و شنیداری و ساختاری در مناطق جنگی دورهی دفاع مقدس برای اختلال استرس پس از ضربه انجام شد.روشکار: پژوهش حاضر از نوع کتابخانهای و تحلیل محتوا است و محتوای مورد نظر مربوط به مناطق عملیاتی جبههی جنوب میباشد. با استفاده از روش دلفی و با کمک روش نمونهگیری در دسترس از میان فیلمهای دفاع مقدس، تعداد 33 فیلم انتخاب و تحلیل شدند. چکلیستهای عناصر دیداری، شنیداری و ساختاری محقق ساختهی ارزیابی شده توسط 24 رزمنده در ارزیابی فیلمهای مورد نظر استفاده شدند. تحلیل محتوایی اطلاعات با روشهای آمار کیفی و تحلیل محتوایی انجام گردید.یافتهها: نتایج تحلیل محتوای فیلمهای دفاع مقدس نشان داد که در حوزههای دیداری، شنیداری و ساختاری، موارد متنوع و گستردهای موجب ایجاد علایم اختلال استرس پس از ضربه در رزمندگان شده است.نتیجهگیری: بر اساس نتایج، عناصر دیداری، شنیداری و ساختاری، میتوانند بر ابتلا به اختلال استرس پس از ضربه در رزمندگان موثر باشند.
Introduction: This study aimed analysis of visual, auditory and structural contents in war zones during holy defense (Iran-Iraq war) for Posttraumatic Stress Disorder (PTSD). Materials and Methods: This research has the librarian content analysis method and it intended all contents are related to south warfronts. So, 39 holy defense movies were chosen and analyzed through convenient sampling and Delphi method. Research instrument were the researcher made checklists of visual, auditory and structural components which evaluated and approved by 24 warriors. All of acquired data analyzed by statistical qualitative methods and content analysis. Results: The content analysis of holy defense movies showed that wide and various components in each fields of visual, aural and structural contexts developing stress disorder in warriors. Conclusion: Based on the results, different visual, auditory and structural components can impact on stress disorder in warriors.
https://jfmh.mums.ac.ir/article_9558_40661b38f7cd02da95b64a0604401b59.pdf
اختلال استرس پس از ضربه
دیداری
ساختاری
شنیداری
Auditory
Posttraumatic stress disorder
Structural
Visual
per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1684-4300
2017-10-23
19
6
619
624
10.22038/jfmh.2017.9559
9559
Research Paper
بررسی تاثیر آموزش گروهی مدیریت استرس با رویکرد راه حل-محور بر استرس زنان باردار
The effect of group training of solution-focused stress management on pregnant women's stress
اکرم اصلانی
akramaslani92@gmail.com
1
احمد خسروی
khosravi2000us@yahoo.com
2
مریم فرجامفر
3
محبوبه پورحیدری
mah_poorheidary@yahoo.com
4
گروه مامائی، واحد بجنورد، دانشگاه آزاد اسلامی، بجنورد، ایران
استادیار مرکز تحقیقات علوم رفتاری و اجتماعی در سلامت، دانشکدهی بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی شاهرود، شاهرود، ایران
استادیار گروه روانپزشکی، دانشکدهی پزشکی و بیمارستان امام حسین(ع) شاهرود، دانشگاه علوم پزشکی شاهرود، شاهرود، ایران
عضو هیات علمی، گروه مامائی، دانشکدهی پرستاری و مامائی، دانشگاه علوم پزشکی شاهرود، شاهرود، ایران
مقدمه: بارداری تجربهای پراسترس تلقی میشود. ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻭ ﻫﯿﺠﺎﻧﺎﺕ ﺯﻥ باردار در ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭﯼ، ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻣﺴﺘﻘﯿﻤﯽ ﺑﺮ نتایج بارداری ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ. هدف مطالعهی حاضر بررسی تاثیر آموزش گروهی مدیریت استرس با رویکرد راه حل-محور بر استرس دوران بارداری میباشد.روشکار: این کارآزمایی بالینی بر روی 60 مادر باردار 17-20 هفته با سطح استرس بالا و مراجعهکننده به مراکز بهداشتی درمانی شهرستان بجنورد در سال 1394 انجام شد. غربالگری استرس با پرسشنامهی استاندارد استرس ادراک شده کوهن (PSS-14) انجام گرفت و مادرانی که نمره بالاتر از8/21 کسب کردند وارد مطالعه شده و به طور تصادفی به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. آموزش گروهی مدیریت استرس طی 4 جلسهی 90 دقیقهای هفتگی برای گروه آزمون اجرا شد. گروه شاهد مراقبتهای معمول سیستم بهداشتی درمانی را دریافت کردند. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS و روشهای آماری تی تست و تی زوجی و آزمون مجذور خی تحلیل شدند.یافتهها: میانگین نمرهی استرس ادراک شده در گروه آزمون به صورت معنیداری در پسآزمون کاهش پیدا کرد (002/0P<). مقایسهی میانگین اختلاف نمرهی استرس قبل و بعد از مداخله در دو گروه نشان میدهد که میانگین تغییرات نمره در گروه آزمون به طور معنیداری بیشتر از گروه شاهد میباشد.نتیجهگیری: با توجه به اثربخشی آموزش مدیریت استرس با رویکرد راه حل-محور در کاهش استرس زنان باردار، ضرورت برگزاری کارگاههای آموزشی در دوران بارداری، با هدف توانمند کردن مادران در مدیریت استرس در دوران بارداری و ارتقای بهداشت روان در بارداری پیشنهاد میشود.
Introduction:Pregnancy is viewed as a stressful experience. Anxiety and excitement at the beginning of pregnancy will have a direct impact on pregnancy outcomes. This study aimed at investigating the effect of group training of stress management with a solution-focused approach on pregnancy stress. Materials and Methods: This clinical trial conducted on sixty highly stressed pregnant women with the gestational age of 17-20 weeks who referred to healthcare centers in Bojnourd in 2015. Cohen Perceived Stress Scale (PSS-14) was used to screen highly stressed mothers and those who scored above 21.8 were selected for the study and were randomly assigned into two intervention and control groups. The intervention group received group training of stress management for 4 weekly 90-minute sessions. The control group received routine healthcare. Data analyzed through t-test, paired t-test, chi-square and SPSS software. Results: The mean score of perceived stress in the intervention group significantly decreased on the post test (P<0.002). Comparison of the mean scores of stress before and after the intervention in the two groups showed that the mean of stress score variations in the intervention group was significantly higher than that in the control group. Conclusion:Considering the effectiveness of solution-focused stress management training in reducing the stress of pregnant women, it is suggested that educational workshops be held during pregnancy to help mothers manage their stress during pregnancy and to promote their mental health during pregnancy.
https://jfmh.mums.ac.ir/article_9559_5306f46c232a90bc4b4d145bcf81d215.pdf
آموزش گروهی
استرس
رویکرد راه حل-محور
زنان باردار
Group training
Pregnant Women
Solution-focused approach
stress
per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1684-4300
2017-10-23
19
6
625
635
10.22038/jfmh.2017.9563
9563
Research Paper
مشخصات جمعیتشناختی و عوامل خطر کودک و والدین در زیرگونههای کودکآزاری: نتایج برگرفته از بخش حمایت روانی-اجتماعی
Demographic characteristics and risk actors of children and parents in child abuse subtypes: Findings from a psychosocial support department
فیروزه درخشانپور
f.derakhshanpour@yahoo.com
1
نجمه شاهینی
shahinin921@mums.ac.ir
2
احمد حاجبی
hajebi.a@iums.ac.ir
3
محمدعلی وکیلی
4
اعظمسادات حیدری یزدی
5
روانپزشک کودک و نوجوان، مرکز تحقیقات روانپزشکی گلستان، دانشگاه علوم پزشکی گلستان، گرگان، ایران
روانپزشک، مرکز تحقیقات روانپزشکی و علوم رفتاری، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
دانشیار روانپزشکی، مرکز تحقیقات سلامت روان، انستیتو روانپزشکی تهران، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایران
مرکز تحقیقات توسعهی اجتماعی و مدیریت بهداشت، گروه بهداشت و پزشکی اجتماعی، دانشکدهی پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی گلستان، گرگان، ایران
استادیار روانپزشکی کودک و نوجوان، مرکز تحقیقات روانپزشکی و علوم رفتاری، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
مقدمه: کودکآزاری، همچنان به صورت یک معضل چشمگیر اجتماعی و بهداشتی عمومی در کشورهای در حال توسعه، وجود دارد. مطالعات انجام شده در این خصوص، اطلاعات ارزشمندی با توجه به زمینه و ماهیت این پدیده و تاثیر آن بر بهداشت عمومی جامعه فراهم میآورند. این مطالعه با هدف تعیین مشخصات جمعیتشناختی و عوامل خطر کودک و والدین در زیرگونههای کودکآزاری در یک بخش حمایت روانی-اجتماعی انجام شده است.روشکار: این مطالعهی مقطعی در بازهی زمانی 1390 تا 1392 در بیمارستان کودکان بندرعباس انجام شده است. جمعیت مورد مطالعه شامل 519 کودک آزاردیده بود که به بخش حمایت روانی-اجتماعی جهت انجام تحقیقات بیشتر ارجاع داده شده بودند. دادههای مربوط به مشخصات جمعیتشناختی و عوامل خطر با استفاده از پرسشنامه جمعآوری گردیدند. دادهها با آمار توصیفی، رگرسیون لجستیک و نرمافزارSPSS نسخهی 16 تحلیل شدند.یافتهها: از بین تمام موارد، 315 مورد (7/60%) پسر بوده و 355 مورد (4/68%) زیر شش سال داشتند. در کل، در 152 مورد (3/29%)، والدین به اختلال روانی مبتلا بودند. بیشترین نوع کودکآزاری، به صورت غفلت از کودک بود (77%). سوءاستفاده و آزار فیزیکی کودکان بیشتر در بین مادرانی که شاغل بودند صورت پذیرفته بود. همچنین نتایج مطالعه نشان داد که آزار فیزیکی کودکان در بین والدین با تحصیلات پایینتر، به میزان کمتری مشاهده میشود. همچنین این نوع آزار، در بین کودکان با والدین مبتلا به اختلالات روانی و خانوادههای تکوالدی، شایعتر است.نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که مشخصات جمعیتشناختی کودک و والدین و برخی عوامل خطر مرتبط، تاثیر چشمگیری بر زیرگونههای کودکآزاری دارند.
Introduction: Child abuse remains a significant public health and social problem in developing countries. Studies on this subject could provide valuable information regarding the scope and nature of this phenomenon and its impact on public health. This study aimed to determine the demographic characteristics and risk factors of children and parents involved in subtypes of child abuse in a psychosocial support department. Materials and Methods: This cross-sectional study was conducted in a pediatric hospital in Bandar Abbas, Iran from 2011 to 2013. The understudy population consisted of 519 child abuse cases that had been referred to psychosocial support departments for further investigations. Data regarding demographic characteristics and risk factors were collected using a questionnaire. Data analyzed through descriptive statistics, Logistic regression and SPSS software version 16. Results: From the total, 315 (60.7%) were boys and 355 (68.4%) were under 6 years. A total of 152 (29.3%) parents had mental disorders. The most common type of abuse in children was neglect (77%). Physical abuse was more commonly done by working mothers. Study results also revealed that physical abuse was less prevalent among children of less educated mothers and fathers. Physical abuse was also more common among children of parents with mental disorders and single parent families. Conclusion: This study showed that demographic characteristics of the child and parents and some related risk factors have a significant effect on child abuse subtypes.
https://jfmh.mums.ac.ir/article_9563_b7604d4cb5a84168e07c7bdc5929cca4.pdf
تکوالد
حمایت روانی-اجتماعی
عامل خطر
کودکآزاری
مشخصات جمعیتشناختی
Child abuse
Demographic characteristics
Psychosocial support
Risk Factor
Single-parent
per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مجله اصول بهداشت روانی
1028-6918
1684-4300
2017-10-23
19
6
637
641
10.22038/jfmh.2017.9573
9573
Brief Report
مقایسهی سبک زندگی و سلامت روانی در دبیران تربیت بدنی و سایر دبیران شهرستان بیرجند
Comparison of lifestyle and mental health among physical training teachers and other teachers in Birjand city
مسعود صیامی
msd.siyami@yahoo.com
1
عاطفه سالاری
salariatefeh66@yahoo.com
2
هادی صمدیه
hadisamadieh14@gmail.com
3
کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی، دانشکدهی علوم تربیتی و روان-شناسی دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایران
مدرس دانشگاه فرهنگیان، کارشناسی ارشد مدیریت علوم ورزشی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
دانشجوی دکترای روانشناسی تربیتی، دانشکدهی علوم تربیتی و روان-شناسی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
مقدمه: هدف پژوهش حاضر، مقایسهی سبک زندگی و سلامت روانی دبیران تربیت بدنی و غیر تربیت بدنی زن و مرد شهرستان بیرجند بود.روشکار: جامعهی آماری این مطالعه علی-مقایسهای تمام دبیران تربیت بدنی و غیر تربیت بدنی شهر بیرجند در سال تحصیلی 94-1393 بودند. برای این منظور تعداد 198 نفر (99 نفر دبیر تربیت بدنی و 99 نفر دبیر غیر تربیت بدنی) به روش نمونهگیری خوشهای تصادفی انتخابشده و به پرسشنامههای سلامت عمومی گلدبرگ (1972) و سبک زندگی نوربخش، آتشپور و مولوی (1384) پاسخ دادند. تحلیل دادهها با استفاده از آزمون آماری ضریب همبستگی پیرسون و آزمون تی گروههای مستقل انجام شد.یافتهها: بین نمرات سبک زندگی و ابعاد آن (فعالیت بدنی، عقاید و نگرشها، بهداشت و روابط خانوادگی) با نمرهی سلامت روانی ارتباط معنیدار و معکوسی وجود دارد (05/0>P) و بین ابعاد سبک زندگی (فعالیتهای اوقات فراغت، تغذیه، فیزیک و ظاهر) و سلامت روانی رابطه معنیداری وجود ندارد. همچنین بین دبیران تربیت بدنی و غیر تربیت بدنی از نظر سبک زندگی و سلامت روان، تفاوت معنیداری وجود داشت و میانگین نمرهی سبک زندگی و سطح سلامت روان دبیران تربیت بدنی بیشتر از دبیران غیر تربیت بدنی بود. علاوه بر این بین دبیران زن و مرد از نظر سلامت روانی تفاوت معنیداری وجود داشت (05/0>P) و مردان از سلامت روان بالاتری برخوردار بودند.نتیجهگیری: با توجه به نتایج پژوهش، دبیران تربیت بدنی از سطح سلامت روان بالاتر و سبک زندگی بهتری نسبت به سایر دبیران برخوردارند بنابراین به نظر میرسد که ورزش باید به عنوان جزیی از برنامهی تربیت عمومی در نظر گرفته شود.
Introduction: This study aimed to compare the lifestyle and mental health of male and female physical training and non-physical training teachers in Birjand city. Materials and Methods: This is a causal-comparative study. The statistical population consisted of all physical training and the other teachers of Birjand city in the academic year of 2014-2015. So, 198 cases (99 physical training teachers and 99 non-physical training teachers) were selected by randomized cluster sampling. They responded to Goldberg (1972) General Health Questionnaire and Noorbakhsh et al. (2005) Lifestyle Scale. The data were analyzed using Pearson correlation coefficient statistical test and independent T-test. Results: There is a significant and inverse relationship between lifestyle and its dimensions (physical activity, beliefs and attitudes, health and family relationships) and the score of mental health (P<0.05), and there is no significant relationship between lifestyle dimensions (leisure activities, nutrition, physics and appearance) and mental health. Also, there was a significant difference between physical training and non-physical training teachers in terms of lifestyle and mental health (P<0.05), and the average score of lifestyle and mental health of physical training teachers was higher than non-physical training teachers. In addition, there was a significant difference between male and female teachers in terms of mental health, and men had higher mental health. Conclusion: According to the results of the research, the physical training teachers have higher mental health and better life style compared to the other teachers so it seems that exercise should be considered as part of the general education program.
https://jfmh.mums.ac.ir/article_9573_a12f5b334a274bb82d8d02bce29c87b4.pdf
تربیت بدنی
سبک زندگی
سلامت روانی
Life style
Mental health
Physical training